خانواده و تربیت فرزندان در دیانت بهائی

ازدواج و جایگاه خانواده از دیدگاه بهائی

ازدواج و تشکیل خانواده یکی از مهم ترین مراحل زندگی هر فردی به شمار می رود. آئین بهائی نیز همچون سایر ادیان، نظام، قوانین و آموزه هایی برای انتظام و کارکرد مناسبِ این مهم ترین نهاد اجتماعی دارد که در این گفتار و گفتارهای آینده به اختصار به توضیح و ارائه برخی از این مواضیع می پردازیم.

اهمیت حکم ازدواج:

” فَلَمّا اَرادَ نَظم العالَم وَ اظهار الجُود وَ الکَرَم عَلَی الاُمَمِ شرع شَرایع وَ اَظْهَرَ المَناهِجِ وَ فیها سَن سُنّة النّکاحِ وَ جَعَلَهُ حِصناً للنِّجاح وَ الفَلاح وَ اَمرْنا بِهِ فیما نُزّلَ مِنْ مَلَکوتِهِ المُقدّس فِی کِتابِهِ الاَقْدَس قَولُهُ عِزّ کِبریائه: تَزوّجُوا یا قَومِ لِیَظْهَر مِنْکُمْ مَنْ یَذْکُرُنی بَیْنَ عِبادی هذا مِنْ اَمْری عَلَیْکُم اتّخِذوهُ لِاَنْفُسَکُم مُعیناً…”(1)

(مضمون: از آن روی که خداوند اراده کرد که نظمی در عالم قرار دهد و جود و کرم خود را بر مردمان اظهار دارد، شریعت ها را ایجاد کرد و راه ها را آشکار نمود و در آن سنّت نکاح (ازدواج) را پایه گذارد و آن را قلعه ای برای رستگاری و نجات قرار داد و ما را امر کرد به آنچه که از ملکوت مقدسّش در کتاب اقدسش نازل شده: ای قوم ازدواج کنید تا از شما ظاهر شود کسی که مرا بین بندگانم ذکر کند این امر من بر شما است آن را مُعینی برای نفس خود قرار دهید.)

” تاسیس عائله خیلی مهم است، تا انسان جوان است از غرور جوانی ملتفت نمی شود ولی چون پیر شد خیلی افسوس می خورد.”(2)

“تأهّل به موجب شریعت الله لازم است، لهذا خیلی مبارک است. در جوانی نتایج و برکاتش معلوم نیست ولی بعدها انسان می بیند عائله ای تشکیل نموده، خیلی متلذّذ می شود و محظوظ. دیگر آنکه تأهّل برای انسان، حِصنی می گردد که از هوی و هوس مصون می ماند و محفوظ. سبب عفّت و عصمت انسان می شود، چه عندالله امری اعظم از عصمت و عفّت نیست. این اعظم مقامات عالم انسانی است و از خصائص این خلقت رحمانی و دون آن از مقتضیات عالم حیوانی. لهذا تأهّل مبارک است و عندالله مقبول. ” (3)

ازدواج به عنوان اساس وحدت:

“خداوند بی مانند زن و مرد را آفریده که با یکدیگر در نهایت الفت آمیزش نمایند و زندگانی کنند و حُکم یک جان داشته باشند. زن و مرد دو رفیق انیس هستند که باید در غم یکدیگر شریک باشند. چون چنین باشد در نهایت خوشی و آسایش دل و جان در این جهان زندگانی کنند و در ملکوت آسمانی مظهر الطاف الهی گردند و الّا در غایت تلخی عمر به سر برند و هر دم آرزوی مردن نمایند و در جهان آسمانی نیز شرمسار باشند. پس بکوشید مانند دو کبوتر در آشیان آمیزش دل و جان نمائید. این است خوشبختی در دو جهان.” (4)

