2007-02-16
نام هویدا چه قبل از انقلاب وچه بعد ازآن همواره درجهت مخالفت با دین بهائی بر سرزبان عالم وعامی بوده، و اكثر نفوس از هردودسته به بهانه ی بهایی دانستن او و با استفاده از افكارضد رژیم پهلوی ِ پس از انقلاب، سعی كرده اند دین بهائی وجامعه ی روبه رشد آنرا فاسد و باطل وخائن و وابسته به بیگانگان قلمدادكنند.
از عجایب آنكه با وجود اینكه جامعه ی بهائی بارها به این اتهامات پاسخ های متقن داده ولی هنوز هم به خاطر غلبهٔ بیماری مزمن تقلید و نبودن وسعت نظر و روحیهٔ تحقیق واقعی و منصفانه و كامل، اتهامات مزبور در مقالات و نوشته ها وردیه ها علیه دین بهائی تكرار می گردد. بنده در اینجا نمی خواهم آن پاسخ ها را تكرار نمایم، چه كه خوشبختانه، علاوه بر اهل بها، اقلیتی از نویسندگان عزیز هموطن نیز سعی كرده اندمنصفانه و محققانه در این موارد بنویسند(به عنوان نمونه رجوع شود به كتاب”نخست وزیران ایران”،ازاحمدعبدالله پور، نشركانون انتشارات علمی،چاپ 1،پاییز1369،ص 238 ) و روشن سازند كه هویدا علیرغم اینكه پدربزرگش بهایی بوده، ولی خود او بهائی نبوده و پدرش نیزكه بهائی زاده بوده، از دین بهائی خارج شده، حتی به مخالفت با آن وجا معهٔ بهائی پرداخته اند، و غیر بهائی هم از این عالم رفته اند!!
اما آنچه در اینجا مایلم به آن پاسخ ها اضافه نمایم درارتباط بامطالبی است كه دربارهٔ پدر هویدا یعنی حبیب الله عین الملك، نوشته شده است. از جمله آقای ابراهیم ذوالفقاری در مقاله ای ناقص وناتمام، باعنوان «تبارهویدا»، مندرج درفصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال سوم، شماره دهم،زمستان 1384، چاپ لیلا، صص: 183-167 ، بدون تحقیق كامل و با همان روش های كلیشه ای تكراری معمول بعضی نویسندگان، سعی نموده با بهائی معرفی نمودن پدر هویدا و باذكر اینكه او تا آخر زندگی نیز بهایی باقی ماند و در جهت اهداف دین بهایی با بعضی سیاسیون، ازجمله سیدضیاء الدین طباطبایی ازعوامل كودتای 1299ش وارباب اردشیرجی(ریپورتر ِ موردعلاقه ی محقق بی نظیر آقای عبدالله شهبازی!)، ارتباط داشت ودرروی كارآمدن رضا شاه نقش ایفا نمود، دین بهایی را ساخته ی استعمارانگلیس وبهاییان را وابسته به آن ورژیم پهلوی معرفی نماید!!
بدون هیچگونه اظهار نظری درباره ی نیت امثال نویسندگان مزبور و با قدردانی ازآن دسته از ایشان كه با ناظر دانستن خدای واحد، منصفانه ومحققانه می نویسند، دراینجا به عرض هموطنان عزیزم می رسانم كه برعكس آنچه امثال آقای ذوالفقاری نوشته اند، عین الملك، پدرهویدا، اگرچه زمانی بهائی بوده و«نظربه محبتی كه» حضرت عبدالبهاء به پدراوجناب آقارضا قناد شیرازی داشته اند(همان مقاله،ص175) موردعنایت بوده، اما به علت نافرمانی ازتعالیم بهائی وپیوستن به بی وفایان وعهدشكنان ودخالت دراموراحزاب سیاسی، ازجامعه ی بهائی اخراج شد، وبه حدی ازدین بهائی وجامعه ی آن جدا گردید كه در خاطرات مكتوب وشفاهی موجوداز امیرعباس وفریدون هویدا درباره ی خود و خانواده شان حتی اثری ظاهری یا باطنی از امر بهائی یافت نمی شودكه هیچ بلكه هردوی آنها صریحأ اعتراف هم نموده اند كه بهائی نبوده اند. حال اگرچه به نظر می رسد بهائی نبودن امیر عباس و فریدون بر منصفین روشن شده است، اما بعضی سعی نموده اند با مطرح كردن بهائی بودن پدر آنها و بدون اشاره به بهائی باقی نماندن او، این پروندهٔ پوسیده را هنوز وصله وپینه كنند تا ملت ایران را چندی دیگر به این قبیل مطالب فرعی ِ دروغین مشغول دارند وبه این وسیله اكثریت ایرانیان عزیز را ازاصل و حقیقت تعالیم این دین جدید كه درمان دردهای دنیا و ایران عزیز است، كماكان بی اطلاع نگهدارند.
