کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بخش یازدهم- محتوای آن به همراه متون مُکمِّله 1

تنوّع محتویات ایقان چقدر است؟ مهم‌ترین محتویات ایقان کدام هستند؟ مهم‌ترین محتویات ایقان در چه سندی فهرست وار بیان شده است؟ ابعاد محتویات ایقان چیست؟ ملاک تشخیص محتویات ایقان چیست؟ لایه‌های تودرتوی محتوای ایقان یعنی چه؟ چند بُعد از لایه‌های ایقان قابل تشخیص است؟

لایه‌های ایقان چگونه نسبت به هم پردازش شده‌اند؟ آیا ایقان فقط استدلالیه بر اثبات حقانیت حضرت باب است؟ جایگاه قرآن در ایقان چیست؟ چه خصوصیّتی از قرآن مبنای تفسیر ایقان قرار گرفته است؟ آیا ایقان فقط تفسیری بر قرآن مجید است؟ در ایقان چند نوع تفسیر بر قرآن قابل تشخیص است؟ اوج اقتدار تفسیری ایقان کدام آیات قرآنی را هدف قرار می‌دهد و در جهت حل چه مسئله‌ای است؟ محور اصلی استدلال تفسیری ایقان چه مفهومی است؟ در قیاس با تفاسیر کلاسیک بر قرآن، خاصّیت اصلی تفسیری ایقان چیست؟ تفسیر نمادین یعنی چه و در ایقان چگونه مطرح شده است؟ تفسیر بینُ‌الکُتُبی یعنی چه و در ایقان چرا مطرح شده است؟ راز موعود در ایقان یعنی چه؟ اهمّیت درک راز موعود در چیست؟ راز موعود چرا و چگونه در ایقان مطرح شده است؟ پارادوکس راز موعود ایقان چیست؟ هدف از طرح راز موعود چه بوده است؟ تأثیر راز موعود در جامعۀ بابی بغداد چه بوده است؟ آیا در ایقان اثری از موعود انجیل مشهود است؟ مفهوم اصلاحات اجتماعی مندرج در ایقان چیست؟ درک اصلاحات مذکور در ایقان در جهت دفع چه ایرادی از جانب مخالفان است؟ نقش اصلاحات ایقان در جامعۀ بابی چه بوده است؟ ماهیّت اصلی اصلاحات مطروح در ایقان چیست؟ آیا راجع به ابعاد ایقان، مطروح در کتاب رمزوراز، در سایر آثار مبارکه و تحقیقات معموله نیز تصریحات و اشاراتی موجود است؟ اگر بلی، آن‌ها چه هستند و در کجا قرار دارند؟

الف) مسائل متنوّعه
  1. «ذکر این ایّام و بلایای آن، در لوح استدلالیّه که به اسم خال از سماء احدیّه نازل شده (کتاب ایقان)، مرقوم گشته و همچنین در الواح دیگر، اگر ملاحظه نمایید بر بعضی اسرار مطلّع خواهید شد.»(حضرت بهاءالله، فاضل مازندرانی، اسرارالآثار1، ص276)
  2. «آنچه (در کتاب ایقان) ذکر شده جمیع ارض و مَن علَیها را کافی است. و فی الحقیقه جمیع کتب و اسرار آن در این مختصر ذکر شده، به قسمی که اگر کسی قدری تأمل نماید، جمیع اسرار کلمات الهی و امور ظاهر از آن سلطان حقیقی را از آنچه ذکر شده ادراک می‌نماید.»(کتاب ایقان، صص158- 157)
  3. «اگر قدری تأمل رود در همین مطلب و بیان، ابواب‌های معانی و تبیان مفتوح بینید و جمیع علم و اسرار آن را بی‌حجاب مشاهد فرمایید.»(کتاب ایقان، ص34)
  4. «باری، در مقامات لقاء و تجلّی در کتاب ایقان نازل شده آنچه که منصفین را کفایت نماید.»(لوح شیخ نجفی، ص87)
  5. «سؤال دیگر ایشان در مذهب مه‌آبادان و زردشت: این‌که می‌فرماید دین و آیین ما برتر و بهتر است از آیین و دین انبیاء، مقصود، انبیاء قبل از ایشان است. این نفوس مقدّسه در یک مقام متحدند؛ اولهم آخرهم و آخرهم اولهم. کل از جانب خدا آمده‌اند و به او دعوت نموه‌اند و به او راجع شده‌انداین مراتب در او (کتاب ایقان) نازل گشته. »(حضرت بهاءالله، مائدۀ آسمانی، ج7، صص167- 166)
  6. «و این که از بعث سؤال نمودید در کتاب ایقان نازل شده آنچه که کافیست، طوبی للعارفین.»(لوح عبدالوهاب، مجموعۀ الواح مبارکه، طبع مصر، ص166)
  7. «کتاب ایقان مخصوص جناب خال علیه بهاءالله الابهی در حضور نازل و کیفیت حبس و سفر این مظلوم در آن مذکور.»(حضرت بهاءالله، اقتدارات و چند لوح دیگر، ص101)
  8. «این‌که از بعثت سؤال نمودید، در کتاب ایقان نازل شده آنچه که کافیست، طوبی للعارفین.»(اقتدارات و چند لوح دیگر، ص218)
  9. «فی الحقیقه جمیع کتب و اسرار آن در این مختصر (کتاب مستطاب ایقان) ذکر شده.»(کتاب ایقان، بند266)
  10. «آنچه (در کتاب ایقان) ذکر شده، جمیع ارض و من علیها را کافی است.»(حضرت بهاءالله، مقدّمۀ کتاب ایقان، صه)
  11. «قسم به آفتاب حقیقت که در آن کتاب مبارک (ایقان) لئالی علم الهی مخزونست و دریاهای عرفان مستور و مکنون.»(حضرت بهاءالله، مقدّمۀ کتاب ایقان، صه)
  12. «آیات الهی که در ذکر قیامت و ساعت چه در کتب قبل چه در فرقان نازل شده، اکثر مؤوَّلَست و لَایعْلَمُ تأویلَهُ اِلّا اللّهُ این مراتب در کتاب ایقان واضح و مبرهن است.»(حضرت بهاءالله، مجموعۀ اقتدارات، ص284)
  13. «جمال مبارک در ایقان بیان این مطلب را (مجیء ثانی حضرت مسیح و یوم جزاء) مفصل و مشروح مرقوم فرموده‌اند. بخوانید، حقیقت این مسأله واضح و مشهود گردد.»(حضرت عبدالبهاء، مفاوضات مبارک، صص101- 100)
  14. «(خطاب حضرت عبدالبهاء به هوارد کلبی آیوز) در آن کتاب (کتاب ایقان) به خوبی بیان شده است که چگونه انجم هدایت آسمان حضرت مسیح کل بر زمین آمال دنیوی فرو ریختند حضرت بهاءالله در این باره در کتاب ایقان تفصیلات عالیه داده‌اند.»(حضرت عبدالبهاء، کتاب درگه دوست، فصل هشتم)
  15. «در اهمّیت کتاب مستطاب ایقان بیان فرمودند که “این کتاب در مصر به لسان عربى طبع شد. ذکر حضرت حسین ‌ابن ‌علی در آنست، آن‌ها (مسلمانان) باید بخوانند.”»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، کتاب طرازالهی1، ص….)
