احبّای عزیز الهی در مهد امر الله ملاحظه فرمایند
ای حبیبان باوفا،
(۱) خبر یورش مأمورین امنیّتی به منازل بعضی از همکاران مؤسّسۀ علمی آزاد و دستگیری جمعی از آن خادمان فداکار موجب نهایت تأثّر گردید امّا گزارشات واصله از عزم راسخ شما عزیزان در استمرار کسب علم و دانش موجب سرور و مباهات این جمع است.
(۲) یکی از پیامدهای انقلاب ۱۳۵۷ اخراج اساتید بهائی از دانشگاهها و محرومیّت جوانان بهائی از تحصیل در مؤسّسات آموزش عالی بود. هرچند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مدّعی تساوی حقوق همگان میباشد و در قوانین مدنی کشور نیز مجوّزی برای تحمیل این محرومیّت وجود ندارد و اعلامیّۀ جهانی حقوق بشر که ایران نیز از امضاکنندگان آن است صریحاً دسترسی به آموزش عالی را حقّ مسلّم هر انسان میشمرد، ولی صاحبان قدرت تحت تاٴثیر تعصّبات جاهلانۀ مذهبی و بر خلاف قوانین ملّی و موازین بینالمللی این تبعیض را خطّ مشی رسمی دولت قرار داده و با تمام قوا به اجرای آن پرداختهاند.
(۳) با قید ستون مذهب در تقاضانامۀ امتحانات سراسری، جوانان بهائی نتوانستند به دانشگاههای ایران وارد شوند زیرا تنها راه موجود توسّل به دروغ و کتمان عقیده بود. از آنجایی که دادخواهی اساتید و دانشجویان بهائی در دستگاه قضایی مملکت به جایی نرسید، جامعۀ بهائی بر آن شد که امکاناتی فراهم سازد تا اساتید اخراج شده به آموزش جوانان محروم از تحصیل بپردازند. بسیاری از دیگر افراد جامعه نیز به طرق مختلف از این اقدام خیرخواهانه حمایت نمودند. بدین ترتیب این ابتکار آموزشی و این حرکت خودجوش بر اساس فداکاری علاقهمندان به کسب علم و دانش بدون تحمیل هیچگونه مشکل و هزینهای به دولت در شرایطی دشوار آغاز گردید و به تدریج توسعه یافت و در اواخر دهۀ ۱۳۶۰ نام مؤسّسۀ علمی آزاد را به خود گرفت. به مرور اساتید عالیقدر دیگری چه در داخل و چه در خارج که برخی حتّی عضو جامعۀ بهائی هم نبودند با این مؤسّسه به همکاری پرداختند.
(۴) ممانعت جوانان بهائی از ورود به دانشگاههای مملکت ادامه یافت تا اینکه به دنبال اعتراضات شدید و مکرّر از اکناف جهان، در سال ۱۳۸۴ نمایندۀ دولت ایران مزوّرانه به جامعۀ بینالمللی چنین توضیح داد که ذکر دین در اوراق امتحانات ورودی دانشگاهها به عقاید مذهبی دانشجو ارتباطی ندارد بلکه به رشتۀ مطالعات مذهبی وی اشاره میکند. جوانان بهائی با شک و تردید فراوان نسبت به صحّت این توضیح ولی به خاطر ابراز حسن نیّت آن را پذیرفتند و با وجود مشکلات جدیدی که برایشان فراهم شده بود از سال ۱۳۸۵ به بعد عدّهای از آنان توفیق ورود به دانشگاه را یافتند. امّا به زودی روشن شد که اظهارات نمایندۀ دولت به جامعۀ بینالمللی کذب محض بوده است زیرا در سال ۱۳۸۵ مدیر کلّ حراست مرکزی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در نامهای محرمانه به مقامات هشتاد و یک دانشگاه کشور دستورالعملی ابلاغ نمود مبنی بر اینکه دانشجویان بهائی باید به محض شناسایی اخراج گردند.
