پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

نامه ای بدون امضاء

نامه ای بدون امضاء به وسیله پست به اسم یک متبری از بهائیت به درب خانۀ بسیاری از بهائیان ارسال نموده و چندین ایراد به دیانت بهائی گرفته شده است،

به عنوان مثال بیانی بدین مضمون گفته اند که دیانت بهائی ادّعای صلح و عدل دارد ولی رهبر بهائیان در نامه ای به یکی از مستبدترین شاهان قاجار، یعنی محمدعلی شاه چنین نوشته است:
در ایران از اعلیحضرت مهربانتر کیست و خیرخواه تر که؟ به نهایت ابتها ل طلب آسایش و شفا به جهت آن پادشاه بنمائید. هزار افسوس که ایرانیان قدر این تاجدار ندانند و مهلت ندهند که به صرافت طبع و طیب خاطر، تأسـیس قانون عدل نماید.

سپس نویسنده اظهار یأس و سردرگمی نموده که درمورد یکی از سلاطین قاجار، سلاطین ظالم و جنایتکار، چرا درآثار بهائی از وی چنین به نیکی یاد شده است.

باید یادآوری نمود که ظهور دیانت بهائی در دوره قاجار بود. شاهان قاجار، علماء ایران و مردم همگی به اذیّت و آذار و کشتار پیروان این دیانت پرداختند، بیش از بیست هزار نفر را شهید نمودند، چه بسا خانمان ها را به باد دادند، اموا ل را غارت نمودند و زنان و کودکان بی پناه را داغدار و آواره ساختند. به یقین می توان گفت که هیچ گروهی بیش از بابیان و بهائیان مورد ظلم و بیداد شاهان قاجار قرار نگرفتند. مع الوصف در بسیاری از موارد سلاطین این سلسله مورد لطف و محبّت قرار گرفته اند، مثل بیان حضرت عبدالبهاء که در ابتدای این مقاله ذکر شده است. در این بیان حضرت عبدالبهاء می خواهند عدم مداخله در امور سیاسی و اطاعت از حکومت را به بهائیان تعلیم دهند. به پیروان خود بیاموزند که وظیفه آنها داشتن نظر مثبت به حکومت و حاکم است.

وقتی که می فرمایند: از اعلیحضرت شهریار مهربانتر کیست؟ جایگاه شهریار را نشان می دهند که باید مهربانترین فرد و خیرخواه ترین شخص باشد. در ادیان گذشته هم مصداق این امر را داشته ایم. حضرت محمد (ص) می فرمایند: در زمان ملک عادل (خسرو انوشیروان دادگر) به دنیا آمده ام. در حالیکه انوشیروان در ابتدای سلطنت خود تمام برادران خود و پسران آنها را کشت. مزدکیان را که گویند جمعیت آنها به هشتادهزار نفر می رسید، در یک روز به دست سپاهیانش به قتل رسانید (١)*.

همچون پدری مهربان که فرزند خود را، باوجود نقص های فراوان، تشویق می کند تا در جهت پیشرفت و ترقی گام بردارد، پیامبران الهی از سر لطف و مرحمت به جستجوی محاسن افراد می پردازند و صفات خوب آنها را بزرگ می نمایند تا مشوّقی برای افراد در رسیدن به چیزی باشند که می بایست بشنوند، به عبارت دیگر رسم اولیای حق عیب پوشی و ستـّاریت است نه پرده دری.

شاهان قاجار چون دیگر رهبران عادت کرده اند که سایرین با کمال ادب و احترام و تواضع با ایشان سخن گویند واِلا توجه نخواهند کرد و چه بسا که نوشتۀ نویسنده را مطا لعه هم نکنند. از این جهت پیامبران به زبان معمول آنها سخن می گویند تا لااقل پیام رسیده را بخوانند. به طور کلی لحن اولیای حق در اکثر موارد، لحن محبّت و لطف و تشویق است . البته در مواردی هم متمردین و ظالمین و مشرکین را مورد خطابات شدید قرار می دهند. در آثار مقدّسه بهائی نمونه های فراوانی از این موارد وجود دارد. مانند خطابات حضرت اعلی به محمد شاه قاجار که در آن به گمراهی، زیانکاری و کفر وی اشاره می فرمایند و متذکر می شوند که نزد خدا برایش عذاب شدید مقرّر شده است (٢)*
.
شاهان قاجار، اغلب افرادی بی لیاقت و بی اراده و ضعیف النفـس بودند و علماء ایشان را در راه رسیدن به مقاصد سوء خویش، تشویق، حمایت و هدایت می کردند؛ این است که می فرمایند افراد به شاهان مهلت نمی دهند که وظیفۀ یک سلطان عادل را که برقراری عدل و داد است، انجام دهند؛ تا شاید سلاطین به خود آیند و بازیچۀ دست فرصت طلبان و سود جویان نشوند و بدانند که وظایفشان چیست.

