پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

به: رئيس سازمان صدا و سيما

2007-02-11
ریاست محترم سازمان صدا و سیما
با سلام و احترام

در سازمان معظمِ تحت نظارت و مخصوصا از زمان تصدی جنابعالی، مکررا برنامه هایی پخش می شود که در انها اکثرا مستقیم وبعضا غیر مستقیم، به بهانه های مختلف و حتی نامربوط، دیانت بهائی مورد حمله قرار می گیرد.

برنامه های «فرازهایی از تاریخ معاصر» از شبکه 2 و «برگهایی از تاریخ معاصر» از شبکه 1به صورت وسیع، وبرنامه «بسوی ظهور» به صورت نسبتا وسیع، و سریال «تا صبح» از شبکه 5 که در آن اشاره هایی موجود است و موارد متعدد دیگر، از این قبیل می باشد. در پاره ای موارد، مشخص است که اصولا در سناریوی اصلی چنین بحثی مطرح نبوده و از یک تصمیم دفعی و مقطعی ناشی شده است. مثلا در سریال «چه کسی به سرهنگ شلیک کرد؟» که از شبکه 1 پخش شد، روی تیتراژ آخر از آخرین قسمت سریال، سخنرانی آیت الله خمینی در مورد بهاییان (سال 42)، قرار داده شد که واضحا با بقیه سریال، ناهماهنگ و مشخص بود که ناگهانی و احتمالا به سفارش شخصی متنفذ (یقینا غیر از کارگردان) افزوده شده است. سناریوی تکراری، غیر حقیقی و نخ نمای «بهایی بودن هویدا» و کلا بهایی بودن سران حکومت پهلوی نیز، نقل مجلس تمامی برنامه هایی است که در مورد تاریخ معاصر ایران، از شبکه های سیما پخش می شود و آقای عبدالله شهبازی، محور اصلی آنها می باشد. اما گویا تلویزیون برای این امر کافی نبوده که رادیو را هم به کمک طلبیده اند. برنامه مستقل با عنوان «قبیله تزویر» از رادیو معارف که بطور مرتب پخش و به تحریف حقایق دیانت بهایی و استهزاء، تحقیر، تزئیف، تضعیف و تخفیف شان موسسین و پیروان آن می پردازد، نمونه ای از این بخش می باشد و همه این امور در سازمان تحت امر شما اتفاق می افتد. عجیب این است که بسیاری از تهیه کنندگان و طراحان این برنامه ها، مکررا اظهار داشته و می دارند که مساله بهاییان، قدیمی، بی اهمیت، عادی، پیش پا افتاده و مخالف اصول تمدن نوین بوده و لذا لایق و قابل اعتنا نمی باشد وبه تاکید گفته و هنوز نیز می گویند که بی اعتنائی و قطع هر گونه بحث پیرامون بهاییان، تنها راه مقابله با آنان است اما در یک تناقض بسیار آشکار، حتی برای اعلام همین استراتژی خود، دهها برنامه و مصاحبه و مقاله و غیره تدارک دیده و می بینند و در آنها، پس از اینکه همه تیر های خود را از ترکش رهاکرده و همه بحثهای خود را انجام دادند، با حالتی عاقل اندر سفیه می گویند که این موضوع لایق بحث نیست. یکی از جدید ترین شواهد این ماجرا سخنان آقای دکتر محمد جواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر، در گفتگو با خبر نگار خانه ملت است که پس از آنکه نسبتا مفصل در این باره صحبت کرده و در ضمن آنها، بهاییان را به جاسوسی و سستی و خمودت وحتی بی عفتی و لاقیدی و بی بند و باری در امور زناشویی وموارد متعدد دیگری منتسب و متهم می نماید، سخنان خود را این گونه ختم می فرماید که :
«به نظرم این فرقه سیاسی، دیگر آن نفوذ و کارایی لازم را نه تنها برای نسل امروز و فردای مردم ایران ندارد، بلکه میان خود بهاییها نیز دیگرجاذبه ای ندارد و لذا اگر به این فرقه کمتر اعتنا کنیم مسائل آن خود بخودحل خواهد شد.»
طاهره پور اردشیر 29 آذر 1385
و به اصطلاح قران مجید «یقولون ما لا یفعلون» (34-27) و البته و صد البته، در پی آن و در خلوت، یفعلون ما لا یقولون.
امامقصود از نگارش این نامه، عطف توجه جناب عالی به یک مورد خاص و بدلایلی متفاوت و مهم است که ذیلا تقدیم می گردد.
جناب آقای رئیس، مردم ایران در روز جمعه 1385/11/13 ،از شبکه 1 سیما، برنامه ای را شاهد بودند که در آن بزرگترین اقلیت دینی ایران با ناجوانمردانه ترین شیوه ها مورد حمله، هتک حرمت، استهزاء و اهانت فراوان واقع شد. نمی دانم جناب عالی تا چه حد بر این گونه برنامه ها کنترل و نظارت دارید اما بعنوان مسوول اول سازمان صدا و سیما، باید پاسخگوی تبعات پخش چنین برنامه هایی باشید.
«تقلب در معنویت» عنوان مبحثی است که جناب اقای رحیم پور ازغدی در آن، به نقد عرفان و تصوف پرداخته و در ضمن آن، قادیانی ها، وهابیون و دیانت بابی وبهایی را در ردیف هم و از نوع عرفان های تقلبی و انحرافی قلمداد نموده اند. مشخص نیست که دقیقا، چه سوالی از ایشان شده است اما از پاسخها یی که داده اند می توان حدس زد که سوال این بوده و یا حد اقل ایشان به این سوال پاسخ داده اند که:
«چگونه می شود دیانت بهایی را در چند دقیقه رد کرد بنحوی که اصولا خیلی هم مهم جلوه داده نشوند؟»

