2006-07-05
مقدمه
با پذیرش استمرار ظهور پیامبران الهی، اكنون می توان پرسید: چه موقع خداوند پیامبری را مبعوث می فرماید؟ چه شرایطی ظهور دین جدید را ایجاب می كند؟
بدیهی است كه ظهور پیامبران مطابق نیاز بشر است. خداوند از ارسال پیامبران بی نیاز است و این كار را فقط به صرف رحمت خود برای هدایت نوع انسان انجام می دهد. پس عاملی كه سبب ظهور یك دین جدید می شود نیاز بشر به هدایت الهی است؛ تغییر اساسی در شرایط موجود است؛ عدم كفایت تعالیم ادیان قبلی در حل مشكلات بشر و كمك به تكامل اوست؛ گمراهی انسان ها و دوری ایشان از تعالیم اساسی ادیان است. دیانت مسیحی كی ظاهر شد؟ وقتی یهود اسیر دست رومیان شده بودند؛ وقتی كه از دیانت حضرت موسی جز ظاهر شریعت چیزی باقی نمانده بود و حقیقت دین كه فضائل عالم انسانی است مخفی مانده بود.
شرایط ظهور هر دین جدیدی چنین بوده است. این سنت الهی است. همانگونه كه در عالم طبیعت هر سال بهار و تابستان و پاییز و زمستان در پی یكدیگر می آیند و هر زمستانی بهار جدیدی به دنبال دارد، در عالم روحانی نیز چنین است. با ظهور هر دین بهار روحانی آغاز می شود، اما ناگزیر زمستان نیز به دنبال خواهد بود، یعنی حقایق اساسی دین فراموش می شود و پیروان آن اسیر هوی و هوس و جهالت و نادانی می شوند، و پس از آن نوبت بهار دیگری است.
آیا مدتها نیست كه زمستان روحانی فرا رسیده است؟ آیا بشر سرگردان محتاج هدایت الهی نیست؟ آیا عدم كفایت ادیان گذشته در حل مشكلات عالم به اثبات نرسیده است؟ آیا انسان ها از حقیقت ادیان الهی دور نشده اند؟ آیا بلایایی كه بشر به دست خود آفریده است، مثل خطر جنگ و آلودگی محیط زیست و انواع بیماری ها و غیره، حیات او را تهدید نمی كند؟ آیا علم و تكنولوژی انسان جدید و دنیای جدید كاملأ متفاوت با گذشته ایجاد نكرده است؟
همه اینها نشانه نیاز بشر امروز به دیانتی جدید است؛ دیانتی كه ضمن تأكید بر حقایق اساسی ادیان گذشته، بتواند به انسان امروز در حل مشكلات فراوانش كمك نماید.
خداوند ادیان را برای رفع نیازهای روحانی و اجتماعی انسان و بنابراین مطابق شرایط و مقتضیات موجود می فرستد. اگر تناسبی میان دین و سابقه زندگی مردمی كه در میان آن ها ظهور می كند وجود نداشته باشد، چگونه ممكن است مردم آن دین را بفهمند و به آن ایمان آورند؟ چگونه ان دین می تواند نیازهای مردم را برآورده سازد؟ پس تا شرایط جهان امروز را به درستی درك نكنیم نمی توانیم در مورد دیانتی جدید قضاوت درستی داشته باشیم.
مهمترین خصوصیت جهان امروز چیست؟ امروز همه فلاسفه، جامعه شناسان و اندیشمندان جهان متفق القولند كه مهمترین خصیصه جهان كنونی، و مهمترین معضل آن، جهانی شدن است. پیشرفتهای علوم و تكنولوژی مرزها را در نوردیده است. دیگر هیچ جامعه بسته ای نمی تواند وجود داشته باشد. هر اتفاقی كه در یك نقطه از جهان روی می دهد بر سراسر عالم تأثیر می گذارد. جهان به تعبیر مارشال مك لوهان، كه این تعبیر مقبولیت عام یافته است، به یك دهكده جهانی تبدیل شده است.
این شرایطی است كه هرگز سابقه نداشته و بشر نمی داند با آن چه باید بكند. متفكران جهان در این باره سرگردانند و نمی توانند به توافقی برسند. از یك طرف، گروهی كثرتگرا هستند و معتقدند كه هر فرهنگی مقتضیات خاص خودش را دارد و هیچ وحدتی در جهان ممكن و مطلوب نیست. از طرف دیگر، گروههای دیگری هستند كه هر یك مایلند جهان را مطابق با ایدهآلهای خود بسازند و همه را به پیروی از خود تشویق، بلكه مجبور كنند. هیچ یك از ادیان گذشته هم، چون در چنین شرایطی ظاهر نشده اند، راه حلی برای آن ندارند. پس دیانت جدید باید یك دیانت جهانی باشد و بتواند مشكلات بشر را در این مقطع مهم از تاریخ بشر بر طرف سازد.
آیا دیانت بهایی با این شرایط و مقتضیات مطابقت دارد؟ آیا به مشكلات و نیازهای اساسی زمان پرداخته است؟ آیا پاسخی برای سوالات امروزین بشر ارائه كرده است؟ اگر چنین باشد می توان گفت كه دیانت بهایی همان دیانت جهانی باشد كه بشر امروز محتاج آن است.
دیانت اسلام كی ظهور كرد؟ وقتی اعراب از دین ابراهیم دور شدند و به بت پرستی روی آوردند؛ وقتی قبائل دائمأ در حال جنگ و جدال با یكدیگر بودند و به وحدت ملی نیاز داشتند؛ وقتی كه در جهالت و خوی حیوانی به پست ترین درجات رسیده بودند، حتی دختران خود را زنده به گور می كردند و به این كار افتخار می كردند.
منبع: سایت نقطه نظر