Yea, in the writings and utterances of the Mirrors reflecting the sun of the Muhammadan Dispensation mention hath been made of “Modification by the exalted beings” and “alteration by the disdainful.” Such passages, however, refer only to particular cases. Among them is the story of Ibn-i-Súríyá.
When the people of Khaybar asked the focal center of the Muhammadan Revelation concerning the penalty of adultery committed between a married man and a married woman, Muhammad answered and said: “The law of God is death by stoning.” Whereupon they protested saying: “No such law hath been revealed in the Pentateuch.” Muhammad answered and said: “Whom do ye regard among your rabbis as being a recognized authority and having a sure knowledge of the truth?” They agreed upon Ibn-i-Súríyá. Thereupon Muhammad summoned him and said: “I adjure thee by God Who clove the sea for you, caused manna to descend upon you, and the cloud to overshadow you, Who delivered you from Pharaoh and his people, and exalted you above all human beings, to tell us what Moses hath decreed concerning adultery between a married man and a married woman.” He made reply: “O Muhammad! death by stoning is the law.” Muhammad observed: “Why is it then that this law is annulled and hath ceased to operate among the Jews?” He answered and said: “When Nebuchadnezzar delivered Jerusalem to the flames, and put the Jews to death, only a few survived. The divines of that age, considering the extremely limited number of the Jews, and the multitude of the Amalekites, took counsel together, and came to the conclusion that were they to enforce the law of the Pentateuch, every survivor who hath been delivered from the hand of Nebuchadnezzar would have to be put to death according to the verdict of the Book. Owing to such considerations, they totally repealed the penalty of death.” Meanwhile Gabriel inspired Muhammad’s illumined heart with these words: “They pervert the text of the Word of God.”
بلی، در آيات مُنزله و کلمات مرايای احمديّه ذکر تحريف عالين و تبديل مستکبرين هست، و لکن در مواضع مخصوصه ذکر شده. و از آن جمله حکايت ابن صوريا است در وقتی که اهل خيبر در حکم قصاص زنای محصن و محصنه از نقطه فرقان سؤال نمودند و آن حضرت فرمود حکم خدا رجم است، و ايشان انکار نمودند که در تورات چنين حکمی نيست. حضرت فرمود از علمای خود که را مسلّم و کلام او را مصدّقيد؟ ابن صوريا را قبول نمودند و حضرت او را احضار نمود و فرمود: “اُقسِمُکَ باللّه الَّذی فَلَقَ لکُم البَحرَ وَانزَلَ عَلَيکُم المَنَّ و ظَلَّل لَکُم الغَمام و نَجّاکم مِن فرعون و مَلأِه و فَضَّلکُم عَلَی النّاس ِ بِاَن تَذکُرَ لَنا ما حَکَم بِه مُوسی فی قِصاص الزّانِی المُحْصَن وَ الزّانِيَة المُحْصَنة.” که مضمون آن اين است که آن حضرت ابن صوريا را به اين قَسَم های مؤکّد قَسَم دادند که در تورات حکم قصاص در زنای محصن چه نازل شده؟ عرض نمود: يا محمّد، رجم است. آن حضرت فرمود پس چرا اين حکم ميان يهود منسوخ شده و مجری نيست؟ عرض نمود: چون بخت النّصر بيت المقدّس را بسوخت و جميع يهود را بقتل رساند، ديگر يهودی در ارض باقی نماند الّا معدودی قليل. و علمای آن عصر نظر به قلّت يهود و کثرت عمالقه به مشاوره جمع شدند که اگر موافق حکم تورات عمل شود آنچه از دست بخت النّصر نجات يافتند به حکم کتاب مقتول می شوند و به اين مصالح حکم قتل را از ميان بالمرّه برداشتند. باری، در اين بين جبرئيل بر قلب منيرش نازل شد و اين آيه را عرض نمود: “يُحَرِّفُونَ الکَلِمَ عَن مَوَاضِعِه.”
