کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بخش یازدهم- محتوای آن به همراه متون مُکمِّله 5

ب5-4-2) اصلاحات کُلّی و عمومی
ب5-4-2-1) مندرج در آثار مقدّسۀ بهایی
  1. «باری به عضد ایقان اصنام اوهام و اختلاف را بشكنید و به اتّحاد و اتّفاق تمسّك نمائید. این است كلمۀ علیا كه از‌ام الكتاب نازل شده. یشهد بذلك لسان العظمة فی مقامه الرّفیع . آن جناب و سائر اولیاء باید به اصلاح عالم و رفع اختلاف امم تمسّك نمائید و جهد بلیغ مبذول دارید. انّهُ هو المؤیّد الحكیم و هو المشفق الكریم .»(ادعیۀ حضرت محبوب، ص408)
  2. «نوصیكم بخدمة الامم و اصلاح العالم . از ملكوت بیان مقصود عالمیان نازل شد آنچه كه سبب حیات عالم و نجات امم است. نصایح قلم اعلی را به گوش حقیقی اصغا نمائید. آن‌ها خیر لكم عمّا علی الارض، یشهد بذلك كتابی العزیز البدیع .»(ادعیۀ حضرت محبوب، ص420)
  1. «لازال هر یک از مظاهر رحمانیه و مطالع عزّ سُبحانیه که از عالم باقی به عرصۀ فانی برای احیای اموات قدم گذارده‌اند و تجلّی فرموده‌اند، امثال تو آن نفوس مقدّسه را که اصلاح اهل عالم منوط و مربوط به آن هیاکل احدیه بوده، از اهل فَساد دانسته‌اند و مقصّر شمرده‌اند. قد قضی نحبهم فسوف یقضی نحبک و تجد نفسک فی خسران عظیم بزعم تو این محیی عالم و مصلح آن مفسد و مقصّر بوده جمعی از نسوان و اطفال صغیر و مرضعات چه تقصیر نموده‌اند که محلّ سیاط قهر و غضب شده‌اند.»(اقتدارات و چند لوح دیگر، صص304- 303)
  2. «نوصیكم بخدمة الامم و اصلاح العالم . از ملكوت بیان مقصود عالمیان نازل شد آنچه كه سبب حیات عالم و نجات امم است. نصایح قلم اعلی را به گوش حقیقی اصغا نمائید. آن‌ها خیر لكم عمّا علی الارض، یشهد بذلك كتابی العزیز البدیع .»(ادعیۀ حضرت محبوب، ص420)
  3. «لازال هر یک از مظاهر رحمانیه و مطالع عزّ سُبحانیه که از عالم باقی به عرصۀ فانی برای احیای اموات قدم گذارده‌اند و تجلّی فرموده‌اند، امثال تو آن نفوس مقدّسه را که اصلاح اهل عالم منوط و مربوط به آن هیاکل احدیه بوده، از اهل فَساد دانسته‌اند و مقصّر شمرده‌اند. قد قضی نحبهم فسوف یقضی نحبک و تجد نفسک فی خسران عظیم بزعم تو این محیی عالم و مصلح آن مفسد و مقصّر بوده جمعی از نسوان و اطفال صغیر و مرضعات چه تقصیر نموده‌اند که محلّ سیاط قهر و غضب شده‌اند.»(اقتدارات و چند لوح دیگر، صص304- 303)
  4. «این ایّام اغنام الهی (نماد مؤمنان) بین ذئاب ارض مبتلی و این مظلوم تحت براثن (چنگال‌ها‌ی) بغضا، و لکن شاکریم که حق عنایت فرمود و تأیید نمود به شانی که من دون سِتر و حجاب، ما بین احزاب اظهار نمودیم آنچه را که سبب اعظمست از برای اصلاح عالم و نجات امم. با احدی مداهنه (چاپلوسی) ننمودیم و در اجرای اوامر الهی توقّف نکردیم. ظلم ظالمین و ضرّ معتدین قلم اعلی را از اظهار کلمۀ علیا منع ننمود.»(اشراقات و چند لوح دیگر، ص10)
  5. «یا ایها المنجذب بآیاتی اسمع ما انزلناه لِأحد اولیائی اِنّا ما اردنا فی المُلک الّا الاصلاح یشهد بذلک مصباح العالم الّذی ما اتّخذ لحفظه زجاجاً و لا بلّوراً ولا حائلاً.»(اشراقات و چند لوح دیگر، ص19) (مضمون:‌ای کسی که منجذب به آیاتم هستی، بشنو آنچه را که برای یکی از اولیای خود نازل نمودیم: ما در ملک اراده نکردیم مگر اصلاح را. چراغ دانش گواه این امر است؛ چراغی که برای حفظ خود هیچ شیشه‌ و بلوری و محافظی اختیار نکرد.)
  6. «چندی قبل این خطبۀ مبارکه از قلم اعلی جاری و نازل، حال مجدّد ذکر می‌شود شاید به مرقاة (نردبان) انصاف صعود نمائی و در آنچه ظاهر شده تفکّر کنی و فائز شوی به آنچه که سبب اعظم است از برای نجات امم و اصلاح عالم.»(اشراقات و چند لوح دیگر، ص32- 31)
  7. «فی الحقیقه خطیئات آن نفوس (بابیان بخصوص بغداد) از حدّ احصا خارج. این مظلوم این اذکار را دوست نداشته و ندارد؛ مقصود آنکه بعضی آگاه شوند و به حق نطق نمایند(از جمله)، در صدد قطع سدرۀ مبارکه افتادنددر لیالی و ایّام به نصرت قیام نمودیم؛ به شانیکه اعراض احزاب عالم منع ننمود، و مقصودی جز اصلاح و اخماد نار ضغینه و بغضاء نبوده و نیست.»(اشراقات و چند لوح دیگر، ص49)
  8. «برهانی ما ظهر و یظهر من عندی و حجّتی قیامی علی الامر و اظهارُ ما امرت به من عنده بحیث ما منعتنی سطوةُ العالم و لا زماجیرُ الامم ارحموا علی انفسکم و علی المظلوم الّذی به ظهرت سلطنة اللّه و قدرته و عظمته و اقتداره قد اظهر الامر اَمام وجوه الامراء و الملوک و بَلّغَ الیهم رسالات اللّه و احکامه و اوامره و ما اراد بذلک الّا اصلاح العالم و اطفاء نار الضّغینة و البغضاء فی افئدة الامم.»(اشراقات و چند لوح دیگر، ص94) (مضمون: برهان من آنچه است که از نزدم ظاهر شده و می‌شود و حجت من قیامم بر امر و اظهار آنچه است که از نزد خداوند به آن امر شدم؛ آن چنان که نه خشم و غضب عالم و نه عربده و هیاهوی امم منعم نتوانست. به خود و به مظلومی که به واسطه او سلطنت و قدرت و عظمت و اقتدار الهی ظاهر شد، رحم نمایید. او در مقابل امراء و سلاطین برجسته، امر الهی را اظهار نمود و رساله‌های خداوند و احکام و اوامرش را به آنان ابلاغ نمود و قصدش نیز از این عمل صرفاً اصلاح عالم و اطفاء آتش بغض و عناد در قلوب امم بود.)