  16. «این کتاب مستطاب (ایقان) که در آستانۀ اظهار امر علنی حضرت بهاءالله نازل گشت، «رحیق مختوم»ی (شراب مُهرشـده ای) را که مُهر آن «مُشک و عنبر» بود، به عالم انسانی ارزانی داشت و «سَتر کتاب»‌ی را که دانیال نبی به آن اشاره کرده بود، برداشت؛ و معانی «کلمات»ی را کـه به گفتۀ همین نبی مكـرّم می‌بایست تا «روز پایان، پوشیده و پنهان» می‌ماند، آشکار و عیان ساخت.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص211- 210)
  17. «این کتاب (ایقان)با عباراتی درخشان و نورافشان، بر شگفتی‌ها و عظمت‌های «مدینۀ الهی» که به تقدیر زبانی، برای هدایت و مصلحت و نجات تمامی عالم انسانی، در فواصل معیّن زمانی، تجدید می‌شود، متمرکز می‌گردد.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص211- 210)
  18. . «این کتاب (ایقان)، در محدودۀ دویست صفحه، به وضوح و روشنی، موجودیّت و وحدانیّت خدایی متشخّص (personal God) را که دست‌نیافتنی، ناشناختنی، جاودانه، عالم بر همه چیز، حاضر در همه جا، مقتدر و توانا، و منشأ تمامی ظهورات تاریخ است، اعلان می‌کند؛ نسبیّت حقیقت دینی و استمرار ظهورالهی را ابراز می‌دارد؛ وحدت پیام‌آوران و عمومیّت پیام اصلی، اصالت تعالیم اساسی، تقدّس کتب و صحف، و خصلت دو گانۀ مقامات آنان را تأکید می‌کند؛ کوردلی و خودسری عالمان و روحانیان هر عصر و زمان را تقبیح می‌نماید؛شرایط ضروری برای وصول هر سالک حقیقی به مقصود را، تشریح می‌کند؛عصمت و طهارت مریم باکره (مادر حضرت مسیح- م) را تصریح می‌نماید؛ ائمّۀ شریعت محمّدی را تکریم می‌فرماید؛ شهادت حضرت امام حسین را گرامی می‌دارد و اقتدار روحانی او را تمجید می‌نماید؛مراحل سه‌گانۀ مرتبط با ظهور الهی را تشریح می‌کند و بین آن‌ها تمایز قائل می‌شود؛ به درستی می‌توان مدّعی شد که در میان تمامی کتب نازل از قلم شارع دیانت بهائی، این کتاب، به تنهایی، با برداشتن سدهای دیرینه‌ای که چنین عبورناپذیر، ادیان بزرگ عالم را از هم جدا کرده، اساسی مصون و مستحکم را برای آشتی و دوستی کامل و دائم پیروان این ادیان مستقرّ می‌نماید.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص211- 210)
  19. «در هیچ کتابی جز کتاب ایقان که در آن حضرت بهاءالله وحدت حقائق مودَعه در جمیع ظهورات آسمانی را تشریح کرده‌اند، نمی‌توان یافت که به آن وضوح و روشنی، قوای ذاتیۀ مکنونه در مظاهر وحدانیت الهیّه را که ظهور بهائی نیز به آن سلسله متّصل است، شرح و بیان کرده باشد.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، نظم جهانی بهایی، ص82)
  20. «دوّمین اثر از آثار مهمّ حضرت بهاءالله متعلّق به این دوره (دورۀ بغداد، قبل از اظهار امر علنی) کتاب ایقان است. کتاب مزبور متضمّن شرح و بیان جامع و عمیقی دربارۀ حقیقت و مقصد از دیانت است. در فقراتی از این کتاب حضرت بهاءالله با احاطۀ نظر و به کمال ظرافت و بساطت نه تنها از آیات کتاب قرآن بلکه از مندرجات کتب مقدّسۀ تورات و انجیل چنین استنتاج و استدلال نموده‌اند که انبیای الهی همه به مثابه نفس واحد، قائم بر امر واحدند و نوع بشر را به درک قوای مکنونۀ روحانی و اخلاقی خود مشعر و آگاه می‌سازند. (مرکز جهانی بهایی، رسالۀ حضرت بهاءالله، ص14)
  21. «بیت العدل اعظم توضیح داده‌اند که حقایق اساسی امرالله باید در قلب جریان مؤسسۀ آموزشی باشد و کتاب ایقان کتابی است که طبق بیانات مکرّر حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، اعتقادات اساسی را توضیح می‌دهد؛ این کتابی است که حقایق بنیادی امرالله را در بر دارد و در این مقام کاملا منطبق با اهداف (تبلیغی) ما می‌باشد.» [هوپر دانبار، کتاب ایقان (مصاحبه‌ای با هوپر دانبار)، ص5]
  22. «این کتاب مستطاب جلوۀ خاصّى به کتب مقدّسه ادوار قبل بخشیده، بسیارى از مطالب مندرجه در آن‌ها را روشن و آشکار ساخته و مفهوم واقعى اصل تطوّر ادیان را واضح و عیان نموده‌است.»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءلله، ص182)