زنای محصن: انجام عمل زنا با مرد زن دار/ زنای محصنه: انجام عمل زنا با زن شوهر دارد/ رجم: سنگسار/ عمالقه: قومی بودند قوی و دلیر که با یهودیان به خاطر ورودشان به ساحل رود اردن مخالف بودند و به دستور حضرت موسی قوم یهود با آنان وارد جنگ شدند ولی بسختی شکست خوردند. / بالمره: قطعاً، هرگز، به هیچوجه، یکبارگی، به یک باره/
“اُقسِمُکَ باللّه الَّذی فَلَقَ لکُم البَحرَ وَانزَلَ عَلَيکُم المَنَّ و ظَلَّل لَکُم الغَمام و نَجّاکم مِن فرعون و مَلأِه و فَضَّلکُم عَلَی النّاس ِ بِاَن تَذکُرَ لَنا ما حَکَم بِه مُوسی فی قِصاص الزّانِی المُحْصَن وَ الزّانِيَة المُحْصَنة.” از حضرت بهالله که از زبان حضرت رسول این قسم ها را به ابن صوریا میدهد.
تو را به خداوندی که دریا را برای شما شکافت و مائده از آسمان برای شما نازل کرد و ابر را برایتان سایبان قرار داد و شما را از دست فرعون و گروه او نجات داد و بر سایر مردم شما را برتری داد، قسم میدهم که بگوئی حکم خدا درباره قصاص زنا با مردی که زن داشته باشد یا زنی که شوهر داشته باشد چیست؟ قاموس – جلد ۱- صفحه ۱۲۳
در قران کریم تک تک این قسم ها موجود است:
در سوره ی بقره آیه ی پنجاهم در مورد شکافته شدن دریا میفرماید: “وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ” یعنی و (یاد کنید) هنگامی که دریا را شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم و شما مشاهده میکردید.
در سفر خروج تورات در فصل چهاردهم بند شانزده هم واقعه همین طور ذکر شده است: و تو عصايت را كنار بگذار و دستت را بر دريا بلند كن و آن را بشكاف تا فرزندان ييسرائل (اسرائیل) از ميان دريا روي زمين خشك وارد شوند.
همچنین در خصوص غذای آسمانی در همان سوره آیه ی شصت و یک میخوانیم: “وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا” یعنی: و [یاد کنید] هنگامی که گفتید: ای موسی! ما هرگز بر یک نوع غذا صبر نمی کنیم، پس از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمین می رویاند از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش را برای ما آماده کند. [موسی] گفت: آیا شما به جای غذای بهتر، غذای پست تر را می خواهید؟!
و همچنین در خصوص قرار دادن ابر به عنوان سایبان در همان سوره آیه پنجاه و هفت میخوانیم: ” وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا” و ابر را سايبان شما گردانديم.
و همچنین در مورد برتری دادن قوم بنی اسرائیل بر جهانیان در همان سوره آیه ۱۲۲ میفرمایید: ” يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ” اى فرزندان اسرائيل نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد.
همچنین در فصل نوزدهم، بند پنج از کتاب خروج آمده است: ” و حالا اگر حتماً به حرف من گوش دهيد و پيمانم را رعايت كنيد از ميان تمام قومها براي من نخبهتر خواهيد بود چونكه تمام كرهي زمين (هم) مال من است.”
