ب5-1) بعد تفسیری
ب5-1-1) از منظر نصوص بهایی
- «اینکه از “بعثت” سؤال نمودید، (در این مورد) در کتاب ایقان نازل شده آنچه که کافیست طوبی للعارفین.»(حضرت بهاءالله، مجموعۀ الواح چاپ مصر، ص166)
- «در کتب مقدّسه مذکور است که مسیح دوباره آید و به علاماتی مشروط است؛ هر وقتی که آید به آن علاماتاید. از جمله علامات اینکه آفتاب تاریک گردد و ماه نور ندهد و ستارگان آسمان بر زمین فرو ریزند. در آن وقت جمیع طوائف زمین ناله و حنین کنند. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و ببینند که ابن انسان بر ابر سوار با قوّت و جلال عظیم میآید. تفسیر این آیات را جمال مبارک در رسالۀ ایقان مشروحاً فرمودهاند، احتیاج به تکرار نیست؛ به آن مراجعت کنید معانی آن کلمات را ادراک خواهید نمود.»(حضرت عبدالبهاء، مفاوضات مبارک، ص84، بخش 26- کو)
- «مسیح میفرماید من شاید بیایم و شما هنوز در خوابید، زیرا آمدن ابن انسان مثل آمدن دزد است. شاید دزد در خانه است و صاحب خانه خبر ندارد. پس واضح و مبرهن گشت که این علامات (نحوه رَجعَت حضرت مسیح) معنی دارد، مقصود به ظاهر نیست و معانیش در کتاب ایقان مفصّل بیان شده است. به آن مراجعت نمایید.»(حضرت عبدالبهاء، مفاوضات مبارک، ص84، بخش 26- کو)
- «آیۀ چهاردهم از فصل ثالث یوئیل تا آیۀ هفدهم، اخبار به ظهور جمال مبارک است و تفسیر آفتاب و ماه تاریک میشوند و ستارهها از نور باز میمانند و زمین متزلزل میشود؛ معانی این آیات در کتاب ایقان موجود (است).»(حضرت عبدالبهاء، منتخبات مکاتیب4، ص186، لوح شماره166)
- «در رسالۀ ایقان هیکل بشری را به منزلۀ سحاب شمردهاند و حقیقت نورانیه را به منزلۀ آفتاب و “حینئذٍ تشهدون ابن الانسان آتیاً علی سحاب السماء بقوّاتٍ و مجدٍ عظیم” عبارت انجیل را به اینگونه تفسیر و تأویل فرمودهاند.»(حضرت عبدالبهاء، مکاتیب1، ص279)
- «این کتاب (ایقان)فقرات تمثیلی عهد جدید (انجیل)، آیات مبهمۀ قرآن مجید، و احادیث رمزی نَبَوی- متونی که مورث سوء تفاهمها، شک و تردیدها، و خصومتهای دیرینه بوده، پیروان سیستمهای بزرگ دینی دنیا را چنین به اختلاف و جدایی افکنده است- را ذکر میکند و توضیح میدهد.»(حضرت ولیِّامرالله، مرور معبود، ص211- 210)
- «اصیلترین و سرنوشتسازترین تفسیر قرآنیِ ایقان به راستی استدلال در این مورد است که چگونه خداوند، با وجود مقام حضرت محمّد به عنوان «خاتَمَالنَّبیّین»(قرآن33:40)، پیامآور دیگری بعد از آن حضرت تواند(و خواهد) فرستاد.»(کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمَالنَّبیّین”، ص1)
- «رویكرد تفسیری حضرت بهاءالله شاهکاری نبوغآمیز است که استدلالی اساساً اسلامی را به کار میگیرد تا حقیقتی را اثبات نماید که ظاهراً برای اسلام سنّتی، چه شیعی و چه سنّی، نامانوس و بیگانه است.»(کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمَالنَّبیّین”، ص1)
- «برای گرایش و گِرَوشی که حضرت بهاءالله قصد ایجاد آن را داشتند، تفسیر و تبیین، بنیانی اصولی و اعتقادی را مهیا ساخت که بر اساس آن، قیامتگرایی و قیامتشناسی، به قدرت و اختیاری روحانی در راستای قانونگذاری، مُبدّل گشت.»(کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمَالنَّبیّین”، ص2)
- «بحث انگیزترین استدلال قرآنیِ مؤسّس دیانت بهائی، مدّعای ایشان است مبنـی بـر ایـن که محقّقان و مفسّران اسلام، در تفسیر آیۀ40/33، که شامل عبارت “خاتَمَالنَّبیّین” است، اشتباه کردهاند؛ زیرا به وعدۀ صریح الهی در مورد یک ظهور وراقرآنی که در چهار آیه آن سوتر، 44/33، ذکر شده است، توجّه ننمودهاند. آیۀ اخیر به “لِقاءُالله” خجستۀ موعود اشاره کرده؛ قطعیت این دیدار را برای مؤمنان در روز رستاخیز تصریح میکند.»(کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمَالنَّبیّین”، صص3- 2)