  23. «در کتاب ایقان معنی قیامت را بیان فرموده‌اند، معنی علامات را بیان فرموده‌اند که مقصود از این‌که آفتاب تاریک می‌شود، آفتاب چه چیز است، زمین می‌لرزد و زلزله می‌شود، مقصود از زلزله چه چیز است. قوای زمین و آسمان از هم می‌پاشد، یعنی چه، مسیح روی ابر می‌نشیند و از آسمان به زمین می‌آید، یعنی چه – مقصود از ملائکه چه هستند – بهشت کدام است – جنّت چه چیز است، و مقصود از رستاخیز عظیم وقوع چه مطلب مهمّی است. مقصود از این‌که ایلیا از آسمان می‌آید، یعنی چه – معنی رَجعَت یعنی چه – ایلیائی که در دوره‌مسیح و در دوره رسول‌الله و در این ظهور اعظم آمد، که بود – تمام این رموز را از آیات متشابهه که در کتب قبل ذکر شده است، در الواح مبارکه ایقان و جواهرالاسرار و سایر الواح مهمه ذکر فرموده‌اند. »(تقریرات در بارۀ کتاب اقدس، جناب اشراق‌خاوری، ص30)
  24. «مباحث عمدۀ کتاب مستطاب ایقان را می‌توان به وجه زیر خلاصه کرد: 1- اصول تئولوژی بهائی، شامل مباحثی چون عدم امکان معرفت الهی- مسئلۀ مظهریّت پیامبران و رسالت آنان- فلسفۀ خلقت انسان- مقام انسان- نقش دین در ترقی انسانیت و جامعه و تمدّن- وحدت و کثرت انبیای الهی- مقامات دوگانۀ مظاهر ظهور (مقام الهی و مقام انسانی)- سِرِّ تجدید ادیان- مسئلۀ عهد و میثاق- فلسفۀ امتحان و آزمایش عباد و نظایر آن. 2- تشریح و تفسیر رموز و اشارات و کنایات کتب مقدّسه و متشابهات و نبوّات اسفار سماویّه. 3- اثبات ظهور حضرت باب به دلایل عقلی و نقلی. 4- موضوع تسلسل ادیان و قصّۀ انبیاء، یکی پس از دیگری. 5- اشارۀ ضمنی به ظهور قریب الوقوع خود. 6- بحث از شرایط تحقیق در عرصه‌های روحانی و عرفانی و صفات و ملکات شخص مجاهد فی سبیل‌الله. 7- بحث از علم و علما و مسئولیّت اصحاب علم و معنی علم حقیقی و هدف علم و محکوم کردن علمای دین که مانع از شناخت و تصدیق ظهور جدید بوده‌اند. 8- برخی اشارات تاریخی از جمله به هجرت خود به کردستان و اوضاع بغداد و نیز ذکری از دشمنان امر چون حاج کریمخان کرمانی. جناب ادیب طاهرزاده یازده موضوع اصلی را در کتاب ایقان یافته و ذکر فرموده‌اند که بیش و کم با طبقه بندی فوق تطابق دارد.»(شاپورراسخ، مقالۀ “کتاب ایقان”، سفینۀ عرفان، دفتر دوّم، ص185)
  25. «رموز و اشارات کتب آسمانی که در ایقان شریف تفسیر و تشریح شده عبارتند از: شمس و قمر و غروب آن‌ها- سقوط نجوم- سماء و انفطار سماء- ارض و تبدیل ارض- معنی ارض و سماء- معنی ابر- ملائکه- معنی رَجعَت- معنی حیات و مرگ- معنی سلطنت مظهر ظهور- مسئلۀ خاتَمیّت- وعدۀ لِقاءُالله- معجزات مظاهر ظهور- معنی قیامت و حشر و نشر و کتاب وحساب یوم آخر- معنی فقر و غنا.»(شاپورراسخ، مقالۀ “کتاب ایقان”، سفینۀ عرفان، دفتر دوّم، ص188)
  26. «حضرت بهاءالله در کتاب ایقان توضیح می‌فرمایند که این نبوّات در بارۀ‌ آفتاب و ماه و ستارگان و آسمان‌ها و زمین رموز و اشارات است و نباید تنها به معنای ظاهر حمل گردد.»(بهاءالله و عصر جدید، ص257)
  27. «حضرت بهاء‌الله در این سفر جلیل به جاى این‌که یکباره به شرح دلایل و براهین حقّیت رسالت حضرت باب بپردازند، نخست مطالبى در بارۀ انبیاى دیگر بیان مى‌کنند، از حیات پیامبران و صدمات و بلیات وارده بر آنان سخن مى‌رانند، حقیقت رسالت مظاهر مقدّسه را آشکار مى‌کنند و اصول مشترک شرایع الهیّه را توصیف مى‌فرمایند..»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءلله، فونت نیورومن14، ص90)
  28. «حضرت بهاء‌الله در صفحات آخر کتاب (ایقان) در بارۀ حضرت اعلی و رسالت روحانى آن حضرت گفتگو مى‌کنند و همان دلایل و موازینى را که براى اثبات حقانیت انبیاى دیگر به کار برده بودند، براى اثبات حقّیت امر بدیع ارائه مى‌فرمایند.»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءلله، فونت نیورومن14، ص90)
  29. «توجّه به شباهتى که بین مطالب مندرجه در جواهر‌الاسرار با نصوص مقدّسه کتاب ایقان وجود دارد اهمّیت این لوح مبارک را آشکارتر مى‌کند. رئوس مطالبى که حضرت بهاء‌الله در این لوح بیان نموده‌اند در حقیقت همان‌هائى است که در ایقان مستطاب با تفصیل بیشتر نازل فرموده‌اند؛ از جملۀ این موارد مشترک بیاناتى است در بارۀ علل احتجاب نفوس از مظاهر مقدّسه؛ شرایط طالبین حقیقت؛ عدم امکان شناسائى ذات الهى؛ وحدت مظاهر مقدّسه الهیّه؛ معانى کلمات متشابهات چون روز قیامت، قیام مردگان، مقصد از حیات و ممات و سایر اشارات مشابه نازله در کتب مقدّسه قبل؛ بشارات مندرجه در عهد عتیق و عهد جدید؛ آیات قرآنى و احادیث اسلامى در باره ظهور قائم موعود و حلول یوم‌الله یعنى ظهور حضرت بهاء‌الله در قمیص من یظهره‌الله.»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءالله، آخر فصل نهم)
