For instance, when Muhammad, the Lord of being, was questioned concerning the new moons, He, as bidden by God, made reply: “They are periods appointed unto men.”139 Thereupon, they that heard Him denounced Him as an ignorant man.
“چنانچه در هر زمانی اين واقع شد. مثل اينکه مذکور شد در سؤال از اهلّه که از سيّد وجود نمودند و آن حضرت به امر الهی جواب فرمود که “هِيَ مَوَاقِيتُ للنّاسِ.” بعد از استماع، نفی علم از آن حضرت نمودند.”
“هِيَ مَوَاقِيتُ للنّاسِ.”
آنها شاخص برای مردم هستند
از سوره ی بقره آیه صد و هشتاد و نه است که میفرمایند: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. یعنی در باره [حكمت] هلالها از تو مى پرسند بگو آنها [شاخص] گاه شمارى براى مردم و [موسم] حجاند و نيكى آن نيست كه از پشت خانه ها درآييد بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند و به خانه ها از در [ورودى] آنها درآييد و از خدا بترسيد باشد كه رستگار گرديد.
در جمله ” يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ” شرح نداده كه سؤالى كه از رسول خدا ص كرده بودند چه بوده؟ آيا از حقيقت قمر بوده؟ يا هم چنان كه بعضى پنداشته اند از علت اينكه چرا به اشكال مختلف يعنى هلال و قمر و بدر در مى آيد، و يا تنها از علت هلال شدنش يعنى پيدا شدنش در افق بعد از ناپديد شدنش در شبهايى چند كه بعض ديگر پنداشته اند و يا از جهات ديگر بوده است. ليكن از همين كه تعبير به اهله- يعنى جمع هلال- كرده و فرموده: از تو از اهله مى پرسند، فهميده مى شود سؤال از ماهيت و حقيقت قمر، و علت اشكال گوناگونش نبوده، زيرا اگر سؤال از اين بود مناسب تر آن بود كه گفته شود” يسئلونك عن القمر” و نيز اگر سؤال از حقيقت هلال و سبب تشكل خاص آن در اول ماه بود، مناسب تر آن بود كه بفرمايد: يسئلونك عن الهلال، چون ديگر جهتى نداشت كلمه هلال را به صيغه جمع بياورد، پس اينكه به صيغه جمع آورده، خود دليل بر اين است كه سؤال از سبب يا فايده اى بوده كه ممكن است در هلال شدن هر ماهه و ترسيم ماههاى قمرى بوده باشد، و اگر از اين فايدهها تعبير به اهله كرده بدين جهت بوده كه اگر واقعا فايده اى هست، ناشى و تحقق يافته از همين هلالها است، و لذا سائل از اهله پرسيده، و خداى تعالى از فايده آن پاسخ فرموده. اين معنا از خصوص جواب استفاده مى شود كه فرمود: ” هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ… “، براى اينكه مواقيت گفتيم عبارت است از زمانهايى كه براى هر كارى معين مى شود، و ترجمه الميزان، ج ۲، ص: ۸۱
اين زمان ماهها هستند، نه هلالها كه عبارت است از قيافه مخصوص قرص قمر، پس معلوم مى شود پاسخ، پاسخ سؤال سائلين نيست، و نيز معلوم مى شود منظور سائلين از اهله فوايد آن بوده.
و سخن كوتاه آنكه معلوم شد غرض از سؤال، موقعيت ماههاى قمرى بوده كه سبب آنها چيست؟ و چه فوايدى دارد؟ در پاسخ هم به بيان فوايد آن پرداخته، و فرموده ماهها عبارتند از زمان و اوقاتى كه مردم براى امور معاش و معاد خود تعيين مى كنند. چون انسان از حيث خلقت طورى است كه چاره اى جز اين ندارد كه افعال و كارهايش را كه همه از سنخ حركت به زمان است اندازه گيرى كند، و لازمه احتياج به اندازه گيرى اين است كه زمان ممتد و بى سر و ته را بر طبق امور خود به صورت قطعه هاى سر و ته دار و كوچك و كوچكترى از قبيل سالها و فصلها و ماهها و هفتهها و روزها در آورد، و عنايت الهيه هم اين احتياج بندگان را تامين كرد، چون او مدبر امور مخلوقات و راهنماى آنها به سوى صلاح و اصلاح حياتشان مى باشد.