“طبق تورات جزای زنای محصنه رجم بوده، ولی در آن تحریف رخ داده است. بنا بر منابع اسلامی، یهودیان مدینه نسبت به اجرای حکم رجم در مورد زن و مردی از اشراف که مرتکب زنای محصنه شده بودند، اکراه داشتند، نزد پیامبر اسلام رفتند تا ایشان در این باره حکم کنند. پیامبر نیز حکم به رجم دادند، اما آنان از این کار ابا کردند. رسول اکرم مشخصات ابن صوریا را ـ که به اذعان یهودیان آشناترین فرد زمان به مضامین تورات بود ـ بیان کردند و او را فراخواندند، سپس در این باره نظر او را پرسیدند. ابن صوریا توضیح داد که در تورات همین حکم آمده بود، ولی علمای یهود ابتدا بین افراد ثروتمند و فقیر فرق گذاشتند و سپس چون فقیران به این تبعیض اعتراض کردند و آن را نپذیرفتند و زنا هم در میان ثروتمندان یهود رواج یافته بود، علمای آنان با یکدیگر رایزنی کردند و به جای رجم، احکام دیگری وضع نمودند.” (طبرسی، ذیل مائده: ۴۱) آیه ی چهل و یک سوره ی مائده از این قرار است: “يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.” اى پيامبر كسانى كه در كفر شتاب مى ورزند تو را غمگين نسازند [چه] از آنانكه با زبان خود گفتند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود و [چه] از يهوديان [آنان] كه [به سخنان تو] گوش مى سپارند [تا بهانه اى] براى تكذيب [تو بيابند] و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامده اند خبرچينى [=جاسوسى] مى كنند كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى كنند [و] مى گويند اگر اين [حكم] به شما داده شد آن را بپذيريد و اگر آن به شما داده نشد پس دورى كنيد و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى آيد اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.
در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه از تورات چنین آمده : هرگاه مردي زني بگيرد و با او همخوابي نموده سپس از او متنفر شود … و به او تهمت ناروا بزند و برايش موجب بدنامي شده بگويد: اين زن را گرفته و با او نزديكي كردم و او را دوشيزه «نيافتم؛» پدر آن دختر و مادرش (آثار) دوشيزگي آن دختر را پيش محترمين شهر بهدادگاه بياورند. و پدر آن دختر به محترمين بگويد: دخترم را به اين مرد به همسري دادم و (اين مرد) از او متنفر شده است. و اينك به او تهمت ناروا زده ميگويد: «دخترت را باكره نيافتم» و اينها (آثار) دوشيزگي دختر من ميباشد و آن پارچه را در حضور محترمين شهر بگستراند. محترمين آن شهر آن شوهر را گرفته تنبيهش كنند. چونكه موجب بدنامي دوشيزهي ييسرائل (اسرائیل) شده است، او را صد كِسِف (واحد پول) جريمه نموده (پول را) به پدر آن دختر بدهند و (آن دختر) زن او خواهد ماند و در تمام مدت عمرش نميتواند او را طلاق دهد. و اگر اين موضوع راست بود (و آثار) دوشيزگي آن دختر پيدا نشد. آن دختر را به دَر خانهي پدرش آورده مردم شهرش او را با سنگ سنگباران نمايند تا بميرد. چونكه در ييسرائل (اسرائیل) بيعفتي كرده يعني در خانهي پدرش زنا كرده است. آن فساد را از ميان خود نابود كن. هرگاه مردي يافته شود كه با زن شوهرداري همخوابي كرده باشد، هر دوي آنها را نابود كن. يعني آن مردي كه با آن زن همخوابي نموده و آن زن با هم كشته شوند. آن فساد را از ميان ييسرائل (اسرائیل) نابود كن.هرگاه دختري – دوشيزه، عقد شدهي مردي باشد، و مردي او را در شهر يافته با او همخوابي كند؛ هر دو نفرشان را به بيرون شهر ببرند آنها را با سنگ سنگباران نماييد تا بميرند. آن دختر را براي اينكه در شهر فرياد برنياورد، و آن مرد را براي اينكه به زن همنوعش تجاوز كرد، و آن فساد را از ميان خود نابود كن. و اگر آن مرد در صحرا آن دختر عقد شده را بيابد و آن مرد بهزور او را گرفته و با او همخوابي كند، فقط آن مردي كه با او همخوابي كرده است، كشته شود. و به آن دختر كاري نكن، آن دختر خطايش مستوجب مرگ نيست، زيرا اين عمل مانند آن است كه كسي عليه همنوعش قيام نمايد و او را بكشد.