در جای دیگری از نامۀ مزبور این مطلب آمده است که «در کتاب مبین، ص۷۶ ،
لوح حضرت بهاءالله خطاب به امپراطور روس چنین آمده است: یکی از سفرای تو هنگامی که در زندان و در زیر زنجیر بودم مرا یاری کرد، به خاطر این عمل خداوند برای تو مقامی عطا کرده است که از علم و احاطه بشر بیرون است ..
در حالیکه اولاً امپراطور روس جنایات بسیاری در حقّ مردم ایران مرتکب شده است، ثانیاً چرا دعای حضرت بهاءالله در حقّ او اجابت نشد ؟و با فرا رسیدن انقلاب کمونیستی روسیه، بساط تزاری به هم پیچیده شد، در صورتیکه دعای انسان های برگزیدۀ خدا باید پذیرفته شود!»

تاریخ را ورق می زنیم تا ببینیم نصرت و یاری سفیر روس برای چه و چگونه بوده است. در واقعۀ تیراندازی به ناصرالدین شاه، حضرت بهاءالله را به اتـّهام واهی دست داشتن در این واقعه، در زندان سیاه چال طهران محبوس ساختند، در آن زمان سفیر روسیه در ایران کنیاز دالگورگی بود و شوهر خواهر حضرت بهاءالله، میرزا مجید آهی، منشی سفیر روسیه بود. کنیاز دالگورکی به خاطر اصرار منشی خود
در اثبات بیگناهی حضرت بهاءالله کوشید؛ لذا حضرت بهاءالله به خاطر عدالت خواهی سفیر روس، امپراطور روس نیکلاویچ الکساندر دوم را مورد لطف و مرحمت خویش قرار دادند و فرمودند :که خداوند برایش مقام والایی مقدّر فرموده است. به او هشدار می دهند که مبادا این مقام عظیم را از دست بدهد. از طرف دیگر او را انذار فرمودند که مبادا قدرت و شوکت سلطنت ِ ظاهره، او را از توجّه به شناسائی مظهر امر الهی باز دارد (۳) *.
به هر حال پادشاه روس که از ابتدا در فکر اصلاح امور بود و در رفاه مردم می کوشید، بتدریج از افکار اصلاح طلبانۀ خود روگردان شده و حکومت استبدادی در پیش گرفت و با مقاصد آزادی طلبانه و طبقات روشن فکر مخالفت می نمود. چندین بار مورد سوء قصد مخالفین خود قرار گرفت و بالاخره در سوء قصدی کشته شد (۴) *.
بنابراین پادشاه روس به علت اینکه طریق ظلم و استبداد در پیش گرفت، مقامی را که حق برایش مقدّر فرموده بود، از دست داد. نمی توان گفت باید دعای برگزیدۀ خدا پذیرفته شود و نتیجه گرفت که چون دعای حضرت بهاءالله در حقّ وی تحققّ نیافت، در حقانیّت حضرت بهاءالله خللی وارد می شود. خداوند متعال انسان را صا حب اراده و اختیار خلق فرموده است . چنانچه انسان از اختیار خود در جهت شناسائی و اطاعت از مظهر امر که در این زمان، حضرت بهاءالله هستند گام بردارد، از فضل حق برخوردار خواهد شد و چنانچه از شناسائی حق محروم شود، لطف و محبّت حق را از دست خواهد داد.

در جائی دیگر از نامۀ مزبور این مطلب آمده است که

«وعده داده شده است که با ظهور امام زمان زمین پر از عدل و داد می شود، بساط جنگ و خونریزی جمع می شود و صلح جهانی متحقق می شود ؛ پس چرا در طول 163 سال که از آمدنش می گذرد، عدل و داد مستقرّ نشده است . جنگهای جهانی اوّل و دوّم در این مدّت بوده است و هم اکنون در افغانستان، عراق ، فلسطین ، سودان و … ظلم و ستم مشهود است.»