در اینجا برای اثبات آنچه تقدیم شد به دو سند كه هر دو مربوط به ایام پهلوی است اشاره می نماید تاعلاوه برتأكید بر بهائی نبودن امیرعباس هویدا- والبته برادر وی فریدون هویدا- مشخص گردد كه پدر او، عین الملك، نیز بهائی باقی نمانده وبنابراین آنچه هرسه ی آنها- چه خوب چه بد- انجام داده اند ربطی به دین بهائی وجامعهٔ آن ندارد و قضاوت دربارهٔ ایشان- اگرلازم باشد- برعهدهٔ ملت عزیز ایران است كه ان شاءالله اگر محركین بی انصاف به این ملت شریف اجازه دهند، منصفانه و حقیقت جویانه چنین خواهند كرد، «وَ لَیسَ هذا علی الله بِعزیزٍ». و قبل از درج دو سند مزبور مذكور می گردد كه تا این مقدار اظهار نظر درباره ی ایشان نیز صرفأ ازجهاتی بوده كه مربوط به جامعه ی بهائی می شده والا همان طور كه عرض شد قضاوت درباره ی جهات دیگر زندگی و اعمال و اقوال ایشان حیطه ای است كه مربوط به اهلش می باشد.
اما دو سند مزبور:
1 – حضرت شوقی ربانی، جانشین رسمی حضرت عبدالبهاء، خطاب به یكی ازبهائیان به تاریخ 14 جون 1932، ضمن بیانی دربارهٔ فردی با وضع مشابه عین الملك چنین فرموده اند، «آقا…مكلّف به اطاعت واستعفاست والا مانند عین الملك و…مردود و منفصل ازجامعه [ی بهائی] خواهند بود.»(به نقل از پاسخ مركز جهانی بهائی، مورخ 6 دسامبر 2006، به یكی ازبهائیان).
2- جناب اشراق خاوری ازدانشمندان بهائی، در«دائرة المعارف بهائی» زیر عبارتِ «ای سلیل حضرت شهید عزیز عبدالبهاء» درباره لوح جناب عزیزالله خان ورقا توضیح می دهند وچنین می نویسند: «در همین لوح است که حضرت عبدالبهاء جَلَّ ثَنائُهُ درباره ی پسر مرحوم آقا رضا قناد شیرازی یعنی حبیب الله عین الملک به جناب عزیزالله ورقا سفارش فرموده اند که هر طور است برای او در طهران کاری پیدا کند و جناب ورقا هم اقدام فرمود و حبیب الله مشغول کار شد و در وزارت خارجه کاری به او دادند و مدتی هم در بیروت در قونسولخانه ایران مشغول به کار بود و در همان ایام، بی وفایی به مرکز میثاق کرد و با ناقضین متحد شد و مطرود و مخذول گردیدو گمنام بمرد و امروز پسرش امیر عباس هویدا نخست وزیر ایران است و از آغاز صدراعظمی خود بنای مخالفت و اذیت بهاییان ایران را گذاشت و انواع محنت و مصیبت برای یاران الهی فراهم می کند که مبادا کسی او را بهائی بداند و از مقام و منصب خود بر کنار شود ؛ با اینکه ابداً بهائی نیست بلکه دشمن امرالله است. به هر حال عجالةً که دوران جولان او در میدان ریاست و سیاست است تا کی قهر الهی او را فرو گیرد. اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا کُفراً …» [= مهلت نمی دهیم ایشان را مگر برای اینکه زیاد کنند کفر را – یعنی در کفر خود فرو روند و به عذاب الهی دچار شوند. این جمله مضمون آیهء مبارکهء 172 سوره آل عمران، قران مجید است].
به امید روزی كه ملت عزیز ایران آزادانه و منصفانه در تاریخ و تعالیم بهائی تعمق فرمایند و خود حقایق را به چشم خود ببینند، و در قضاوت درباره ی جامعه ی هموطنان بهائی خود همان پسندند كه دربارهٔ خود می پسندند. الحمدلله كه این حركت مبارك شروع شده و ایرانیان عزیز به تدریج پی برده اندكه امربهائی «چه چیز نیست» واینك باید دریابند كه این آیین جدید آسمانی«چه چیز هست».
فدای ایشان
منبع: سایت نقطه نظر