زيرا او را در صحرا يافته است، آن دخترِ عقد شده، فرياد برآورده است و نجاتدهندهاي براي وي نبوده است.هرگاه مردي دوشيزهاي را كه عقد شده نباشد يافته او را بهزور بگيرد با او همخوابي كند و پيدا شوند ….آن مردي كه با او همخوابي كرده است به پدر آن دختر پنجاه كِسِف (واحد پول بهعنوان جريمه) بدهد و (آن دختر) زن او باشد و نظر به اينكه به او تجاوز كرده است، نميتواند تا آخر عمرش او را طلاق دهد.
اما در مورد معجزاتی که در این قَسَم موجود است که شرح آن را با توجه به آیات قران دادیم تفاسیر ظاهری و باطنی ای وجود دارد که اهل ظاهر آنچه را که در قران کریم ذکر شده است را همان انگاشتند اما افرادی چون سید احمد خان کبیر در تفسیر القران خود در ذیل آیات سوره بقره در خصوص معجزاتی که ذکرش رفت چنین نوشته است: “از جمله وقایعی که از حضرت موسی در این مقام یا در این سوره ذکر شده یکی واقعه ی عبور از دریا و غرق شدن فرعون است که قابل ملاحظه است، اولاً مردم در اینجا به اشتباه رفته چنین تصور کرده اند که حضرت موسی از رود نیل عبود کرده و حال آنکه این طور نبوده بلکه عبورش از یک شعبه بحر احمر بوده است نه رود نیل، باری مفسرین حضرت موسی را از رود نیل و غرق شدن فرعون را معجزه ای بر خلاف قانون طبیعت یا قدرت دانسته و در بیان آن میگویند که موسی با عصای خود دریا را نواخته و آن شکافته شد و آب در دو طرف مانند دیوار یا کوهی راست ایستاده راهی خشک از وسط آن پیدا شده موسی با تمام بنی اسرائیل از آن عبور کرده گذشتند ولی وقتی که نوبت به فرعون رسید و خواست با اَتباع و جنودش از همان راه عبور کند که دریا بهم آمده همگی غرق شدند اگر این واقعه در حقیقت بر خلاف ناموس طبیعت واقع شده بود هر آینه خدای تعالی آب دریا را مانند زمین سخت میکرد تا موسی از آن عبور کند و اینکه از وسط آب راه خشکی بیرون آورده خود دلیلی است که بر خلاف ناموس نامبرده چیزی واقع نشده بود مفسرین شرحی که در این باب نگاشته و مطالبی که ذکر کرده اند حتی از الفاظ قران هم نمیتوان درآورد راجع به باز شدن راه در دریا، در قران مجید در سه جا ذکر آن آمده است اول در سوره بقره آنجا که فرموده ” وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ” دوم در سوره شعرا آنجا که فرموده ” فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ” و در سوره طه بدین قرار که ” وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ…” در آیه اول چنانکه ملاحظه میشود یک چنین لفظی نیست که بشود این معنی را یعنی جدا شدن یا در هم شکافتن دریا را بر خلاف قانون قدرت در آن درآورد در آیه ی دوم عبارات و الفاظی که به نظر میرسد همان ها دار و ندار تمام بیانات مفسرین ما در این موضوع میباشد از جمله یکی ” أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ” است که آن را چنین معنی میکنند که به موسی گفت دریا را با عصاب خود بزن چنانکه موسی عصا زد و دریا عقت رفت یا از هم شکافت و یا کف زمین دریا باز شده ظاهر گردید…. روح قضیه آن است که یهود قائل به این بوده که از عصای حضرت موسی دریا شکافته شد و زمین نمودار گردید و نیز از زدن عصا آب از سنگ بیرون آمد علمای ما که در تفاسیر خود در باین قصص بنی اسرائیل تورات و تفاسیر آن را در نظر داشته اند بیاناتشان را اغلب آب و تاب داده موافق با روایات یهود میکردند لذا در این مورد هم…. معنی ضَرَبَ را زَدَن گرفتند و یک معجزه ساده و طبیعی حضرت موسی را شاخ و برگ داده آن را بر خلاف قانون طبیعت یا قدرت جلوه دادند ولی باید دانست که ضَرب در اینجا به معنی زدن نیست بلکه معنی آن حرکت کردن یا رفتن به سرعت است چنانکه عرب میگوید ضرب فی الارض یعنی حرکت کرد در زمین یا به سرعت رفت. در خود قران