(۵) خطّ مشی رسمی دولت ایران برای کاهش توانایی جامعۀ بهائی و سعی در تبدیل آن به جامعهای ناپایدار در سند محرمانهای مندرج است که در سال ۱۳۶۹ از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور به امضای حجّتالاسلام سیّد محمّدرضا هاشمی گلپایگانی دبیر وقت شورا صادر گردیده و به تصویب رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله سیّد علی خامنهای رسیده است. در این سند از مراجع دولتی خواسته شده که “راه ترقّی و توسعۀ” بهائیان مسدود شود و دستور صریح داده شده است که “در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد بهائیاند از دانشگاه محروم شوند.” در نتیجه در طیّ سی سال گذشته، چه از طریق قید ستون مذهب در تقاضانامهها، چه به بهانۀ “نقص پرونده” از طرف سازمان سنجش آموزش کشور و چه با اخراج به محض شناسایی به نام بهائی – در زمان ثبت نام، در حین تحصیل و حتّی در هفتههای پایانی تحصیلات – جوانان بهائی از تحصیل در دانشگاههای ایران و اخذ مدرک تحصیلی محروم بودهاند.
(۶) حملۀ اخیر به منازل همکاران مؤسّسۀ علمی آزاد چهارمین کوششی است که برای سرکوبی این فعّالیّت سازنده و خودکفای جامعۀ بهائی به عمل آمده است. اولیای امور در عین حال که با حیل مختلف و با جدّیّت تمام از ورود جوانان بهائی به دانشگاه ممانعت مینمایند به هر نیرنگی نیز متوسّل میشوند تا این خطّ مشی ننگین خود را از ملّت ایران و از جامعۀ بینالمللی و از مدافعان حقوق بشر پنهان نگاه دارند. زمانی با دروغ و ریا در مقام انکار آن برمیآیند و در مواقعی با تهمتهایی که دیرزمانی است در دادگاه وجدان مردم از حیّز اعتبار ساقط شده سعی در توجیه اعمال خود دارند. حال نیز در کمال وقاحت و با تلاشی مذبوحانه به امید جلب پشتیبانی مردم و جامعۀ بینالمللی از غیر قانونی بودن فعّالیّتهایی دم میزنند که جامعۀ بهائی برای آموزش جوانان خود مجبور به انجام آن شده است. از ابتدای شروع این ابتکار آموزشی بر همگان روشن بود که صدور هر نوع مدرک رسمی از طرف این مؤسّسه غیر ممکن خواهد بود ولی درسهای ارائه شده از بالاترین معیارها برخوردار بوده و سعی شده است که فارغالتّحصیلان شرایط لازم برای دریافت مدارک تحصیلی عالی بر حسب موازین دانشگاههای معتبر جهان را دارا باشند. با توجّه به استعداد و اشتیاق دانشجویان به کسب علم و دانش، شماری از دانشگاههای معتبر در اروپا، استرالیا، امریکا، کانادا و هندوستان به قابلیّت و عمق موفّقیّتهای علمی فارغالتّحصیلان این مؤسّسه پیبرده و آنان را حتّی بدون مدرک رسمی لیسانس برای ادامۀ تحصیلات در سطح فوق لیسانس و دکترا پذیرفتهاند. اکثر این دانشجویان پس از دریافت مدارک عالی با نهایت فداکاری به ایران بازگشته و به نوبۀ خود به تدریس در مؤسّسه مشغول شدهاند. در تحت چنین شرایطی و با توجّه به عدم صدور مدرک رسمی از طرف مؤسّسه، غیر قانونی شمردن مجهودات جامعۀ بهائی در جهت آموختن علم و دانش به جوانان خود اظهاری پوچ و بیاساس است. این ادّعای باطل به مثابۀ آن است که جمعی از شهروندان از دسترسی به ارزاقِ موجود ممنوع شوند و هر گاه آن محرومان برای سدّ جوع با تحمّل مشقّت فراوان به کشت و زرع در حیاط خانه خویش پردازند، آن را عملی غیر قانونی دانسته به تخریب محصولشان اقدام نمایند. تداوم در این اقدامات انسانستیز نشانۀ سماجت غیر معقول مسئولین امور در جلوگیری از پیشرفت اجتماعی بهائیان ایران به خاطر معتقدات دینی آنان میباشد.
