2007-02-16
جناب ازغدی عزیز، استاد محترم
با تقدیم احترام و با سپاس از آن عالم دانشمند كه سبب گردید یكبار دیگر نام حضرت بهاءالله و دیانت بهائی از طریق رسانه ای ملی به گوش هموطنانش رسد و ایشان را به تأمل و تحقیق پیرامون آن ترغیب نماید چه كه از قبل فرموده اند «الانسان یحرص علی ما منع» و البته رساندن این نداء به گوش دیگران همان چیزی است كه بر بهائیان واجب گردیده است . پس جای سپاسی دیگر است كه شما همان اقدامی را نموده اید كه ما بهائیان به انجام آن امر شده ایم و بر اساس وعده های الهی زمانی كه بهائیان در انجام رسالت خویش اهمال ورزند و یا كوتاهی نمایند، از دیگران خواسته خواهد شد و خداوندخود سنگریزه های عالم را بر این كار خواهد گماشت.
از سوی دیگر از شما تشكر می نمائیم كه وسیله ای برای تحقق وعده ای از وعود الهیه گشته و قلوبمان را به تحقق آنها مطمئن تر ساخته اید و این وعده آنست كه بزودی حملات از سوی علماء و فضلاءدر رسانه های جمعی و جرائد شدت خواهد گرفت. و این خودنشان از آنست كه دیانت بهائی از مرحله مجهولیت خارج شده و وارد مرحله ای جدید گشته است كه دیگران آن را می شناسند در موردش می نویسند ویا برنامه سازان در موردش به تهیه برنامه های ویژه می پردازند.، و.از این روست كه اقدام شما برایمان بسیار مغتنم است.
اما آنچه ما را به تعجب واداشت و اجازه داد تا مصدع اوقاتتان شویم آن بود كه متأسفانه شاهد بودیم مطالب مطروحه به تمامه مغایر واقعیت و حقیقت است و این گمان حاصل شد كه مبادا آن جناب تعمدی دربیان این مطالب داشته كه اینچنین بر این جامعه مظلوم می تازد و آن را آماج بهتان و افتراء قرار میدهد اگر چنین است با ید به شما یادآور شویم كه به فرموده امام جعفر صادق : «البهتان علی البرئ اثقل من الجبال الراسیات» .و این شمائید كه این گناه عظیم را بر گردن گرفته اید و نه تنها در مقابل خداوند بلكه در برابر یك تاریخ مشعشع مسئول می باشید. زیرا شجر دیانتی كه چنین بی شرمانه مورد تعرض قرار داده اید با خون بیش از بیست هزار شهید كه اكثرشان از طبقه علماء بوده اند آبیاری گردیده است. اما اگر چنین نیست و آن جناب بدون تحقیق در خصوص این دیانت صرفاً به شنیده های خود اكتفاء نموده اید جای بسی تأسف است كه طریقی را پیموده اید كه فقط از جهلاء انتظار می رود نه نفوسی كه خود را اهل علم می دانند و هدایت دیگران را به راه ثواب از اعظم وظائف خود می شمارند مگر فراموش نموده اید پندی را كه امام علی (ع) بیان می فرمایندو قوله الحق: «ان الحق لا یعرف بالرجال اعرف الحق لتعرف اهله»؟ می فرمایند : حق به شخصیت ها شناخته نمی شود خود حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی واگر اینچنبن نیز نمی باشد و شما حقیقت را دانسته و سعی در پنهان نمودن آن دارید به یاد آورید كه امام باقر (ع) فرموده اند كه : «تعلموا الصدق قبل الحدیث» «ابتدا راستگوئی را فرا بگیر و سپس سخن بگو». و اگر هر یك از موارد فوق صادق است اجازه دهید بگوئیم شما خود كلام تان را نقض نموده ایدآنجا كه عقلانیت را ملاكی برای معنویت دانسته اید چرا كه هر عاقل هوشمندی اذعان می نماید كه نه ا ستفاده از تهمت و افتراء برای سركوب گروهی بی دفاع، زاده عقل است و نه سر پوش نهادن بر حقائق ونه تكیه برآنچه دیگران گفته اند.