مجید هم آمده است وَ اِذا ضَرَبتُم فی الارض…. الی قوله ” خدا به حضرت موسی فرمود که به کمک عصای خودت در دریا حرکت و برو و آن شکافته یا باز شده یعنی پاپاب میشود…” الی قوله ” خداوند موسی و تمام بنی اسرائیل را بواسطه پاپاب شدن دریا از چنگال فرعون نجات بخشید و برعکس فرعون وقتی که خواست از آن محل پاپاب عبور کند آن پُر شده بود و لذا خود و تمام لشکریانش غرق گردیدند….” الی قوله ” زمانی که بنی اسرائیل در مصر اقامت داشتند و فرعون پادشاه آنجا بود پای تخت وی در آن زمان در رامسیس بوده است طرف چپ آن به فاصله کمی رود نیل واقع شده و طرف راست یعنی جانب شرق به فاصله ی سه منزل شعبه بزرگ بحر احمر بوده است و حضرت موسی بنی اسرائیل را از شهر رامسیس حرکت داده منزل اول در سُکُوت بسر برده منزل دوم اِینام و منزل سوم آنها فَها حیروت بوده است که در کنار شعبه ی بزرگ چپ بحر احمر یعنی جانب غرب و نقطه آخر شعبه ی مزبور واقع شده بود فرعون وقتی که با لشکریان خود بنی اسرائیل را تعقیب نمود حضرت موسی با بنی اسرائیل از میان نقطه ی مزبور یعنی نَوک شعبه بزرگ بحر احمر…..
عبور نموده و به آن طرف رفته بود و چنین معلوم میشود که در آن وقت بسبب جزر و مدی که همیشه در دریا هست بعضی اوقات آن موضع یک زمین خشک ظاهر گرده و وقت دیگر پایاب و قابل عبور میشده است چنانکه آیه مبارکه سوره دخان هم صریح است در آنچه گفتیم که فرمود ” و اترک البحر رَهواً ” و مطالب آیه آن است که برو و واگذار دریا را در حالی که ساکن و فرود آمده است صبح که شد فرعون دید بنی اسرائیل از دریا عبور کردند او هم آنها را تعقیب نموده ارابه های جنگی و سواره و پیاده را از راه غلط به دریا انداخته در صورتی که هنگام مد رسیده و موقع پر شدن آب بوده است چنانکه مطابق ترتیب معمول دقیقه به دقیقه آب زیاد شده تا اینکه بالا آمده و فرعون و تمام لشکریانش را غرق نمود، علمای اسلام که از چندین قرن بحر احمر و شعبه ای را که بنی اسرائیل از آن عبور کرده بودند بغایت عمیق و دریائی قهار دیده و هیچ در مخیله آنهم هم نمیگذشته که این نقطه در یک زمانی بواسطه جزر و مد دریا پایاب و قابل عبور شده باشد لذا الفاظ و عبارات قران را که به طور صاف و صریح دلالت بر این معنی که گفتیم میکرد ناچارا آنها را از معانی خود خارج ساخته این واقعه را واقعه ای بس عجیب و غریب و خارق قانون قدرت قرار دادند… بحر احمر در آن زمان مثل امروز یا از دوازده قرنی که علمای ما آنرا دیده اند دریای عظیم و قهاری نبوده است از تصور این وضع بحر احمر یقین حاصل میشود که موضعی که بنی اسرائیل از آن موضع عبور کردند بواسطه جزر و مد شبها پایاب و روزها عمیق و غیر قابل عبور میشد…”
بخت النصر
بخت نصر در کتاب “مقدس” به صورت “نبوکه نصر” آمده و آن بهترین و بالا ترین القاب شهر بابل بوده است، در زبان عبری به صورت “نبوخد ناصر” یا “نبوخد راصر” درآمده و در منابع اسلامی به بخت النصر تغییر یافته است. او پسر «نبو پولاسر» و مؤسس مملکت بابل. بخت النصر مرکب از دو نام بخت (به معنی پسر) و نصر (که نام بتی است) می باشد یعنی پسر بت نصر. از مشهور ترین پادشاهان سلسلۀ خود بلکه می توان گفت از مشهور ترین سلاطین دنیا بوده است. در تاریخ از دو پادشاه به این نام یاد شده، نخستین آنها متعلق به سلسلۀ چهارم بابل و دومی متعلق به سلسلۀ نو بابلی یا کلده است، شخص مورد بحث، دومی می باشد، همان گونه که ذکر می شود شهرت او بر اثر حمله اش به اورشلیم و بیت المقدس و باز تاب وسیع آن در کتاب مقدس است. بخت نصر معاصر “ارمیا” و “دانیال نبی” بوده و قیام او حدود ششصد سال پیش از میلاد مسیح رخ داده است.در قاموس کتاب مقدس آمده وی پادشا هی بزرگ بود که دانیال وی را “ملک الملوک” می نامد.
