قل الحرّيّة فی اتّباع اوامری لو انتم من العارفين * لو اتّبع النّاس ما نزّلناه لهم من سمآء الوحی ليجدنّ انفسهم فی حرّيّة بحتة طوبی لمن عرف مراد اللّه فيما نزّل من سمآء مشيّته المهيمنة علی العالمين * قل الحرّيّة الّتی تنفعکم انّها فی العبوديّة للّه الحقّ و الّذی وجد حلاوتها لا يبدّلها بملکوت ملک السّموات و الارضين *
Say: True liberty consisteth in man’s submission unto My commandments, little as ye know it. Were men to observe that which We have sent down unto them from the Heaven of Revelation, they would, of a certainty, attain unto perfect liberty. Happy is the man that hath apprehended the Purpose of God in whatever He hath revealed from the Heaven of His Will that pervadeth all created things. Say: The liberty that profiteth you is to be found nowhere except in complete servitude unto God, the Eternal Truth. Whoso hath tasted of its sweetness will refuse to barter it for all the dominion of earth and heaven.
بگو آزادی در تبعیت از تعالیم و اوامر من است اگر که شما از عارفین باشید. اگر مردم آنچه را که از آسمان وحی نازل شده است را اطاعت کنند، خود را در آزادی بحت مشاهده خواهند کرد. خوشا به حال کسی که به مراد الهی عارف شود به آنچه که از آسمان و مشیتش که بر اهل عالم غلبه دارد نازل شده است. بگو حریتی که نافع است این است که به ذیل عبودیت خداوند متمسک شود. کسی که بیاید حلاوت –عبودیت الهی را- حاضر نیست آنرا معاوضه کند با ملکوت سلطنت آسمان ها و زمین ها.
حضرت بهالله در لوح دنیا میفرمایند: “روز روز شماست و هزار لوح گواه شما بر نصرت امر قیام نمائید و به جنود بیان به تسخیر افئده و قلوب اهل عالم مشغول شوید باید از شما ظاهر شود آنچه که سبب اسایش و راحت بیچارگان روزگار است. کمر همت را محکم نمائید شاید بندگان از اسیری فارغ شوند و به آزادی رسند….. این ندا و این ذکر مخصوص مملکتی و یا مدینه ای نبوده و نیست، باید اهل عالم طراً به انچه نازل شده و ظاهر گشته تمسک نمایند تا به آزادی حقیقی فائز شوند. “
حضرت عبدالبهاء میفرمایند: “و از جمله تعالیم حضرت بهالله حریت انسان است که بقوه ی معنویه از اسیری عالم طبیعت خلاص و نجات یابد. “
حضرت عبدالبها در خطابه ی بوداپست مورخ ۱۷ آپریل ۱۹۱۳ فرموده اند: آزادی سه قسم است: یک ازادی الهی است که بذات باری مخصوص است و اوست مختار مطلق. کسی او را مجبور نمیتواند نمود در هیچ شانی از شئون. یک ازادی اروپائی هاست که انسان هر چه میخواهد میکند بشرطی که بدیگری ضرر نرساند. این حریت طبیعی است و اعظم درجه آن در عالم حیوان، این شان حیوان است. این طیور را ببینید به چه آزادی زندگانی مینمایند انسان هر چه بکند بقدر حیوان آزاد نمیشود بلکه نظام، مانع آزادی است. اما آزادی سوم در تحت سنن و احکام الهیه است این حریت عالم انسانی است که قطع علاقه قلبی از جمیع اشیاء میکند از جیمع مشقات و احزان آسوده میشود هر قدر انسان وجدانش ترقی میکند قلبش آزادتر میشود و روحش مستبشرتر. در دین الله حریت اعمال نیست از قانون الهی نمیتواند انسان تجاوز نماید ولو ضرری بغیر نرساند چه مقصود از قانون الهی تربیت غیر و خود است و عندالله ضرر خود و غیر یکسان و هر دو مذموم است باید در قلوب خشیه الله باشد و انسان به آنچه عندالله مذموم است مرتکب نشود لذا حریت اعمالی که در قانون است در دین نیست اما حریت افکار باید از حد ادب تجاوز نکند و اعمال نیر مقرون به خشیه الله و رضای الهی باشد.