باید توجّه داشت که به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء تدریج ، قانون طبیعت است. چنانچه دانه یک مرتبه به درخت تبدیل نمی شود و نوزاد یک شبه به موجودی با لغ تغییر نمی یابد. گسترش دیا نت حضرت مسیح و استقرار تعالیم ایشان بسیار تدریجی بوده است. پیروان حضرت مسیح بیش از سیصد سال تحت ظلم و ستم بودند تا اینکه با اثر مسیحی شدن قسطنطین کبیر، مسیحیّت گسترش یافت و تعالیمش منتشر شد. بعلاوه همانطور که جهان از ظلم پر شده، از عدل پر خواهد شد. مسلم است که گسترش ظلم یک شبه نبوده است؛ بلکه در طی قرون و اعصار متمادی، دنیا رو به بی دینی و ظلم و جور رفته است؛ به همین طریق بتدریج عدل و داد، جای ظلم و جور را خواهد گرفت.
باید توجّه داشت که تنها اگر امری با زور و اجبار باشد می تواند سریعاً تحققّ یابد؛ ولی اگر امری با فکر و وجدان انسان ها سر و کار داشته باشد و افراد بخواهند از صمیم قلب آن را بپذیرند، مدّتها طول خواهد کشید تا در فکر و عقل و وجدان انسان ها نفوذ کند و افراد بتوانند عمیقاً به آن معتقد شوند. اعتقاد به برابری انسان ها و رعایت عدالت نسبت به تمام افراد انسانی، از طرفی باید جزء مبانی تربیتی اطفال قرار گیرد و اطفال از سنّ طفولیت بیاموزند که انسان ها در حقوق برابرند و در نزد خداوند، برتری به علم و دین و عقل و پرهیزگاری است نه به مملکت و نژاد و مقام و ثروت . از طرف دیگر باید قوانین و ضوابط و روابط بین ملت ها و کشورها بر مبنای عدل و عدالت و حقوق مساوی برای تمام افراد انسانی وضع گردد، نه اینکه قومی، ملتی و یا مملکتی ابَر قدرت، برتر و سرور باشد .
تعالیم حضرت بهاءالله، از جمله تعدیل معیشت، صلح عمومی، تعلیم و تربیت عمومی و اجباری، تساوی حقوق زنان و مردان و … همه در جهت تحقق برابری انسان ها است . با قبول امر مبارک و در پناه اجرای تعالیم مبارکه، مطمئناً عدل و داد برقرار خواهد شد .
از این گذشته، نگاهی به تاریخ بشر در طول یک قرن و نیم گذشته، نشان می دهد که با وجود ظلم هایی که در جهان دیده می شود، جهان به طرف برابری ملت ها و رهائی انسان ها از ظلم و ستم پیش می رود. چه بسیارند ملت ها و کشورهایی که در این مدّت از بند استعمار و استثمار رهائی یافته و به صورت ملت های آزاد و کشورهای مستقل در آمده اند و یا اینکه برده داری متوقّف شده است، زنان تا اندازه زیادی از اسارت و بیسوادی رها شده و گام های بلندی در جبران عقب ماندگی خود برداشته و برمی دارند. جامعه ملل و سازمان ملل متّحد در راستای برقراری عدالت بنا شده اند . سازمان حقوق بشر و دفاع از حقوق انسانها در پی برخورداری همگان از حقوق انسانی و مدنی خود می باشد. نمی توان این اقدامات را نادیده گرفت و تنها به ملت هایی که هنوز تحت ظلم و ستم هستند نگریست .


منابع:
۱- دائرة المعارف زرّین ، به قلم عدّه ای از نویسندگان ، گردآورنده آدین سر ، انتشارات زرّین ، چاپ ۱۳۶۰
۲- منتخبات آیات از حضرت نقطه اولی عزّ اسمه الاعلی ، مؤسـسه ملی مطبوعات امری ، ۱۳۴ بدیع ، صفحات ۶ و ۷و ۱۱.
۳- محمد علی فیضی ، خطابات قلم اعلی در شأن نزول الواح ملوک و سلاطین ، ۱۱۴بدیع ، ۱۳۳۶ شمسی ، ص۸۵ .
۴- ، ص ۸۶ .