“جهان از حرف خسته شده و تشنه عمل است و جوانان بهايى بايد جوابگوى اين انتظار باشند.
“حضرت ﻭلى امرالله”
حتّی لحظه ای نباید چنین تصوّری را بخاطر راه داد که پیروان حضرت بهاءاللّه رتبه و مقام روحانیّون و رهبران دینی راتنزّل داده تحقیرشان می نمایند بلکه رهبران روحانی که اعمالشان در خور شغلشان و رفتارشان شایسته مقامشان باشد در نزد بهائیان محترمند و بشهادت قلم حضرت بهاءاللّه :
” علمائی که … فی الحقیقه به طراز علم و اخلاق مزیّنند ایشان به مثابه رأسند از برای هیکل عالم و مانند بصرند از برای امم لازال هدایت عباد به آن نفوس مقدّسه بوده و هست … “
ندا به اهل عالم ص ۲۳
دربارۀ خادمین حقیقی امر الهی میفرمایند “اینانند که سراسر روی زمین را یک وطن دانسته؛ در نزد آنان وطن و غربت دیگر تفاوتی ندارد.
زیرا ساکنین ملکوت حضرت بهاءاللّه اند و حاضرند از جمیع منافع مادّی و لذائذ فانیۀ زندگانی زمینی خود دست بردارند و سهیم و شریک هر خدمتی گردند تا بر غنای حقیقی و سرور و سلام جهان انسانی بیفزایند.
ولی هرگز از خاطر نمیبرند که این زندگانی لمحۀ زودگذری از وجود است و انسان چون زائری بدین جهان وارد گشته و به مثابۀ رهگذری لحظهای در آن میپاید و بعد به سوی مقصد اصلی، شهر آسمانی خود، که مأمن سرور و مطلع انوار بدیعۀ حضرت ربّ غفور است میشتابد.”
(گوهر یکتا، ص240)
“حضرت شوقی افندی از همان سالیان اوّلیّه اشتیاق بمکاتبه با احبّای الهی داشتهاند و این رشته از فعّالیّت در نزد وجود مبارکشان بسیار مقبول و محبوب بود در یکی از نامه ها مورّخه بیست و شش جولای هزار و نهصد و چهارده که خطاب بجناب آقا محمّد مصطفی رومی ساکن برماست میخوانیم :
آنقدر از دریافت بشارات ترقّی امراللّه در آن صفحات مسرور شدم که اصل نامه را بحضور مبارک حضرت عبدالبهاء تقدیم نمودم لبخند رضایت که در کمال لطافت بود در چهره نورانی ظاهر شد و قلب اطهر بسیار خشنود گردید
شما را مژده میدهم که صحّت وجود عزیزشان در کمال خوبی است
زیرا خوب بیاد میآورم که فرمودند هر وقت و هر جا اخبار خوش امر را بشنوند صحّت مبارکشان بهتر و خوشتر میگردد
بنابراین بیان است که شما را بشارت دادم که حضرت عبدالبهاء در کمال تندرستی و سرورند
این مژده را بعموم احبّاء ابلاغ دارید انشاءاللّه که باستماع این خبر بزرگ همّت خود را مضاعف نمایند و بر استقامت بیفزایند و با نشاطی افزون از قبل باشاعه امر مبارک مشغول و مألوف گردند. “
ص41گوهر يکتا
حضرت ولى محبوب امرالله مي فرمايند :
اين هيجان و اضطراب هيچ شبهه نبوده به امن و امان و راحت و اطمينان و ارتفاع امر الهى و تعزيز و نصرت احباء و تذليل و پريشانى اعداء مبدل خواهد ﮔشت.
بايد كل در اعتماد و اتكال چون جبل راسخ باشيم و در اظهار عقائد امريه خويش هوشيار و بيدار؛ اين غيوم مظلمه به مرور ايام متلاشى ﮔردد و حكمت هاى بالغه احديه من بعد مكشوف و واضح شود.
