تبديل مس به طلا که در ايقان مبارک به آن اشاره گرديده، بکارگيري تمثيل با استفاده از مقبولات شخص مخاطب بوده و قصد بيان يک مطلب علمي درميان نبوده، کما اينکه در ادامه مي فرمايند بعضي خود نحاس (مس) را ذهب مي دانند که به واسطه غلبه يبوست مريض شده است. در اين بيان، حضرت بهاءالله تقليب روح انسان و جايگزيني فضايل روحاني در آن را که بواسطه ايمان به حق صورت مي گيرد، با تبديل مس به طلا بوسيله اکسير مقايسه مي کنند. گرچه وجود اکسير مورد قبول دانشمندان امروز نيست (همانگونه که حضرت بهاءالله نيز در آثار ديگري به آن اشاره نموده اند) ولي استفاده از سمبلي بنام اکسير هنوز هم در آثار ادبي ما مرسوم است و ايراد وارد کردن به استفاده از چنين نمادي براي تشريح يک حقيقت روحاني، ناشي از عدم درک درست از کارکرد متون دینی است.
متون ديني کارکردشان هدايت اخلاقي و اجتماعي و روحاني جامعه است و نبايد به آن به عنوان متن علمي نگریست و اگر جائي ذکر مثلي از علوم تجربي گرديده، منظور بيان معقولات در قالب محسوسات است. اگر به غير از اين معتقد باشيم در فهم متون دینی زحمت زياد مي افتيم، مثلا آنجا که ذکر غروب خورشيد در چشمه گل آلود مي گردد و يا علت آفريده شدن کوهها را جلوگيري از لرزيدن زمين بيان مي نمايند و يا آنجا که علت هلال شدن ماه را تعيين اوقات براي مردم مي خوانند و آفريده شدن زمين و آسمان در شش شبانه روز، زماني که هنوز خورشيدي خلق نشده بود تا شب و روزي موجود باشد و هزاران مطلب خلاف علم و عقل ديگر که در قرآن و ديگر متون دینی وجود دارند.
تطابق علم و دین در دیانت بهائی به این منظور نیست که دین و علم در روشها و اهداف یکی هستند تطابق علم و دین از نوع تطابق دوبال یک پرنده که وجود هر دو برای پرواز پرنده لازمند است.
علم بدون ارزش ها و اهداف بدون داشتن وسائل لازم برای تحقق انها هر دو بی ثمر و ناقص اند.