  9. «کلمة‌اللّه در ورق نهم از فردوس اعلی: به راستی می‌گویم، هر امری از امور اعتدالش محبوب؛ چون تجاوز نماید سبب ضرّ گردد. در تمدّن اهل غرب ملاحظه نمائید که سبب اضطراب و وحشت اهل عالم شده. آلت جهنّمیه (مثل بمب اتمی) به میان آمده و در قتل وجود شقاوتی ظاهر شده که شبه آن را چشم عالم و آذان امم ندیده و نشنیده. اصلاح این مفاسد قویۀ قاهره ممکن نه مگر به اتّحاد احزاب عالم در امور و یا در مذهبی از مذاهب. بشنوید ندای مظلوم را و به صلح اکبر تمسّک نمائید. اسباب عجیبۀ غریبه در ارض موجود؛ ولکن از افئده و عقول مستور، و آن اسبابی است که قادر است بر تبدیل هواء ارض کلّها و سمّیت آن سبب هلاکت.»(اشراقات و چند لوح دیگر، صص124- 123)
  10. «از اوّل ایّام در دست غافلین مبتلا (بودم). گاهی به عراق و هنگامی به ارض سرّ (شهر ادرنه) و از آنجا به عکّاء که منفای قاتلین و سارقین بوده مِن غیر جهت ما را نفی نمودند، و از این سجن اعظم معلوم نیست به کجا و چه جا محل گیریم ما در هر کجا باشیم و هر چه بر ما وارد شود، باید حزب اللّه به کمال استقامت و اطمینان به افق اعلی ناظر باشند و به اصلاح عالم و تربیت امم مشغول گردند. آنچه وارد شده و بشود سبب و علّت ارتفاع امر بوده و هست قسم به آفتاب حقیقت که از اعلی افق عالم اشراق نموده، حزب اللّه (پیروان حضرت بهاءالله) جز عِمار و اصلاح عالم و تهذیب امم مقصودی نداشته و ندارند. با جمیع ناس به صدق و صفا بوده‌اند؛ ظاهر‌شان عین باطن و باطن نفس ظاهر؛ حقیقت امر پوشیده و پنهان نه، امام وجوه ظاهر و هویدا.»(اشراقات و چند لوح دیگر، صص137- 136)
  11. «این ایّام راستی و صدق تحت مخالب (چنگال‌های) کذب مبتلا و عدل به سیاط (شلاق) ظلم معذّب؛ دخان فَساد جهان را اخذ نموده، به شانی که لایُری من الجهات الّا الصّفوف و لا یُسمع من الاَرجاء الّا صلیل السّیوف. از حق می‌طلبیم مظاهر قدرت خود را تأیید فرماید بر آنچه سبب اصلاح عالم و راحت امم است.»(اشراقات و چند لوح دیگر، ص154، طراز پنجم از لوح طرازات) (مضمون جملۀ عربی: در اطراف دیده نمی‌شود مگر صفوف لشگرها و در نواحی شنیده نمی‌شود مگر صدای برخورد شمشیرها.)
  12. «انا حملنا الشدائد و البلایا لاصلاح العالم و نجاة الامم طوبی لمن سمع و ویل لکلّ غافل مُریب.»(اشراقات و چند لوح دیگر، ص208) (مضمون: ما سختی‌ها و بلایا را به خاطر اصلاح عالم و نجات امم تحمّل کردیم. خوشا به حال کسی که شنید و وای به حال هر غافل شکّاک.)
  13. «بر اهل عالم طرّاً واجب و لازم است اعانت این امر اعظم که از سماء اراده مالک قدم نازل گشته، شاید نار بغضاء که در صدور بعضی از احزاب مشتعل است، به آب حکمت الهی و نصائح و مواعظ ربانی ساکن شود و نور اتّحاد و اتّفاق آفاق را روشن و منوّر نماید. امید آنکه از توجّهات مظاهر قدرت حق جلّ جلاله سِلاح عالم به اصلاح تبدیل شود و فَساد و جدال از ما بین عباد مرتفع گردد.»(مجموعه الواح نازل بعد از کتاب اقدس، ص11، بشارت پنجم از لوح بشارات)
  14. «باری تارة بالتّصریح و اُخری بالتّلویح آنچه باید گفته شود گفتیم آنچه از قلم اعلی جاری شده، سبب علوّ و سموّ و تربیت جمیع اهل عالم بوده و هست و از برای جمیع امراض دریاق اعظم است؛ لَو هُم یفقهون و یشعرون .»(مجموعه الواح نازل بعد از کتاب اقدس، ص41)
  15. «در یکی از الواح نازل: یا حزب اللّه به خود مشغول نباشید، در فکر اصلاح عالم و تهذیب امم باشید. اصلاح عالم از اعمال طیبۀ طاهره و اخلاق راضیۀ مرضیه بوده. ناصر امر اعمالست و مُعینش اخلاق.»(مجموعه الواح نازل بعد از کتاب اقدس، ص48)
  16. «امید هست که علما و امرای ارض متّحداً بر اصلاح عالم قیام نمایند و بعد از تفکّر و مشورت کامل، به دریاق (پادزهر) تدبیر، هیکل عالم را که حال مریض مشاهده می‌شود، شفا بخشند و به طراز صحّت مزین دارند.»(مجموعه الواح نازل بعد از کتاب اقدس، ص41)
  17. «این فانی از اهل ارض انصاف طلب می‌نماید که فی الجمله گوش لطیف رقیق محبوب را که از برای اصغای کلمۀ حکمت خلق شده، از سبحات و اشارات و ظنون و اوهام لایُسمِنه و لایُغنیه پاک و طاهر نمایند تا ناصح اقبال کند به اظهار آنچه سبب برکت عالم و خیر امم است. حال در اکثر ممالک نور اصلاح مخمود و خاموش و نار فَساد ظاهر و مشتعل.»(مجموعه الواح نازل بعد از کتاب اقدس، ص104)
  18. «باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک و یا وزراء در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتّحاد و اتّفاق را جاری فرمایند و از سِلاح به اصلاح توجّه کنند و اگر سلطانی بر سلطانی برخیزد سلاطین دیگر بر منع او قیام نمایند. در این صورت، عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نه، الّا علی قَدَرٍ مقدور لِحفظِ بِلادهم و اگر به این خیر اعظم فائز شوند، اهل مملکت کلّ به راحت و مسرّت به امور خود مشغول گردند؛ و نوحه و ند‌به اکثری از عباد ساکن شود.»(لوح شیخ محمّدتقی نجفی، ص24)
  19. «یا شیخ، قسم به آفتاب حقیقت که از افق سماء سجن مشرق و لائح، این مظلوم جز اصلاح قصدی نداشته. یشهد بذلک کلُّ عارفٍ بصیر و کلّ عالم خبیر.»(لوح شیخ محمّدتقی نجفی، ص28) (مضمون جملۀ عربی: هر عارف بصیر و عالم خبیری به این امر گواهی می‌دهد.)
