ابتدا ذکر مي شود که دو ظهور به فاصله 9 سال اتفاق افتاد نه 2 سال و در اين مورد نيز حديثي نقل شده است که اين مسأله را تأييد مي کند[i].
طبق كتب آسماني همچون تورات و قرآن، پيامبران قبل به مدت حدود 6000 سال در دوره اي كه با حضرت آدم شروع و با حضرت محمد خاتمه مي يابد، انسان ها را از بت پرستي منع و به يكتا پرستي دعوت كردند. اين دوره 6000 ساله چنان كه اديان بابي و بهائي اشاره كرده اند، به دوره كودكي بشر تشبيه شده است. دراين دوره 6000 ساله كه به آن كورآدم گفته مي شود، پيامبران بشر را آماده كردند تا درپايان دوره مزبور (يعني آخرالزمان و قيامت دوره 6000 ساله آدم تا خاتم) به دوره بلوغ و جواني خود وارد گردد. درحقيقت، آخرالزمان به معناي پايان دوران بشر نيست، بلكه منظور پايان دوره 6000 ساله مزبور و شروع دوره اي به مراتب عظيم ترمي باشد. ورود به مرحله جديد بلوغ بشري پس از بيش از6000 سال كودكي، به قدري حساس و مهم بود و لزوم آمادگي براي تغييرات عظيم در فرهنگ بشري در بُعد جهاني بقدري حياتي بود و به چنان قواي روحاني شديدي نياز داشت كه ضروري بود دو ظهور پي در پي واقع شود. حضرت باب اول ظاهر شدند تا علف هاي هرز خرافات و پيرايه هائي را كه توسط بعضي غافلين درطول 6000 سال درگلستان اديان آسماني و جامعه بشري روئيده بود بكنند و همه را آماده كنند تا حضرت بهاء الله با ظهورشان پس از ايشان دانه درخت فرهنگ جديد بشري را در آن بكارند تا طبق وعده انبياء قبل، بمرور و بموقع خود محصول وميوه هاي آن كه صلح و بلوغ و عدالت و وحدت جهاني خواهد بود، آشكارگردد. در تمام متون مقدسه اديان قبل نيز به اشاره يا به صراحت، تاريخ ورود به مرحله جديد بلوغ مزبور ذكر گرديده و فاصله نزديك بين اين دو ظهور نيز مورد تأكيد قرار گرفته است.[ii]
همان طور که ذکر شد، تمامي اديان قبل، هر کدام به دو ظهور بشارت داده اند: ايليا و رب الجنود در دين يهودي، هوشيدر ماه و شاه بهرام يا سيوشانس در دين زردشتي، يوحناي معمدان و مسيح در دين مسيحي، قائم و رجعت حسيني در دين اسلام اهل تشيع، و مهدي و مسيح در دين اسلام اهل سنت. بنابر اين نتيجه مي گيريم که اين دو ظهور که در تاريخ اتفاق افتاده خيلي عجيب و دور از ذهن نبوده، بلکه انتظارآن در تمام اديان وجود داشته است. در واقع دو ظهوري که در ارتباط نزديک با يکديگر قرار دارند ، يک ظهور محسوبند .که ظهور اول براي ايجاد آمادگي در اذهان مردم براي ظهور ثاني است.
احاديث و همچنين آيات قرآن و کتب آسماني ديگر که همه اشاره به دو ظهور پياپي کرده اند بسيار ند. جالب است که شاه نعمت الله ولي نيز به اين موضوع اشاره کرده است:
در سال غرس من دو قران ميبينم وز مهدي دجال نشان ميبينم
دين نوع دگر گردد و اسلام دگر اين سرّ نهان است ، عيان ميبينم
در اين ابيات، سال غرس به حروف ابجد مي شود سال 1260 که مطابق سال بعثت حضرت باب در شيراز است و مقصود از مهدي حضرت باب است و دجال همان حاجي ميرزا آغاسي صدر اعظم است.