” در میان خلق، ازدواج عبارت از ارتباط جسمانی است و این اتحاد و اتفاق موقت است زیرا فرقت جسمانی عاقبت مقرّر و محتوم است و لکن ازدواج اهل بهاء باید ارتباط جسمانی و روحانی هر دو باشد. زیرا هر دو سرمست یک جامند و منجذب یک طلعت بی مثال، زنده به یک روحند و روشن از یک انوار. این روابط روحانیه است و اتحاد ابدی است و همچنین در عالم جسمانی نیز ارتباط محکم متین دارند… پس باید اهل بهاء چون رابطه ازدواج در میان آید، اتحاد حقیقی و ارتباط معنوی و اجتماع روحانی و جسمانی هر دو باشد تا در جمیع مراتب وجود و در جمیع عوالم الهی این وحدت حاصل گردد زیرا این وحدت حقیقی، جلوه ای از نور محبت الله است.” (5)

“در این امر اقتران، اتفاق تام و رضایت کامل بین طرفین است. باید نهایت دقت مجری شود و از اخلاق یکدیگر مطلع باشند و عهد متین محکم ما بین هر دو. باید ارتباطش ابدی باشد و مقصودشان باید الفت و دوستی و اتحاد حیات دائمی گردد. بین بهائیان مسئله ازدواج این است که مرد و زن باید جسماً و روحاً متحد باشند تا در جمیع عوالم الهی اتحادشان ابدی باشد و حیات روحانی یکدیگر را ترقی دهند این است اقتران بهائی…” (6)

” زن و مرد باید فی الحقیقه رفیق باشند نه از روی شهوت و هوی و هوس و اگر این طور باشد چند سالی با هم زندگانی کنند و بعداً اختلافی واقع شود. باید مانند یک جان در دو جسم باشند، هیچ فرقی در میان نباشد، در راحت همدیگر بکوشند به همدیگر معاونت کنند.” (7)

برابری حقوق زن و مرد:

از جمله مواردی که ضامن حفظ وحدت و انسجام خانواده است، برابری حقوق زن و مرد به عنوانه دو رکن اساسی در برپایی بنیان خانواده است. زن و مرد به عنوان ستون های خانواده باید در همه حقوق برابر باشند زیرا اگر یکی از آنها ضعیف تر و ناتوان تر از دیگری باشد، سقف زندگی فرو خواهد ریخت و این نا هماهنگی و ضعف سبب خسران و زیان دیگری نیز خواهد گشت.

زن و مردی که در جمیع مراتب، با هم برابر و مساوی هستند، قادر خواهند بود با مشورت و همفکری یکدیگر خانوادۀ خود را پا برجا نگاه دارند، به یکسان در برابر حفظ و پایداری این اساس، احساس مسئولیت کنند و در تربیت فرزندان با کمک و همکاری یکدیگر به دل و جان بکوشند.

” عالم انسانی مانند طیری است که دو بال دارد: یک جناح، رجال و یکی نساء است و تا هر دو جناح، قوی و با یک قوه مؤید نشوند، طیر را پرواز به سوی آسمان ممکن نه. به مقتضای روح این عصر، زنان باید ترقی کنند و وظیفه شان را بتمامه در مدارج حیات اجراء دارند … باید به درجه رجال رسند و در حقوق، متساوی گردند این است امید من و این است یکی از تعالیم حضرت بهاءالله.” (8)

” حضرت بهاءالله، امرِ نساء ( زنان) را بسیار اهمیت دادند. حقوق و امتیازات نسوان (زنان)، یکی از اعظم تعالیم بهاءالله است. مطمئن باشید عنقریب یومی فرا رسد که مردان خطاب به زنان خواهند گفت، خوشا به حال شما. خوشا به حال شما. شما سزاوار هر موهبتی هستید. مستحق آنید که رئوس خود را به تاج عزّت ابدیه مزیّن سازید چه که در علوم و فنون، در فضائل و کمالات با رجال، مساوی خواهید شد و در رقّت قلب و کثرت رحمت و شفقت برتر هستید.” (9)

عفّت و عصمت و وفاداری به همسر:

تک همسری تنها شکل مشروع ازدواج در دیانت بهائی است. در آثار بهائی، وفاداری به همسر و لزوم رعایت مراتب عفّت و پاکدامنی قبل و بعد از ازدواج بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. ثبات و قوام خانواده مهم ترین مسئله برای ایجاد و حفظ انسجام و انتظام در اجتماع بشری است و تنها خانواده ای که در آن مراتب وفا و اعتماد رعایت شود می تواند ضامن تربیت صحیح و مناسب نسل های بعدی بشر باشد.

