And now, with fixed gaze and steady wings enter thou the way of certitude and truth. “Say: It is God; then leave them to entertain themselves with their cavilings.” Thus, wilt thou be accounted of those companions of whom He saith: “They that say ‘Our Lord is God,’ and continue steadfast in His way, upon them, verily, shall the angels descend.” Then shalt thou witness all these mysteries with thine own eyes.
“حال به چشم علم اليقين و جناحَی عين اليقين به صراط حقّ اليقين قدم گذار، “قل اللّهُ ثُمَّ ذَرهُم فِی خَوضهِم يَلعَبُونَ” تا از اصحابی محسوب شوی که می فرمايد: “إنَّ الَّذينَ قَالُوا رَبُّنَااللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِکَةُ.” تا جميع اين اسرار را به بَصَر خود مشاهده فرمائی.”
اولین آیه از سوره ی انعام، آیه ی 91 است که میفرمایند: وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ. به این معنا که و آنگاه كه [يهوديان] گفتند خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده بزرگى خدا را چنانكه بايد نشناختند بگو چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده [همان كتابى كه] براى مردم روشنايى و رهنمود است [و] آن را به صورت طومارها درمى آوريد [آنچه را] از آن [مى خواهيد] آشكار و بسيارى را پنهان مى كنيد در صورتى كه چيزى كه نه شما مى دانستيد و نه پدرانتان [به وسيله آن] به شما آموخته شد بگو خدا [همه را فرستاده] آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل] خود به بازى [سرگرم] شوند.
حضرت بهالله این قسمت را که میفرماید ” قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ” را ذکر کرده اند به این معنی که بگو خدا [همه را فرستاده] آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل] خود به بازى [سرگرم] شوند.
آیه ی دوم از سوره ی فصلت آیه ی 30 است که میفرماید: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ. یعنی در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى آيند [و مى گويند] هان بيم مداريد و غمگين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.
حضرت بهالله قسمت اول را ذکر میکنند که میفرماید: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ یعنی در حقیقت کسانی که گفتند پرودگار ما خداست سپس استقامت کردند، فرشتگان به آنان فرود می آیند.
در تفسیر المیزان آمده است:” راغـب مـى گـويـد: كـلمه استقامت در اصل در خصوص طريقى به كار مى رفته كه به خط مـسـتـقـيـم كـشيده شده باشد، و در آيه شريفه (اهدنا الصراط المستقيم ) حق را به چنين راهـى تـشـبـيـه كـرده. سـپس مى گويد: و استقامت انسان به اين معنى است كه همواره ملازم طـريـقه مستقيم باشد كه خداى تعالى درباره چنين انسانهايى فرموده: (ان الّذين قالوا ربـنـا اللّه ثـم اسـتـقـامـوا) ولى در صـحـاح اللغـة اسـتـقـامـت را بـه مـعـنـاى اعـتـدال گـرفـتـه، و گـفـتـه: وقتى مى گويند استقام له الامر معنايش اين است كه اين امر براى او در حد اعتدال بود. پـس مـراد از جـمـله (ثـم اسـتـقـامـوا) اين است كه ملازم وسط راه باشند، و دچار انحراف نـگـردنـد، و بـر سخنى كه گفته استوار باقى بمانند. مثلا در آيه (فما استقاموا لكم فـاسـتـقـيـمـوا لهـم ) مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه مـادام كـفـار بـا شـمـا مـعتدل بودند، شما هم براى آنان اعتدال داشته باشيد و از وسط راه منحرف نگرديد. و در آيـه (و اسـتـقم كما امرت و لا تتبع اهواهم ) معنايش اين است كه: آن طور كه مأمور شده اى عـمـل كـن، يـعنى راه ميانه را پيش بگير، و هواهاى ايشان را پيروى مكن. همه تفسيرهاى مختلفى كه براى اين آيه كرده اند به همين معنا كه ما گفتيم برمى گردد. و ايـن آيـه و آيـه بـعـدش حـسـن حـال مؤمنين را بيان مى كند، همچنان كه آيات قبلش بدى حال كفار را بيان مى كرد. (تـتـنزل عليهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون ) – ايـن آيـه شـريـفـه از آيـنـده اى كـه در انـتـظـار مؤمنـيـن اسـت، و ملائكه با آن به اسـتقبال ايشان مى آيند، خبر مى دهد. و آن تقويت دلها و دلگرمى آنان و بشارت به كرامت است. پـس مـلائكـه ايـشـان را از تـرس و اندوه ايمنى مى دهند. و ترس هميشه از مكروهى است كه احتمال پيش آمدن دارد، و در مورد مؤمنين يا عذابى است كه از آن مى ترسند، و يا محروميت از بـهـشـت اسـت كـه بـاز از آن بيم دارند. و حزن و اندوه هم، همواره از مكروهى است كه واقع شـده، و شـرى كـه پـديد آمده، مانند گناهانى كه از مؤمنين سر زده و از آثارش غمنده مى شـونـد و يـا خـيـراتـى كـه باز به خاطر سهل انگارى از آنها فوت شده، و از فوت آن انـدوهـگـيـن مى گردند، و ملائكه ايشان را دلدارى مى دهند به اينكه ايشان از چنان خوف و چنين اندوهى در امانند، چون گناهانشان آمرزيده شده، و عذاب از ايشان برداشته شده است.آنـگـاه بـشـارتـشـان مـى دهـنـد بـه بـهشتى كه وعده داده شده اند، مى گويند: (اءبشروا بـالجـنة التى كنتم توعدون ). و اينكه گفتند (كنتم توعدون ) دلالت دارد بر اينكه نـازل شـدن مـلائكـه بـر مؤمنـين به اين بشارت، بعد از زندگى دنيا است، چون معناى عـبارتشان اين است كه: مژده باد شما را به آن بهشتى كه همواره وعده اش را به شما مى دادند.”