  20. «در آن ارض (اصفهان) علمای اَعلام بسیارند، از جمله حضرات سادات که در بزرگی و شان معروفند؛ با ایشان مشورت نمائید و آنچه از قلم اعلی جاری شده بنمائید شاید بر اصلاح عالم و تهذیب نفوس امم مؤیّد شوند و ضغینه و بغضای مکنونۀ مخزونه در افئده را به کوثر نصائح الهی ساکن نمایند. این توفیق را از حقّ می‌طلبیم و لیس هذا علیه بعزیز .»(لوح شیخ محمّدتقی نجفی، ص44)
  21. «سبحان اللّه این حزب (اهل بهاء) به سلاح محتاج نه، چه که کمر همّت لأجل (برای) اصلاح عالم بسته‌اند. جندشان اعمال طیبه، سلاحشان اخلاق مرضیه، و سردارشان تقوی اللّه. طوبی لمن انصف .»(لوح شیخ محمّدتقی نجفی، ص55)
  22. «یا شیخ، مکرّر گفتیم حضرت پادشاه را در سنین معدودات نصرت نموده ایم. سال‌هاست در ایران امر مغایری ظاهر نشده، زِمام مفسدین احزاب در قبضه اقتدار مقبوض، احدی از حدّ تجاوز ننمود. لَعَمرُاللّه (قسم به خداوند) این حزب (اهل بهاء) اهل فَساد نبوده و نیستند؛ قلوبشان به نور تقوی منوّر و به طراز مَحبّة‌اللّه مزیّن؛ همّشان اصلاح عالم بوده و هست. و اراده آنکه اختلاف از میان برخیزد و نار ضغینه و بغضا خاموشی پذیرد تا جمیع ارض قطعۀ واحده مشاهده گردد.»(لوح شیخ محمّدتقی نجفی، ص90)
  23. «یا شیخ، باید علما با حضرت سلطان أیده اللّه متّحد شوند و در لیالی و ایّام بما یرتفع به شان الدّولة و الملّة تمسّک نمایند. این حزب (اهل بهاء) به تمام همّت، به تهذیب نفوس و اصلاح امور متشبّث و مشغولند.»(لوح شیخ محمّدتقی نجفی، ص101)
  24. «ای احزاب مختلفه، به اتّحاد توجّه نمائید و به نور اتّفاق منوّر گردید. لِوَجه اللّه در مقرّی حاضر شوید و آنچه سبب اختلاف است از میان بردارید، تا جمیع عالم به انوار نیر اعظم فائز گردند و در یک مدینه وارد شوند و بر یک سریر جالس. این مظلوم از اوّل ایّام الی حین، مقصودی جز آنچه ذکر شد نداشته و ندارد.»(دریای دانش، ص63)
  25. «اهل عالم از هر نژاد و ملّت و دین با این فرصت خطیر مواجه گشته‌اند که از تعلّقات ملّی و تباینات قومی که بین آنان جدائی افکنده قدم فراتر نهند و در ظلّ وحدت عالم انسانی درآیند و کره ارض را وطنی واحد شمارند. حضرت بهاءاللّه می‌فرمایند: اصلاح عالم و راحت امم ظاهر نشود مگر به اتّحاد و اتّفاق. امید است که انتشار ترجمۀ کتاب مستطاب اقدس در تحقّق این مقصد جلیل و وسیع‌النّطاق (فراگیر) حرکتی تازه بخشد و ابواب جدیدی را برای احیای عموم اهل عالم بگشاید.»(بیت العدل اعظم، مقدمۀ کتاب اقدس)
  26. «یا ملأ الانشاء لا تتّبعوا انفسکم آن‌ها لَامّارة بالبَغی و الفحشآء اتّبعوا مالک الاشیاء الّذی یأمرکم بالبرّ و التّقوی انّهُ کان عن العالمین غنیاً. ایاکم عن تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها و من افسد انّهُ لیس منّا و نحن بُرءآءُ منه کذلک کان الامر من سماء الوحی بالحقّ مشهوداً.»(کتاب اقدس، فقرۀ64) (ای خلق عالم، از نفس‌های خود تبعیّت نکنید، زیرا به زشت‌کاری و فحشاگری امر می‌کند؛ از مالک اشیاء (مظهر الهی) پیروی کنید که شما را به پاکیزگی و پرهیزگاری امر می‌نماید. او بی‌نیاز از اهل عالم است. مبادا بعد از این که اصلاحات زمین را فراگرفت در آن فَساد نمایید. کسی که فَساد کند از ما نیست و ما از او بیزاری می‌جوییم. امر الهی این‌گونه از آسمان وحی به حق و راستی نمودار شد.)
  27. «جمیع از برای اصلاح عالم خلق شده‌اند. لَعَمرُاللّه شئونات درنده‌های ارض لایق انسان نبوده و نیست. شأن انسان رحمت و مَحبّت و شفقت و بردباری با جمیع اهل عالم بوده و خواهد بود.»(آیات الهی1، اوّل شهرالنّور)
  28. «در اشجار ملاحظه نمائید: قبل از پیوند ثمرش قابل ذکر نه و بعد، از آن ظاهر می‌شود آنچه که شایستۀ تعریف است. شجر که از نبات محسوب است، به تربیت جزئی به این مقام فائز، حال در اشجار وجود تفکّر نمائید، اگر به تربیت مربّی حقیقی فائز شوند، به اصلاح عالم توجّه نمایند.»(آیات الهی1، نوزدهم شهرالمسائل)
  29. «حقّ جلّ جلاله از برای اصلاح عالم آمده تا جمیع من علی الارض به مثابۀ یک نفس مشاهده شوندوقتی به این کلمۀ علیا نطق نمودیم تا انوار آفتاب عدل جمیع احزاب مختلفه را منوّر فرماید و به مقام اتّحاد کشاند: لَیسَ الفَخر لِمَن یحِبُّ الوَطن بَل لِمَن یحِبُّ العالم . اگر نفسی صفیر این طیر معانی را که در این هواء با فضای نورانی طیران می‌نماید اصغا کند به طراز فراغت کبری مزیّن شود. این است معنی حرّیّت حقیقی ولکنَّ النّاسَ أَکْثَرَهُمْ لایشعرون .»(آیات الهی1، پنجم شهرالملک)
  30. «کلّ باید به افق اعلی ناظر باشند و همّت در اصلاح و رفع ما تَکَدَّرُ به العباد نمایند. از حقّ بطلب جمیع را به طراز عدل و انصاف مزیّن فرماید. طوبی از برای نفوسی که در لیالی و ایّام به نصایح و مواعظ، به تهذیب نفوس مشغولند. این فقرات باید اَمام وجوه احباء الهی ذکر شود که مباد نفسی غافل گردد و به امری که لایق ایّام الهی نیست مشغول شود.»(آیات الهی2، پنجم شهرالجلال)
  31. «امید هست که مُدُن قلوب عالم را به جنود مَحبّت و اصلاح فتح نمایند تا شائبۀ ضغینه و بغضا نماند و رایحۀ آن قطع شود. بُغاةِ (سرکشان) ارض و طُغاةِ (ستمگران) آن در هر عصری مانع خیر و ظهورات فیض فیّاض حقیقی بوده‌انداز حقّ اصلاح می‌طلبیم و تأیید می‌خواهیم. اوست قادر و توانا.»(آیات الهی2، ششم شهرالجلال)