- «ایقان چه نوع تفسیری است؟ قبل از هر چیز باید گفت که یک تفسیر کلاسیک نیست؛ زیرا شرح و بسطی آیه به آیه ارائه نمیدهد. به بیانی صحیح، ایقان یک تفسیر نمادین از قرآن و نیز تا حدّی کمتر، از عهد جدید است.»(کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمَالنَّبیّین”، صص4)
- «حضرت بهاءالله در کتاب ایقان، پیش از اقدام به تفسیر نمادین آیات قرآن، تا حدّی زیاد، با توسّل به اصل بیهوده انجامی(یعنی به بیهودگی انجامیدن معنا- م) در صورت ظاهرگرایی، حضور لسان مجازین را در آنها اثبات مینمایند؛ و هنگامی که ظرفیت نمادین آنها مُبرهن شد؛ نمادهای موجود را، در حوزۀ وعود قرآنی، تفسیر میکنند و سپس نتیجه را با شرایـط تـاریخیِ معـاصرِ حیاتِ خود منطبق میسازند؛ و در نهایت، خواننده را آزاد میگذارند تحقق آن وعود را بپذیرد یا ردّ نماید. چنین حرکتی تفسیری اغلب، معنی سطحیِ انسانگونه انگار خدا را نفی میکند، و بعد، این ظاهرگرایی را مشمول حکم به بیهودگی انجامیدن قلمداد مینماید.»(کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمَالنَّبیّین”، صص6)
- «برای عموم مسلمانان، این که قرآن، حضرت محمّد را “خاتَمَالنَّبیّین” میخواند، مهمترین آیۀ پیامبرشناسانۀ این کتاب مبین است (و از لحاظ اصول اعتقادات، یکی از بحث بر انگیـزترین آیات نیز محسوب است). با وجود این، حضرت بهاءالله انگشت روی چهار آیه آن سوتر مینهند و آن را (به همراه معادلهای دیگرش)، محور مرکزی تفسیر و معمّای تمامی استدلال خود قرار میدهند. در این آیۀ شریفه میخوانیم: “تحیّتُهُم یومَ یَلقَونَهُ سلامٌ و اَعَدَّ لَهُم اجراً کریماً”» (قرآن 33:44) (کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمُالنَّبیین”، صص9)
- «میتوان ایقان را پر نفوذترین تفسیر قرآنی در ورای دنیای اسلام محسوب داشت.»(کریستفر باک، مقالۀ “در ورای خاتَمُالنَّبیین”، صص9)
- «تا حین نزول کتاب ایقان اهمّیت رسالت انبیاى مقدّسۀ الهى، مقصد از ظهور آن مظاهر رحمانى و معانى حقیقى کلمات کتب آسمانى مکتوم و مجهول مانده بود. با نزول این کتاب مستطاب اهمّیت “کلمه”ای که مطابق سفر دانیال “تا زمان آخر مخفى و مختوم شدهاست” ظاهر و آشکار شد و “ختم”ی که خداوند سالیان دراز بر کتب مقدّسۀ تمام ادیان گذاشته بود، برداشته شد.»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءالله، ص….)
- «یک خاصّیّت منحصر به فرد در این کتاب (ایقان) است که خواننده، چه متأله باشد، چه بیدین، چه باایمان باشد، چه بیایمان و چه مخالف باشد و یا بیطرف، نمیتواند از دست این خاصّیّت بگریزد و آن، نظم فکریِ دقیقی است که در تفسیر جدید از قرآن در کتاب ایقان موجود است. ممکن است کسی نظم فکری و استدلالی بهاءالله را در این اثر گران قدر نپذیرد، اما کسی نمیتواند منکر بشود که یک ساختار بدیع در نگاه به کتابهای آسمانی و خصوصاً قرآن، در کتاب ایقان وجود دارد.»(تورج امینی. خوابهای رسولانه یا پیچ و تابهای غیر مسؤولانۀ عبدالکریم سروش؟ سایت بالاترین، ۱۶ مرداد ۱۳۹۵)
- «اهمّیتی که کتاب ایقان در تأویل آیات قرآنی دارد، از این بابت است که تمام آیات متشابهات قرآن، به شکلی معنا میگردند و این اجزا به گونهای در کنار هم مینشینند که تصویری جدید، اما دقیق از روایتهای قرآنی به دست میآید. این تفسیرها و یا تأویلها، همانند اجزای یک پازل عمل میکنند و وقتی پازل چیده شد، تصویر زیبایی به چشم میآید که قابل وصف نیست.»(تورج امینی. خوابهای رسولانه یا پیچ و تابهای غیر مسؤولانۀ عبدالکریم سروش؟ سایت بالاترین، ۱۶ مرداد ۱۳۹۵)
ب5-1-2) از منظر کتاب رمزوراز
ب5-1-2-1) تفسیر کلاسیک (سنّتی)