  30. «تا حین نزول کتاب ایقان اهمّیت رسالت انبیاى مقدّسه الهى، مقصد از ظهور آن مظاهر رحمانى و معانى حقیقى کلمات کتب آسمانى مکتوم و مجهول مانده بود با نزول این کتاب مستطاب اهمّیت “‌کلمه‌” که مطابق سفر دانیال”‌تا زمان آخر مخفى و مختوم شده‌است‌” ظاهر و آشکار شد و”‌ختم‌” که خداوند سالیان دراز بر کتب مقدّسه تمام ادیان گذاشته بود برداشته شد.»(ادیب طاهرزاده، کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله، فونت نیورومن14، ص90، آخر فصل نهم) «در کتاب ایقان معانی انجیل و سایر کتب سماوی را بیان فرموده‌اند.»(ترجمۀ خطابۀ مبارک حضرت عبدالبهاء، 29 مه 1912، مندرج در مقالۀ “مقام و موقف کتاب مستطاب ایقان”، خاضع فناناپذیر و سینا فاضل)
  31. «ایقان “حاوی اصول اساسی امر مبارک” و “جوهر تعالیم الهی است” . در این کتاب “رؤوس کلی تمام فلسفۀ دینی امرالله به وضوح توضیح داده شده.” ،”نگرش امرالله نسبت به انبیاء الهی رسالت آن‌ها در تاریخ جامعه را توضیح می‌دهد” ، “وحدت معنویۀ خداوند و مظاهر ظهور الهی” را بیان می‌کند در این کتاب “حضرت بهاءالله وحدت حقایق مودعه در جمیع ظهورات آسمانی را تشریح کرده اند” “در هیچ کتابی جز ایقان نمی توان یافت که به وضوح و روشنی، قوای ذاتیۀ مکنونه در مظاهر وحدانیت الهیه را شرح و بیان کرده باشند” »(نقل از مقالۀ “مقام و موقف کتاب مستطاب ایقان”، خاضع فنا ناپذیر و سینا فاضل، صص5- 4)
ب) مواضیع مخصوصه
ب1) وحدت مظاهر الهی
  1. «معلوم و محقّق آن جناب بوده که جمیع انبیاء هیاکل امراللّه هستند که در قمائص مختلفه ظاهر شدند. و اگر به نظر لطیف ملاحظه فرمائی همه را در یک رضوان ساکن بینی و در یک هوا طائر و بر یک بساط جالس و بر یک کلام ناطق و بر یک امر آمر. این است اتّحاد آن جواهر وجود و شموس غیر محدود و معدود.»(ایقان، فقره162)
  2. «این نفوس مقدّسه (پیام‌آوران الهی) در یک مقام متّحدند؛ اوّلُهم آخِرُهم و آخِرُهم اوّلُهم ؛ کلّ از جانب خدا آمده‌اند و به او دعوت نموده‌اند و به او راجع شده‌اند. این مراتب در او (کتاب ایقان) نازل گشته (است).»(جمال مبارک، مائده 7، باب پنجم، ص167)
  3. «ثَمّ اعْلَمْ بانه لمّا کان الانبیاءُ کُلّهم روحٌ و نفسٌ و اسمٌ وَ رسمٌ واحدٌ و انّک بِهذَا العینِ لَتَرى کلَّ الظهوراتِ اسمُهُم محمّد و آبائَهُم حسَن و ظَهَروا مِن جابلقاءِ قدرةِ اللّهِ و یظهرُوا من جابلساءِ رحمةِ اللّهِ و جابلقا لم یکنْ الّاخزائنَ البقاءِ فى جبروت العماءِ و مدائن الغیبِ فى لاهوتِ العَلاءِ و تشهدُ بان محمّد بن الحسنِ کان فى جابلقاءِ و ظهَر مِنها و مَنْ یظهِرهُ اللّهُ یکونُ فیها اِلی اَن یُظهِرَهُ اللّهُ عَلى مقامِ سلطنته و اِنّا بذلکَ مُقرّونَ و بکلهم مؤمنونَ و اِنّا اِختَصَرنا فى معانى جابُلقا فى هذا المقامِ و لکن تَعرِفُ کلَّ المَعانى فى اسرارِ هذهِ الالواحِ لتکونَ منَ الموقنینَ.»(مجموعۀ هفت‌جلدی، آثار قلم‌اعلی3، فونت نیورومن14، جواهرالاسرار، صفحۀ کلی407) (مضمون: سپس بدان که تمام انبیاء، روح و نفس واحد هستند و اسم و رسم واحد دارند؛ و تو از این منظر، همۀ ظهورات الهی را طوری می‌بینی نامشان محمّد (نام امام دوزادهم شیعیان) است و پدرشان حسن است و همه از جابلقای قدرت الهی ظاهر شدند و از جابلسای رحمت ربانی پدیدار می‌گردند؛ و جابلقا نیست مگر خزائن بقا در جبروت عماء و مداین غیب در لاهوت علاء، و می‌بینی که محمّد پسر حسن در جابلقا بود و از آن ظاهر گشت (اشاره به ظهور حضرت اعلی) و کسی که ظاهر می‌کند او را خداوند (موعود بیان) هم در آن جا است تا زمانی که خداوند او را ظاهر نماید و بر مقام سلطنت خود بنشاند و ما مقرّ به این قضیه و مؤمن به تمام آن‌ها هستیم. ما در اینجا معانی جابلقا را مختصر کردیم؛ امّا تو تمامی معانی را از اسرار مندرج در این الواح دریاب تا از موقنین باشی.)