” فی الحقیقه انسان باید به وفا قیام نماید و ثبوت و استقامت نماید علی الخصوص به قرین و همنشین خود و همدم و ندیم خود. زیرا حقوق بین این دو، قویم و محکم و متین است و انسان آنچه بکوشد از عهده اکمال بر نیاید ولی به قدر امکان قصور نشاید.” (10)

“در عالم وجود، صفتی بهتر و خوش تر و شیرین تر از وفا نیست. این منقبت از اعظم اساس دین الهی است. اگر انسان از جمیع صفات حمیده محروم باشد ولی به این صفت قدسیه موصوف، عاقبت حائز کمالات می گردد و اگر چنانچه حائز جمیع صفات کمالیه باشد و از صفت وفا بی بهره، آن کمال به نقص مبدّل می گردد و آن خیر به شر و آن نورانیت به ظلمت و آن عزت به ذلّت منتهی شود.” (11)

ارتباط جسمانی و روحانی بین زن و مرد:

” حضرت بهاءالله جمیع نفوس را به امر ازدواج به عنوان طریقه طبیعی و صحیح حیات تشویق فرموده اند. در عین حال آن حضرت بر ماهیت روحانی آن قویاً تاکید فرموده اند این ماهیت روحانی در حالی که به هیچ وجه مانع روش معمول عنصری حیات نمی گردد، اساسی ترین جنبۀ ازدواج است. ضرورت زندگی کردن در کمال اتفاق و محبت به مراتب مهم تر از لزوم شدت محبت عنصری و جسمانی به یکدیگر است. اوّلی صخرۀ عظیم نیرومندی است که در زمان لزوم می توان به آن متکی بود و دیگری امری صرفاً موقت است که هر آن ممکن است زائل و معدوم گردد.” (12)

“دیانت بهائی به اهمیت روابط جنسی واقف است ولی هر گونه تعبیر و برداشت نادرست از این گونه روابط زیر پوشش عشق های آزاد و ازدواج های بی بند و بار و بدون اولاد و نتیجه را محکوم می نماید. زیرا این گونه اعمال، مُضر به حال انسان و جامعه ای است که در آن زندگی می کند. تمتّع کامل از غریزه جنسی حق طبیعی هر فرد است و قاعده ازدواج، شرعاً به همین خاطر ایجاد شده است. بهائیان بدون آنکه این حق را تحریم کنند، معتقدند که باید تحت ضابطه و قاعدۀ معین که همان عُلقه زوجیّت باشد، اعمال گردد.” (13)

” جهان امروز ضمن داشتن مشکلات بسیار در ورطۀ افراط در عشق های جسمانی و نقصان ارزش های روحانی غوطه ور است. احبّاء باید به قدر امکان این مسئله را درک کرده و بکوشند در سطحی بالاتر از همگنان خود که بیش از اندازه و صرفاً به جنبه های جسمانی وصلت پرداخته و نمونه بارز انحطاط در طول ادوار تاریخ بشری هستند، قرار گیرند و باید کوشش کنند که به موازات روابط طبیعی و مشروع زندگی زناشویی، رشته های عمیق دوستی و عشقی ابدی را بر اساس حیات روحانی استوار نمایند… مقام روح انسان بلند است و جسم وسیله ای است از برای تجلّی روح تابناک او. لازم به تذکر نیست که این مطالب هیچ گونه منافاتی با یک زندگی کامل و طبیعی جنسی در چهارچوب مشروع ازدواج ندارد.” (14)

“قَدْ قَدّرنا فِی الْکِتاب خَیْر کَثیراً لِمَنْ اَعْرَضَ عَن الفَحْشاء مُتِمَسّکاً بالتَقوی اِنّهُ لَهُوَ المُعْطِی الکَریم.” (15)

محبّت و اتحاد در خانواده:

” چون اتحاد و اتفاق در میان خاندانی واقع شود، چقدر امور سهل و آسان گردد و چقدر ترقی و علویت حاصل شود. امور، منتظم گردد و راحت و آسایش میسّر شود؛ خاندان محفوظ ماند؛ مقام محفوظ شود؛ سبب غبطۀ عموم گردد و روز به روز بر علویت و عزّت ابدیه بیفزاید.” (16)