  32. «این ایّام را بقائی نبوده و نیست. باید جمیع به اصلاح عالم و تهذیب امم و تبلیغ امر الهی به روح و ریحان و حکمت و بیان مشغول باشند. زود است که آثار قدرت از جهات عالم ظاهر و هویدا گردد.»(آیات الهی2، پنجم شهرالنّور)
  33. «قلم مظلوم در اکثر احیان به مَحبّت و شفقت و اتّحاد امر فرمود، و نصرت مذکوره در الواح را به تصریح تمام ذکر نموده، معذلک ملاحظه می‌شود بعضی فَساد را اصلاح دانسته‌اند و از نصرت شمرده‌اند. لا فَو الّذی خَلَقَ العالم بکلمة مِن عِندِه ، نصرت امر الله به حکمت و بیان بوده و آن هم به کمال روح و ریحان معلّق گشته.»(آیات الهی2، ششم شهرالنّور)
  34. «امید چنان است که اهل بها بما اَرادَ الله فائز شوند و مطالع الفت و اتّحاد گردند که شاید به عنایت الهی و فیوضات رحمانی، سبب اصلاح عالم و تعمیر آن گردند.»(آیات الهی2، هفتم شهرالنّور)
  35. «لازال این مظلوم عباد را به آنچه سزاوار مقامات و حفظ مراتب بود وصیت نمود و مقصودی جز تسکین نار بغضا که در افئدۀ احزاب عالم مشتعل است نبوده؛ چه که اصلاح، قبل از اطفاء نار مشتعله ممکن نه. در لیالی و ایّام ذکر نمودیم آنچه را که سبب اصلاح و اتّحاد و اتّفاق نفوس است؛ و لکن اهل عالم اکثری نصیحت مظلوم را نپذیرفتند و عمل نمودند آنچه را که آذان عالم اصغا نموده.»(آیات الهی2، دهم شهرالنّور)
  36. «هر یک را وصیت می‌نمائیم به آنچه که سبب ظهور مَحبّت و اصلاح عالم است. شأن انسان حکمت و مروّت و شفقت و امانت و دیانت است. اخلاق طیبه از اقوی جنود عالم محسوب. از حقّ می‌طلبیم دوستان را تأیید فرماید تا به مفاتیح اخلاق ابواب قلوب را بگشایند و به نور اتّفاق آفاق را منوّر سازند.»(آیات الهی2، چهاردهم شهرالکلمات)
  37. «بگو یا حزب اللّه، جهد نمائید و قدر و مقام خود را بدانید و بشناسید. چندی به اتّفاق و اتّحاد و رفع کدورات ما بین مشغول گردید و به کمال روح و ریحان در تطهیر افئده و قلوب عباد غافل توجّه نمائید. عنقریب اشراقات انوار آفتاب عدل بر عالمیان ظاهر و هویدا گردد. در صدد تهذیب امم و اصلاح عالم باشید. همّت را بزرگ نمائید و به اسم حقّ، بر تربیت نهال‌های مغروسه قیام کنید و در خیرات سبقت گیرید.»(آیات الهی2، ششم شهرالعلم)
  38. «باید کلّ الیوم به اسبابی تمسّک نمایند که سبب اصلاح عالم و دانائی امم است؛ و دانائی اسبابی است که انسان را حفظ نماید از آنچه سزاوار نبوده و نیست و همچنین تعلیم نماید به آنچه که منفعتش شامل او و اهل عالم گردد.»(آیات الهی2، اوّل شهرالشّرف)
  39. «ای دوستان الهی، بشنوید ندای مظلوم را و به آنچه سبب ارتفاع امر الهی است تمسّک نمائید؛ انّهُ یهدی من یشاء اِلی صراطه المستقیم این امریست که ضعیف از او به طراز قوّت ظاهر و فقیر به اکلیل غنا مزیّن. به کمال روح و ریحان به مشورت تمسّک نمائید و به اصلاح عالم و انتشار امر مالک قدم عمر گرانمایه را مصروف دارید.»(منتخباتی از الواح حضرت بهاءالله، نشر آلمان، فقرۀ92)
  40. «لازال قلم مالک قِدم به ذکر دوستان مشغول و متحرّک، گاهی فرات رحمت از او جاری و هنگامی کتاب مُبین از او نازل. اوست یکتا و خطیب اوّلِ دنیا، لازال بر منبر تمکین متمکّن و به مواعظ کافیه و نصایح نافعه ناطق. حق شاهد و خلق گواه که آنی خود را ستر نکرده و حفظ ننموده؛ اَمام وجوه اهل عالم قیام نمود و بما اراد امر فرمود. مقصود اصلاح عالم و راحت امم بوده؛ این اصلاح و راحت ظاهر نشود، مگر به اتّحاد و اتّفاق و آن حاصل نشود، مگر به نصائح قلم اعلی. بیانش آفاق را به نور اتّفاق منوّر فرماید، ذکرش نار مَحبّت برافروزد و سبحات مانعه و حجبات حائله را بسوزد. یک عمل پاک عالم خاک را از افلاک بگذراند و بال بسته را بگشاید و قوّت رفته را باز آرد.»(منتخباتی از الواح حضرت بهاءالله، نشر آلمان، فقرۀ131)
  41. «انا نحبّ أن نری کلَّ واحدِ منکم مبدءَ کلّ خیر و مشرق الصّلاح بین العالمین آثروا اِخوانکم علی انفسِکم فانظروا اِلی هیکل اللّه فی الأرض انّهُ انفق نفسَه لاصلاح العالم انّهُ لهو المنفق العزیز المنیع.»(منتخباتی از الواح حضرت بهاءالله، نشر آلمان، فقرۀ146) (مضمون: ما دوست می‌داریم همۀ را شما را مبدء خیر و مشرق صلاح میان عالمیان ببینیم. برادرانتان را بر خود مقدّم بدارید. به مظهر الهی در زمین بنگرید؛ او برای اصلاح عالم، وجود خود را انفاق کرد. به راستی او انفاق‌کننده‌ای عزیز و منیع است.)
  42. «ان التمدّن الّذی یذکره علماءُ مصر الصّنایع و الفضل لو یتجاوز حدَّ الاعتدال لتراه نقمةً علی النّاس کذلک یُخبرکم الخبیر انّهُ یصیر مبدء الفَساد فی تجاوزه کما کان مبدء الاصلاح فی اعتداله تفکّروا یا قوم و لا تکونوا من الهائمین سوف تحترق المدن من ناره و ینطق لسان العظمة المُلکُ للّه العزیز الحمید.»(منتخباتی از الواح حضرت بهاءالله، نشر آلمان، فقرۀ164) (مضمون: تمدّنی را که دانشمندان دیار صنایع و فضل از آن یاد می‌کنند، اگر از حدّ اعتدال خارج شود، بلایی برای مردمانش خواهید دید. خداوند خبیر این‌گونه شما را آگاهی می‌دهد. تمدّن اگر از حدّ اعتدال تجاور کند می‌تواند منشأ فَساد باشد، همان‌گونه که در محدودۀ اعتدال می‌تواند مبدأ اصلاح باشد. بیندیشید‌ای قوم و مباشید از سرگردانان. به زودی شهرها از آتش آن شعله‌ور خواهند شد و آن‌گاه لسان عظمت خواهد گفت: مُلک از آن خداوند است که عزیز و حمید است.)