مَلَائِكه: مفسرین اسلام از سنی و شیعه در معنی ملائکه و اقسام آنها و وظایف هر دسته از آنها سخنان بسیار گفته اند…. حضرت عبدالبهاء در لوحی میفرمایند” …. نفوسی که از عالم بشریت منسلخ شدند و بصفات ملکوتیه متصف گشته اند آن نفوس از ملاء عالیم و ملائکه مقربین محسوبند… (مائده آسمانی)
کروبین از جمله ملائکه و فرشتگانند که مقامی بس عالی دارند در کتاب ایقان میفرمایند قوله تعالی حضرت صادق در وصف کروبین میفرماید قومی از شیعیان ما هستند خلف عرش انتهی.
حضرت عبدالبهاء در خطابات جلد دوم صفحه 286 میفرمایند: ملائکه عبارت از چه چیز است مقصود نفوس مقدسه است نفوس روشن و نفوس کامل است نفوس الهی است که آن نفوس مقدسه مظهر محبت اند مظهر عقل و دانش اند اسیر این تقالید پوسیده نیستند این تقالید پوسیده ی ادیان سبب عدات است سبب خرابی است سبب تاریکی است سبب خونریزی است سبب ظلم است سبب استبداد است….
در خصوص ارسال ملائکه حضرت بهالله توضیح میدهند که مقصد از این ملائکه نفوسی هستند که “بقوه ی روحانیه صفات بشریه را بنار محبت الهی سوختند و به صفات عالین و کروبین متصف گشتند.
علم الیقین، عین الیقین ، حقّ اليقين
يقين در لغت به معنای علمی است که شک و تردیدی در آن نیست.
علم اليقين به معناى تصوّر و تصديق موضوع به صورتى است كه در واقع چنان است و البته حصول اين يقين جز به كمك دانش و علم و استدلال و منطق ميسّر نيست. عِلْمُ الْیَقین، اولین مرتبه از مراتب سهگانه یقین در عرفان اسلامی در کنار عین الیقین و حق الیقین، به معنای یقینی كه با دانش و از راه دلیل به دست میآید.
عین الیقین دومین مرتبه از مراتب سهگانه یقین در کنار علم الیقین و حق الیقین است. عین الیقین به معنای یقینی است كه انسان به مرحله مشاهده مىرسد و با چشم خود مثلا آتش را مشاهده مىكند.
در اصطلاح عرفان اسلامی، عین الیقین به معنای یقینی است كه با آن، انسان به مرحله مشاهده مىرسد و با چشم خود مثلا آتش را مشاهده مىكند.[ انصاریان، عرفان اسلامی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۳۸۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۷، ص۲۸۵.]
در اصطلاح عرفان اسلامی، حق الیقین آن است که انسان نه تنها شاهد حق باشد بلکه عین شهود حق قرار گیرد، فانی از غیر و باقی بالله شود، از خود چیزی نداشته باشد و در معرفت الهی غرق شود. در معرفت، بالاتر از حق الیقین چیزی وجود ندارد و انسان نسبت به خدا، به مرحلهای میرسد که نه تنها مستقیم خود را با ذات حق در تماس میبیند، بلکه خودی نمیبیند؛ فعل را فعل او، صفت را صفت او و در همه چیز، او را میبیند.[ مطهری، بیست گفتار، ۱۳۸۹ش، ص ۳۵۷] همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند، و به صفات آتش متصف گردد. اين بالاترين مرحله يقين است که هیچ گونه شبههای در آن نیست.[ انصاریان، عرفان اسلامی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۳۸۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۷، ص۲۸۵]
قرآن کریم در آیات چهارم و پنجم سوره تكاثر به «علم اليقين»، تصریح کرده است: ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ (ترجمه: چنان نيست كه شما خيال میكنيد اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد، قطعاً جهنّم را خواهيد ديد!). مفسران با استناد به این آیات گفتهاند اگر انسان «علم الیقین» داشته باشد، میتواند واقعیتها را در همین دنیا مشاهده کند و سپس به مراحل بالاتر یقین دست پیدا کند. [ طباطبایی، الميزان، ۱۳۹۴ق، ج۲۰، ص۳۵۲.] ابن عربی معتقد است شناخت انسان از خداوند، اگر از راه عقل و دلیل باشد، «علم الیقین» و اگر از راه دل به ست آید «عین الیقین» و اگر با کشف و شهود به دست آید «حق الیقین» نام دارد.[ ابن عربی، فتوحات مکیه، ج۱، ص۳۱ به نقل از رضایی، «هویت شناسی یقین»، ۱۳۸۳ش، ص۴۱.] وی میگوید از راه عقل و با علم الیقین، تنها میتوان خداوند را اثبات کرد، ولی با دو مرحله بالاتر یقین، میتوان به خداوند رسید.[ابن عربی، فتوحات مکیه، ج۱، ص۳۱ به نقل از رضایی، «هویت شناسی یقین»، ۱۳۸۳ش، ص۴۱.]
در قران در سوره ی تکاثر در آیه ی ششم و هفتم میفرمایند: لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ یعنی بی تردید دوزخ را خواهید دید. و سپس به چشم یقین آن دوزخ را میبینید.
در قران سوره ی حاقه آیه ی ۵۱ میفرمایند: وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ یعنی و آن يقين خالص است.