” اگر محبّت و اتفاق در یک عائله رخ بگشاید، آن عائله ترقی کند، نورانی شود، روحانی گردد. لکن اگر عداوت و نفرت در آن ایجاد شود، لابد بر این است که انعدام و افتراق و تشتّت حاصل گردد.” (17)

” در اثرات مضرّه اختلاف و افتراق در یک عائله تفکر کنید و بعد در برکات و مواهب تعمق نمایید که در حین وجود اتفاق بین اعضا مختلف خانواده بر آنها نازل می گردد. اگر وحدت و اخوّت استقرار یابد چه منافع و برکاتی بر عائلهء عظیم بشری نازل خواهد شد. ” (18)

” در این امر حیات عائله باید مثل حیات ملائک سماء باشد، روحانیت و سرور باشد؛ اتحاد و اتفاق باشد؛ موافقت جسمانی و عقلانی باشد؛ خانه منظم و مرتب باشد؛ افکارشان مانند اشعه های شمس حقیقت و ستاره های روشن سماء باشد، چون دو مرغ بر شاخسار های شجر وحدت و یگانگی بسرایند. همیشه پر فرح و سرور باشند و سبب سرور قلوب دیگران شوند. برای دیگران سرمشق باشند. برای یکدیگر محبّت صمیمی حقیقی داشته باشند. اطفال خود را خوب تربیت نمایند تا سبب افتخار و اشتهار عائله گردد.” (19)

مشورت:

مشورت در خانواده یکی از مهم ترین ابزار برای برقراری عدالت و نیز تصمیم گیری مناسب و صحیح است. در دیانت بهائی به این سبب که زن و مرد از حقوق برابر برخوردارند، تصمیم گیری در خانواده باید بر اساس مشورت و همفکری صورت گیرد و نه از روی خودرأیی و تحکّم یکی بر دیگری. مسلماً فرزندان نیز در فرایند تصمیم گیری دخیلند و نباید والدین تنها به نظرات خود بسنده نمایند و یا اینکه بالعکس تنها رأی و نظر فرزندان را اساس اتخاذ تصمیمات مهم برای زندگی خانوادگی خود قرار دهند.

” در جمیع امور مشورت لازم است. باید بر این موضوع مصرّاً تاکید نمائی تا جمیع به مشورت متمسّک شوند… چه که موجب آگاهی و بیداری و منشأ خیر و سعادت بوده و خواهد بود.” (20)

” امور را جزئی و کلی به مشورت قرار دهید به رأی خویش بدون مشاوره به امر مهمی مباشرت ننمائید. در فکر یکدیگر باشید، تمشیت امور یکدیگر دهید غصّه یکدیگر خورید، افراد ملّت را محتاج مگذارید، معاونت همدیگر کنید تا کل متّفقاً متّحداً حُکم یک هیکل پیدا کنند.” (21)

” بگو احدی قادر نیست جز با عدل و انصاف به مقام حقیقی خود نائل گردد. هیچ قوه ای نمی تواند جز با اتّحاد وجود داشته باشد. هیچ آسایش و رفاهی جز به مشورت، حاصل نگردد.” (22)

“اگر نزد شما کلمه یا جوهری است که دون شما از آن محروم، به لسان محبت و شفقت القاء نمائید و بنمائید. اگر قبول شد و اثر نمود، مقصد حاصل و الّا او را به او گذارید و دربارۀ او دعا نمائید نه جفا. لسان شفقت جذّاب قلوب است و مائدۀ روح و به مثابۀ معانیست از برای الفاظ و مانند افق است از برای اشراق آفتاب حکمت و دانائی.” (23)

” مشورت در خانواده با به کارگیری بحث و گفتگوی صریح و کامل که در عین حال با آگاهی از روح اعتدال و ملایمت صورت پذیرد، داروی اختلافات خانوادگی است…” (24)

استقامت در مشکلات و امتحانات زندگی:

زندگی انسان از آغاز تا انجام، سرشار از انواع مشکلات و چالش ها است. هیچ زن و مرد جوانی نباید فکر کنند که با ازدواج دیگر از بند مصائب و سختی ها رهایی یافته اند بلکه بر عکس، تمام طول حیات آدمی در هر مرحله اش، مشکلات و مسائل خاص خود را دارد. حال که زن و مردی با هم پیمان زناشویی بسته اند این جاست که باید با کمک و حمایت یکدیگر از عهده مشکلات بر آیند و از ناملایمات زندگی خاطرشان مکدّر نشود. زیرا عبور از هر بحران، نه تنها به تکامل و قوی تر شدن شخصیت هر کدام از آنها کمک می کند بلکه پیوند ازدواجشان را هم تقویت و استحکام می بخشد.