  43. «قد اتى مالکُ القِدم لاصلاح العالم لو عرف النّاس لَطافوا حو ل العرش إنّ ربّک لهو العلیم الحکیم. مَثلهم کمثل الصّبیان انّ ربّک لمربّى العالمین. لو اردنا لاخذنا هم بکلمة من عندنا و لکن سبقت الرحمةُ غضبَ اللّه المقتدر العزیز القدیر.»(آثار قلم اعلی1، فقرۀ121) (مضمون: مالک قدم برای اصلاح عالم آمد؛ اگر مردم می‌فهمیدند حول عرش طواف می‌کردند. پرورگارت علیم و حکیم است. آنان به کودکان می‌مانند و پروردگارت مربّی عالمیان است. اگر می‌خواستیم به کلمه‌ای آنان را اخذ می‌کردیم؛ ولی رحمت بر عضب خداوند مقتدر عزیز قدیر سبقت گرفت.)
  44. «قد جئت من مطلع الفضل لاصلاح العالم طوبی لمن شهد بما شهد به اللّه ویل لکلّ منکر مکّار. طوبی لمن شرب رحیق البیان من ید عنایة ربّه الرّحمن ویل لکلّ معرض قام علی الاعراض.»(آثار قلم اعلی2، ص72) (مضمون: از مطلع فضل برای اصلاح عالم آمدم؛ خوشا به حال کسی که گواهی داد به آنچه که خداوند گواهی داد؛ و بدا به حال هر مُنکر مکّار. خوشا به حال کسی که از دست پروردگار رحمانش شراب بیان را چشید و وای به حال هر معرضی که بر اعراض قیام کرد.)
  45. «اى اهل ارض به اوهام از مالك اَنام محروم مشوید و به ظنون از رحیق مختوم خود را منع منمائید، آثارش عالم را احاطه نموده و آیاتش كل را فراگرفته، از خود و ما عنده (آنچه داراست) لاَجل (برای) اصلاح عالم و نجات امم گذشته، هر بصیرى شاهد و هر منصفى گواه كه در آنى خود را حفظ نكرده، لازال امام وجوه امرا و علما و ابطال ندا فرموده و امر نموده آنچه را كه سبب راحت و اطمینان اهل عالم است.»(لئالی‌الحکة1، فقرۀ93)
  46. «لَعَمرُالله (قسم به خداوند) كل از براى عرفان حق جلّ جلاله و اعلاء كلمه خلق شده‌اند، و همچنین از براى اصلاح عالَم و تهذیب امم، از عدم به وجود آمده‌اند، و سبب اعلا و علّت ارتقا، اتّحاد و اتّفاق عباد بوده و خواهد بود.»(لئالی‌الحکة1، فقرۀ110)
  47. «یا أَصْحابَ الآذان اسْمَعُوا نِداءَ اللهِ مالِكِ الأَسْمآءِ وَفاطِرِ السَّمآءِ انّهُ یدْعُوْكُمْ بِما یقَرِّبُكُمْ إِلَیهِ یشْهَدُ بِذلِكَ لِسان العَظَمَةِ فِیهذا الْمَقامِ الْمَنِیعِ، اِنّا ما أَرَدْنا إِلاّ نَجاةَ الأُمَمِ وَإِصْلاحَ الْعالَمِ وَلكِنَّ الْقَوْمَ أَعْرَضُوا عَنّا وَارْتَكَبُوا ما تَفَرَّقَتْ بِهِ أَرْكان الكَلِمَةِ الأُوْلى كَذلِكَ سَوَّلَتْ لَهُمْ انفسُهُمْ أَلا انّهُم مِنَ الأَخْسَرِینَ فِی كِتابِ اللهِ مالِكِ یوْمِ الدِّینِ، قُلْ یا مَلأَ الأَرْضِ ضَعُوا كُتُبَ الْقَوْمِ وَخُذُوا كِتابَ اللهِ الْمُقْتَدِرِ الْعَلِیمِ الْحَكِیمِ.»(لئالی‌الحکة3، فقرۀ60) [ای صاحبان گوش، بشنوید ندای خداوندی را که مالک اسماء و خالق آسمان است. او شما را فرامی‌خواند و به خود نزدیک می‌کند. لسان عظمت در این مقام منیع شاهدی است بر این حقیقت. ما چیزی جز نجات امم و اصلاح عالم نخواستیم؛ ولی قوم (مردم) از ما اعراض کردند و مرتکب شدند آنچه را که ارکان کلمۀ اولی را از هم گسست. این‌گونه نفس‌هایشان بر آنان غلبه نمود؛ بدانید که آنان در کتاب خداوند، مالک یوم دین، از زیانکارانند.بگو‌ای اهل زمین، کتاب‌های مردمان را بگذارید و کتاب خداوند مقتدر علیم حکیم را برگیرید.]
  48. «آنچه در رتبۀ اوّلیه سبب نظام عالم و ترقّى امم است صلح اكبر بوده و خواهد بود و تفصیل آن در زُبُر و الواح ذكر شده، انشاءالله در مدینۀ انصاف مؤتمرى از ملوك به مفاوضۀ این صلح اكبر جمع شوند و آنچه از قلم اعلى نازل شده مجرى دارند، در این صورت عالم ساكن و خود مستریح گردند. آنچه كه سبب و علّت ترقّى دولت و ملّت است اینست كه ذكر شد و لكن آذان واعیه باید و ابصار حدیده شاید تا ببینند و بشنوند. امید هست كه حقّ جَلَّ جَلالُهُ از توجّه و استقامت أُمنا و اصفیاى خود برانگیزاند خلقی را كه ملتفت شوند و به اصلاح عالم قیام نمایند.»(لئالی‌الحکة3، فقرۀ157)
  49. «مكلّم طور بر عرش ظهور مستوی وَ مِنْ غَیرِ سِتْر وَحِجابٍ اهل عالم را از علما و فقها و امرا و ملوك و سلاطین به صراط مستقیم و نباء عظیم دعوت فرموده و می‌فرماید، نار ضغینه و بغضا و ضوضای علما و سطوت امرا او را منع ننموده، اقتدار كلمۀ علیا به مثابۀ آفتاب ظاهر و هویدا، و مقصود آنكه آفاق عالم به نور اتّفاق منوّر شود و به اصلاح مزیّن.»(لئالی‌الحکة3، فقرۀ193)
  50. «اصل مذهب كه از سماء امر الهی نازل شده، مقصود اتّحاد و اتّفاق خلق بوده. یا طبیب، حال ملاحظه كن كه این گوهر پاك چگونه به غبار اوهام آلوده گشته و از ظلم نادانان به مقامی رسیده كه سبب و علّت بغضا ما بین عباد الله شدهامید چنان است كه اهل بها بِما أَرادَهُ اللهُ (به آنچه خدا اراده نموده) فائز شوند و مَطلَع الفت و اتّحاد گردند كه شاید به عنایت الهی و فیوضات رحمانی، سبب اصلاح عالم و تعمیر آن گردند.»(لئالی‌الحکة3، فقرۀ239)
  51. «قد اخترنا البلایا لإصلاح العالم واتّحاد من فیه، ایاكم آن تتكلّموا بما یختلف به الأمر كذلك ینصحكم ربكم الغفور یا احبائی أن اتّحدوا فی امر الله على شان لا تمرّ بینكم أریاح الاختلاف، هذا ما أمرتم به فی الألواح وهذا خیر لكم إن انتم تعلمون.»(آیاتُ‌الرَّحمن، فقرۀ 9 شهرُالجلال- امر و خلق3، ص234) (مضمون: بلایا را پذیرفتیم برای اصلاح عالم و اتّحاد اهل آن، مبادا به گونه‌ای تکلّم کنید که در امر الهی اختلاف افتد. پروردگار بخشاینده‌اتان این‌گونه شما را اندرز می‌دهد…‌ای دوستان من، در امر الهی آن چنان متّحد باشید که بادهای اختلاف میانتان نوزد، این است آنچه که در الواح به آن امر شدید و این، نکوتر است برای شما اگر می‌فهمید.)