ذیلاً در پاسخ به سخنان شما در خصوص دیانت بهائی، حقائقی مطرح می گردد، امیذ آنكه با دیده انصاف بنگرید زیرا این فرمان الهی است كه از لسان حضرت محمد(ص) ، جاری گشته است. ایشان درحدیثی می فرمایند: «اقبل الحق ممن اتاك به صغیر او كبیر. و ان كان بغیضا» و به راستی كه نیكو فرموده اند كه «حق را از هركس كه برایت آورد كوچك باشد یا بزرگ بپذیر، هر چند اگر دشمنت باشد.» كه البته بهائیان به خطا دشمن شمرده می شوند و هرگز خود را دشمن احدی از افراد نمی دانند، حتی در خصوص كسانی كه بر آنها ظلم روا می دارند، طلب بخشش و مغفرت می نمایند.
فرموده اید كه این دیانت از سوی كشورهای بیگانه به ظهور رسیده است همان افترائی كه دیگر از شدت استفاده نخ نما شده است و دلیل و مدرك معتبری برای اثبات آن ارائه نمی گردد مگر دعوتی كه كشور روسیه در زمان تبعیدحضرت بهاءالله به بغداد از ایشان نموده است تا مانند بسیاری از افراد برای گریز از مشكلات به آن كشور رفته و در واقع پناهنده شوند اما حضرت بهاءالله هرگز از بلاء هراسی بر خود راه نداده، آسایش را بر نگزیدند بلكه بلایا را عنایاتی دانستند كه سبب پیشرفت این دیانت مقدس می گردد و در نتیجه با نهایت مظلومیت در شرائطی بسیار دشوار بی مهری هم وطنان خود را اجابت نموده و به سوی بغداد حركت فرمودند.دلیل دیگر كه شما برای منصوب نمودن این دیانت به كشور انگلیس مطرح نموده اید آنست كه ایشان به حضرت عبدالبهاء لقب «سر» و یا نشان «نایت هود» داده اند البته فراموش نموده اید دلیل اهداء این نشان به ایشان را نقل نمائید و به اشتباه آن را بالاترین نشان در حكومت انگلستان دانسته اید از این رو نظر شما را به مطالبی در این رابطه جلب می نماییم: «پس از اختتام جنگ و اطفاء نائره حرب و قتال ، اولیاء حكومت انگلستان از خدمات گرانبهائی كه حضرت عبدالبهاء در آن ایام مظلم نسبت به ساكنین ارض اقدس و تخفیف مصائب و آلام مردم آن سرزمین مبذول فرموده بودند در مقام تقدیر برآمدند و مراتب احترام و تكریم خویش را با تقدیم لقب نایت هود ابراز داشتند.» در انگلستان القاب زیادی وجود دارد كه رده های مختلفی را شامل می گردد لقب نایت هود در رده نهم است و به كسی اعطاء می گردد كه وجود سه خصلت در وی برای دولت انگلستان ثابت شده است كه عبارتند از : امانت و اخلاص، ادب و نزاكت، كرامت و بخشش.
فرموده اید كه بهائیان نفوسی بی اطلاعند كه گرفتار رهبران خود شده اند و مجبور به تبعیت از خانواده های خود گشته اند . لازم است بدانید افراد بهائی آنطور كه شما فرموده اید هرگز ملزم به پذیرش اعتقادات خانواده ای كه در آن به دنیا آمده اند نمی باشند بلكه آنچه بر ایشان واجب دانسته شده آن است كه «تحری حقیقت» نمایند و به گوش خود حقیقت را بشنوند و به چشم خود آن را ببینند. در عین حال در این دیانت هرگز رهبری به معنای استعمار زیر دستان نیست بلكه به معنی تلاش برای ظهور استعدادهای آنان جهت خدمت به دیگران می باشد و البته لازم به ذكر است در دیانت بهائی طبقه ای و یا فردی رهبری را آنگونه كه متداول است بر عهده ندارد بلكه این هدایت از طریق تشكیلات اداری آن صورت می پذیرد.
فرموده اید بهائیان به ترك عقل و عقلانیت، و ترك اعتدال امر شده اند آیا واقعاً چنین است در حالی كه حضرت بهاءالله می فرمایند:” عطیه كبری و نعمت عظمی در رتبه اولی خرد بوده وهست «و نیز می فرمایند: در هر امری از امور اعتدالش محبوب»؟!
