چهارشنبه, ژوئن 25, 2014 –
09:25صفا راستی (شینتو)
حقوق بهائیان در ایران در انواع و انحا مختلف نادیده گرفته می شود و حتی با اجکام ساختگی اعدام می گردند. بهائیان با اندکی مسامحه در عقایدشان می توانند حقوق خود را تا حدی باز ستانند. کافی است در برگه های دانشگاه و یا هنگام دریافت جواز کسب خود را مسلمان معرفی نمایند اما آنها با دروغ چندان میانه خوبی ندارند و حتی المقدور از آن احتراز می کنند تا جایی که کافر را بر ماکر ترجیح می دهند. آنها معتقد به لزوم حرمت کرامت انسانی، یگانگی و برابری نوع بشر و عقیده، تساوی زن و مرد، رهایی از تعصبات و …. هستند.
حق تحصیل دانشگاهی ندارند. اشتغال در ادارات دولتی و نظامی و ارتش برای آنان منع قانونی دارد. داشتن مشاغل خصوصی هم خالی از اشکال نیست. مراجع مذهبی رسما آنها را از ورود به صنایع غذایی اعم از تولید، توزیع و فروش ممنوع کرده اند.دیگر مشاغل هم اگرچه ظاهرا منع قانونی ندارد اما هر از چندی و در واقع به دستور مستقیم تندروهای وزارت اطلاعات، مورد هجوم ارگانها و نهادهای مختلف نظیر اداره اماکن و اتحادیه های صنفی واقع و به بهانه های مختلف تعطیل می شوند. شهرهای سمنان، تنکابن و همدان شاهد بسته شدن تقریبا تمامی محلهای کسب بهاییان بوده است. اموال و املاک بهائیان براحتی و به هر بهانه ای مصادره می شود و دستگاه قضایی اصولا برای توجیه این عمل خود مشکل چندانی ندارد. اموال و املاک و شغل و تحصیل به جای خود، جان همگی آنها بالقوه در معرض خطر است. صدها نفر راهی زندان شده و بیش از دویست تن از آنان با حکم قضایی اعدام شده اند و برخی نیز به صورتی مشکوک ناپدید و یا سر به نیست گردیده اند. به صورت غیر رسمی هم گروهها و افراد به اصطلاح خودسر و یا خودجوش و در واقع با تحریک مراجع رسمی دینی و دولتی و حکومتی، شب یا روز به خانه آنها حمله کرده و می کنند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و یا حتی ربوده و به قتل می رسانند. بندر عباس و بیرجند، نمونه های اخیر از این دست هستند. آنها پس از مرگ هم در امان نیستند. قبورشان تخریب می گردد و حتی دفن اجساد اموات آنها هم به اسانی صورت نمی گیرد.
رادیو، تلویزیون، مجلات، روز، هفته، ماه، فصل و سال نامه ها، تریبونهای نماز جمعه، مجلس، دولت و دهها سایت و وبلاگ رسمی و غیر رسمی، شب و روز به ایراد اتهامات ریز و درشت مانند جاسوسی، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی، ترور، شایعه سازی، تشویش اذهان عمومی، توهین به اسلام و مسلمین، اشاعه فحشا و زنا و بی بند و باری و هر شر دیگری که به فکر برسد مشغول بوده و هستند و دائما، مردم، اشنایان، دوستان، همسایگان و همکاران آنها را تحریک می کنند تا بر علیه بهاییان اقدامات مختلف انجام دهند و حتی ان را باعث رستگاری می شمرند. هر دو رهبر و ولی فقیه جمهوری اسلامی، رسما آنها را کافر و نجس شمرده اند و می توان حدس زد که چنین اظهار نظری از جانب عالی ترین مقام کشور، چه پیامدهایی به دنبال داشته و خواهد داشت. با این ظلم و ستم اشکار، شگفتا که در سطح بین المللی و رسانه های عمومی، نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بهاییان را انکار می نمایند.
با این همه بهائیان هیچگاه در پی مقابله به مثل و انتقام جویی بر نیامدند بلکه سعی نمودند تا ثابت کنند که خیر خواه عموم و مخصوصا ایران و ایرانی هستند. حتی تا سالها از ارائه شکایات خود به مراجع بین المللی خودداری کردند و تظلم خود را منحصرا از طریق مراجع داخلی پی گیری کردند تا وهنی بر کشور محبوبشان وارد نگردد. به جای انتقام جویی و کینه ورزی و کینه توزی، به تمشیت امور جامعه خود پرداختند. وسایل تربیت کودکان خود را فراهم ساخته و با تاسیس دانشگاهی عمدتا به همت اساتید اخراج شده خود، به جوانان محروم از تحصیل خود کمک کردند تا تلخی این محرومیت را کاهش دهند
در سالهای اخیر موجی از ابراز همدردی با بهاییان ایران و حمایت از حقوق حقه انان شکل گرفت. این حمایت ابتدا از ممالک مختلفه جهان و نمایندگان منتخب انان در پارلمانها صورت گرفت و بتدریج به ایرانیان خارج از ایران نیز سرایت کرد اما در یک سال اخیر هم میهنانی شجاع، منصف، درد اشنا، حق جو و حق گو در کمال صداقت و رشادت، بعضا حتی از درون زندان به دفاع از بهاییان پرداختند. گر چه اقدامات دلیرانه، هوشمندانه و در کمال خلوص نیت محمد نوری زاد، روزنامه نگار منتقد حکومت بی شک وی را در زمره سابقون مقربون قرار خواهد داد و همچنین نقش فعالان حقوق بشر نظیر نسرین ستوده، ژیلا بنی یعقوب، عیسی سحر خیز، محمد ملکی، نرگس محمدی و بسیاری دیگر شایان کمال تقدیر و تحسین است اما به دلایل مختلف، انجا که ایت الله عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی بلند پایه ایرانی به این جمع می پیوندد شوری دیگر در دلها به پا می شود و امیدها برای برچیدن بساط تعصب و تنگ نظری و دگر اندیش ستیزی، افزون می گردد.
