این تابلو را چندی پیش به پایان بردم. افشین دوازده سال بیشتر ندارد اما در 19 خرداد سالها پیش بخاطر هجوم خرافه و عصبیت های مذهبی، و بخاطر بهایی بودن، در یک چاه افکنده شد و جان داد.
محمد نوری زاد
یادداشت پیام ولی شهروندِ بهائی
به مناسبت سالروزِ به قتل رسیدن برادرش افشین_ولی
“یادم میآید ۱۹ خرداد ۱۳۶۹ در چنین روزی وقتی جسد برادرم افشین را در چاه قنات بعد از ساعتها جستجو پیدا کردم. همسایگان جسدِ بیجان او را در حالی از چاه بیرون کشیدند که به بهانه مباح بودنِ خون بهائیان به قتل رسیده بود! به بعدازظهر نرسیده بود که بسیاری از دوستان و اقوام به منزلمان آمدند، هیجان و غمِ بزرگی حکمفرما بود
ده سال داشتم، افشین دو سال از من بزرگتر بود و همبازیِ من، جسدِ پاکش را داخل آشپزخانه خانهمان روی زمین گذاشته بودند و درب آشپزخانه را نیز بسته بودند.
میخواستم برای آخرین بار روی ماهش را ببینم چون میدانستم دیگر فرصتی ندارم، بیاجازه به سمت آشپزخانه رفتم. در را باز کردم. کنارش رفته و نشستم، چادر روی جسم و صورتش را کنار زدم، مثل فرشتهها آرام خوابیده بود زانو زدم و پیشانیاش را بوسیدم و تا دیدار در عالم بالا وداع کردم اگر لایق باشم.”