سرودهای امری

شعر «رستاخیز»

نام شعر : رستاخیز
سروده : جناب فرهمند مقبلین(الهام)
در وصف بعثت حضرت اعلی
مأخذ: مجله پیام بهائی

ز دود جهل و ظلمت صحن گیتی کافرستان بود
غرور و ظلم و بی دینی بلای جان انسان بود
شب تاریک و بی فردای ایران بود
شب یلدای بی پایان
غروب عفت و ایمان
نه نیسانی، نه بارانی
نه امید بهارانی
از این تاریک تر باور ندارم روزگارانی

در آن افسرده شب از فضل رب ناگاه
فروغی جاودان از خاوران تابید
جهان خاک روشن شد
بیابان رشک گلشن شد
زمین پر گشت از نامی
که از حق داشت پیغامی
همایون نقطه اولی
مبارک حضرت اعلی
همان شاه رسل، آن قائم موعود
خود آن مهدی، دلارا طلعت معبود
فروغ ایزدی، آن شاهد مقصود
ملائک صورتی، عیسی دمی، شاهانه رفتاری
صفا آئین جوانی، آیتی، فرخنده گفتاری
ز کلک اطهرش جاری، به هر دم بحر بی پایان
ز سیمای پر انوارش، فروزان فرّه یزدان

ز فوج قدسیان و نخبه پاکان
خدای دادگر گنجینه ایی آراست
که تا این آسمان برپاست
از او آفاق پر غوغاست
بشیر نور مرغان سحر را خوش به وجد آورد
ز هر شاخی نوا و نغمه سر دادند
طلوع صبح را، بر خفتگان هر سو خبر دادند
بهاری تازه پیدا شد. جهان روح احیاء شد
در آن فجر نشاط انگیز، به پا شد روز رستاخیز

هم اکنون بر فراز کرمل این کوه خدا برپاست
نشانی جاودان از او
فریبا معبدی، جانانه درگاهی
به شهر آرزو دروازه ای، سوی جنان راهی
که می یابد دل مشتاق هر مجذوب
از او انوار بی پایان

الا ای رهگذر، مگذر چنین بیگانه زین درگاه
بیا با خاطری آگاه
در این اعجاز ایزد، لحظه ای، لختی تفکر کن
و گر عمر ابد خواهی
مشو راضی به گمراهی
شنو ز «الهام» جانا پند
به جمع عاشقان پیوند
که جان حیف است بی جانان
که سر بی اوست بی سامان


کانال تلگرام طلوع کرمل (https://t.me/Tolo_E_Carmel)