انچه که امروز در باره بهاییان مطرح می گردد بیشتر از همه بحث حقوق بشر است و اینکه آنها هم مانند دیگر ایرانیان دارای حقوق مصرح در قانون اساسی می باشند. برخی می گویند که آنها هم انسان هستند حالا یک عقایدی هم برای خودشان دارند. برخی دیگر به صراحت عقاید آنها را رد می کنند و حتی معتقدند که آنها مظلوم نمایی می کنند اما خواهان اعاده حقوق آنها هستند. با این همه هنوز یک موضوع کماکان در پرده ابهام باقی مانده و انچنان که باید و شاید معرض تحقیق قرار نگرفته است. چرا بهاییان این گونه مورد تهاجم واقع می شوند و از ان مهم تر این که چرا مقاومت می کنند و چگونه به چنین استقامتی سازنده موفق شده اند؟
بهاییان با اندکی مسامحه در عقایدشان می توانند حقوق خود را تا حدی باز ستانند. کافی است در برگه های دانشگاه و یا هنگام دریافت جواز کسب خود را مسلمان معرفی نمایند. اگر در گوشه ای پنهان و کم اهمیت از یک روزنامه حتی کم اعتبار، خود را مسلمان بنامند و یا دور از انظار، سری به یکی از بیوت مراجع بزنند و لفظی بر زبان برانند، دیگر نانشان در روغن است. مخالفان آنان حتی به این هم قانعند. پس چرا بهاییان راه به این سادگی، که بسیاری از هموطنانشان، و بسیاری از سر خیر خواهی، به آنان توصیه می کنند را بر نمی گزینند؟ برخی، تعصب دینی، مظلوم نمایی و همچنین ترس از طرد از جامعه بهایی را دلایل این امر می دانند اما بهاییان خود نظر دیگری دارند.
اولا آنها با دروغ چندان میانه خوبی ندارند و حتی المقدور از ان احتراز می کنند تا جایی که کافر را بر ماکر ترجیح می دهند. این امری است که مخصوصا در این سالیان اخیر، دوست و دشمن به ان اقرار کرده اند. ثانیا، آنها خود را مظلوم می دانند و نه مظلوم نما. آنها مانند هر انسان دیگری، به زندگی عشق می ورزند و دوست دارند از مواهب ان برخوردار باشند. اینکه نام آنان با کلمه مظلوم، عجین شده است خواست قلبی آنان نیست بلکه به آنان تحمیل شده است. آنها مشتاق به زندان رفتن، اخراج از شغل و دانشگاه، هتک حرمت و اهانت و یا اعدام نیستند و این امری نیست که محتاج اثبات باشد. ثالثا آنها بخوبی می دانند که دروغ اول، دهها دروغ دیگر بدنبال خود می اورد و مانند مردابی است که با هر حرکت، بیشتر به درون ان فرو خواهند رفت. اینها مواردی است که فارغ از بحث حقانیت و یا بطلان مرام آنها مطرح می شود و لذا اطلاق تعصب مذهبی بر احتراز آنها از دروغ، بیهوده و بی معناست. آنها با اصل دروغ و مبنای ان مخالف هستند و معتقدند هر کس قدم در این راه نهاد یا نهد، دیر یا زود باید به عواقب ان گردن گذارد و شواهد تاریخی بر اثبات این مدعا، حتی در زمان معاصر و حتی در حال حاضر و با چشم غیر مسلح، برون از شمار است.
در اینکه حقوق شهروندی بهاییان باید به آنها اعاده شود کمترین بحثی نیست اما این کمترین خواسته آنان است. بهاییان افقی بالاتر را مد نظر دارند. اگر آنها خواهان اجرای مفاد منشور حقوق بشر هستند بیشتر از این جهت است که در این صورت می توان به میزان زیاد از اجرای ان برای تمامی احاد مردم ایران مطمئن شد. همچنین آنها معتقدند که راهکارهایی برای برون رفت ایران از بحران های پیش رو دارند و در واقع به خاطر افکار و ایده های خود در معرض این همه ظلم و ستم قرار گرفته اند. افکاری مانند لزوم حرمت کرامت انسانی، یگانگی و برابری نوع بشر از هر نژاد و قوم و قبیله و عقیده، تساوی زن و مرد، رهایی از تعصبات، پای بندی به یادگیری و کسب علم و دانش، مهار اتش حرص و طمع، ترویج اقتصادی عاری از ثروت مفرط و فقر فاحش و تعامل بین خرد و ایمان. اصول و تعالیمی که هم زندگی آنان را شکل می دهد و هم بنیانی متین برای ایجاد جامعه ای پیشرو می باشد. بنظر می رسد که در احوال بهائیان، باید تامل بیشتری نمود.
منبع: وبسایت ایران گلوبال