فرموده اید بهائیان تظاهر به معنویت می نمایند در حالی كه ایشان از هر انچه رنگ تزویر، تظاهر و ریا داشته باشد گریزانندزیرا حضرت بهاءالله از ایشان خواسته اند كه «اصحاب نار باش و اهل ریا مباش. كافر باش و ماكر نباش»
فرموده اید كه استغفرالله حضرت باب آدم فاسدی بوده اند آیا دلیلی بر این مدعا ارائه نمی فرمائید ؟ خودتان اشاره نموده اید كه بسیاری بوده و هستند كه همانند ایشان این ادعا را نموده اند اما آیا هرگز از خود پرسیده اید كه چرا تنها ادعای ایشان است كه اینچنین در عالم انتشار یافته و هنوز نیز افراد بسیاری به آن دیانت معتقدند در حالیكه تمامی كسانی كه این ادعا را بیان داشته اند بدون استثناء از میان رفته و شاید تنها برای مدت كوتاهی اعتبار داشته اند ؟آیا از خود نمی پرسید كه اگر ادعای ایشان باطل بود چگونه نفوسی كثیر به شهادت تاریخ در نهایت شجاعت جان عزیز را فدایش نمودند و قریب بیست هزار نفر خون مقدسشان را در سبیلش فدا نمودند؟
آیا واقعاً حضرت باب بهترین ها را برای خود خواسته است؟ آیا این بهترینها در تبعید ها و سجنهای مكرر برایشان حاصل گردید و یا در قربان نمودن جان؟ ، آیا آسایش ایشان در ترك وطن مألوف بود و یا در دوری و غربت از اهل و عیال؟! و با این وجود آیا می توان منصف بود و ایشان را «خود محور» و خودخواه دانست؟
فرموده اید كه حضرت بهاءالله منشی حكومت بوده اند كه هر گز چنین نبوده است بلكه ایشان وزیر زاده بودند و پدرشان در دربار مقام وزارت داشتند، ( این اشتباه یادآور آنست كه افرادی چون شما اصرار دارند هویدا را بهائی بدانند در حالی كه صرفاً پدر بزرگ او بهائی بوده است) ولی حتی پس از مرگ او حضرت بهاء الله از پذیرفتن وزارت به جای پدرخود داری فرمودند.
فرموده اید كه بهائیان در ادعیه خود خداوند را به ریش جنبانش قسم می دهند این دعا كدام است كه شما در اختیار داشته و ما هرگز آن را ندیده ایم ؟ شاید برای شما جالب باشد كه ما در دعاهای خود خداوند را با عباراتی مانند: «مقصود عالم و محبوب امم»،«لا اله انت العزیز الوهاب» «یا اله الوجود و مالك الغیب و الشهود» «الها معبودا مسجودا و …» می خوانیم و حتی كلامی مشابه آنچه فرموده اید در مورد حق بر زبان جاری نمی نمائیم.
فرموده اید كه حضرت بهاءالله تمام ادیان را بر حق دانسته اند كه البته ایراد چنین عقیده ای روشن نیست اما لازم است بدانید كه دیانت بهائی بر اساس همین اعتقاد و حدت میان ادیان را طرح نموده و ازبزرگترین عامل جنگ و نزاع میان آدمیان یعنی تعصبات دینی ، مردمان را فارغ نموده است .
