2006-12-05
«كنت كنزأ مخفیأ احببت ان اُعْرَفُ فَخَلَقْتُك الْخَلْقَ لِاُعْرَفُ» عمیق ترین حمد و ثنای خود را به درگاه خداوند بی مانند ابراز می نمایم و در هر لحظه از زندگی الطاف و بخشش های بی نهایتش را می ستایم و اعتراف می نمایم كه هیچ فردی در این عالم نبوده و نیست كه در برابر فضل و رحمت خداوند آنگونه كه او سزاوار است شكر و ستایش نماید.
هستی و ذات خداوند از دسترس فكر و اندیشه آدمی به حدی جدا و دور است كه اگر در مثال بگوییم كه عنكبوتی با لعاب تار خود عقابی شكار كند از عهده مقایسه بر نیامده ایم و یا اگر بگوییم كه غبار كوچكی از عهده فهم عظمت خورشید برآید باز سهل و ممكن تر است تا عقل و روح انسان، پروردگار عالمیان را آنگونه كه حقیقت اوست درك كند و بشناسد و او را عبادت نماید. زیرا انسانی كه اسیر قید و بندهای مكانی و زمانی است، حتی تصور رهایی از چهارچوب مكان و زمان را ندارد؛ حتی رویاهای انسان نیزقواعد زمانی و مكانی و به صورت رویت صورت های ظاهری به ذهن و حافظه انسان القاء می شود. پس چگونه انسانی كه با تمام قوا و خصوصیت های وجودش از عهده رهایی از تجربیات و قوانین فطری بر نمی آید قصد عبادت و شكر و مناجات و دعا و نماز به آستان ذات غیب خداوند بنماید؟ البته آنچه اهمیت اساسی دارد این است كه انسان در مقام بندگی و عبودیت در برابر خداوند كه محبوب حقیقی است قرار دارد و انسان مومن به حدی از درك و اعتقاد قلبی رسیده است كه با دلایلی كه برای انسان قابل فهم است، به وجود خداوند- ان كنز مخفی- معتقد شود و معرفت قلبی مومن به خداوند به اندازه ای است كه فطرتأ در برابر عظمت و بزرگی خداوند سر سجده بر خاك می گذارد و دستان دعا و مناجات به سوی او بلند می كند. ولی دراین راستاانسان با یك بحران معرفتی مواجه می شود و آن اینست كه مكانی برای خداوند در هیچ نقطه ای از این عالم خاكی نمی یابد و چون انسان با تجربیات این جهانی، به مكان و زمان عادت كرده است و ذهنش به دنبال علتها و عوامل و سرچشمه ها ی مادی می گردد نوعی دو گانگی و مشكل ذهنی در او ایجاد می شود؛ یعنی انسان خدا رامی جوید ولی آن خدا را در هیچ محلی نمی یابد و در نتیجه، عطش طلب او سیراب نمی شود. ملاحظه فرمایید كه انسان در بین این دو جهت چقدر سرگردان می ماند و البته می دانید كه در طول تاریخ، بشر در هر میزانی كه از دانش و آگاهی و تمدن بوده است این مسئله وجود داشته است. اما به مرورزمان، بشر راههای مختلفی را برای حل این معما انتخاب كرده است. از جمله زمانی بوده است كه خداوند را در حد یك نیروی جهانی غیر قابل درك پایین آورده است كه هیچ صفتی و اسمی و شخصیتی نداشته است و زمانی دیگر خدا را به شكل بت های متعددی درآوردند تابتوانند را ببینند و لمس كنند و در برابرش تعظیم كنند و قربانی بنمایند. اما ادیان الهی راه حلی به بشر ارائه نمودند كه البته در تاریخ ظهور ادیان سیر تكاملی داشته است و آن این است كه ظهور پیامبران، امور مقدسی برای مردم به همراه داشته است. به این معنی كه به سبب رابطه و نسبتی كه میان خداوند و برخی اشیاء یا مكان ها از سوی پیامبران بیان می شد و در ظهور ادیان به شكل خاصی اهمیت می یافت، آن اشیاء یا مكان های مقدس محل توجه و تعظیم مومنان قرار می گرفتند كه البته مطلع هستید كه پیروان ادیان از ورای آن مكان مقدس خدا را عبادت می كرده اند. مثلأ معبد سلیمان یا بیت المقدس و یا حتی تمثال مسیح و كلیسای منسوب به دوران اولیه گسترش آئین آن حضرت و در نهایت هم عظیم ترین و مقدس ترین مكانی كه به انسان معرفی گردید، خانه كعبه یادگار سلاله ابراهیم در ظهور حضرت محمد از جمله مقدسات و مكان های مورد توجه مومنان بوده است. بنابراین به دلیل عظمت و بزرگی معبود و محبوب حقیقی، خداوند یكتا، هر شیء یا مكانی كه به واسطه یامبران به خداوند ربط و نسبت داده شده است به نوعی مركز توجه مومنان قرار گرفته است. پس ادیان برای رفع سرگردانی فطرت بشر راه حل مناسبی ارائه كرده اند كه انسان برای ارتباط با خداوند به مكانی توجه نماید كه هم عطش فطری خدا پرستیش سیراب شود و هم حالت پرستیدن بت های سنگی و چوبی رایج نگردد.
