پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

چرا بهائی هستم؟

در بسياری از مواقع سؤال شده كه چرا من بهائی هستم؟

انسان به خاطر طبيعت جستجوگرش، همواره در جستجوی حقيقتی است كه زندگی و حيات خود را بر اساس آن بنا نهد و راه خود را در زندگی بر اساس آن تنظيم نمايد. انسان قوه تفكر دارد، مغزی دارد كه در پی اقناع فكری می رود و در جستجوی هدف زندگی و معنا و مفهوم آن و راه درست رسيدن به آن است.
من در تعاليم حضرت بهاءالله، مؤسّس ديانت بهائی معنا و هدف حيات را يافتم. من تشريحات و توضيحات قانع كننده ای يافتم كه در جای ديگر نديده بودم. من در تعاليم ديانت بهائی محبت حقيقی و واقعی به جميع نوع بشر را يافتم. من در تعاليم بهائی خضوع و خشوع را يافتم من در تعاليم بهائی خدمت به جميع نوع بشر، بدون در نظر گرفتن دين و اعتقاد و رنگ و نژاد، را يافتم. ” در هر دوري، امر به الفت بود و حكم به محبّت. ولی محصور در دايره ياران موافق بود نه با دشمنان مخالف. اما الحمدلله كه در اين دور بديع، اوامر الهيه، محدود به حدی نه و محصور در طايفه ای نيست. جميع ياران را به الفت و محبت و رعايت و عنايت و مهربانی به جميع امم امر مي فرمايند. مقصود اين است كه بايد با كل حتی دشمنان به نهايت روح و ريحان، محب و مهربان بود” ( گلزار تعاليم بهائی ص 206)
من در تعاليم بهائی خطاپوشی و اغماض را يافتم چنانچه اگر از كسی قصوری صادر گردد، ديگران ديده خطا پوش دارند و عفو مي كنند نه اينكه عيب جويی نمايند و در حقّ او ذلّت و خواری پسندند.
من در تعاليم بهائی خير خواهی را يافتم. ديانت بهائی از پيروانش می خواهد “دشمنی نبينند و بدخواهی نشمرند. جميع من علی الارض را دوست انگارند و اغيار را يار دانند و بيگانه را آشنا شمرند.
من در ديانت بهائی خلوص نيت را يافتم من در تعاليم بهائی خواندم كه: “حسن نيت به جهت اعمال حسنه لازم است .. چه بسا می شود كه نفسی عمل خيری می نمايد ولي نيتش خالص نه. يا برای شهرت است يا به جهت عزّت يا آرزوی غرور و نخوت است يا محض ريا و رياست. اينگونه اعمال، نتايج باقيه ندارد و سبب فوايد عموميه نگردد. عالم انسانی را روشن نكند و آسايش و سعادت ابدی نبخشد. ” (گلزار تعاليم بهائی ص 244)
من در ديانت بهائی ،صداقت در گفتار و عمل را يافتم. تعاليم بهائی می گويد: “بدترين اخلاق و مغبوض ترين صفات كه اساس جميع شرور است، دروغ است از اين بدتر و مذموم تر، صفتي در عالم وجود، تصور نگردد. جميع معاصی (گناهان) به يك طرف و كذب (دروغ) به يك طرف. بلكه سيئات كذب افزون تر و ضرّش بيشتر. راست گو و كفر گو بهتر از آن است كه كلمه ايمان بر زبان رانی و دروغ گويی. “در ديانت بهائی” صداقت و صراحت مرجح بر جميع امور است ( گلزار تعاليم بهائی ص 403)
من در ديانت بهائی، عفت و عصمت را به معنای واقعی يافتم. “اهل بهاء نفوسی هستند كه اگر بر مداين (شهرها) ذهب ( طلا) مرور كنند نظر التفات به آن ننمايند و اگر چه جميع نساء ارض به احسن طراز ( بهترين زيورها) و ابدع جمال (جديد ترين زيباييها) حاضر شوند، به نظر هوي، در آنها نظر نكنند. “(گلزار تعاليم بهايي ص 217)
من در ديانت بهائی توجه به علم و علم آموزی و رفع جهالت و نادانی و ارج نهادن به مقام والای حكما و عالمان را يافتم: ” در اين ظهور اعظم، كل بايد به علوم و حكم، ظاهر شويد.”
“براستي می گويم هر آنچه از نادانی بكاهد و بر دانايی بيافزايد، او پسنديده آفريننده بوده و هست.” “صاحبان علوم و صنايع را حق عظيم است بر اهل عالم ..فی الحقيقه كنز حقيقی برای انسان، علم اوست و اوست علّت عزّت و نعمت و فرح و نشاط.” ( گلزار تعاليم ص 221)
ديانت بهائی عدم تفكر و تقليد را مذموم مي داند و تاكيد در بكار گيری عقل دارد چنانچه می فرمايد: “خدا علم و عقل را خلق كرده تا ميزان فهم باشد.”

