Gracious God! How great is our amazement at the way the people have gathered around him, and have borne allegiance to his person! Content with transient dust, these people have turned their face unto it, and cast behind their backs Him Who is the Lord of Lords.
Satisfied with the croaking of the crow and enamored with the visage of the raven, they have renounced the melody of the nightingale and the charm of the rose. What unspeakable fallacies the perusal of this pretentious book hath revealed! They are too unworthy for any pen to describe, and too base for one moment’s attention. Should a touchstone be found, however, it would instantly distinguish truth from falsehood, light from darkness, and sun from shadow.
“سبحان اللّه، چقدر متعجّبم از مردمی که به او گرويدهاند و تابع چنين شخصی گشتهاند. به تراب قناعت نموده و اقبال جستهاند و از ربّ الارباب معرض گشتهاند و از نغمه بلبل و جمال گل به نعيب زاغ و جمال کلاغ قناعت نمودهاند. و ديگر چه چيزها ملاحظه شد از کلمات مجعوله اين کتاب. فی الحقيقه حيف است که قلم به تحرير ذکر آن مطالب مشغول شود و يا اوقات مصروف به آن گردد و ليکن اگر محکی يافت می شد حقّ از باطل و نور از ظلمت و شمس از ظلّ معلوم می آمد.”
نعیب: صدای کلاغ/ زاغ: کلاغ/
ربّ الارباب
پروردگار پروردگاران
مراد حق تعالی است و به صورت خاص در این متن، اشاره به اعراض کریم خان میکند که بر دیانت حضرت اعلی و خود نفس ایشان که قائم آل محمد، و مظهر امر بودند، دشمنی کردند.