پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

«سياهان آفريقا»

2007-02-16

معرضین از دیانت بهائی حدود چهارده‌ قرن دیرتر مبعوث گردیده و پا به عرصه دنیا گذارده و اعراض و اعتراض خود را بر كلام الهی آغاز نموده‌اند.

اگر در زمان رسول الهی و طلوع شمس محمدی از افق حجاز به زعم خود می‌خواستند از گمراهی عده‌ای مردم ساده‌ لوح و عاری از علم جلوگیری نموده و از اقبال آنان به ظهور جدید ممانعت نمایند چقدر مستمسك و دلیل و برهان قوی و شواهد روشن و براهین صریح می‌یافتند و نیازی به تنگی و ضیق نمی‌نمودند. زیرا اگر به كلام الهی در دور قبل بازگردند یا باید خود را از این راه جدا سازند و یا باید اذعان نمایند كه همواره كسانی كه به دین خود علاقه خاصی داشته و به رسوم و آداب و اشخاص بیش از خداوند و حقیقت دلبستكی دارند یك نوع رفتار از خود نشان می‌دهند و برایشان تفاوتی ندارد كه این كلام از سوی چه كسی و به چه منظوری صادر شده بلكه مهم این است كه از مسائل مالوف و مانوس آنان نیست. این است كه نمونه این مسائل در قران كریم نیز به وفور یافت می‌شود و اگر در امر مبارك از حضرت عبدالبهاء‌ شواهد مختصری یافته‌اند می‌توان آنان را به قران كریم ارجاع داد تا با یافتن شواهد بیشتری قلب حقیقت را هدف گیرند و از این اعراض خود بیشتر مسرور گردند زیرا به مصداق آیه شریفه البقرة : 136« قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَینا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِی مُوسى‏ وَ عیسى‏ وَ ما أُوتِی النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ »
«بگویید: ما به خدا، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل آمده، و به آنچه به موسى و عیسى داده شده، و به آنچه به همه پیامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ایمان آورده‏ایم میان هیچ یك از ایشان فرق نمى‏گذاریم و در برابر او تسلیم هستیم. (136)»‌ رسولان حقیقت و كلام آنان از منشاء واحدی سرچشمه می‌گیرد و به این مصداق اعتراض بر هر یك اعتراض بر تمامی آنها بلكه بر حقیقتی است كه از سوی او ظاهر شده‌اند.
از این روست كه بشریت و انسانیت جدای از رنگ و نژاد و قوم و محل و سایر مختصات عرضی جهانی به سبب كمال روحانی و تربیت انسانی و درك او از مبدأ و هدف خلقت سنجیده می‌گردد و هر گاه از این امور محروم گردد از نظر ادیان الهی و حتی عقلای ارض افتخار و اشرفیتی بر سایر موجودات ندارد «به حقیقت آدمی باش و گرنه مرغ باشد كه همی سخن بگوید به زبان آدمیت». در راستای این امر كلی در قران كریم بارها و به صور مختلفه این گونه افراد مورد خطاب قرار گرفته و اگر ایشان آیه‌ای مشابه همین آیه كه در مورد متمسكین به دین قبل (یهود) كه بارها در قران كریم مورد تایید قرار گرفته و آنرا از سوی خداوند دانسته‌‌اند اما در زمان ظهور حضرت محمد ص از قبول و درك ظهور جدید محروم ماندند در آثار مباركه می‌یافتند كه تمامی آنان به « خر » مثل زده شده‌اند چه می‌گفتند و چه افتراهای دیگر از زبان ایشان تكرار می‌شد. اگر مدعیند كه كافران را می‌توان به این امثال یاد كرد و یا مشركین مستحق این القاب رفیعه هستند تكلیف این اهل ایمان كه خود را «قوم برگزیده» دانسته و بر طبق احادیث تشابه بسیاری با امت اسلامی داشته و سرنوشتشان مشابه است در مواجه با این آیه كه روشنتر از تاویل و تفسیر است چه چاره‌ای بر خود می‌جویند؟ ‌آیا در مورد كسانی كه در دینی كه از سوی خداوند بر آنان نازل شده و معتقدند بر حقیقتی كه سالها بین آنان جاری بوده و آنرا تنها طریق حق می‌دانستند و سالها تنها لفظ ایمان در مورد آنان صدق می‌نموده بدون هیچ مراعاتی در عدم فهم و درك حقیقت به «حمار» مشابه شوند با علم به اینكه به احكام و آداب الهی معتقدند و از نظر تمدن نیز از اعراب و مومنین جدید سبقت و برتری دارند این امتیاز در نظر گرفته نشود تمثیل قومی عاری از تربیت و علم و حقیقت به «بقره» جای تعجب و اعراض خواهد داشت و خوبست كه این آیه مباركه را تمامی متمسكین به عقاید سالفه كه در ظهور جدید خود را محروم یافته‌اند مورد تفكر و مداقه قرار داده و خود را ارزیابی نمایند.