  52. «بر اهل عالم طُرّاً (جمیعاً) واجب و لازم است اعانت این امر اعظم كه از سماء ارادۀ مالك قِدم نازل گشته، شاید نار بغضاء كه در صدور بعضی از احزاب مشتعل است، به آب حكمت الهی و نصائح و مواعظ ربانى ساكن شود و نور اتّحاد و اتّفاق آفاق را روشن و منوّر نماید. امید آنكه از توجّهات مظاهر قدرت حق جل جلاله (سلاطین و رؤسای جمهور عالم)، سِلاح عالم به اصلاح تبدیل شود و فَساد و جدال از ما بین عباد مرتفع گردد.»(آیاتُ‌الرَّحمن، فقرۀ 15 شهرُالجلال، امر و خلق3، ص23- مجموعه‌اى از الواح جمال اقدس ابهى كه بعد از كتاب اقدس نازل شده، ص11)
  53. «انشاءالله برق شوق در بدن عالم به مثابۀ رگ شریان به حركت‌اید و جمیع، از آن حركت كه سبب و علت احداث حرارت است، به حرارت محبت الله فائز شوند تا جمیع متّحداً به افق الله ناظر و به خدمتش قائم گردند، و خدمت حق امری است كه سبب اصلاح عالم است، نه نزاع و جدال.»(آیاتُ‌الرَّحمن، فقرۀ 15شهرُالعظمة- امرو خلق3، ص210)
  54. «كل را به افصح بیان وصیت نموده و می‌نمائیم به امانت و دیانت و ما تَرتفعُ به مقامُ الانسان فی الامكان این مظلوم شهادت می‌دهد بر اینكه عباد از برای اصلاح و أُلفت واتّحاد از عدم به وجود آمده‌اند. فَساد و نزاع لازال مردود بوده و هست. كتب و صحف و زُبُر الهی بشارت داده كه مقصود از این ظهور اعظم اصلاح عالم و امم بوده لاغیر، كه شاید به قوّۀ بیان، قو‌ّۀ حربیّه از میان برخیزد و عالم به قوّۀ حبّیّه اداره شود.»(آیاتُ‌الرَّحمن، فقرۀ 15شهرُالاسماء- مجموعه‌اى از نصوص مباركه در بارۀ صداقت و امانت تهیه‌شده از طرف دائرۀ نصوص و الواح، سنه 1987)
  55. «انسان بزرگست، همّتش هم باید بزرگ باشد در اصلاح عالم و آسایش امم؛ از حق می‌طلبم شما را مؤیّد فرماید بر آنچه سزاوار مقام انسان است.»(آیاتُ‌الرَّحمن، فقرۀ 1شهرُالعلم- مجموعه‌اى از الواح جمال اقدس ابهى كه بعد از كتاب اقدس نازل شده، ص108)
  56. «آنچه سبب نفع عالَم است هر چه باشد، لدی اللّه مقبول و محبوب؛ و دون آن هر چه باشد، مردود؛ چه که این ظهور محض نجات و اصلاح و اتّحاد و اتّفاق و راحت اهل عالَم بوده (است)»(حضرت بهاءالله، مندرج در گلزار تعالیم بهایی، ص170)
  57. «اِیاکُمْ أن تُفْسِدُوْا فِی الْاَرْض ِبَعْدَ اِصْلَاحِهَا وَ مَنْ اَفْسَدَ انّهُ لَیسَ مِنَّا وَنَحْنُ بُرَآءُ مِنْهُ کَذَلِکَ کان الاَمْرُ مِنْ سَمَاءِ الْوَحْی بالْحَقِّ مَشْهُوْدَا.»(حضرت بهاءالله، مندرج در گلزار تعالیم بهایی، ص469) (مضمون: مبادا در زمین بعد از اصلاح آن فَساد کنید؛ کسی که فَساد کند حقاً از ما نیست، و ما از او بیزاریم. این‌گونه امر از آسمان وحی به حق و راستی مشهود است.)
  58. «ما جز اصلاح عالم و سعادت امم مقصدی نداریم، معذلک آن‌ها ما را اهل نزاع و فَساد شمرده، مستحقّ سجن و نفی به بلاد می‌دانندآیا اگر تمام اقوام و ملل در ظلّ یک دیانت درآیند و جمیع مردمان مانند برادر شوند، روابط مَحبّت و یگانگی میان ابناء بشر استحکام یابد و اختلافات مذهبی از میان برود و تباین نژادی محو و زائل شود، چه عیب و ضرری داردبلی البتّه چنین خواهد شد. این جنگ‌های بی‌ثمر و منازعات خانمان سوز منتهی شود و صلح اکبر تحقّق یابد.»(حضرت بهاءالله، مندرج در کتاب بهاءالله و عصر جدید، خِطاب به ادوارد براون)
  59. «تقالید و تعصّبات در نفوس مخمرّ و اغراض و امیال شخصی در کلّ نفوس موجود. جز قوّۀ قاهرۀ تعالیم بها این تعصّبات را محو ننماید و این مفاسد قویّه که جسم امکان را مسموم و علیل نموده، اصلاح ننماید و به شعله مَحبّت الله و حرارت خلوص و انجذاب تبدیل ندهد. وقت خدمت یاران است و ایّام، ایّام خدمت و جانفشانی و سعی و جهد در نجات و استخلاص عالم انسانی. باید به افراد بشر پرداخت و به تربیت نفوس ابتدا و قیام کرد تا ملل عالم که مرکّب از افرادند و دوَل که از اجزای ملّت محسوب، هر دو تقلیب گردند و هدایت شوند و به این واسطه، وحدت عالم انسانی تاسیس شود و نجاح و فلاحش تحقّق پذیرد.»(حضرت عبدالبهاء، مائده آسمانی3، ص47)
  60. «ای اهل ایران، سرگردانی تا به کی و حیرانی تا چند و اختلاف آراء و مضاددت بی‌فایده و بی‌فکری و بی‌خبری تا چه زمان باقی؟ اغیار بیدار و ما بخواب غفلت گرفتار، جمیع ملل در اصلاح احوال عمومیۀ خود می‌کوشند و ما هر یک در دام هوی و هوس خود مبتلا،”دمبدم ما بستۀ دام نویم”؛ و خداوند عالمیان شاهد و گواهِ این عبد است که در بسط این مضامین (در شرایط اصلاح و آبادانی ایران، مندرج در رسالۀ مَدَنیّه) مقصد مداهنه و جلب قلوب و چشم به مکافات خیریّه از جهتی نداشته و ندارم؛ بلکه ابتغاءً لمرضات اللّه می‌گویم نظر از عالم و عالمیان بسته، به صون حمایت حضرت احدیت التجا نموده‌ام “لا أسئلکم علیه اجراً ان أجری الّا علی اللّه”»(حضرت عبدالبهاء، رساله مَدَنیَّه، صص17- 16)