ایشان در طول سخنرانی خود مضامینی را تکرار کردند مانند «ظرف چند دقیقه من این را تمام می کنم» و یا «نمی خواهم بگویم اینها مهمند» و همچنین وانمود کردند که چون از من سوال کردند، به آن می پردازم، یعنی اینکه قرار نبود من در این باره بحثی داشته باشم و آمادگی قبلی هم ندارم وصد البته که می خواهند نشان دهند که پاسخ به این مسائل، اصلا نیاز به آمادگی قبلی ندارد چون مساله مهمی نبوده و بطلان آنها از بدیهیات است.
جناب آقای رئیس، تکرار مطالب ضد تاریخی در خصوص نقش مستقیم سرویس های جاسوسی روس و انگلیس و اسراییل و امریکادر تاسیس دیانت بهایی، القاء این مطلب که بهاییان فرقه ای اسلامی مانند قادیانی ها و وهابیون هستند، دیانت بهایی را یک دکان و مغازه خواندن، تحریف تاریخ دیانت بهایی، ارائه احکام دیانت بهایی و بابی بصورت گزینشی وتحریف شده و استهزاء و تمسخر انها، سعی در بی اهمیت نشان دادن دیانت بهایی و پاره ای دیگر از مطالب بی اساس، اساس سخنرانی ایشان در مورد بهاییان را تشکیل می داد.
تشویش و بی نظمی حاکم برسخنرانی ایشان و عدم سیر منطقی آن، یا از این باب بود که ایشان بسیار با شتاب و بدون تامل قبلی و از روی اضطرار وارد بحث شده و فرصت کافی برای تنظیم افکار خود نداشته اند و یا اینکه عمدا با طرح مطالبی اشفته و در هم و بر هم، سعی در ایجاد تصویری مغشوش در ذهن شنوندگان و انزجار آنان از مطالعه بیشتر در آثار و تعالیم دیانت بهایی دارند. پخش تصاویر کلوزاپ و گزینشی از مخاطبین ایشان، این تصور را القاء می کرد که گویا دانشجویان، شیفته استدلالات متین، معقول، علمی و تحقیقاتی ایشان گشته و از خواب گران بیدار می شوند اما در واقع توهینی آشکار به قشر دانشجوی فرهیخته و آگاه و جویای حق و حقیقت ایران بزرگ بود. دانشجویان و جوانانی که دیگر همه مطالب را از بوته نقد و بررسی می گذرانند و تا قانع نشوند دست از پرسش بر نمی دارند، چگونه ممکن است مطالبی اینچنین سخیف، پراکنده و آشفته را بدون هیچ گفتگویی بپذیرند. اگر کسی با دقت به این برنامه نظر می کرد حتی متوجه می شد که چهره های اکثری از حاضرین راگونه ای بهت و حیرت فرا گرفته بود. از دید حاضرین وبینندگان این برنامه، تصویر ارائه شده از دیانت بهایی توسط جناب ازغدی، بسیار عجیب و غیر قابل باور می نمود و شنونده مرتبا در معرض تناقضاتی قرار می گرفت که چهره او را بیش از پیش، متحیر و سرگردان می کرد و درست به همین دلیل، سخنران مذکور، در جای جای سخنرانی خود ناگزیر بود تا به لودگی و دلقک بازی و مسخرگی که شیوه افراد فاقد تفکر منطقی است پناه برده و به این وسیله قدری چهره های متفکر، بل متحیر را، از هم بگشاید تا پس از خنداندن آنهاو گشایش چهره ها، بار دیگر آنها را به عمق تفکر و تحیر بکشاند.آیا این تصویری است که صدا و سیما قصد دارد از دانشجویان این مرز و بوم نشان دهد؟
جناب آقای رئیس، لحن توهین آمیز ایشان و کاربرد کلماتی مانند، «باز کردن مغازه و دکان، حماقت، خرافات و فاسد بودن»، در رسانه ای ملی و در پر بییننده ترین سا عت روز و خطاب به بزرگترین اقلیت دینی کشور، از لحاظ بین المللی نیز تبعات بدی برای ایران خواهد داشت. در سالیان اخیر، مقامات ایرانی، مذهبی و دولتی، مدام نارضایتی و بلکه خشم خود را، از اهانتهایی که توسط برخی افراد نا آگاه و یا مغرض، و در قالب کاریکاتور و یا مقالات منتشره، به ساحت مقدس حضرت محمد (ص) شده ابراز داشته و آ نها را متهم به بی ادبی، جسارت، هتاکی، توهین به مقدسات و غیره نموده و اعمال آنها را مخالف شئون تمدن، حقوق بشر، عقل سلیم، انصاف و وجدان دانسته تا آن جا که مسببین آنها را مستحق مرگ دانسته و در مواردی حتی امر به اعدام انقلابی آنها کرد ه اند. حال اگر ناظری خارجی، از این سخنرانی مطلع شود (که بسیاری مطلعند و یا خواهند شد) و همه آن بحثها را به خود شما برگردانند، چه کسی مسئو لیت آن را می پذیرد؟