(۷) برای هر ایرانی اصیل و شریف جای بسی تأسّف و تألّم است که در کشور دانشپروری که مرامش “ز گهواره تا گور دانش بجوی” بوده است و در نظامی که خود را معرّف و محافظ تعالیم پیامبر اسلام (ص) میداند که میفرماید “اطلبوا العلم ولو بالصّین”، عدّهای که نه به افتخارات شکوهمند فرهنگی این سرزمین پایبند بوده و نه از ارزشهای اسلامی بهره گرفتهاند، صرفاً تحت تأثیر تعصّبات قشری مذهبی به خود اجازه میدهند که بر خلاف همۀ موازین انسانی و حتّی بدون توجّه به قوانین مصوّبۀ کشور خود، جمعی از جوانان هموطن خویش را از تحصیلات عالی محروم نمایند. اکنون با گذشت سی سال ابعاد این نقض فاحش حقوق بشر در ایران آنچنان گسترش یافته که طیف وسیع محرومیّتهای دانشگاهی هزاران دانشجو و استاد دگراندیش را در بر گرفته و کار به جایی رسیده است که صحبت از ایجاد محدودیّتهای جدیدی در تحصیلات عالی برای نیمی از جمعیّت کشور یعنی زنان باکفایت آن مرز و بوم مینمایند.
(۸) قبول تعالیم حضرت بهاءالله مستلزم جهد در راه بلوغ روحانی فردی و مشارکت در فعّالیّتهای اجتماعی به منظور کمک به بنای جامعهای شکوفا و خدمت در جهت رفاه عمومی میباشد. علم و دین دو نظام داناییِ مستقلّ امّا مکمّل یکدیگر و محرّک پیشرفت تمدّن میباشند. به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء “ترقّی عالم انسانی به دانائیست و تدنّی عالم بشری به نادانی. نوع بشر چون دانایی افزاید رحمانی گردد و چون دانشآموزد ربّانی شود.” کوشش در راه کسب علم و دانش و تحصیل فنون مفیده از معتقدات اهل بهاء محسوب میگردد. بنا بر این راه حلّ درازمدّتی که شما عزیزان برای مقابله با مشکلات تحمیلی در راه تحصیلات عالی انتخاب کردهاید، همکاری مثبت با دیگر علاقهمندان صلح و آشتی جهت ایجاد جامعهای پیشرفته و قانونمند بر اساس ترویج علم و دانش و عدالت اجتماعی میباشد. شما اهل وفا و عاشقان جمال کبریا که همواره در طوفان بلایا و تندباد رزایا همچون کوه استوار و پایدار ماندهاید، با ایمان به بیانات مبارکه هر نقمت را نعمت و هر مشکلی را فرصتی جدید برای خدمت میانگارید. از این رو مصمّم هستید تا با پویایی و تمسّک به حبل صبر و بردباری به فعّالیّتهای آموزشی مؤسّسه ادامه دهید و بپذیرید که حملات اخیر طبیعتاً مشکلاتی موقّت به دنبال داشته احیاناً موجب تعویق و در عین حال تعدیل در بعضی از امور خواهد گشت. به اهمّیّت اتّحاد و اتّفاق جامعه که به خصوص در این دوران پرافتتان حافظ و حامی شما است به خوبی واقفید و در هر حال به تأییدات لاریبیّۀ حضرت پروردگار امیدوار میباشید. ملّت هوشیار ایران و دیگر خیرخواهان جهان با شما هستند. این مشتاقان نیز با مراقبت کامل امور را دنبال میکنند. مطمئن باشید که تجربیّات ارزندۀ شما در راه ارائۀ تحصیلات عالی به دانشجویان محروم از تحصیل کمکی مؤثّر به توسعۀ علم و دانش در بین جوانان برومند آن ملّت دانشپرور خواهد بود و ستمدیدگان بیشمار جهان از شیوۀ سازنده و صلحآمیز شما برای مقابله با ظلم و ستم سرمشق خواهند گرفت.
(۹) در اعتاب مقدّسۀ علیا بیاد شما عزیزان دست به دعا برمیداریم و با کمال تضرّع و ابتهال از درگاه حضرت ذو الجلال رجا مینماییم که ابواب آزادی و رخا بر وجه آن سالکین طریق وفا مفتوح گردد.
[امضا: بیت العدل اعظم]