کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند چهارم

Ponder for a moment, and reflect upon that which hath been the cause of such denial on the part of those who have searched with such earnestness and longing. Their attack hath been more fierce than tongue or pen can describe. Not one single Manifestation of Holiness hath appeared but He was afflicted by the denials, the repudiation, and the vehement opposition of the people around Him. Thus it hath been revealed: “O the misery of men! No Messenger cometh unto them but they laugh Him to scorn.” Again He saith: “Each nation hath plotted darkly against their Messenger to lay violent hold on Him, and disputed with vain words to invalidate the truth.”


“حال قدری تأمّل نمائيد که سبب اعتراض ناس بعد از طلب و آمال ايشان چه بود. و به قسمی هم اعتراض می نمودند که زبان و بيان و تقرير و تحرير همه از ذکر آن عاجز و قاصر است. و احدی از مظاهر قدسيّه و مطالع احديّه ظاهر نشد مگر آنکه به اعتراض و انکار و احتجاج ناس مبتلا گشت. چنانچه می فرمايد: ” يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ” و در مقام ديگر می فرمايد: “وَ هَمَّتْ کلُّ اُمّةٍ بِرَسولِهِم لِيَأخُذوهُ وَ جادَلُوا بِالباطل لِيُدحِضوا بِهِ الحَقّ.”

سوره ی یس، آیه ی سی: ” يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ” دريغا بر اين بندگان هيچ فرستاده‏ اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند میکردند.
در تفسیر المیزان در خصوص این آیه میخوانیم: “يعنى اى حسرت و ندامت بر بندگان. و اين تعبير بليغ ‌تر از آن است كه ندامت را براى آنان اثبات كند، مثلا بفرمايد: مردم قريه دچار ندامت و حسرت شدند. و اما سبب حسرت و اينكه چرا دچار آن شدند، در جمله (ما ياءتيهم من رسول…) آمده و مى فرمايد: (به علت اين دچار حسرت شدند كه هر چه رسول به سويشان آمد، به استهزايش پرداختند).
از اين سياق به خوبى برمى آيد كه مراد از (عباد)، عموم مردم است، و خواسته حسرت را بر آنان تأكيد كند؛ مى فرمايد: چه حسرتى بالاتر از اين كه اينان بنده بودند و دعوت مولاى خود را رد كرده تمرد نمودند، و معلوم است كه رد دعوت مولا شنيع تر است از رد دعوت غير مولا و تمرد از نصيحت خيرخواهان ديگر.”

احتجاج: مجادله کردن، ایرادگیری و انکار کردن، حجت و دلیل آوردن/ تقریر: بیان شفاهی

“وَ هَمَّتْ کلُّ اُمّةٍ بِرَسولِهِم لِيَأخُذوهُ وَ جادَلُوا بِالباطل لِيُدحِضوا بِهِ الحَقّ.”
” هر امتی کوشیدند که رسولشان را اذیت کنند و با او به باطل مجادله کنند تا به این وسیله حق را باطل جلوه دهند. “
سوره غافر (مؤمن)، آيه ۵: كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ. یعنی: پيش از اينان قوم نوح و بعد از آنان دسته ‏هاى مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند و هر امتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند و به باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند پس آنان را فرو گرفتم آيا چگونه بود كيفر من .
در تفسیر المیزان در خصوص این آیه میخوانیم: ” امـتهاى گذشته چون قوم نوح، و گروههاى بعد از ايشان مانند عاد و ثمود و قوم لوط و غيره، از كفار امروز در تكذيب و جدال به باطل قويتر بودند، آنها هم تا اين حد پيشروى كردند كه مى خواستند رسول خدا را بگيرند و از بين ببرند، ولى عذاب خدا مهلتشان نداد و اين قضا در حق همه كفار رانده شده. پس توهم اينكه كفار معاصر از خدا پيشى گرفته اند و اراده خـود را عـليـه اراده خـدا بـه كـار زدنـد، تـوهـمـى اسـت باطل. پـس جـمـله (كـذبت قبلهم قوم نوح و الا حزاب من بعدهم ) دفع آن توهم است، و به همين جـهـت جـواب را بـدون واو عـاطـفـه آورد. و در جـمـله (و هـمـت كل امة برسولهم لياخذوه )، كلمه (همت ) كه با حرف (با) متعدى شده، به معناى ايـن اسـت كـه هر امتى قصد كرد رسول خود را، چون عبارت (هم به ) به معناى (قصد كـرد آن را) مـى بـاشـد، چـيـزى كـه هـسـت بـيـشـتـر در مـورد قـصـد سـوء استعمال مى شود. پس معناى اين عبارت در آيه اين است كه: هر امتى قصد سوء به پيغمبر خـود كـرد، و خـواسـتـنـد تـا او را بگيرند و به قتل برسانند و يا از شهر خارج كنند، يا آزارى ديگر برسانند، همچنان كه تك تك انبيا و رفتار امت آنان در قرآن كريم آمده.”