در خصوص احكام این دیانت مواردی را به اشتباه بیان نموده اید از آن جمله كه فرموده ایددر این دیانت یك نماز 9 ركعتی موجود است كه البته اگر اینچنین هم بود مشكلی را ایجاد نمی نمود ولی واقعیت آنست كه در این دیانت سه نماز وجود دارد كه هر فرد بنا به استطاعت و توان خود یكی را انتخاب نموده و می خواند . فرموده اید ایشان زمانی كه خسته باشند وضو نمی گیرند لازم است بدانید ایشان هرگز به حالت خستگی نماز هم نمی خوانند چون معتقدند كه نماز یعنی در حضور حق بودن و بدیهی است كه به هر حالتی نمی توان در حضور حق قرار گرفت آیه ای را نیز كه به ان اشاره نموده اید بیانی است كه در حال تیمم فرد می خواند تا برای تلاوت نماز آماده گردد.در خصوص حج فرموده اید كه ایشان احكامی ندارند در حالیكه احكام آن در الواحی با همین نام مندرج است كه در صورت نیاز می توانید به آنها مراجعه نمائید(علی الخصوص كه در این ایام دسترسی امثال شما به كتابهای بهائیان بسیار آسان است) فرموده اید كه بهائیان تنها ازدواج با زن پدر را حرام می دانند و ازدواج با محارم برایشان حلال است. آیا توجه ننموده اید كه زمانی كه این احكام نازل می گردید ازدواج با محارم در میان نفوس اصولاً منفور بوده و بدیهی است هرگز پیامبری نمی آید كه مردم را از آنچه به ان مرتكب نمی شوند باز دارد بلكه همواره ایشان را از اعمال ناپسندی كه ممكن است در میانشان رواج داشته باشد برحذر می دارد.فرموده اید كه ایشان نجس و پاكی ندارند و این در حالی است كه خداوند همواره پاكی را می پسندد و حتی بهائیان را اعتقاد چنین است كه نظافت ظاهر در ایجاد روحانیت نیز مؤثر است. و بالاخره فرموده اید كه ایشان به تدریج احكامشان را تغییر داده اند كه این هرگز حقیقت ندارد زیرا به اعتقاد بهائیان اگر خداوند حكمی را منصوص نموده است هرگز قابل نفی نمی باشد تنها مواردی قابل تغییراست كه غیر منصوص باشد
فرموده اید حضرت بهاءالله برای دوره خود هزار سال را تعیین نموده اند تا دكانشان بسته نشود. بهتر است بدانید كه شریعت ایشان حداقل هزار سال به طول می انجامد و مطمئن باشید اگر حقیقتی در میان نباشد به صرف گفته و یا ادعا نمی توان به زعم شما «دكانی» را باز نگاه داشت.
و پس از تمام این اقوال در انتهی نگرانی خود را از رسوخ افراد بهائی در میان دیگران اعلان نموده اید شاید رفع این نگرانی وظیفه ماست. زیرا باید بدانید آنچه بهائیان را علی رغم بی مهری های هموطنانشان، به این آب و خاك متصل نموده است وظائفی است كه در جهت احیاء ایران و ایرانیان بر دوش دارند و این را در دعاهای خود نیز از خداوند متعال تقاضاء می نمایند: كه ای پروردگار مهربان تو پشت و پناه باش و نیروی بازو بخش تا به آرزوی خویش رسند و از كم و بیش درگذرند و آن مرز و بوم را چون نمونه جهان بالا نمایند. شاید شما نیز با ما هم عقیده باشید كه مردمانی كه چنین مناجات می نمایند هرگز نمی توانند خطر ناك، فاسد، جاسوس و… هر آن چیزهائی باشند كه بی انصافانه به ایشان نسبت می دهید.
حال آیا به نظر شما اگر جامعه بهائی به این اقدام به عنوان ظلمی بنگرد كه به ناحق بر او روا داشته اید نمی بایست از شما كه داعیه پرهیز از توجیه ظلم پذیری را بیان نموده اید انتظار داشت شرائطی فراهم آورید كه این جامعه در همان رسانه گروهی امكان دفاع از خود را داشته باشد، تا شاید بتواند با طرح حقائقی كه تا كنون پوشانده شده است از خود رفع اتهام و سوء تفاهم نماید؟ اگر چنین شود شاید دیگر به زعم شما این جامعه «اقلیتی متهم و مشكوك» نباشد این حد اقل حقی است كه می توان از كسانی كه مدعی تبعیت از «حق و حقیقت»، «معنویت»، «عقلانیت» «پرهیز از خرافه پرستی» و «مقابله با ظلم»، می باشند، انتظار داشت. و فراموش ننمائیم كه دادن حق مردمان وظیفه ای الهی است كه حضرت علی (ع) در خصوص آن می فرمایند: «خداوند پاك حقوق مردم را بر حقوق خود مقدم داشت پس هر كه حقوق بندگان خدا را رعایت كند این كار به رعایت كردن حقوق خدا می انجامد.» گرداند و هرگز فراموش ننمائید كه حیات ما در این دنیا خلاصه نمی گردد و زمانی خواهد رسید كه هر یك از ما باید پاسخگوی اعمال، پندار و گفتار خویش باشیم امید آنكه هیچكدام در درگاه الهی شرمنده نگردیم پس تا فرصت باقی است اقدام فرمائید چه كه رسول اكرم می فرمایند: «الفرصه غنم»