پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

سوال15:تمایز اسلام با دیانت بهائی در چیست؟

حضرت مولي الوري تعاليم الهيه را به دو قسمت اصول و فروع تقسيم نموده و در ضمن خطابه اي مي فرمايند:

«مقصد از اديان الفت بين بشر است. لهذا اساس اديان الهي يکي است تعدّد ندارد هر ديني منقسم به دو قسم است قسمي به عالم اخلاق تعلّق دارد و آن علويّت عالم انساني و ترقّيات بشر و معرفة اللّه است و کشف حقايق اشياء، اين امر معنوي است و اصل اساس الهي ابداً تغييري نمي کند اين اساس جميع اديان است لهذا اساس اديان الهي يکي است. قسم ثاني تعلّق به معاملات دارد و آن فرع است به اقتضاي زمان تغيير مي کند در زمان نوح مقتضي بود انسان حيوانات بحريّه را بخورد در زمان ابراهيم مقتضي چنان بود که انسان خواهر مادري خود را بگيرد مثل سارا که خواهر حضرت ابراهيم بود در زمان آدم چنان مقتضي بود که انسان خواهر خود را بگيرد چنان که هابيل و قابيل نمودند لکن در تورات حرام است. حضرت موسي در بيابان بود براي مجرمين چون محبس نبود اسباب نبود به اقتضاي آن وقت فرمود اگر کسي چشم کسي را کور کند او را کور نمايند اگر دنداني بشکند دندانش را بشکنند، آيا حال ممکن است؟ ده حکم قتل در تورات موجود که هيچيک حالا ممکن نيست جاري شود در يک مسئلهء قتل قاتل حالا جميع عقلا در بحث اند که قاتل را نبايد کشت آن احکام همه حقّ است. لکن به اقتضاي زمان آن وقت براي يک دالر دست دزد بريده مي شد، آيا حالا ممکن است براي هزار دالر دست بريده شود؟ پس اين گونه احکام در هر دوري تغيير مي کند و فرع است امّا اساس اديان که تعلّق به اخلاق و روحانيّات دارد تغيير نميکند و آن اساس يکي است تعدّد و تبدّل ندارد همان اساس را حضرت مسيح تأسيس کرد همان اساس را حضرت محمّد ترويج فرمود. جميع انبياي الهي به حقيقت دعوت نمودند مقصود کلّ يکي است و آن ترقّي و عزّت عالم انساني و مدنيّت آسماني است.»[i]

باري چون اجل ديني فرا رسد، احکامي که روزي حيات بخش جامعه بشري بوده اند ديگر قابل اجرا نيستند و از آن جمله اند احکام نجس بودن مشرکين[ii]، حکم به کشتن مشرکين[iii]، عدم ايجاد روابط دوستانه با يهود و نصاري[iv] ، حکم جنگيدن و کشتن کساني که از قرآن تبعيت نمي کنند[v]، بريدن دستان دزد[vi]، حرام بودن ربا[vii]، آيات مربوط به خريد و فروش برده و کنيز و احکام قصاص و ازدواج دختر و پسر در نه و پانزده سالگي و … . حال اگر به ديده بصيرت بنگريم، خواهيم ديد که هيج يک از اين احکام امروزه قابل اجرا نيستند؛ آيا مي توان امروز با وجود سازمان هاي حقوق بشري عده اي را نجس دانست و به اين علت آنها را کشت و يا با پيروان اديان ديگر بي دليل درگير شد و آنها را به قتل رساند؟ آيا جامعه اسلامي مي تواند کنج عزلت برگزيند و با کشورهاي يهودي و مسيحي ارتباط نداشته باشد؟ آيا مي توان دست کسي را به خاطر دزدي بريد؟ آيا کشورهاي اسلامي مي توانند بدون سود حاصله از صادرات و يا بدون سيستم بانکداري که هر دو مشمول ربا هستند به زندگي ادامه دهند؟ آيا مي توان به خريد و فروش برده يا کنيز پرداخت و يا دختران را در نه سالگي شوهر داد؟ لا والله، هيچ کدام از اين احکام در اين زمانه قابل اجرا نيستند.

از طرفي خداوند در قرآن مي فرمايد که اگر آيه اي را نسخ و يا ترک کنيم، بهتر از آن يا مثل آن را مي آوريم[viii]. آياتي که در کتب ديانت مقدس بهايي موجود است شاهد به وقوع پيوستن وعده الهي در قرآن است و از آن جمله اند حکم رفع دون طهارت از جميع اشيا در مقابل حکم نجاست[ix]، معاشرت با جميع اديان به خوشي و مهرباني در مقابل جنگيدن، کشتن، و عدم برقراري رابطه با اديان ديگر و مشرکين[x]، حرام بودن خريد و فروش برده و کنيز[xi]، حلال بودن ربا و ربح نقود با رعايت انصاف[xii]، برابر بودن حد بلوغ 15 سال در دختران و پسران و ارجح بودن دختران از لحاظ تربيت و … .

