ايّاکم ان تجادلوا فی اللّه و امره انّه ظهر علی شأن احاط ما کان و ما يکون * لو نتکلّم فی هذا المقام بلسان اهل الملکوت لنقول قد خلق اللّه ذلک المکتب قبل خلق السّموات و الارض و دخلنا فيه قبل ان يقترن الکاف برکنها النّون * هذا لسان عبادی فی ملکوتی تفکّروا فيما ينطق به لسان اهل جبروتی بما علّمناهم علماً من لدنّا و ما کان مستوراً فی علم اللّه و ما ينطق به لسان العظمة و الاقتدار فی مقامه المحمود *
Take heed that ye dispute not idly concerning the Almighty and His Cause, for lo! He hath appeared amongst you invested with a Revelation so great as to encompass all things, whether of the past or of the future. Were We to address Our theme by speaking in the language of the inmates of the Kingdom, We would say: “In truth, God created that School ere He created heaven and earth, and We entered it before the letters B and E were joined and knit together.” Such is the language of Our servants in Our Kingdom; consider what the tongue of the dwellers of Our exalted Dominion would utter, for We have taught them Our knowledge and have revealed to them whatever had lain hidden in God’s wisdom. Imagine then what the Tongue of Might and Grandeur would utter in His All-Glorious Abode!
مبادا مجادله کنید در امر الهی. خداوند ظاهر شده است در این ایام به طوری که احاطه کرده است جمیع آنچه هست و آنچه که خواهد بود. اگر سخن بگوئیم در این مقام به زبان اهل ملکوت، باید بگوئیم که خداوند خلق کرد آن مکتب را قبل از خلق آسمانها و زمین و داخل شدیم در آن قبل اینکه کاف به نون وصل شود. این زبان بندگان است در ملکوت من، تفکر کنید در ان و سخن بگوئید به زبان اهل بهشت من که به آنها علمی آموزانده ایم که مستور بود در علم خدا و آنچه که نطق میکند به آن، لسان عظمت و اقتدار در مقام محمود.
“يقترن الكاف بركنها النّون”
حضرت ولىّ امراللّه در تواقيعی که حسب الامر مبارک صادر گشته مفاهيم و معانی حروف “کاف” و “نون” را به اين مضمون بيان فرمودهاند: کلمه “کن” متشکّل از دو حرف “کاف” و “نون” است که اشارهای است به کلمه خلّاقه خداوند که آفرينش به امر او به وجود میآيد و نيز حاکی از قدرت مظهر ظهور الهی و قوّه عظيم روحانی او است.
در قرآن مجيد کلمه “کن” به معنای صدور حکم خداوند در ايجاد و خلقت آمده است.
لوح مکتب در لوح يکی از احبّاء ميفرمايند:
“…. در خصوص لوح معهود سؤال نموده بوديد آن لوحيست که حضرت اعلی مرقوم نمودهاند که در مکتب من يظهره الله تقديم حضور مبارک شود حضرات بيانیها اين را وسيله تخديش اذهان نمودهاند که من يظهره الله بايد طفل باشد تا آن عريضه در مکتب خانه تقديم حضور مبارک گردد پس چون جمال مبارک طفل نبودند من يظهره الله نيستند. جمال مبارک در کتاب ميفرمايند که مکتب من يظهره الله مکتب صبيان نيست و مدرسه اطفال نادان نه آن مکتب معانی و بيان است که مقدّس از ادراک من فی الامکان ميفرمايد در آن مکتب لوح حضرت اعلی را که هديه بديعه الهيّه بود مشاهده نمودم باری حضرات بيانیها چنين اوهام فرمودند که مکتب من يظهره الله مکتب صبيان نادانست تبّاً لهم و سحقاً لهم و تعساً لهم من هذا الجهل العظيم آن لوح مبارک حضرت اعلی روحی له الفداء را اين عبد روزی در عراق بالتصادف در مکتب خانه تقديم حضور مبارک کردم يعنی حامل آن هديه شدم ….. ” انتهی