برخي ديگر از اين بشارات در ادامه ذکر مي شوند. قرآن فرموده: «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ»[iii] يعني و در صور دميده مىشود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش درمىافتد مگر كسى كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در آن دميده مىشود و بناگاه آنان بر پاى ايستاده مىنگرند. پس در روز قيامت دو بار در صور دميده مي شود.همچنين فرموده: «وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقرآن الْعَظِيمَ»[iv] يعني و به راستى به تو سبع المثانى و قرآن بزرگ را عطا كرديم . برخي علما، دليل تکرار دو بار «هفت» را در اين آيه، نزول سوره ي فاتحه ميدانند که دو بار نازل شده است. ولي با توجه به محتويات اين سوره ، معني اصلي چيز ديگر است . حضرت عبدالبها در اين مورد مي فرمايند: «مقصد سر احديت است و فيض رحمانيت و آن اشاره به ظهور بعد است که ذوالحرف اسبع تکرر پيدا کرده است . حروف سبع اول «علي محمد» و سبع مکرر ثاني «حسين علي». اين است معني سبع مثاني يعني هفتي که دو بار تکرار يافته است .»[v] تذکر آنکه ،تعداد حروف «علي محمد» و «حسين علي» برابر هفت است. در جاي ديگر حديثي است که مي فرمايند : به راستي ميگويم بعد از قائم ، قيوم ظاهر خواهد شد.
در روايتي از «بخاري» که از مفسرين معروف اسلام است، نقل شده است که: «در آخر زمان خداوند با تمام جلال و عظمت خود بر نوع بشر ظاهر خواهد شد.لکن فقط معدودي به او روي ميآورند…. آ نگاه براي مرتبه ثاني ظهور خواهد نمود و اين بار همه معيار هاي عبوديت را ظاهر خواهد ساخت و ناس پيرامون او گرد خواهند آمد و به او ايمان خواهند آورد و او را خواهند ستود و تمام صفات ابدي وي را تکريم خواهند نمود.» (ترجمه)
در کتاب مقدس ، زکرياي نبي به هنگام سخن گفتن از ايام آخر با اين گفتار، از ظهور دو روح قدسي خبر ميدهد: «او مرا جواب داده ، گفت: اينها پسران ( دو پسر ) روغن زيت ميباشند که نزد مالک تمامي جهان ميايستند.»
جالب است بدانيد که چنين اتفاق مشابهي، يعني دو ظهور پي در پي درهمان دوره 6000 ساله آدم تا خاتم در اواخر دوره ديانت يهودي، اما در مراتب کوچکتر اتفاق افتاد. در آن زمان يهوديان چنان قشري و فاسد و غافل شده بودند كه اصلاح ايشان نيازمند دو ظهور پي در پي بود. اول حضرت يحيي بن زكريا، يا يوحناي تعميد دهنده ظاهر شد و با غسل تعميد مردم، ايشان را آماده فرمود تا پس ازخودشان، حضرت مسيح، موعود يهود را كه در همان زمان زندگي مي فرمود، بشناسند. به اين خاطر بود كه حتي خود حضرت مسيح نيز در ايام دعوت حضرت يحيي و قبل از آشكار ساختن مقام خودشان كه از مقام حضرت يحيي بالاتر بود، از او خواستند كه ايشان را نيزتعميد دهد.[vi] حضرت بهاءالله هم كه رجعت معنوي و صفاتي حضرت مسيح نيزمحسوب مي شوند، طبق احاديث اسلامي، اول به دين حضرت باب گرويدند و پس از آن مقام حقيقي خود را آشكار فرمودند. جالب آن كه شباهت هاي زيادي بين دو ظهور پي درپي حضرت يحيي ومسيح، با دو ظهور حضرت باب و بهاءالله وجود دارد كه در كتب بهائي به آن اشاره شده است. ازجمله اين شباهت ها اين است كه همانطور که در احاديث اسلامي نيز بيان شده، پس از ظهور قائم، حضرت مسيح ظاهر مي شود و پشت سر قائم نماز مي گزارد و اين اشاره به ايمان اوليه حضرت بهاءالله به حضرت باب، قبل از ظهور خودشان، دارد.
[i]. بحار الانوار جلد 13
[ii]. مراجعه کنيد به کتاب جنات نعيم
[iii] . سوره زمر – آيه 68
[iv]. سوره حجر- آيه 87
[v]. منتخباتى از مكاتيب حضرت عبدالبهاء جلد 4 – صفحه 193
[vi]. كتاب بديع – صفحات 163 – 160، انجيل يوحنا باب 1