” در وقت امن و امان، هر کسی هر کاری تواند، ولی در وقتی که باد و باران شدید و برف و تگرگ و رعد و برق و صاعقه عظیم از هر جهت پی در پی و گردباد محیط در چنین مصیبتی و در قطب دریا و طوفان عظیم اگر ناخدای آن شِراع (بادبان) بگشاید، قوتی عظیم بنماید و الّا در سکون دریا هر بینوایی بادبان باز کند و کشتی راند.” (25)

“نباید فراموش کنیم که از خصوصیات این دنیا، زحمت و مشقت و مصائب است و تنها با غلبه بر آن ها است که ما می توانیم رشد و نمو اخلاقی و روحانی یابیم….” (26)

” اگر حیات یومیه مشکل گردد فی الحین حضرت پروردگار آنچه را که موجب رضایت توست عنایت فرماید. در مصائب و بلایا صابر باش و بر هر شدّت و حدّت با قلبی منشرح و روحی منجذب و لسانی ناطق به ذکر رحمان، اصطبار پیشه کن. فی الحقیق این است حیات رضایت بخش و وجود روحانی، آرامش آسمانی، موهیت ربّانی و مائدۀ سماوی. عن قریب حضرت الوهیت شدّت و حدّت اوضاع را حتی در این عالم تخفیف و تسکین خواهد داد.” (27)

” ان ظَهَرَت کُدُورَة بَیْنَکُم فَانْظُرُونی اَمامَ وُجُوهَکُم وَ غَضَوا البَصَر عَمّا ظَهَر خالِصَاً لِوَجْهی وَ حُبّاً لِاَمْری المُشْرِقِ الْمُنیر انّا نُحِبّ اَنْ نَریٰکُم فِی کُلّ الاَحْیانِ فِی جَنّةِ رِضائی بِالرّوحِ وَ الرّیحانِ وَ نَجِد مِنْکُم عَرْف الاُلْفَة وَ الوِداد وَ المُحَبّة وَ الاِتّحادِ.” (28)

عفو و چشم پوشی از خطایای دیگری:

عیب جویی، غیبت و افترا به خصوص در حق همسر، سمّی مهلک است که بنیان خانواده را به خطر می اندازد. زن و شوهر نباید در حین بروز اختلاف، یکدیگر را مورد اهانت و شماتت قرار دهند و یا به بدگویی از همسر در مقابل دیگران پردازند. بلکه به جای بدگویی و بدبینی مسائل مورد اختلاف خود را با محبّت و صمیمیت به مشورت گذارند و یا از مشاوران صاحب نظر استفاده کنند.

” از خطای احدی دم نزنید. در حقّش دعا کنید و به مهربانی به اصلاح خطایش بپردازید. نظر به محسّنات کنید نه به سیئات. اگر نفسی دارای ده صفت حَسَنه باشد و یک صفت زشت. نظر به آن ده حُسن نمائید نه به آن صفت زشت. و اگر شخص ده صفت مذموم داشته باشد و یک صفت حمیده، به این صفت ناظر باشید و آن ده را فراموش کنید. کلمه ناسزا در حق احدی بر لسان نرانید اگر چه دشمن باشد.” (29)

” به نصّ صریح الهی از تفوّه به افترا ممنوعیم. عَلی اَیّ حال تعلیم حضرت بهاءالله در مورد شایعات و مکالمات بیهوده در خصوص سایرین را به خاطر بسپارید. حکایاتی که در مورد دیگران تکرار می گردد به ندرت خیر و نیکو است. لسانِ خاموش، امنیت بیشتر دارد. حتی ذکر خیر اگر در زمان نامناسب یا به شخص نامناسب گفته شود، می تواند مضر باشد.” (30)

” از تکلم بی فایده احتراز کنند؛ چه، زبان، ناری است افسرده و کثرت بیان، سمّی است هلاک کننده. نار ظاهری اجساد را محترق نماید و نار لسان، ارواح و افئده را بگدازد. اثر آن نار به ساعتی فانی شود و اثر این نار به قرنی باقی ماند…” (31)