جناب آقای رئیس، تصور نمایید که شخصی در یکی از تلویزیون های خارج از ایران، اسلام را به همین شیوه جناب ازغدی، تعریف و تشریح (و بهتر بگویم تحریف) کند.چه می شود؟ آیا واقعا فکر می کنید که این کار محال است؟ آیا تصور می نماییدکه تخدیش چهره دیانت بهایی با این شیوه ممکن است ولی با دیانت اسلام نمی شود چنین کاری کرد؟ آری، مطمئن باشید که نه تنها می شود بلکه بارها این کار انجام شده است.در طول تاریخ مکرر انجام داده اند.از عجایب روزگار یکی هم این است که از مشغله های بهاییان ،دفع و رفع اتهامات وارده به اسلام بوده تا آن جا که به این جهت ،خود در معرض اتهام قرار گرفته اند.بسیاری از سخنرانی های حضرت عبدالبهاء در هنگام سفر به غرب ،به همین امر اختصاص یافت.در زمان و مکانی که حتی حضور یک شرقی در آمریکا، مشکلات فراوانی برای وی به بار می آورد، حضرت عبدالبهاء،در بزرگترین مجامع علمی و مذهبی آمریکا و اروپا،به دفاع از حضرت محمد و دیانت مقدس اسلام بر خاسته و شجاعانه، آری، واقعا شجاعانه، به معنای حقیقی کلمه، از اسلام در برابر «ازغدی» های اروپایی و آمریکایی دفاع نمودند.خطابه های ایشان در دسترس است. ملاحظه نمایید و خود قضاوت و تحقیق کنید که «ازغدی» های ایرانی در آن زمان چه می کردند؟ با این همه، جناب ازغدی، سفری با چنین دستاوردهایی برای اسلام را، سفری توطئه آمیز و با اهداف جاسوسی نشان می دهد.
جناب آقای رئیس، این نه اولین و نه آخرین بار است كه دیانت بهایی معرض تهمت واقع می شودو سابقه دیرینه ای در این باب موجود است. اگر چه علی رغم تمامی اینها، رشد روز افزون دیانت بهایی در ایران و جهان شایان توجه و عبرت است، و اگر چه بهاییان، به تجربه دریافته اند که این قبیل حملات مایه اعتلای دیانتشان است، اما نباید از صدمات روحی و روانی وارده به اطفال و نوجوانان بهایی در بین همسالان خود، که هنوز به بلوغ فکری و اجتماعی کاملی نائل نیامده اند، غافل شد. انتشارچنین اتهاماتی، نمونه واضحی از از نسل كشی و تعدی به حقوق اقلیتهاست بخصوص كه سخنران حداقل ناآگاه به مصالح كشوری، به تحریك مردم برای مقابله و «حساس بودن» در برابرآنها، پرداخته و چه بسا كه به این سبب، گروهی به اقداماتی دست یازند كه برای امنیت ملی، تبعات سوء داشته و كشور را در گیر مساله ای تازه نماید.آخر تا به كی باید آحاد این ملت را به سوء ظن به هموطنان خود تحریك نمود؟ بر فرض محال، بهاییان با این افاضات جناب سخنران، از دیانت بهایی بری و روی گردان شوند، آیا تصور می كنید به اسلام روی می آورند؟ لا والله.اینگونه اعمال و رفتار،فقط باعث تشویش اذهان ودور شدن از دیانت به صورت عام می شود.در هیچ دوره و زمانی ،شیوه تبلیغ و دعوت به ادیان،این گونه نبوده واصولا ،تخریب دیگران روش مناسبی برای اثبات خود نیست.
بزرگش نخوانند اهل خرد كه نام بزرگان به زشتی برد