  61. «و اگر نفسی گوید که هنوز اصلاحات مذکوره (اصلاحات ملل اروپا) چنانچه باید و شاید (در ایران) در حیّز وجود نیامده، اگر انصاف دهد این قصور از نتائج عدم اتّحاد آراء عمومیّه و قلّت همّت و غیرت متنفّذان و بزرگان مملکت صدور یافته. این بسی مبرهن و واضحست که تا جمهور اهالی تربیت نشوند و افکار عمومیّه در مرکز مستقیمی قرار نیابد و دامن عفّت و عصمت افراد اولیاء امور حتّی اهل مناصب جزئیّه از شائبۀ اطوار غیر مرضیّه پاک و مطهّر نگردد، امور بر محور لائق دوران ننماید و انتظام احوال و ضبط و ربط اطوار تا به درجه‌ای نرسد که اگر نفسی ولو کمال جهد مبذول نماید، خود را عاجز یابد از این‌که مقدار رأس شَعری (سر مویی) از مسلک حقانیت تجاوز نماید، اصلاح مأمول تامّ رخ ننماید.»(حضرت عبدالبهاء، رساله مَدَنیَّه، صص21- 20)
  62. «نیّات خالصه و معدلت پادشاهی و دانش و مهارت کاملۀ سیاسی اولیای امور و همّت و غیرت اهالی (ایران) چون جمع شود، روز به روز آثار ترقّی و اصلاحات کامله و عزّت و سعادت دولت و ملّت جلوه‌گر گردد.»(حضرت عبدالبهاء، رساله مَدَنیَّه، صص21- 20)
  63. «این کتاب مُبین (ایقان)،دور نمای طرح عظیم الهی را برای نجات عالم انسانی نمایان می‌سازد.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص211- 210)
  64. «وقتی استاد از هدف زندگانی یک فرد بهایی سؤال کرد، (حضرت ولی امرالله) به ایشان بسیار زیبا و موجز فرمودند که هدف نهائی زندگانی یک فرد بهایی تأسیس وحدت عالم انسانی است و بعد برای او شرح دادند که حضرت بهاءاللّه در زمانی ظاهر شدند که رسالت ایشان بایستی متوجّه جمیع عالم گردد، نه فقط افراد؛ مسئلۀ نجات، امروز فردی نیست. امروز نجات افراد در صورتی حاصل می‌گردد که عالم انسانی نجات یابد؛ یعنی دنیا بایستی تغییر و تبدیل و اصلاح کلّی پذیرد و مجامع عالم انسانی نیز دارای روح وحدت گردند و چون جمیع عالم و مجامع از مهالک نجات یافتند، این نجات و رستگاری شامل حال افراد نیز خواهد شد و بدین ترتیب، افراد نیز اصلاح می‌پذیرند و رستگاری می‌یابند.»(کتاب گوهر یکتا، ص232)
  65. «حضرت عبدالبهاء، در خلال این اسفار سرنوشت‌ساز (به آمریکا و اروپا)، در برابر مجامع بزرگی متشکّل از نمایندگان نحله‌های گوناگون که گاهی از هزار نفر نیز تجاوز می‌کرد، با سادگی درخشان، قدرت و نفوذ فراوان و برای نخستین بار در دوران قیادتش، اصول برجسته و بنیادین آیین اَبِ بزرگوارش را برای مردمان مغرب‌زمین، تشریح و توضیح نمود؛ اصولی که به همراه قوانین و احکام نازل در کتاب اقدس، مبادی اوّلیّۀ جدیدترین ظهورالهی برای عالم انسانی محسوبند. تحرّی حقیقیت، به صورت آزاد و عاری از قیدوبند تعصّب و سنّت؛ وحدت عالم انسانی، اصل محوری و اعتقاد اساسی در امر بهایی؛ وحدت اصولی همۀ ادیان الهی؛ محکومیّت تمامی انواع تعصّبات، چه مذهبی، نژادی، طبقاتی، یا وطنی؛ برقراری نوعی هماهنگی ضروری میان علم و دین؛ تساوی مردان و زنان، دو بالی که نوع بشر به کمک آن قادر به اوج‌گیری است؛ تمهید تعلیم و تربیت اجباری؛ گزینش یک زبان کمکیِ بین‌المللی؛ رفع فاصلۀ ناهنجار میان فقیر و غنیّ؛ تأسیس محکمه‌ای جهانی برای قضاوت در منازعات بین‌المللی؛ اعتلای کاری که با روحیۀ خدمت انجام شود، تا مرتبۀ عبادت؛ تکریم عدالت تا رتبۀ اصلی محوری و جاری در جامعۀ انسانی؛ تقدیر دیانت تا درجۀ پناه‌گاهی مستحکم برای صیانت تمامی مردمان و ملّت‌های گیتی؛ و استقرار صلحی عمومی و دائمی به عنوان هدف نهایی در حیات عالم انسانی؛ این‌ها برجسته‌ترین عناصر ضروری آن سیاست الهی را تشکیل می‌دهند که او، طیّ این اسفار تبلیغی، خطاب به رهبران اندیشۀ بشری و نیز توده‌های بزرگ انسانی، بیان و عیان فرمود.»(مرور معبود ، صص387- 386)
  66. حضرت عبد‌البهاء ارواحُنا لمظلومیته الفداء از یوم صعود جمال اقدس ابهی تا حین عروجِ روحِ اطهرِ انورش به افقِ اعلی و ملکوت اسنی، مدّت سی سال، نَه روز راحت داشت و نَه شَب آرام؛ وحیداً فریداً مظلوماً مسجوناً به اصلاح عالم پرداخت و به تربیت و تهذیب مَنْ فی الامکان قیام فرمود. شجره امر را سقایه نمود و سدرۀ تقدیس را از عواصف و قواصف شدیده محافظه فرمود. دین اللّه را حمایت و حراست نمود و شریعت اللّه و مذهب اللّه را صیانت فرمود. اعدای امر را مقهور ساخت و بدخواهان را مأیوس و ناامید کرد.»(حضرت ورقۀ علیا، رسالۀ ایّام تسعه، ص547)
ب5-4-2-2) مندرج در کتاب رمزوراز و سایر منابع
  1. «همین آرمان كودكی [تأثرات ناشی از قتل‌عام همۀ افراد ذكور قبیلۀ یهودی بنی‌قریظه، به فرمان حضرت محمّد (قرآن، سورۀ 33، آیۀ26)] است که بعدها به گونۀ عزمی صمیمی تكامل و تبلور می‌یابد. از این خاطره عیان می‌گردد كه حضرت بهاءالله استعداد و آمادگی خود را نسبت به اصلاحات اجتماعی و اخلاقی، در حسّاسیت زودرس دوران كودكی نیز نمایان نموده‌اند.»(رمزوراز، ص15)
  2. «كتاب مستطاب ایقان پُلی رستاخیزی (eschatological) است؛ پلی كه از ساحل اسلام آغاز شده، جریانه‌ای اصلاح‌گرایانۀ دروازۀ بابیّت را طی نموده، تدریجـاً و متكاملاً از عـالم اسلام دور شده، و سرانجام به ارض موعود، یك جهانبینی جدید دینی، واصل گشته است.»(رمزوراز، ص17)
