Therefore, those who in every subsequent Dispensation preceded the rest of mankind in embracing the Faith of God, who quaffed the clear waters of knowledge at the hand of the divine Beauty, and attained the loftiest summits of faith and certitude, these can be regarded, in name, in reality, in deeds, in words, and in rank, as the “return” of those who in a former Dispensation had achieved similar distinctions.
For whatsoever the people of a former Dispensation have manifested, the same hath been shown by the people of this latter generation. Consider the rose: whether it blossometh in the East or in the West, it is nonetheless a rose. For what mattereth in this respect is not the outward shape and form of the rose, but rather the smell and fragrance which it doth impart.
“اين است که در هر ظهور بعد، انفسی که سبقت يافتند به ايمان از کلّ من علی الارض و شربت زلال معرفت را از جمال احديّت نوشيدند و به اعلی معارج ايمان و ايقان و انقطاع ارتفاع جستند حکم رجوع انفس قبل که در ظهور قبل به اين مراتب فائز شدهاند بر اين اصحاب ظهور بعد می شود اسماً و رسماً و فعلاً و قولاً و امراً. زيرا آنچه از عباد قبل ظاهر شد از اين عباد بعد بعينه ظاهر و هويدا گشت. مثلاً اگر شاخسار گلی در مشرق ارض باشد و در مغرب هم از شاخه ديگر، آن گل ظاهر شود اطلاق گل بر او می شود. ديگر در اين مقام نظر به حدودات شاخه و هيئت آن نيست بلکه نظر به رائحه و عطری است که در هر دو ظاهر است.”
با توجه به این بند معلوم میشود که رجعت مومنین و اصحاب نیز صورت میپذیرد، به این معنا که ایشان که از پس ایمان به مظهر جدید خلق جدید یافته اند و تولدی دوباره داشته اند، به مانند مومنین ادوار قبل به اسم و رسم و فعل و قول و امر عامل هستند و رفتار میکنند. به مانند گُلی که در بهار سال پیش روئیده بود جوانه کرده بود و در تابستان به اوج شکوفایی رسیده و سپس خزانش به سر رسیده و نهایتاً در زمستان معدوم شده بود، ولی امسال نیز دوباره به همان شکل و فرم و بو و رنگ مجدد ظاهر میشود، البته علل ظاهر گل امسال همان گل پارسال نیست، اما به صفت و دارای همان ماهیت است.