  4. «در فقراتی از این کتاب (ایقان) حضرت بهاءالله با احاطۀ نظر و به کمال ظرافت و بساطت، نه تنها از آیات کتاب قرآن، بلکه از مندرجات کتب مقدّسۀ تورات و انجیل چنین استنتاج و استدلال نموده‌اند که انبیای الهی همه به مثابه نفس واحد، قائم بر امر واحدند و نوع بشر را به درک قوای مکنونۀ روحانی و اخلاقی خود مُشعر و آگاه می‌سازند.»(معهد اعلی، رسالۀ حضرت بهاءالله، ص14)
  5. «در مقام توحید بدون هیچ امتیازى همه مظاهر الهیّه یکى هستند. یعنى یک حقیقت اصلیه است. مثل شمسى که در چندین آینه تجلّى کرده و در همان حال در مقام خود مانده‌ است. بنابر این کلمهٔ الهى یا مشیّت اوّلیه یا عقل اوّل یا به هر اصطلاحى که بگویید، یکى بیشتر نیست. چون اگر بتواند متعدّد باشد باز منافى آن اصل است که از واحد نمى‌تواند کثیر صادر شود. پس آنچه هم از واحد صادر بشود باید واحد باشد، یعنى یکى بیشتر نیست و یکى بیشتر نمى‌تواند باشد. این حقیقت واحده در مقام تحدید، در حدود زمانى و مکانى، به طور متعدّد ظاهر شده ‌است، در مکان و در زمان متفاوت است و اصل آن یکى بیشتر نیست. حقیقت خدا حقیقت همه مظاهر الهیّه ‌است. مى‌دانید که این مطلب را کلید حلّ مسائل بسیار زیادى دانسته‌اند. حضرت بهاء‌الله مسألۀ خاتَمیَّت را در کتاب”ایقان”به همین ترتیب جواب داده‌اند. جواب حَلّى آن همین است. جواب نقضى هرچه مى‌خواهید بگویید. مى‌فرمایند مظاهر امر چون حقیقت واحده هستند، همگى مظاهر اوّلیت و آخریت و ظاهریت و باطنیت و بدئیت و ختمیت الهیّه هستند. به این معنى تعبیر صریح و واضحش این مى‌شود که حضرت محمّد آخرین پیغمبر است، آخرین نبى است، آخرین رسول است، براى این‌که هرکه بعد از او بیاید، باز‌ اوست، بعد از او کسى نمى‌آید، چون کسى غیر از او نیست تا بیاید، چون یک حقیقت بیش نیست. بهاء‌الله جز او نیست، نقطه اولی جز او نیست، همان طور که قبل از او هم هرکه بود خود او بود.»(دکتر علی‌مراد داودی، الوهیّت و مظهریّت، فونت نیورومن14، ص118)
  6. «این سفر جلیل (کتاب ایقان) همچنین اساسى دائمى براى استقرار وحدت نهائى در میان ادیان سالفه بنیان گذاشته (است).»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءلله، ص182)
  7. «حضرت بهاء‌الله در این سفر جلیل (ایقان)اصول مشترک شرایع الهیّه را توصیف مى‌فرمایند.»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءلله، فونت نیورومن14، ص90)
  8. «بر اساس مضمون بیانات حضرت بهاءالله در کتاب ایقان، چون تمام مظاهر مقدّسه از مبدأ واحدى الهام مى‌گیرند، کسى که به صفات و سجایاى مظهر الهى قبل عارف شود، مى‌تواند با همان موازین، به شناسائى شارع دیانت جدید هم موفّق گردد.»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءلله، فونت نیورومن14، ص90)
ب2) منزلت قرآن مجید
  1. «منظرگاه وحدت و یگانگی كه در آثار حضرت بهاءالله نمایان می‌شود، گرچه تا ورای اسلام گسترش می‌یابد، امّا از درون آن نشأت می‌گیرد. هم در دیدگاه آن حضرت از تاریخ و هم در نظریّۀ ایشان برای مدنیّت، تكریم و تعظیم قرآن، به گونه‌ای پر شور و حال استمرار می‌یابد. اظهار نظر قاطع و صریح آن حضرت است كه «این قرآن حجّت است برای مشرق و مغرب عالم.»(رمزوراز، صص11- 10)
  2. «مسأله این نیست كه حضرت بهاءالله معنی حقیقی قرآن را «كشف» كرده‌اند یا نه، بلكه این است كه آن حضرت حقیقت ذاتی آن، یعنی معنی اصلی آن، را “نازل” می‌فرمایند؛.»(رمزوراز، ص13)
  3. «از نظر شیوۀ كار، ما این اندیشه را كه قرآن معنـایی ثابت و تغییرناپذیر دارد، كنار نهاده و به جای آن، به عنوان نصّی زنده و پوینده، به قدرت خلّاقۀ آن می‌نگریم؛ پدیده‌ای كه قادر است معانی بدیعه ایجاد یا الهام نماید.»(رمزوراز، ص14)
  4. «اعجاب آور نیست كه احترام و تكریم حضرت بهاءالله برای قرآن مجید حقیقی و صمیمی ‌باشد. به هر حال آن حضرت یك مسلمان بوده‌اند. كتاب ایقان آمیخته است با روح احترام برای متن قرآن. این اعزاز و اكرام جدای از ایراد و انتقادی است كه آن حضرت متوجّه ملایان مسلمان زمان خود می‌كنند. تحسین ایشان از قرآن، گرچه سنّتی است، امّا سازشكارانه نیست. عقاید بدعت‌گذارانۀ حضرت بهاءالله چیـزی از احترام عمیق آن حضرت نسبت به قرآن، نمی‌كاهد. آن حضرت از سازۀ عمیقِ تجلّی قرآنی و نمادهای چندمعنایی آن، بینش و بصیرتی عمیق دارا می‌باشند: “این واضح است كه هركس تصدیق فرقان ننمود، فی الحقیقه مصدّق كتب قبل از فرقان هم نبوده اگر معانی مستورۀ آن ذكر شود و اسرار مكنونۀ آن بیان ‌گردد، البتّه زمان به آخر نرساند و كون حمل ننماید و كان اللهُ علی ما اقولُ شهیداً…”» (رمزوراز، ص129)
