پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

مقاله اوّل- دیانت بهایی آئینی آسمانی

2007-02-16

برای دیدن حقیقت و شناخت حقیقت، صفاتی لازم است. انقطاع، توکل، عدم حب و بغض، گوش پاک، قلب سلیم، چشم بینا و خلاصه فاقد هر کدام از این امور باشیم از نور آفتاب محرومیم اگر در طلبش صد هزار کوشیم و نغمه بلبل نشنویم اگر هزاران بلبل بر ما نغمه خوانند و رائحه طیبه ازهار بوستان را استشمام نکنیم اگر در گلستانی پر گل و ریاحین مشی نمائیم.

بنظر میرسد آنچه در مقاله مذکور آمده است سردرگمی در تبیین … خرده گیری هایی است که شامل موارد مهمی در خصوص همه ادیان الهی است. اثبات آنان اثبات حقایق همه ادیان الهی است. مثل آسمانی بودن ادیان، پیامبر بودن و موعود بودن مظاهر الهیه، مبشرین مظاهر ظهور، وضع شریعت جدید. خرده گیری بر هر دیانتی در موارد فوق خرده گیری بر همه ادیان است. زیرا همه ادیان الهی آسمانی اند و فرستاده حق، همه پیامبران الهی به ظهورشان در دیانت سلف بشارت داده شده است. لذا هر دیانت بعد موعود دیانت قبل است، همه مظاهر الهی را مبشرینی است که به ظهرشان بشارت میدهند، همه وضع شریعت جدید و دیانت جدید می نمایند.
اما پاسخ به همه موارد فوق در مورد دیانت بهائی مقالات متعدد می طلبد. سعی بر آنست در هر مقاله به مطلبی اشاره شود و حقایقی بیان گردد. به امید آنکه به چشم پاک و گوش لطیف و قلب سلیم حقایق را بنگریم تا لایق معرفت الهی شویم و قابل ذکر از برای عرفان حق. بفضله و جوده.
مقاله اوّل :
ابتدا بیان میداریم که دیانت بهائی نیز همچون همه ادیان الهی آسمانی است و شارع مقدسش مبعوث از طرف خداوند و کلامش وحی منزل، اولا حضرت بهاءالله موسس دیانت بهائی همچون حضرت محمد (ص) و سایر انبیاء الهی در هیچ مدرسهای وارد نشدند و در هیچ مکتبی تلمذ ننمودند لذا بعید است از شخصی امی اگر علمش آسمانی نباشد آثاری همچون مستطاب ایقان، مستطاب اقدس، لوح ابن ذئب. الواحی متعدد خطاب به سلاطین و زمامداران و صدها اثر دیگر که ذکر آنها در این مقال نگنجد، ظاهر گردد. همچنان که اثری همچون قرآن کریم از حضرت محمد که امی بودند ظاهر شد که نشان از آسمانی بودن و الهی بودن آن است. و آیه مبارکه فاتوا بسوره من مثله دلیل این ادعا. واز آنجا که اثر پی به موثر می برند میتوان گفت هیچ قدرتی جز الهی بودن نمی تواند چنین آثار گرانبهائی بوجود آورد. راستی که از نور آفتاب باید به حقیقت آفتاب پی برد.

ثانیا دلیل آسمانی بودن همه ادیان الهی منجمله دیانت بهایی نفوذ کلام این مظاهر الهیه است. تاریخ دیانت بهائی نشان میدهد با آنکه حضرت بهاءالله تمام طول حیاتشان را در زندان و نفی و سرگونی از شهری به شهر دیگر بودند و دو پادشاه مقتدر زمان سعی در اطفای نور الهی ایشان نمودند اما پیروان زیادی را به گرد خویش جمع نمودند ودر حلقه مقربان وارد کردند نفوسی که به شهادت تاریخ در راه اعتلای دیانت مقدس بهائی از زن وفرزند و جان شیرین خود گذشتند تا ثابت نمایند که آنچه بدان ایمان آورده اند حقیقت همه ادیان الهی است که امروز در هیکل مقدس حضرت بهاءالله ظهور نموده و میرود تا عالم بشریت را به وحدت ، صلح ، محبت به همنوع و هزاران آرمان که بشریت را به سعادت حقیقی می رساند ، رهنمون باشد. علاوه بر اینکه باید اذعان نمود که پیروان اولیه این امر افخم از علماء طراز اول و فقهای بنامی بوده اند که همگان بر علم و دانش و درایت آنان گواهی می دهند . باید اذعان نمود که در زمان ظهور حضرت بهاءالله بوده اند نفوسی که ادعای الهی بودن و آسمانی بودن نموده اند اما به لحاظ کذب گفتارشان به بوته عدم رهسپار شده اند و از آنان اثری باقی نمانده جز اسمی که به زشتی از آنان یاد می شود. اما حضرت بهاءالله علیرغم همه مصائب وبلایا و مشقاتی که تحمل فرمودند کلامشان قلب هزاران نفر را تسخیر نموده که هم اکنون در هزاران نقطه دنیا در جهت اعتلا دیانت بهائی به جهت رفاه و آسایش عالم بشریت ساعی و جاهد هستند ، چه دلیلی دارد که با آنکه حضرت بهاءالله وزیر زاده بودند ودوران اولیه حیات خود را در ناز و نعمت گذرانده بودند چنین خود را دچار بلایا و مشقات و نفی و زندان و ایذاء و اذیت دشمنان نمایند جز اینکه اثبات نمایند که کلامشان وحی الهی است و آثار نازل از طرف خداوند متعال. اگر مجنونش خوانیم همچنانکه حضرت محمد را مجنون خواندند از آن روست که از عالم مادون علیرغم همه نعمت های ظاهره مادی که برایشان فراهم بود گذشتند زیرا که از عالمی دیگر بودند و از آسمان الهی سخن میگفتند.لذا مردم چون کلامشان را موافق هوا و هوس های خویش نمی دیدند زجرش نمودند، ایذائش کردند، زندانش نمودند، مجنونش خواندند، نفیش کردند، اما خورشید الهی هیچگاه در پشت ابر، هر اندازه تیره وتار باشد نمی ماند، اگر در چاه اندازی از مصر جانان سر برآرد، اگر در زندان اندازی از ایوان الهی قد بر افرازد . پری رو تاب مستوری ندارد، درش بندی سر از روزن بر آرد. پس باید اذعان نمود که چنین پیامبری الهی و آسمانی است و چنین کلامی الهی و چنین نفوذی ربانی و ملکوتی.