بنی اسرائیل، دو بار، در کفر و گناه سرکشی کردند و هر دو بار، کیفر یافتند. نخستین بار، به دست بخت النصر و بار دوم،به دست طیطوس که هر دو بیت المقدس را ویران کردند و این دو خونخوار، هفتاد سال فاصله زمانی با هم داشتند و هر دو،برای عبرت بنی اسرائیل آمد ند و آنها را ادب کردند. وقتی خبر حرکت سپاهیان او به بیت المقدس رسید، ارمیا و دانیال،باری دیگر،به بنی اسرائیل خطاب کردند:«ای مردم بنی اسرائیل، بخت النصر را خدا از خشم آفریده و او بر هیچ کس رحم نخواهد کرد. بدانید که عذاب او سخت است. پس، به بیت المقدس پناه ببرید».بنی اسرائیل، همگی در بیت المقدس گرد آمدند و مشغول خواندن تورات شدند. طولی نکشید که سپاه بخت النصر به آن جا رسید. و هفتاد هزار نفر از اهالی مصر به دست آنها کشته شدند و مسجد الاقصی و همه کتاب های تورات نا بود شد.این لشکر کشی و درگیری توسط بخت النصر، قضایی الهی برای مجازات سرکشی های بنی اسرائیل از فرمان های خداوند متعال بوده است.
در قران نیز تلویحاً به داستان بخت النصر اشاره شده است چنانچه میفرماید: “وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا” یعنی: ما در تورات به بنی اسرائیل خبر دادیم که قطعاً دو بار در زمین فساد می کنید و [در برابر طاعت خدا] به سرکشی و طغیان [و نسبت به مردم به برتری جویی و ستمی] بزرگ دچار می شوید.پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى گماريم تا ميان خانه ها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين تهديد تحقق يافتنى است.
سوره مائده آیه سیزده “يُحَرِّفُونَ الکَلِمَ عَن مَوَاضِعِه.”
یعنی: کلمات خدا را از جایگاه اصلی اش و معنای حقیقی اش تغییر می دهند.
در این آیه علت کار این عمل یهودیان یعنی تحریف آیات را در صورت کامل آیه میتوان یافت. “فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ” یعنی: پس آنان را به سبب پیمان شکستنشان لعنت کردیم، و دل هایشان را بسیار سخت گردانیدیم، [تا جایی که] کلمات خدا را از جایگاه اصلی اش و معنای حقیقی اش تغییر می دهند، و بخشی از آنچه را [از معارف و احکام تورات واقعی] که به وسیله آن پند داده شدند، از یاد بردند [و نادیده گرفتند]، و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندکی از ایشان [که وفادار به پیمان خدایند] آگاه می شوی؛ پس [تا نزول حکم جهاد] از آنان درگذر و [از مجازاتشان] روی گردان؛ زیرا خدا نیکوکاران را دوست دارد.