  5. «سنّتاً قرآن تكمیل كنندۀ سلسلهٔ ظهورات تاریـخ است و کمال نهایی فرایند تجلّی محسوب می‌شود. اگر فقرۀ زیر از کتاب ایقان را از متن اصلیش جدا سازیم، با چنین نقطه نظری كاملاً انطباق می‌یابد: «حال ملاحظه فرمایید چه مقدار عظیم است شأن آیات (سورۀ بقره، آیۀ23) و بزرگ است قدر آن كه حجّت بالغه و برهان كامل و قدرت قاهره و مشیّت نافذه را به آن ختم فرموده. و هیچ شیئی را آن سلطان احدیّه در اظهار حجت خود به آن (آیات قرآن- م) شریك نفرموده؛ چه، میانۀ حجج و دلایل، آیات به منزلۀ شمس است و سوای آن به منزلۀ نجوم و آن است حجت باقیه و برهان ثابت و نور مُضییء از جانب سلطان حقیقی در میان عباد. هیچ فضلی به آن نرسد و هیچ امری بر آن سبقت نگیرد. كنز لئالی الهیّه است و مخزن اسرار احدیّه، شریعۀ معارف الهیّه از آن در جریان است و نار حكمت بالغۀ صمدانیّه از آن در فوران…» این فقرات، انعكاسی است از اصل اعتقادی تقلید ناپذیری (inimitability) قرآن (اصل اِعجاز). البتّه لازم به ذكر است كه انتظار چنین تحسین و تكریمی از قرآن در تفسیر جمال رحمن می‌رفته، زیرا این شیوه، كلاً یكی از مشخّصات رسمی و همیشگی هر تفسیری بوده است. امّا در وَرای اظهارات احترام‌آمیز حضرت بهاءالله نسبت به قرآن، قطعاً مقاصد دیگری نیز مطرح بوده است.»(رمزوراز، ص130)
  6. «حضرت بهاءالله حقاً و صریحاً قرآن را تأیید می‌فرمایند، امّا درعین حال به آن نسبیّت می‌بخشند. تفسیر آن حضرت گرچه مرجعیّت متن كهن را تداوم می‌بخشد، امّا هم زمان، نفس قرآن را محدود می‌سازد. این برخورد نقیض‌نما نسبت به قرآن، در این توصیف آن حضرت نمایان است: “(نقطه فرقان= حضرت محمّد) آن(قر آن) را سبب اعظم و دلیل اقوم برای طالبان مقرّر فرمودند كه ‌هادی عباد باشد تا یوم معاد.”» (رمزوراز، ص131)
  7. «لازم به ذکر است كه گرچه حضرت بهاءالله كوشیده‌اند دسترسی به قرآن را حـقّ همـۀ «مـردم عـامی» قلمداد فرمایند، امّا برتری تفسیری را همچنان مختص پیامبر الهی می‌دانند (تا علما یا مردم عادی- م). (رمزوراز، ص133)
  8. احتمالاً در كتـاب ایقان، اعجاب‌انگیزترین و مناسب‌ترین استعاره برای راز یا «سِرّ»، مروارید درون صدف است. حضرت بهاءالله به آیه‌ای قرآنی اشاره می‌فرمایند كه در آن «لئالی‌الاسرار»، «مكنون» است. آن حضرت تمامیّت قرآن را به عنوان «كنز لئالی الهیّه و مخزن اسرار احدیّه» مـورد ستایش قرار می‌دهند.»(رمزوراز، ص138)
  9. «در این نگرش (نگرش خاصّی است كه حضرت بهاءالله نسبت به قرآن دارند)، متن قرآن نه تنها مقدّس محسوب می‌شود، بلكه ثابت و پایدار نیز می‌باشد؛ البتّه در محدوده‌های شرعی و نه در حوزه‌های تفسیری؛ و ایـن به روشنی، انعكاسی است از نگرش‌هـای قرن نوزدهمی اسلامی نسبت به متن؛ به این معنا كه قرآن به همان صورتی كه نازل شده، دست نخورده مانده است و متن به همان شکلی كه دریافت گشته، صحیح و درست به ما رسیده است.»(رمزوراز، ص178)
  10. «در كتاب ایقان، تحسین زیبایی‌شناسانۀ حضرت بهاءالله از قرآن، مرتبط و ممزوج است با تمجید آن حضـرت از غنـای بیان مَجـازیـن این کتاب مبین. آن حضـرت، در عیـن اقامۀ دلیل و برهان بـرای اثبات وقوع یك ظهور وَراقرآنی (Post-Quranic)، اعـزاز و اکـرام قرآن را نیز وسیعاً ملحوظ می‌دارند؛ و در مواضعی متعدّد از كتاب به ستایش قرآن می‌پردازند كه یك مورد آن چنین است: “هیچ شیئی را آن سلطان احدیّه، در اظهار حجّت خود، به آن (قرآن) شریك نفرموده؛ چه، میان حجج و دلایل، آیات به منزلۀ‌ شمس است و سوای آن به منزلۀ‌ نجوم، و آن است حجت باقیه و برهان ثابت و نور مُضیء از جانب سلطان حقیقی در میان عباد. هیچ فضلی به آن نرسد و هیچ امری بر آن سبقت نگیرد. كنز لئالی الهیّه است و مخزن اسرار احدیّه، شریعۀ معارف الهیّه از آن در جریان است و نار حكمت بالغۀ صمدانیّه از آن در فوران.” »(رمزوراز، ص180)
  11. «عزّت و احترامی كه حضرت بهاءالله برای متن مقدّس (قرآن) قائلند، (در فقرۀ زیر) كاملاً نمایان است: “مثلاً فرقان از برای امّت رسول حصن محكم بوده كه در زمان او، هر نفسی داخل او شد از رمی شیاطین و رُمح مخالفین و ظنونات مُجتَثَّه و اشارات شركیّه محفوظ ماند و همچنین مرزوق شد به فواكه طیبۀ احدیّه و اثمار علم شجرۀ الهیّه و از انهار ماء غیرآسِن معرفت نوشید و خمر اسرار توحید و تفرید چشید. چنانچه جمیع مایحتاج آن امّت از احكام دین و شریعت سیدالمُرسَلین در آن رضوان مبین موجود و معیّن گشته و آن (قرآن- م) است حجّت باقیه برای اهلش، بعد از نقطۀ فرقان (حضرت محمّد– م)؛ زیرا مسلّم است حكم آن و محقّق‌الوقوع است امر آن و جمیع، مأمور به اتّباع آن بوده‌اند تا ظهور بدیع در سنۀ ستّین.” ممكن است كسی سؤال كند كه تكریم حضرت بهاءالله از قرآن، با وجود باورشان به اینكه از پیش توسّط حضرت باب منسوخ گشته، چرا تا این حدّ پیش رفته است؛ در پاسخ باید گفته شود كه احتمالاً این باور هیچ ربطی به اینكه آن حضرت چگونه صحّت و جامعیّت این سِفر جلیل را ملحوظ می‌داشته‌اند، ندارد.»(رمزوراز، ص183)