وارد كردن اثرات مخرب بر روح و روان نسل جوان جامعه بهائی، این اقلیت صلح طلب، قبل از اینكه به دین آنها مربوط شود، لطمه ای جبران ناپذیر به ترقی و پیشرفت و آبادانی ایران عزیز است. فرا موش نكنید كه این ها جوانان ایران زمین اند. همان خاكی كه وظیفه شما تهیه برنامه هایی برای اعتلای آن است.
جناب آقای رئیس، قانون رسانه ها، بلا تردید، می گوید که هر دو طرف یک جریان باید از فرصتهای کما بیش یکسان،در ارائه نظرات خود بر خوردار باشند. لذا به حکم این قانون، باید چنین فرصتی نیز در اختیار جامعه بهاییان ایران قرار گیرد تا حقیقت خود را، آنگونه که هست بیان دارد. در غیر این صورت، به آن حق دهید تا از طریق مراجع بین المللی، پیگیر شود و دیگر آقای «ازغدی» و امثال ایشان، این اقدامات را دال بر ارتباط جاسوسی ندانند و بهاییان را مرتبط با دول بیگانه، نخوانند.
اما جناب آقای رئیس، تنها بهاییان آماج حملات جناب از غدی نگردیدند. دو گروه احمدیه و وهابیه (صرف نظر از نوع عقاید آنها) نیز بی نصیب نماندند. پخش چنین سخنرانی، آنهم در زمانی كه بحث وحدت بین شیعه و سنی مطرح، و منطقه بیش از هر زمان دیگری نیاز شدید به آرامش و خویشتنداری دارد، در راستای كدام سیاست است؟ می دانید كه شیخ عبدالرحمن البراك به همراه 36 تن از مراجع مذهبی عربستان، فتوا داده اند كه شیعیان و مخصوصا شیعه 12 امامی، كفار مشرك بوده و بیشترین تفرقه را در عالم اسلام ایجاد نموده اند و لذا رافضی بوده و ریختن خون آنان مباح است.وا كنش به این سخنان در داخل ایران و از طرف مراجع عظام،گر چه عجیب وغیر منتظره ،ولی تا حد زیادی یكسان بود.حتی آیت الله نوری همدانی ،كه چندی پیش در باب سنیان ورد و طرد آنان بحث نموده بود،اعلام كرد كه باید بدنبال آشتی بین شیعه و سنی بود.و نیزچند روزی بیش نمی گذرد كه آیت الله مكارم شیرازی گفت كه «ما با سنی ها جنگ نداریم» و اعلام كرد كه:
«…با حدود 40 تن ازعلمای شیعه،تصمیم داریم بیانیه ای را در مقابل بیانیه وهابیون صادر و با بیان واقعیتها،فتوای تكفیری آنها را با دراز كردن دست محبت به سوی آنان پاسخ گوییم»

دیدار با مسئولان ایسنا-3/11/1385
من نمی دانم علت اتخاذ این سیاست، آیا خشونت لجام گسیخته و كشتار بی سابقه مسلمین به دست مسلمین و هراس از گسترش آن به داخل خاك ایران بوده است و اگر چنین هراسی از جانب بقیه (من جمله بهائیان، برفرض محال) نیز محتمل بود،آیا شاهد تغییر سیاست در مورد آنها نیز می بودیم یا نه، ولی در هر حال، مهم این است كه بزرگان دینی و دولتی ایران، مصلحت وقت را در ارائه سیاست محبت در مقابل خشونت دیده اند. حال شما بفرماییدكه آیا سخنرانی آقای رحیم پور، دراز كردن دست محبت است؟ و اگر می توان دست محبت به سوی وهابیون كه فتوای قتل شیعیان را در دست دارند دراز نمود، به چه منطقی ،با بهاییان نمی توان چنین كرد؟ بهائیانی كه دستی به غیر از دست محبت ندارند و معتقدند که:
محبت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است درهر لانه، کاشانه نماید.


منبع: سایت نقطه نظر