مقاله دوم : حضرت بهاءالله ظهور کلی الهی
2007-02-16

در همه ایام خداوند مظاهری به جهت تربیت خلق مبعوث نموده. زیرا عالم بشریت نیازمند هدایت الهی است که پیامبران الهی این رسالت عظیم را از طرف خداوند بعهده دارند هر مظهر امری و به عبارتی هر پیامبری را دوره ای است. ما ادوار مختلفی از ظهور مظاهر الهیه بیاد داریم. حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت زرتشت، حضرت عیسی، حضرت محمد و قس علی ذلک. هر کدام از این پیامبران را مدت رسالتشان را دور آن پیامبر می نامند. مثلا دور حضرت موسی حدودا 1500 سال بود و دور حضرت عیسی متجاوز از 600 سال ودور حضرت محمد 1000 سال بود. وقتی دور هر پیامبر تمام شود، رسالتش را به پیامبر بعدی می سپارد تا وظیفه رسالت و هدایت خلق را که خداوند به ایشان عنایت فرموده انجام دهند. هر چندین دور را یک کور می نامند. مثلا از حضرت آدم تا حضرت محمد تمام انبیاء و پیامبرانی که با ادوار مختلف در این مدت ظهور نمودند کور آدم را تشکیل می دهند. پس هر کور دارای چندین دور است که از مقدرات و حکمت های الهی است . با ظهور حضرت باب مبشر دیانت مقدس بهائی کور جدیدی آغاز شده است. این کور را کور حضرت بهاءالله می نامند. در این کور نیز مظاهر مقدسه زیادی ظهور خواهند نمود که هر کدام را دوری مقدر است . این کور با ظهور حضرت باب که دور او 19 سال بود آغاز و دومین دورش را دیانت مقدس بهائی تشکیل می دهد که دور آن 1000 سال است. اما کور حضرت بهاءالله را پانصد هزار سال است. خداوند این کور را به وجود یک مظهر امر کلی نیز مزین فرمود. این مظهر کلی همان حضرت بهاءالله است. در واقع حضرت بهاءالله هم موسس دیانت بهائی هم مظهر امر کلی الهی و هم این کور بنام مبارکش نامیده شده است. اما برای آنکه این حقیقت بهتر روشن شود اجازه بدهید با مثالی مطلب را گویا تر کنیم.
عالم وجود مانند هیکل انسانی است. انسان در ابتدا در رحم مادر از آنچه می خورد در خور شأن و مذاق و هیکل و هیئت اوست. زیرا توان هضم آنچه فراتر از جثه اش باشد را ندارد. در بدو تولد از رحم مادر از دو چشمه شیر منیر که خداوند برایش مقدر فرموده ارتزاق میکند. اگر گمان رود که میتوان به علت حب بسیار به اطفال در بدو تولد به او مقوی ترین غذا مثلا گوشت داد با او دشمنی کرده ایم نه دوستی . دوستی و محبت به طفل آنست که او را از آنچه لازم و ضروری و نیاز زمان رشد او را فراهم میکند ارتزاق نمود. بعدها که بزرگتر و بزرگتر می شود ، باید او را به آداب و اخلاق و شیم و غذا و لباس ومسکن وهر آنچه در خور نیاز هر دوره اوست او را تغذیه نمود . نه به طفل میتوان گوشت خوراند و نه به فرد بالغ رفتار دوران کودکی را . باید هر دوره حیات طفل را فراخور همان دوره رشد و تربیت نمود تا اطفال از شیرخوارگی به بلوغ رسند و از بلوغ به میانسالی و قس علی ذلک.
عالم بشریت مانند هیکل انسانی . هر دور را رازی است و هر سر آوازی. درد امروز را درمانی و فردا را درمانی دیگر. آنچه برای تربیت نوع بشر در دوره حضرت ابراهیم خلیل الله لازم بود به فراخور شأن ومقام و استعداد و قوا و توانایی همان دوره حق بر حضرت ابراهیم نازل فرمود. در دوره حضرت موسی اصول و احکام حضرت موسی به لحاظ رشد هیکل عالم انسانی اصولی فراخور آن هیکل وضع شد. هیکل عالم انسانی نیز مانند طفل مراحل مختلفی را میگذراند . زمانی نطفه بود. روزی متولد شد. روزگاری دوران نوجوانی گذراند و امروز دوران بلوغ است. انصاف نیست اصول دوران نوجوانی را در دوران طفولیت اعمال کنیم یا بالعکس . بلکه شایسته است هر دوره را با اصول و قواعد و روش و سلوک همان دوره پرورش دهیم و به کمال خود برسانیم. اما دوران بلوغ دوران تحرک است. دوران فعالیت است. دوران تغییرات ناگهانی است. دوران جهش است. دوران دگرگونی است.دوران انقلابات است. دوران تحولات عظیم است. لذا اصول و قواعد و قوانینش عظیم تر و کلی تر است. مظاهر اهیه در دوران مختلف از ان رشد این هیکل عالم، ظهور کرده اند و هر یک اصولی موافق همان دوره وضع کرده اند. تا به رشد و نمو این هیکل در جهت صحیح و درست کمک کرده باشند. اما در زمان بلوغ این هیکل، مظهر امرش اصولی به مراتب عظیم تر، کلی تر، انقلابی تر، شگفت تر با جلال و قدرتی بی مثیل نسبت به دوران سلف وضع نمود چه که دوران بلوغ را چنین مقتضی بود. لذا او را مظهر کلی گویند. این مظهر امر فقط در شدت نور الهی با دیگران متفاوت است . والا همه مظاهر الهیه نور الهی را به عالم وجود عرضه داشته اند. اما به قدر وسعها و استعدادها . اما مظهر امر کلی چون در دوران بلوغ عالم وجود ظاهر شد نور الهی را اشد از دیگران ظاهر فرمود. او مانند اشد ظهر بود کذا و دیگران چون طلوع آفتاب تا ظهر. در ظهر شدت گرمای خورشید بیشتر از دوران قبل از ظهر است. اما فراموش نکنیم که همه نور الهی را ظاهر فرمودند.

