از جمله اعتراضات اين است که تغييراحكام شما مخالف اسلام است مثلا چرا مسح نمي کشيد و يا قبله را عوض کرده ايد، در صورتي که مي گوييد دين اسلام را قبول داريم.
هرديني از دو قسمت تعليمات و حقايق اصلي و اساسي و تغييرناپذير، و احكام فرعي وثانوي و تغييرپذير، تشكيل شده است. بنابراين آنچه دراديان بعدي نسبت به اديان قبل ازآن تغييرنمي كند؛ تعاليمي اساسي همچون روحانيات و وحدانيت خدا و بقاي روح و مجازات و مكافات و لزوم محبت و عدالت و كرم و فضل و بخشش و تقوي وعفت وعصمت و نيكوكاري و فروتني و صفات والاي اخلاقي و امثال آن مي باشد. اما احكامي چون حلال وحرام ها، ميزان مجازات ها و پاداش ها، احكام فرعي عبادات و نماز و روزه وحج و ازدواج و طلاق و ارث و اقتصاد وغيره كه عموماً بيشترمربوط به جنبه وشرايط جسماني ومادي زندگي بشرمي شوند، به تناسب زمان و مكان و نيازها واستعدادات هردوره از زندگي بشر در روي كره زمين تغييرمي كنند. اگر قرار بود پيامبري جديد بيايد و تغييري در تعاليم و احكام و ساير امور بشري ندهد، ديگر لزومي به آمدن اين همه پيامبر نبود، و درآن صورت، البته از رشد وتكامل تدريجي زندگي جسماني و انساني ومعنوي بشرهم خبري نبود.
چنين است كه همه اديان گفته اند بايد متقي و راستگو و درست كردار وعفيف وعادل و … بود، اما درعوض احكام فرعي را تغييرداده اند. مثلاً اسلام با آنکه ديانت مسيح و يهود را قبول دارد، نماز و روزه و حج و قبله و ازدواج و طلاق و سايراحكام فرعي دين مسيحي را تغييرداد، اما اصول تعاليم حضرت مسيح را تغيير نداد، بلكه آنها را به زباني جديدتر و پيشرفته ترتوضيح داد و تأكيد كرد. اين تغييرات به اين معني نيست كه اسلام حضرت مسيح را قبول ندارد. به همين شكل تغيير احكام فرعي اسلام توسط دين بهائي، به مفهوم قبول نداشتن اسلام نيست، بلكه به اين معني است كه بعضي احكام فرعي اسلام امروزه نمي تواند موجب صلح و وحدت جهاني بشرگردد، و به اين خاطرحضرت بهاءالله آنها را تغييرداده اند؛ مثل حكم نجس دانستن افرادي كه مسلمانان نيستند. جالب آنکه امروزه به جز خود مسلمانان، تنها گروهي كه اسلام را شرعاً و رسماً قبول دارند و ديني آسماني مي دانند، بهائيان هستند. براي اطلاع بيشتر به فرق ديانت اسلام با بهائي مراجعه کنيد.