اما تا به حال آیا اندیشیده ایم كه اگر ابراهیم، موسی و مسیح و پیامبر اسلام حضرت محمد پا به عرصه این عالم نمی گذاشتند و وجود مقدس این پیامبران الهی عالم را به بركت خودشان مزین نمی كردند و اوامر خداوند را به بشر ابلاغ نمی نمودند كدام اورشلیم، كدام كلیسا و صلیب و كدام كعبه در عالم به وجود می آمد كه مكان مقدس برای نماز و توجه مومنان باشد؟ خداوند پیامبر خود را كه در حقیقت مقدس ترین خلق او است به خطاب « لولاك لما خلقت الافلاك» معرفی می كند و او را مأمور می نماید كه به نحو صحیح انسان را به شناسایی و پرستش ذات خداوند هدایت كند و خداوند در پرتو تعالیم همه ادیان الهی چنین ذكر نموده است كه انسان ضعیف تر و محدود تر از آن است كه خداوند را كاملأ بشناسد و شایسته وجود او، پرستشش نماید. پس مقدس ترین مخلوق خداوند همان نفس مقدسی است كه نزدیك ترین رابطه ونسبت میان خدا و او برقرار شده است و مركز و محل توجه و عبادت و نماز و پرستش انسان قرار می گیرد. حضرت بهاءالله كلمات ناگفته یا بعضأ رمز گونه پیامبران قبل را كاملاً واضحاً بیان نمودند و مقدس ترین مكان ومحل عالم، یعنی محل استقرار تجلیات الهی، یاپیكرعنصری خودوپس ازمرگ مدفن خود را به عنوان قبله پیروان آئینشان، اعلان فرمودند. آیا هیكل جسمانی پیامبرالهی نزدیك ترین مكان به حلول روح قدسی نیست؟ هدف حضرت بهاءالله ازاین اقدام تقرب هرچه بیشترروح وذهن وحس مؤمنان به حقیقت خدواند منان است وهدف دیگری جز این نداشته اند و هرگز بهاییان و افرادی كه انصاف را سرلوحه قضاوت خود قرار می دهند و بی تعصب می اندشند؛ تعیین جهت قبله به سوی مدفن حضرت بهاءالله را حمل بر خودستایی و یا تكبر فرعون گونه، قلمدادنمی كنند «ولله المشرق والمغرب فاینما تولّوا فنم وجه الله». انسان متكامل معاصر، قابلیت شنیدن وفهم آن حقیقتی راكه همه پیامبران قبل به تدریج به بشر گفته اند، دارد. مقصود بهاییان از نماز به سوی مدفن حضرت بهاءالله همانند پیروان همه ادیان آسمانی دیگر، اظهار عبودیت به درگاه خداوند یگانه است و اقرار به اینكه پیامبر او مقدس ترین نفس است درعالم هستی كه از طرف خداوند برگزیده شده، یعنی قائم مقام اوست در بین بشرو راه مستقیم نجات و سعادت و رستگاری است؛ موجودممتازی كه نور خداوند به شدید ترین حالت ممكن دروجودمباركش تابیده است.
منبع: سایت نقطه نظر