از جمله تفاوت هايي که ديانت بهايي با اسلام دارد، ويژگيهاي اعتقاد بهائي در آشتي دادن اعتقادات مذهبي با عقل و نيازهاي انسان زمان و دوري از خرافات است و ارائه تعاليمي براي درمان دردهاي مبتلا به عالم انساني . تعاليمي مثل برابري حقوق همه انسانها اعم از زن و مرد و با هر نوع اعتقاد و باور و ارتباط محبت آميز با پيروان همه اديان و تلاش در جهت نيل به وحدت عالم انساني و برقراري نظامي جهاني با خط و پول و زباني مشترک، رفع فقر و ثروت بيش از اندازه، شکيبائي مذهبي، رفع برخي موانع در جريان سالم ارتباطات مالي مثل آزاد بودن سود عادلانه براي پول، ترک تعصب و تقليد و حذف طبقه روحاني و استفاده در آمدي از دين و جايگزيني يک نظام اداري انتخابي که با اتنخاباتي آزاد و عمومي و بدون تعيين صلاحيت برگزيده ميشوند براي سرپرستي ديني جامعه، تاکيد بر کسب فضائل اخلاق و کمالات انساني و تربيت الزامي فرزندان علي الخصوص دختران ، لغو حکم جهاد و هر گونه جنگ و خشونت در قالب مذهب ، جستجوي آزاد حقيقت و ترک تعصبات بنحوي که حتي فرزندان بهائيان تا زماني که خود به اين باور و تصميم نرسيده باشند که بهائي شوند، عضو جامعه بهائي محسوب نميگردند و به اصطلاح دين موروثي و يا تقليدي در اعتقاد بهائي پذيرفته نيست بلکه نياز به تحري حقيقت است، و صدها ويژگي ديگر که در اين مختصر جاي بيان آن نيست.

اما يک اصل در ديدگاه بهائي نسبت به احکام ديني موجود است که آن را با ديگر اديان متفاوت مي سازد. حضرت بهاءالله مي فرمايند: «اين ظهور از براي اجراي حدودات ظاهره نيامده… بلکه لأجل ظهورات کماليه در انفس انسانيه و ارتقاء ارواحهم الي المقامات الباقيه و مايصدقه عقولهم ظاهر و مشرق شده»[xiii]، يعني ظهور پيامبر براي اينکه احکام و قوانين جديدي وضع کند نيست بلکه بسيار بالاتر از آن يعني رساندن انسان به مقام و کمالي است که شايسته خلقت اوست. بهائيان پيروان همه اديان را محترم ميدانند و با ايشان به محبت رفتار ميکنند و حضرت بهاءالله در اين مورد مي فرمايند: «عاشروا مع الاديان بالروح والريحان ليجدوا منکم عرف الرحمان اياکم ان تأخذکم حمية الجاهلية بين البرية کل بدء من الله و يعود اليه انه لمبداء الخلق و مرجع العالمين»[xiv] يعني با پيـروان ديگراديان با خوشي و خـرمي معاشرت نمائيـد تا بـوي خـوش رحماني را در شما بيابند. مبادا دچار تعصبات جاهلي رايج بين مردمان گرديد همگي از خداوند پديد آمده ايد و به او باز ميگرديد. اوست مبداء خلق و مرجع عالميان.

شالودهء تمام آموزه هاي بهائي «وحدت عالم انساني» است. وحدت عالم انساني ، محور و مرکز انديشه و حرکت در آيين بهائي است و تمام تلاش هاي اين جهاني آيين بهائي، براي رسيدن به آن وحدت انجام مي گيرد. بهائيان بسيار به صلح اهميت مي دهند. زيرا تمدن کنوني بدون دسترسي به صلح راستين قادر به ترقي و پيشرفت نيست و صلح حقيقي فقط نبود جنگ نيست بلکه لازمهء صلح تغيير کلي و برقراري تفاهم و برابري براي تمام افراد نوع بشر در جامعهء بشري است. هدف غايي ديانت بهائي وحدت عالم انساني است و بدون شک مهم ترين وسيله اخلاقي که مي تواند ما را به آن هدف برساند ، صلح و آرامش است. هيچ بنايي با جنگ پايدار نمانده است. چگونه مي توان با تناقض ، منطقي متين بنياد نهاد؟ مگر مي توان براي بر پا داشتن صلح ، جنگ به راه انداخت؟ تنها وسيله براي ايجاد صلح ، تبليغ صلح و اعمال بشر دوستانه است و نه هيچ راه ديگر. البته تنها وسيله کارآمد در آن راه ، محبّت و دوستي است. براي رسيدن به وحدت ، تمام ساز و کارها بايد بر آرامش و محبّت ساخته شوند که در غير اين صورت کسي را نتيجه اي مثبت از اقدامات خود عايد نخواهد شد. تن در ندادن به صلح دروني و بيروني، افزودن دشواري نويني به دشواريهاي کنوني جهان است.


[i]. خطابات جلد 2 – صفحه 312 (خطابه در کنيسهء اسرائيليان سانفرانسيسکو – ١٢اکتبر ١٩١٢ – اوّل ذي قعده ١٣٣٠)

[ii]. سوره توبه – آيه 5

[iii]. سوره توبه – آيه 28

[iv]. سوره مائده – آيه 56

[v]. سوره توبه – آيه 29

[vi]. سوره مائده – آيه 42

[vii]. سوره بقره – آيه 276

[viii]. سوره بقره – آيه 100

[ix]. اقدس – فقره 76

[x]. اقدس – فقره 145

[xi]. اقدس – فقره 73

[xii]. لوح زين المقربين

[xiii]. مائده آسماني جلد 4 – صفحه 157

[xiv]. اقدس – فقره 145