  3. «در پـرتو این قضیه، چیـزی نگذشت که کتاب ایقان به عنوان برهان حقانیّت مظهریّت حضرت بهاءالله، به کاربرده شد و شرایط را مهیّا کرد که آن حضرت، بعداً به عنوان «مُصلح عالم» ، تعلیمات و اصلاحات خود را مطرح فرمایند.»(رمزوراز، ص328)
  4. «مـدل عارفانه (که مک‌ایون مطرح می‌کند و در آن سعی می‌نماید حضرت بهاءالله را یک عارف صوفی جابزند- م)، از توضیح دعاویِ اصلاح‌گرایانۀ حضرت بهاءالله نیز عاجز می‌ماند. به بیانی ساده، حضرت بهاءالله “تبشیرِ”(کاربرد اصطلاحی مسیحی) شهودیِ خود را در سال 1852، در سجن سیاه چال، تجربه فرمودند؛ و در سال 1863 در بغداد، “اظهار امر علنی” نمودند؛ و سپس در سال‌های (68- 1863) در استانبول و ادرنه، امر خود را به تاجداران و زمامداران پُرقدرت قرنِ گذشته، “اعلان عمومی” کردند؛ و بعد از آن، در طول سال‌های (92- 1868)، در عکّا، یک دورۀ ممتد قانونگذاری را، آغاز نمودند؛ که در خلال آن، سیستمی بدیع را برای اصلاح عالم انسانی، اِکمال و ارائه فرمودند.»(رمزوراز، ص331)
  5. «لهذا آن حضرت بعد از اثبات داعیۀ خود بر قدرت و مرجعیّت (توسّط نزول کتاب ایقان- م)، به اِعمالِ اصلاحات و وضعِ قوانین آغـاز فرمودند. با چنین ذخیرۀ غنیِ تقنینی است که بعدها، کتاب ایقان ارتباط می‌یابد. بنا بر این خردمنـدانه نیست که این کتاب مبین فقط در حدِّ یک اثر تفسیری ملحوظ گردد. براهین این سِفر جلیل در مدّتی قلیل و به طور مؤثّر، مرجعیّت حضرت بهاءالله را تثبیت کرد و ایمان آنانی را که مجذوب فرّۀ ایزدی آن حضرت شده بودند استحکام بخشید؛ کسانی که بعدها برنامۀ ایشان جهت صلح و سلام عالم انسان بیش از پیش آنان را مفتون و مجذوب آن حضرت نمود.»(رمزوراز، ص333)
  6. «بعد از آن (بعد از نفی و رفع سدّ خاتَم‌النّبیین- م)، جمال رحمن، دست به تنظیم اصول و قوانینی زدند که جهت شکل‌گیریِ اصلاحاتِ بهائی، لازم به نظر می‌رسید.»(رمزوراز، ص335)
  7. «اکنون، خارج از حوزۀ مأموریّت این پژوهش، چند کلمه‌ای هم باید راجع به طبیعت و وسعت اصلاحاتِ حضرت بهاءالله گفتـه شود. در گسترۀ نفوذ حضرت بهاءالله، به سه مرحلۀ اصلاح می‌توان اشـاره نمـود که متوالیاً به نوعی کنش‌باوری در ورایِ قلمروِ اسلام، منتهی می‌گردد. کتاب ایقان، در روندِ اصلاحاتِ مورد نظر حضرت بهاءالله، به عنوان مرحله‌ای مقـدماتی به رشتۀ تحریر در آمد. نهایتاً جمال ابهی بـه عنوان یک مُصلح 1)در آغـاز بـه جـامعۀ بابی نظر نمودند. 2)متناوبا به ایران توجّه فرمودند و 3)به نحو ارجح و افضل به عالم انسانی التفات کردند. آن حضرت در اکثریتِ دوران مظهریّتشان، مجذوب اصلاح عالم بودند.»(رمزوراز، ص335)
  8. «حضرت بهاءالله در چـه زمانی، به طور جدّی بـه تفکّر در بارۀ اصلاحات جهانی پرداختند؟ اشـاره‌ای بـه این مسأله را می‌توان در فقرۀ زیـر مشاهده نمود. آن حضرت در آخرین اثر عمدۀ خود، لوح ابن ذئب (1890)، فرازی از زندگی شخصی خود را نقل می‌فرمایند که نشان دهندۀ توجّه ایشان است به مسائل و مشکلات موجودی که به علت تعدّد و تفاوت السنه، به وجود آمده است: “در آستانه،(نوع دیگر اشاره به استانبول- م) یومی از ایّام کمال پاشا نزد مظلوم حاضر و از امور نافعه ذکری به میان آمد. ذکر نمودند که السن متعدّده آموخته‌اند. در جواب ذکر شد عمری را تلف نموده اید. باید مثل آن جناب و سایر وکلای دولت مجلسی بیارایند و در آن مجلس یک لسان از اَلسُن مختلفه و همچنین یک خط از خطوط موجوده را اختیار نمایند و یا خط و لسانی بدیع ترتیب دهند و در مدارس عالم اطفال را به آن تعلیم فرمایند. در این صورت دارای دو لسان می‌شوند؛ یکی لسان وطن و دیگری لسانی که عموم اهل عالم به آن تکلّم نمایند. اگر به آنچه ذکر شد تمسّک جوینـد، جمیع ارض قطعۀ واحده مشاهده شود و از تعلیم و تعلّم السن مختلفه فارغ و آزاد شوند.” بر طبق این افشاسازیِ شخصی، اندیشۀ حضرت بهاءالله در بارۀ اصلاحات جهانی، از دورۀ استانبول (1863) بـه بعد آغاز شده که فاصلۀ چندانی با زمان نزول کتاب ایقان ندارد.»(رمزوراز، صص338- 337)
  9. «در کتاب”‌ایقان‌” بنگرید تا ببینید قلم‌اعلی با چه شورى به جنبش در مى‌آید و شخص مجاهد را که اراده سلوک دارد برادر خود مى‌نامد ‍(ایقان، صص١٤٨- ١٥٣) و از او مى‌خواهد تا گوش دل بگشاید و آنچه بر وى لازم است از زبان دلدار بشنود، و لوازم این سفر را یکایک فرو مى‌خواند.»(دکتر علی‌مراد داودی، الوهیّت و مظهریّت، فونت نیورومن14، ص60)
  10. «در کتاب”ایقان” در ضمن بیانى که با کلمه”اى برادر من” شروع مى‌شود، شرایط این سلوک را ذکر مى‌فرمایند و سرانجام مى‌گویند که نهایت این سیر و سفر این است که انسان به شهر خدا درآید. شهر خدا یا مدینة‌الله کتاب اوست که در هر هزار سنه، او ازید، ظاهر مى‌شود. یعنى مرحله‌اى که همه مراتب سلوک به انجام مى‌رسد و انسان به جائى مى‌رسد که فانى مى‌شود و به شهر خدا در مى‌آید. همان مقامى است که مظهر امر را در مى‌یابد.» (دکتر علی‌مراد داودی، الوهیّت و مظهریّت، فونت نیورومن14، ص107)
  11. «این منشور جلیل (کتاب ایقان)کاشف نقشۀ عظیمۀ الهیّه جهت نجات عالم بشریّه است.»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءالله، ص….**)