(الجمعة : 5 ) مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ « مثل كسانی كه (عمل به ) تورات بر آنان بار شد ( و بدان مكلف گردیدند) آن گاه آن را به كار نبستند همچون مثل خری است كه كتابهایی را بر پشت می‌كشد (وه) چه زشت است وصف آن قوم كه آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمی‌نماید» و بر طبق این آیه مباركه چه زشت ا ست كسانی كه هر چه می‌یابند با اطمینان از غیر حق و باطل می‌دانند چنانچه یهود نیز در انكار ظهور محمدی از سرزمین حجاز هیچ تردیدی در ابطال و ناحق بودن آن فرض نمی نمودند و با اطمینان آنرا «اساطیر اولین»‌و بر گفته‌های «شاعری مجنون» دانستند و با این برخورد راه هدایت را بر خود بستند.
از اینگونه تمثیلات در آیات بسیاری می‌توان یافت چنانچه هر گاه افرادی فاقد اندیشه و تفكر در امور باشند به « انعام» تشبیه شده اند و قرنها به این مقام خود افتخار نموده و خود شاعر نبوده‌اند. (الفرقان : 44 ) « أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ یسْمَعُونَ أَوْ یعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً آیا گمان دارى كه بیشترشان مى‏شنوند یا مى‏اندیشند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند، بلكه گمراه‏ترند. (44)» و البته قرآن كریم دست معرضین را به طوری باز می‌گذارد كه از این تشبیه مفهوم مورد علاقه خود را برگزینند و آنان را محدود به «بقر» ننموده زیرا در لغت عرب، هر گاه كه این كلمه بصورت مفرد یعنی «نعم» بیاید شتر منظور است اما همانگونه كه بصورت جمع در این آیات آمده به تمامی «شتر و گاو و گوسفند» قابل اطلاق است چنانچه در لغت نامه آمده است: «و العرب إذا أَفردت النَّعَم لم یریدوا بها إلا الإِبل، فإذا قالوا الأَنعام أَرادوا بها الإِبل و البقر و الغنم»
این واقعیت كه مردم دانا و كسانی كه فاقد درك و سمع فوادند با یكدیگر تفاوت دارند و تفاوت آنان تا حدی است كه آنان را می‌تواند از حدود انتساب به انسان خارج نماید مسئله‌ای است كه در هیچیك از ادیان مورد تسامح كامل قرار نگرفته و هر كس این امر مهم را مورد سوال و انكار و اعتراض قرار دهد گر چه در ظاهر به دفاع از انسانیت برخاسته است اما به حقیقت بر كلام الهی در تمام ازمنه اعتراض نموده و یا در مقام دفاع از خود برآمده است! چنانچه در این آیه كریمه می‌فرمایند (: هود : 24 ) مَثَلُ الْفَریقَینِ كَالْأَعْمى‏ وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «دو طایفه خاص از مردم مقایسه مى‏كند، یكى آنهایى كه اهل بصیرت الهى‏اند، و یكى آنهایى كه چشم بصیرت خود را از دست داده‏اند.»
در جایی دیگر كسی كه از هوای نفس خود پیروی نموده (گر چه از افراد مستجاب الدعوه و بر طبق شروح نزول آیات اسم اعظم همراه او بوده و از بنی اسرائیل و مومنین به حضرت موسی بوده است ) به «سگ» تمثیل زده شده و این خاصیت كه رفتارش در هر صورتی تفاوتی ندارد و كارش اعراض و اعتراض است برای او تفاوتی ندارد كه با او رفتار خصم آمیز داشته باشی و یا محبت و مراعات. ( الأعراف : 176 ) وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ
و اگر مى‏خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات‏] بالا مى‏بردیم، امّا او به زمین [دنیا] گرایید و از هواى نَفْس خود پیروى كرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [كه‏] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنى [باز هم‏] زبان از كام برآوَرَد. این، مَثَل آن گروهى است كه آیات ما را تكذیب كردند. پس این داستان را [براى آنان‏] حكایت كن، شاید كه آنان بیندیشند. (176)
البته كلام الهی همواره از ذكر این امثله و تشابهات هدفی جز به اندیشه آوردن و هدایت ناس نیست و خوبست كه افرادی چون این نویسنده محترم به جای آنكه خود را در وادی اعتراض و تمسخر بر كلام حق قرار دهند به این نصیحت قرانی روی آورده و از شنیدن اینگونه تمثیلها قدری به اندیشه و تفكر آمده و این امور را سبب انتباه و هدایت خود قرار دهند نه اعتراض و فرار از حقیقت و انكار آن چنانچه در این آیه مباركه نیز تاكید شده بر اینكه « …پس این داستان را برای آنان حكایت كن شایدكه آنان بیندیشند»


منبع: سایت نقطه نظر