شايد بگوييد: در اديان ديگر هم تعاليم اخلاقي مشابهی را می توان يافت. اما من در ديانت بهائی عمل به تعاليم را يافتم. ايمان يك فرد بهائی از جمله ايمان هایی نيست كه در اثر نفوذ و تأثیر گفته های ديگران و يا فشارهای اطرافيان ايجاد شده باشد بلكه ايمانی است كه با تفكر و پذيرش قلبی حاصل گرديده و به همين سبب است كه در اثر فشارهاي محيط به سادگی تغيير نمی يابد. از طرف ديگر آنچه تعاليم در ديانت بهائی يافتم، تنها در لابلای اوراق و كتابها نبود بلكه در عمل و در رفتار بهاييان آن را به چشم خود ديدم . زيرا در تعاليم بهائی ، بهائی بودن تنها به داشتن اسم بهائی بر خود نيست بلكه به عمل است. “هميشه ايمان، به اقرار و اعتراف بود لكن در اين امر اعظم به اعمال و افعال پسنديده است” (گلزار تعاليم بهايي ص 8 )
اليوم فعل مقدم بر قول است. پس جهد نماييد تا از كل جوارح، اعمال حسنه به ظهور آيد.”( گلزار تعاليم ص 1)
هدف غايی حضرت بهاءالله آن است كه افراد جديدی خلق شوند. يعنی مردمی نيكوكار، مهربان، باهوش و صديق و شريف كه بر مبنای احكام و موازين اين امر اعظم كه در اين مرحله جديد از تكامل عالم انسانی ظاهر شده، عمل نمايند. خود را بهائی ناميدن كافی نيست بلكه بايد در تمام وجود ما آثار حيات بهائی، نمودار شود.”(گلزار تعاليم ص 12)

“احبای الهی نبايد مثل امم اخری در لسان شهد باشند و در عمل حنظل. كه به زبان، جوهر تسبيح و تقديس بودند و به افعال ، صرف آلودگی و ناپاكی . اليوم وقت عمل است.”(گلزار تعاليم ص 9)”

آيا در بين دوستان شما كسانی هستند كه صميمانه تعاليم و حقايق اديان ديگر را بر حق بدانند؟ بدون ترديد خير

اين جاست كه بهائی بودن همين را لازم دارد . يعنی هيچ فردی نمی تواند خود را بهائی بشمارد مگر اينكه جميع پيامبران را برحق و از جانب خداوند و تعاليمشان را حقيقت واحد و وجود همگی آنها را يكی بداند. زيرا تعاليم و اصولی كه پيامبران در هر عصری به نوع انسان عطا فرموده اند، در فروعات، با هم متفاوت است اما در اصل، واحد بوده و وظيفه همگی آنان، هدايت بشر به شاهراه حقيقی و تربيت آنان است تا هر يك مظهر اخلاق و صفات ممتازه گردند و شايسته نام انسان به عنوان اشرف مخلوقات شوند. پس هر يك از پيامبران طبق ضروريات زمان خود،‌ تعاليمی را براي بشر آورده اند. پس قبول يكی از آنها مساوی است با قبول كل آنها و اعتراض بر يكی از آنها مساوی است با اعتراض بر جميع آنها.


منبع: سایت نقطه نظر