مائده آسمانی ج ۳ ص ۲۵
غیوم: پوشیده از ابر
حضرت شوقی ربانی در توقیع مورخ هزار و نهصد و بیست و چهار می فرمایند:
اگر پیروان این امر مقدس که نجات دهنده عالمیانست و ادعا و مقصدش احیای جهانیان به منازعه گرفتار و مشغولند و از الفت و صفا محروم، چگونه علم وحدت عالم انسانی را در قطب آفاق مرتفع سازند؟
طلوعی دیگر
اگر بهاییان ضعیف و علیل و سقیم اند و خود از دریاق اعظم بی بهره و نصیب، چگونه توانند علل و اسقام مزمنه و امراض مستولیه بر افراد و ملل را شفای حقیقی دهند؟
تعاون و تعاضد مستمری صمیمی و محبت و خلوص نیت و صفای قلب و طهارت نفس و صداقت و امانت ما به الامتیاز… یاران است. مقصود از شهادت حضرت اعلی و نفی و زندان و اسارت جمال ابهی و سفک دم شهدا و متاعب و بلایای لا تحصای حضرت عبدالبهاء تأ سیس سلطنت جدید و نام و شهرتی تازه و ترویج طریقت و مذهبی مخصوص نبوده، بلکه مقصود حصول اقدم آمال پیشینیاناست یعنی اخوت نوع بشر، اگراخوت حقیقی باحسنها و اجملها و اکملها در بین احبا تحقق نیابد، تأسیس وحدت عالم انسانی چگونه ممکن؟
اگر اختلاف بین یاران که هر یک حامل پیام نجاتند زائل نگردد امیدی دیگر نه و تبلیغ را دیگر اثر و فایده و لزومی نبوده و نخواهد بود.
دیگر یاران خود دانند و به آن چه صلاح و خیر این امر است خود پردازند.
ادنی گفتگویی در جمع احباب سلب تأیید نماید و روح مجرد و منعش امرالله را از هیکل آن جمع مریض چون برق اخراج نماید. مجهودات و مساعی مبذوله را بتمامها به باد دهد و اسباب تقهقر و انحطاط و تجزی و اضمحلال آناً فآناً ازدیاد یابد و از جمیع جهات احاطه نماید …
تا اتحاد و اتفاق کامل در بین احبا جلوه ننماید و محکم و ثابت نگردد، امر عزیز الهی در حال توقف باقی و از فتح و ظفر ممنوع و محروم.
طلوعی دیگر
اگر در این سبیل با وجود تصریحات و نصوص قاطعهٔ الهیه، اهمال نماییم و در این اهمال مداومت کنیم فوا حسرتا علینا علی فرطنا فی جنب الله … تا چنین نگردد و نفحهٔ خوش الفت و وداد، اتحاد و اتفاق نوزد و به مشام این مشتاق مهجور منتظر نرسد امیدی نبوده و نیست.
دیگر بیش از این گفتن مرا دستور نیست.
و انّی افوض امری و امرکم الی الله والله خیرالحافظین.
بنده آستانش شوقی
#مائده آسمانی جلد ششم صفحات ۶۲ و ۶۳ و ۶۴
«همین که عیب جویی وکلمات درشت و ناروا بین یک جامعه بهایی بروز کند، علاجی جز آن نیست که گذشته را فراموش کرده، طرفین اختلاف را ترغیب و تشویق نمایند که فصل جدیدی در روابط خویش آغاز کند و از ذکرمسایلی که منجر به سوء تفاهم و اختلاف گشته برای رضای خدا و امر مبارک اجتناب نمایند.
هر چه بیشتر یاران از گذشته بحث نمایند ودر آن مناقشه کنند و هر طرف بخواهد اثبات کند که حق به جانب او بوده وضع به طور کلی وخیم ترخواهد گردید. باتوجه به اوضاع کنونی عالم باید اینگونه اختلافات جزئی داخلی را بالمره فراموش کرده متحدا متفقا برای نجات عالم انسانی قیام نماییم.»
ترجمه پیام ۱۶ فوریه ۱۹۵۱ حضرت ولی امرالله
اگر ما بهائیان نتوانیم میان خودمان وحدت و اتفاق صمیمانه برقرار سازیم، در این صورت از تحقق مقصد اصلی که حضرت باب و حضرت بهاءالله و حضرت مولی الوری حیات خود را وقف آن کرده و به خاطر آن تحمل مصائب فرمودند، محروم خواهیم ماند.
برای حصول این وحدت صمیمانه یکی از لوازم اولیه که از طرف حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء تأکید شده، آن است که از تمایل فطری بشر که همانا توجه به معایب و نقایص دیگران است بپرهیزیم و به عیوب نفس خود مشغول شویم…
برگرفته از نمونه حیات بهائی، صفحات ۷ و ۸
طلوعی دیگر(Tlgrm.in/tolouidigar)