  12. «برخلافِ بعضی زمزمه‌ها در سنّت شیعه كه جامعیّت قرآن را زیر سؤال برده است- از جمله شایعۀ اینكه در نسخۀ استاندارد عثمان فقرات مربوط به حضرت علی حذف شده است-، حضرت بهاءالله صحّت و تمامیّت آن را صحّه می‌نهند؛ امّا تعبیر و تفسیر قرآن، همانسان كه تا حدّی به صورت دقیق و جزیی ملاحظه خواهیم كرد، مسئله‌ای است كاملاً متفاوت.»(رمزوراز، صص184- 183)
ب3) مجازیّت در قرآن
  1. «حضرت بهاءالله سلسله‌ای از فنون تفسیری را به كار می‌گیرند تا سرشت مَجازیِ قیامت قرآنی را توضیح دهنـد. با در نظر گـرفتن این مجازیّت زمینه ای، آن حضرت به تفسیر نمادین آیات قیامت‌نشان، بـر حسب تحقّقشان در همان زمان، مبادرت می‌نمایند.»(رمزوراز، ص113)
  2. «حضرت بهاءالله، به طور كُلّی، در تفسیر و تبیین اَشكال مجازین قرآن، به «علمِ» فَصاحت اسلامی متوسّل نمی‌شوند.(38) آن حضرت، بـرعكس، تا حدّ زیادی، بطالت و بیهودگی (absurdity) حاصل از توسّل به معنای ظاهری را- شکلی از استدلال فصیحانه كه علمای معانی و بیان برای غلبه بر معنای ظاهری متن به كار می‌برند- مورد استفاده قرار می‌دهند.»(رمزوراز، ص134)
  3. «به جای تشبّث به صلاحیتِ تفسیر رسومی، آن حضرت با توسّل به حصول بیهودگی (absurdity) (در صورت ظاهرگرایی- م) استدلال می‌فرمایند.»(رمزوراز، ص168)
  4. «در كتاب ایقان یك خط استدلالی فصیحانه ( سخن روان و عاری از ابهام و پیچیدگی- م)، خردمایۀ لازم را برای تشخیص زبان مجازین قرآنی، فراهم می‌سازد. در بسیاری از تفاسیرِ ذکر شده (در فصول رمزوراز- م)، مجازگرایی بر نمادگرایی سبقت می‌گیرد. از نظر حضرت بهاءالله، درك و فهم بُعد مجازین قرآن، چشم انسان را به بُعد غنیِّ نمادین آن می‌گشاید؛ بُعدی كه مهم‌ترین وجهش، وعدۀ قرآنی دالّ بر دیدار خداوند (در روز قیامت) است.»(رمزوراز، ص256)
  5. «یك نمونه از شیـوۀ استدلال فصیحانه، توسّل به بیهودهانجامی است (یعنی به بیهوده‌گویی انجامیدن قرائت ظاهری- م). وقتی قرائت ظاهری آیه‌ای صحیح انگاشته شود، این‌گونه استدلال، به ناپذیرفتنی‌بودنِ خردگرایانه یـا پدیدارشناسانۀ آن قرائت اشارت دارد، و در چنین وضعیتی است كه حالت مجازین میدان می‌یابد.»(رمزوراز، ص258)
  6. «در چنین حركتی تفسیری و اغلب به دنبال ناموجّه دانستن معنای سطحی و ظاهری، آیات انسان‌گونه انگار (خدا) متضمّن حكم بیهوده‌گویی می‌شود. به همین دلیل است كه روند تفسیر حضرت بهاءالله از قرآن 67/39، قرائتِ ظاهریِ دستِ رستاخیزی خدا را نفی می‌نماید؛ زیرا وجود چنین دستی نه تنها ممكن نیست، بلكه گرفتاری در دام‌های انسان انگاری (خدا) را نیز در پی دارد: «و دیگر معنی این آیه را ادراك نما كه می‌فرماید: “والارضُ جمیعاً قبضتُهُ یومَ القیامة و السّمواتُ مَطَویاتٌ بیمینِه…” مضمون آن این است كه همۀ زمین اخذ شده در دست اوست روز قیامت و آسمان پیچیده شده در دست راست اوست. حال قدری انصاف می‌خواهد كه اگر مقصود این است كه مردم ادراك نموده‌اند، چه حُسن بر آن مترتّب می‌شود؟ وانگهی این مسلّم است كه حقِّ منیع، دستی كه مرئی شود به بصر ظاهر و مرتكب این امورات شود، منسوب به ذات نیست؛ بلكه كفری است محض و اِفكی است صِرف.» (این نمونه‌ای است از به بیهودگی انجامیدن صحنه، اگر آیه به صورت ظاهر قرائت شود- م) (رمزوراز، ص259)
  7. به نظر می‌رسد اشارات و تذکّرات مکرّر حضرت بهاءالله به بیهوده انجامی (مزخرفات)، برای این است که ادراکات پیشینـه از متـن (قرآن) را، نفی و حـذف نمایند. آن حضرت عنصر محوریِ یک متن را بارز نمـوده، اثبات می‌فرمایند که ناممکن است کلمه یا عبارت معینی در آن به معنایِ ظاهری گرفتـه شود. به این ترتیب، بُعد باطنی آن در معرض امکانات اصطلاحی یا حتّی تفسیرات تمثیلی قرار می‌گیرد. (رمزوراز، صص306- 305)
ب4) شخصیّت فارقلیط
  1. «حضرت ابراهیم علیه ‌السّلام عهد موعود، حضرت موسی را گرفت و بشارت به ظهور او داد و حضرت موسی عهد حضرت موعود، حضرت مسیح را گرفت و عالم را به بشارت ظهور او مژده داد و حضرت مسیح عهد فارقلیط را گرفت و بشارت به ظهور او داد و حضرت رسول، محمّد، عهد حضرت باب را گرفت و باب موعود حضرت محمّد بود، زیرا بشارت به ظهور او داد وحضرت باب عهد جمال مبارک، حضرت بهاءالله را گرفت و بشارت به ظهور او داد، زیرا جمال مبارک موعود حضرت باب بود و جمال مبارک عهد موعودی (را) گرفت که بعد از هزار سال یا هزاران سال ظهور خواهد نمود.»(حضرت عبدالبهاء، منتخبات مکاتیب4، فقرۀ156)