“گفتار درشت به جای شمشیر دیده می شود و نرم آن به مثابه شیر.” (32)

” ای رفیق عرشی بد مشنو و بد مبین و خود را ذلیل مکن و عویل بر میار؛ یعنی بد مگو تا نشنوی و عیب مردم را بزرگ مدان تا عیب تو بزرگ ننماید و ذلّت نفسی مپسند تا ذلّت تو چهره نگشاید.” (33)

” لسان مخصوص ذکر من است به غیبت میالائید و اگر نفْسِ ناری غلبه نماید به ذکر عیوب خود مشغول شوید نه به غیبت خلق من. زیرا که هر کدام از شما به نفْس خود، ابصر و اعرفید از نفوس عباد من. ” (34)

” ای پسر خاک به راستی می گویم غافل ترین عباد کسی است که در قول مجادله نماید و بر برادر خود تفوّق جوید. بگو ای برادران به اعمال خود را بیارائید نه به اقوال.” (35)

” قسم به آفتاب افق بیان که اگر نفسی الیوم به اذیت نفسی راضی شود، به مثابه آن است که به اذیت نفْس حق راضی شده.” (36)


یادداشت ها:

  1. حضرت بهاءالله،خطبه نکاح، ص 157، امر و خلق ج 4
  2. حضرت عبدالبهاء، به نقل از گنجینه حدود و احکام ص 160
  3. حضرت عبدالبهاء، به نقل از هدیه ازدواج ص 14
  4. حضرت عبدالبهاء، به نقل از هدیه ازدواج، ص 13
  5. حضرت عبدالبهاء، به نقل از گنجینه حدود و احکام، ص 161
  6. حضرت عبدالبهاء، به نقل از هدیه ازدواج، ص 15
  7. حضرت عبدالبهاء، به نقل از گنجینه حدود و احکام، ص 118
  8. حضرت عبدالبهاء،به نقل از بهاءالله و عصر جدید، فصل نهم، ص 166
  9. حضرت عبدالبهاء، به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 25
  10. حضرت عبدالبهاء، به نقل از حیات بهائی، گرد آوری ع سهراب، موسسه ملی مطبوعات امری، ص 47
  11. حضرت عبدالبهاء، به نقل از حیات بهائی، گرد آوری ع سهراب، موسسه ملی مطبوعات امری، ص 53
  12. شوقی افندی به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 9
  13. شوقی افندی، توقیع 5 سپتامبر 1938
  14. شوقی افندی، 28مرقومه سپتامبر 1941
  15. منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ص 82
  16. منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، ص 268
  17. حضرت عبدالبهاء، به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 16
  18. حضرت عبدالبهاء، به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 15
  19. حضرت عبدالبهاء، به نقل از ازدواج بهائی، ص 25
  20. حضرت بهاءالله، به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 18
  21. حضرت عبدالبهاء، گنجینه حدود و احکام، ص 227
  22. حضرت بهاءالله، به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 18
  23. منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ص 185
  24. بیت العدل اعظم، 1978، به نقل از منتخبات نصوص درباره حفظ و تحکیم مبانی ازدواج بهائی، ص 6
  25. حضرت عبدالبهاء به نقل از حیات بهائی، گردآوری ع سهراب، موسسه ملی مطبوعات امری، ص 54
  26. شوقی افندی، نمونه حیات بهایی، 5 نوامبر 1931
  27. حضرت عبدالبهاء، به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 21
  28. منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ص 202
  29. حضرت عبدالبهاء،به نقل از بهاءالله و عصر جدید، ص 99
  30. حضرت عبدالبهاء، به نقل از طیور حدیقه وفا، ص 19
  31. حضرت بهاءالله، کتاب ایقان، ص 149
  32. حضرت بهاءالله، به نقل از حیات بهائی، گردآوری ع سهراب، موسسه مطبوعات امری، ص 61
  33. حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه فارسی
  34. حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه فارسی
  35. حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه فارسی
  36. حضرت بهاءالله، به نقل از مائده آسمانی ج 4
‘آوای دوست’ در ۸/۲۷/۱۳۸۷