از این روست که او را مظهر امر کلی خوانده اند. زیرا در بحرانی ترین دوران حیات عالم بشریت ظهور نموده اند یعنی دوران بلوغ عالم انسانی، نقشه الهی برای تربیت عالم بشریت موافق و مطابق رشد هیکل عالم بشریت است. خداوند چنین مقدر فرموده که حضرت بهاءالله در دوران بلوغ عالم بشریت ظهور نمایند. لذابه جهت عظمت رسالتش او را مظهر امر کلی گویند.
عالم بدان مرحله رشد و بلوغ رسیده است که وجود چنین مظهر امری را اقتضاء کند . مقام و عظمت انسان را در این دوره کم نشمریم. مقام انسان بزرگ است. عظمت مقام او در این دوره ایجاب مینماید که مظهر امری کلی او را رهنمون باشد. دوران بلوغ، دوران ظهور عقل است. دوران خرد است. انسان در این دوره از قوا و تواناییهای بسیاری برخوردار است که در دوران قبل نبود. قدرش عظیم است. مقامش رفیع است. علمش وسیع است . دانشش کثیر است. انسان امروز بر طبیعت حکم می راند. انسان امروز از بر و بحر به آنی می گذرد. انسان امروز اکتشافات و اختراعات عظیم دارد. انسان امروز از قوه عقل و خردش در بالا ترین مراتبش بهره می برد. انسان امروز به آسمان می رود. در خشکی می راند. در عمق دریاها سیر می نماید. عجایبی به ظهور می رساند. غرائبی ابداع می کند. تربیت چنین انسانی مثل دوران حضرت ابراهیم و یا حضرت موسی نیست. لذا مظهر امرش باید عظیم تر، ظهورش رفیع تر، کلی تر و قوی تر باشد والّا در حق چنین انسانی ظلم کرده ایم که او را با آداب پیشینیان تربیت نمائیم و به اخلاق گذشتگان واداریم. لذا می طلبد که که مظهر امر یعنی پیامبر دوران چنین عصری عظیم تر وکلی تر باشد و چنانکه از پیش گفتیم این کلی تر و عظیم تر بودن به لحاظ شدت بیشتر نور الهی نسبت به قبل است.


منبع: سایت نقطه نظر