  2. «در جمیعِ کتب آسمانی آمده است که ظهورِ معنیِ آیاتِ متشابهه (موجود در کتب سماوی) وقت معینی دارد که باید خدا در روز معین معنی این آیات را برای خلق دنیا بگوید. موسی گفت، آنکه بعد از من می‌آید، معانی آن‌ها را می‌گوید. عیسی شرحی نداد، فقط گفت آنکه بعد از من می‌آید، می‌گوید. رسولُ‌اللّه هم چیزی نگفت فرمود، بعد از من می‌آید. دانیال می‌گوید، خدا به من گفت این کتاب را مُهر کن تا روز آخر. این است که معنی این آیات در تورات معلوم نیست. حضرت مسیح هم که آمد، همین حرف‌ها را گفت و تازه ایشان فرمودند من به مَثَل با شما گفتگو می‌کنم، برای شما قصّه و حکایت می‌گویم، امّا حقیقت را آنکه بعد از من می‌آید، می‌گوید؛ یعنی فارقلیط یا روح تسلّی‌دهنده. در قرآن، حضرت رسول که آمدند؛ ایشان هم محوّل کردند به بعد. می‌فرمایند، ‌ای مردم، خدا می‌گوید: “انّ علینا جَمْعَه و قرآنه فاذا قرآناهُ فاتّبِعْ قرآنه”.‌ای محمّد، تو این آیات قرآن را به مردم بگو بخوانند و بروند، حالا کار به معنی آن نداشته باشند. “ثمَّ اِنَّ علینا بیانه “(سورۀ قیامت، آیات ١٧- ١٩) در آینده بیان و تفسیر این آیات را ما خواهیم فرستاد.»(عبدالحمید اشراق‌خاوری، تقریرات در بارۀ کتاب اقدس، صص29- 28)
  3. «در میان مدافعان نظریّۀ اسلامی (در مورد شخصیّت فارقلیط)، با الهام از حدس و گمان ماراكچی (Marracci) در ترجمه‌ای كه در قرن هفتم میلادی از قرآن به زبان لاتین به عمل آورده، استدلال كلامی زیر تا حدودی شهرت یافته است: كلمۀ موعودِ parakletos،(همان فارقلیط و به معنای “حامی” و “مسلّی”) در یوحنّا 16/ 14 و (معادل‌های آن)، حالتی تغییریافته از واژۀ اوّلیه‌ای است كه در بطن متن نهفته است؛ یعنی كلمۀ (paraklytos) به معنی “برجسته و ممدوح” . اگر ایـن اصلاحیۀ مفـروض، پذیرفتنی باشد؛ آن‌گاه بر اساس ترادفِ لغوی بین دو نام، می‌توان نشان داد كه حضرت مسیح ظهور حضرت محمّد را كه نام مباركشان به معنی “ممتاز و ممدوح” می‌باشد، پیش‌گویی نموده‌اند.»(رمزوراز، ص162)
  4. «نخستین بار ابن اسحاق، در قدیمی‌ترین سرگذشت باقی‌مانده از رسول‌الله (سیرۀ 150/1، توضیحی بـر یوحنّا 23/15)، به طـور مستقلّ و تحت تأثیر نام الهامی و قرآنیِ احمد (قرآن، 6/61) ، روح راستی(فارقلیط) را با حضرت محمّد یکی انگاشت. امّا برخلاف این رویّه، حضرت بهاءالله، از طریق استدلالی مبتنی بر رابطۀ روحانی (و نه لفظی) حضرت مسیح و فارقلیط و حضرت محمّد، فارقلیط را {(كه در ایقان نامش برده نشده) اما در، ص17 [طبع 1900] به او اشاره رفته است} همان حضرت محمّد دانسته‌اند. از نظر آن حضرت، اتّحاد (توحید) و فرق (تفصیل)، چهارچوبه‌های تفسیری مرجعی هستند كه در آن‌ها هر دو نام صحیح می‌باشد.»(رمزوراز، ص162)
  5. «حضرت بهاءالله، از صحّت و جامعیّت متن گفتار فارقلیطی و نیز كلام رستاخیزی مسیحایی در متی 31-29/24، در مقابل اتّهامات اسلامی مبنی بر تباهی (تحریف)، دفاع به عمل می‌آورند و آن‌گاه به “تفسیر بین‌الكتبی” (تفسیر قرآن مجید به وسیلۀ عهد جدید و بالعكس)، مبادرت می‌ورزند.»(رمزوراز، ص162)
ب5) ابعاد تودرتو به همراه متون مُکمِّله
  1. «در كتاب ایقان می‌توان متنی زیرین را یافت كه جمال سبحان در آن، از طریق طرح‌واره‌ای موعودگرایانه كه نمادهای دیرین شیعی را به كار می‌گیرد، به مأموریّت خود اشاره می‌فرمایند. در این‌جا حضرت بهاءالله در همان حـدّی كـه موفّق می‌شونـد قائمیت حضـرت باب را حمایت كنند، توفیق می‌یابند با ایماء و اشاره، مشروعیّت مرجعیّت خود را وقایت فرمایند.»(رمزوراز، ص93)
  2. «امّا نمادگرایی (symbolism) را مبتنی بر زیرلایه‌ای از مجازیّت (figuration) می‌نمایند. در این نوع بیان، زیبایی خاصّی به چشم می‌خورد؛ چیزی كه وَرای زیبایی‌شناسی معمولی است؛ چیزی كه حال و هوای روحانی دارد و درك آن نوعی آزمون بصیرت به حساب می‌آید.»(رمزوراز، صص250- 249)
  3. «دفاع از مأموریّت حضرت باب- با تمامی اشارات ناسخانۀ آن- هدف معلوم و در واقع مصرّح کتاب ایقان است. با این وصف، در “لایه‌های زیرین متن”، این، مشروعیّت مرجعیّت نفسِ حضرت بهاءالله است که هشیارانه، جلوه‌گر می‌گردد. در نفس فرایند تفسیرِ آن حضرت، بُعدی نهانی موجود است و در وَرای تفسیرنمادین نیز رازی موعودگرایانه نهفته است؛ رازی که فقط تا حدّی هویدا می‌گردد.»(رمزوراز، ص288)
  4. «حضرت باب مُدّعای خود را سریعاً مطرح فرمودند؛ امّا حضرت بهاءالله چنین نکردند؛ بلکه میدان را برای سریان بشاراتِ مبشّر خود باز گذاشتند و بعضی اشاراتِ خود ارجاعی را نیز در‌‌هاله‌هایی از رمز و راز پوشانیدند. انسان نمی‌تواند از تحسین این حالت اعجاب‌انگیز، یعنی نحوۀ اشارات مؤلّف به خود باز ماند. تبیین و توضیح صحیح کتاب ایقان وابسته به درک همین نکته است که بدون آن، بُعدی مهم از محتوای متن، مفقود می‌گردد.»(رمزوراز، ص315)
  5. «در مجموع، ده فقره مذکوره به قصد این بوده که نمودی منصفانه از مضمون راز داری، عرضه نماید؛ موضوعی که زیر متن اصلیِ در کتاب ایقان محسوب است.»(رمزوراز، ص328)