پاسخ: در رابطه با ایران – اعراب و اسلام در آثار بهائی با چند ویژگی عمده روبرو هستیم:
در مورد ایران: عشق به ایران و افسوس خوردن از ویرانی گذشتهء شکوهمند این سرزمین در بسیاری از آثار بهائی مخصوصا آثار حضرت عبدالبهاء دیده میشود. در همان حال تاکید میگردد که اینک با برخاستن صدای تازهای از ایران یعنی دیانت بهائی، پیشگوییهای کتابهای دینی زردشتی یعنی آمدن سوشیانس، در شخص حضرت بهاءالله تحقق یافته و تعالیم بهائی میتواند ایران را بار دیگر به شکوه و بزرگی گذشتهء باستانی خود برساند. اما در تحقق این وعدهء بزرگ تکیه دیگر آثار بهائی بر هوش و توانایی معنوی و ذاتی ایرانیان و فرهنگ غنی این کشور است.
عبدالبهاء می گوید:
… امیدواريم كه از برای ايران اسبابى فراهم آيد كه سبب راحت و اطمينان عموم گردد عدل و انصاف به ميان آيد جور و اعتساف نماند ما را در امور سياسى مدخلى نه، خير عموم خواهيم و ترقى جمهور و به عالم آداب و اخلاق ايران خدمت ميكنيم شب و روز ميكوشيم كه خدا يك روح جديدى در جسم ايران بدمد تا يك قوهاى خارق العاده در بنيهء ايران و ايرانيان جلوه نماید…
مستقبل ايران در نهايت شكوه و عظمت و بزرگوارى است زيرا موطن جمال مبارک است جميع اقاليم عالم توجه و نظر احترام به ايران خواهند نمود و يقين بدانيد چنان ترقى نمايد كه انظار جميع اعاظم و دانايان عالم حيران…
عنقريب ملاحظه خواهد شد كه دولت وطنى جمال مبارک در جميع بسيط زمين محترمترين حكومات خواهد گشت … و ايران معمورترين بقاع عالم خواهد شد …
در مورد اسلام پایگاه دیانت بهائی معلوم است: اسلام در حدّ خود دینی آسمانی است و پیامبر اسلام تعالیمی آورد که میتوانست تمدنی بزرگ و پایدار ایجاد نماید. نمونهاش امپراطوری بزرگ اسلامی و رونق و علم و دانش در قرنهای نهم و دهم میلادی بود که نمونههایش را در اسپانیا و دیگر سرزمینها دیدیم. آن زمان در این امپراطوری بازار آزادی به وجود آمد که کالاها از چین تا اندلس بدون گمرک و تعرفهء گمرکی مبادله میشد و اتحادیهء کنونی اروپا باید سالیان دراز تلاش کند تا به آن پایگاه برسد.
اما اسلام، همانطور که میدانیم اسیر خشک مغزی و تحجر فکری خلفاء و حکمرانان و بعد گرفتار دژم خویی ترکهای متعصب آسیای مرکزی گردید و از آن اوج اعتبار به زمین افتاد. جهان به جلو رفت و اسلام در همانجا ماند.
در مورد اعراب: حملهء اعراب به ایران به طور مستقیم در آثار بهائی نیامده ولی به طور غیر مستقیم در موارد گوناگون از آن واقعه ابراز تاسف گردیده است. نمونههای این آثار را میتوان در نامههای حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به زردشتیان و نوآیینانی که از دیانت زردشتی به بهائی رو آوردند دید که با زبانی تقریبا نزدیک به فارسی سره نوشته شده و بیشتر آنها از چنین واژههایی بری است دید.
به طور کلی این نامهها و مندرجات آنها نمونههای برجستهای از توجه و عشق و عنایتی است که از سوی بنیانگذاران دیانت بهائی نسبت به این گروه ستمدیده، و به طور بدیهی نسبت به ایران ابراز گردیده.
سوزان مانک (استایلز) در مقالهای که در زمینه ایمان زردشتیان به دیانت بهائی نگاشته مینویسد که حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء با بکار بردن فارسی سره [در مکاتبات با زردشتیان] کوشش در بیرنگ ساختن سابقهء اسلامی دیانت بهائی نمودند. ولی به نظر ما این نامهها حوزههای وسیعتری از احساسات وطنی و ملّی را که نمودار عشق بهائیان به ایران است در بر میگیرد. در این زمینه قسمتی از یکی از الواح حضرت عبدالبهاء را نقل میکنیم. میفرمایند:
ای یاران الهی، پارسیان هزار و سیصد سال زیر بار گران بودند. گاهی اسیر زنجیر گشتند و گهی آوارهء کشور بعید شدند. گهی در نهایت ذُلّ و هَوان [= ذلّت و خواری] به زندان افتادند و گهی بی سرو سامان و دور از خانمان شدند، هر جفایی را تحمل نمودند و هر عذابی را اصطبار [= تحمل] کردند تا آنکه تاریکی ذلّت و خواری منتهی شد و پرتو عزّت ابدی از مطلع آمال طلوع نمود. حال خداوند مهربان را اراده چنان که آن ذلّت و خواری هزارساله را به عزت و بزرگواری تبدیل نماید و تلافی مافات شود…افق ایران مطلع شمس حقیقت شد و کشور فارسیان روشن گردید. هر چند مدتی بود که چراغ خاموش شده بود الحمدالله مهر جهان افروز طلوع و سطوع فرمود و هر چند آب چشمه فرو رفته بود ولی ستایش خداوند را که دریا به جوش آمد …
در این چند جمله، تاریخ ایران از حملهء اعراب تا امروز و تبعیضات وتعصبات غیر انسانی که زردشتیان قرنها با آن دستبه گریبان بودند با اندوه و حسرتی نمایان بیان شده و آرزوی هر ایرانی میهندوستی برای سربلندی و بزرگواری مردم ایران بازتاب یافته است. این طبقه از الواح کاملا در همآهنگی با آثار و ادبیات زردشتی در زمینهء پیشگویی دوران آخر و هجوم سواران ژولیده موی به ایران و ظهور سوشیانس و رهایی ایران از آن وضع اسف بار میباشد