- «كسی یافت نمیشود كه این كتاب مبین (ایقان) را بخواند و مبهوت حجم وسیع تفسیرات و اشارات موجود در آن، مربوط به كتاب مستطاب قرآن، نشود؛ شاید به این سبب كه اوّلین گیرنده و خوانندۀ آن، یك مسلمان شیعه مذهب، یعنی خال اكبر حضرت باب (1850- 1819)، مبشّر اعظم جمال قدم، بوده است.»(رمزوراز، صه، خوان کول)
- «تفسیر و تبیین كتب الهی حائز این قدرت و توانایی است كه نقش خود را معكوس سازد. بدین معنی كه تفسیرِ روشن و متقن، در واقع گذشتهای است كه زمان حال را تبیین میكند و در این رهگذر، این فقرات متشابۀ كتب سماوی است كه به خصوص مستعدّ تأثیرپذیری از این فرایند خجسته هستند؛ یعنی فقراتی كه حاوی امثال و اشباه، بیانات مَجازین و نظارههای قیامتنشان بوده، به یك معنا “تاریك” تلقی میشوند.»(رمزوراز، ص9)
- «كتاب مستطاب ایقان، اثر حضرت بهاءالله، كاری است تفسیری روی انجیل جلیل و قرآن مجید. معمولاً آثار تفسیری، چه آكادمیك باشند چه سنّتی Pastoral) )، غیرقطعی و میرا هستند؛ یعنی چندی در دوایر تفسیر سریان مییابند و بعد به آرامی، با جایگزین شدن توسّط تفاسیر دیگر، میمیرند. امّا كتاب مستطاب ایقان بر خلاف این جریان، حتّی موفّق به خلق ساختار و قالب بنیادی یك دیانت جدید جهانی گشته است.»(رمزوراز، ص9)
- «هم در دیدگاه آن حضرت از تاریخ و هم در نظریّۀ ایشان برای مدنیّت، تكریم و تعظیم قرآن، به گونهای پر شور و حال استمرار مییابد. اظهار نظر قاطع و صریح آن حضرت است كه “این قرآن حجّت است برای مشرق و مغرب عالم.” به همین سبب است که تفسیر و توضیحی قانعکننده از قیامتشناسی قرآن لازم میآید؛ یعنی همان نیازی كه سبب نزول ایقان شد. طیّ این رساله، جوانب مختلف این قیامتشناسی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.»(رمزوراز، ص10)
- «كتاب ایقان اثری بسیار فراتر از یك تفسیر است.»(رمزوراز، ص11)
- «در كتاب مستطاب ایقان، جمال سبحان میكوشند مدلّل سازند كه نفس قرآن كریم عملاً وقوع ظهوری عظیم (یعنی پیامبری بعد از حضرت محمّد) را در آینده، پیشبینی كرده است، و این كارِ تفسیریِ كوچكی نیست؛ زیـرا زمانی که مانع خَتمیّت ظهور كنار گذاشته شود (کاری که این تفسیر کرده است- م)، بهاءالله مفسّر در جامۀ بهاءالله مُنزِل ظاهر میگردد.»(رمزوراز، ص13)
- «حضرت بهاءالله با كاربرد ابزاری تفسیری که برای همگان قابل درك است، در جهت توجیهِ حقانیّت سخن خود، از نصوص قدیمه تولید معانی جدیده میفرمایند.»(رمزوراز، ص13)
- . «این، “واقعیّتِ” پدیدارشناسانۀ تجلّیات بدیعۀ الهیّه در نفس حضرت باب و آنگونه که روشن خواهد شد، در نفس حضرت بهاءالله است که کاربرد فنون تفسیری را کنترل و هدایت مینماید. وقتی تفسیر به عنوان وسیلهای خطیر در جهت اقبال و عرفان ظهوری فرااسلامی عمل مینماید، نفس تبیین و تفسیر، خود، جزیی از آن ظهور محسوب میشود؛ درست همانگونه كه کلید جزیی از درب به حساب میآید.»(رمزوراز، ص13)
- «تفسیر قرآن: معنای ظاهری آیات را چطور میتوان با تعابیر مطرح در میان بابیان وفق داد؟»(رمزوراز، ص47) (یکی از اسئلۀ جناب خال از جمال مبارک)
- «حضرت بهاءالله تعبیر و تفسیر “خاتَمالنّبین” را تا افقهایی بسیار فراتر از محدودههای اسلامی گسترش میدهند. برای تقویت فرایند تفسیر، احادیث شیعی، به وفور در دسترس آن حضرت بوده است، ذخیرۀ وسیعی كه هر مفسّری میتواند قانوناً از آن برداشت كند.»(رمزوراز، ص100)
- «در وَرای “خاتَمُالنّبیین” عرصۀ گستردۀ تفسیر قرار میگیرد. حضرت بهاءالله با ارائۀ یك معادلۀ سـادۀ قرآنی، مسیری كاملاً بدیع از تفسیر افتتاح میفرمایند و آن اینكه قائمِ سنّت اسلامی، همان “لِقاءُالله” مـذكور در قرآن است. آن حضـرت در خلال كتاب ایقان، به طور پیوسته، شخص قائم را معادل “لِقاءُالله” قرآنی قلمداد میفرمایند كه در این یکسان انگاری، “صفات” الوهیّت (و نه ذات او)، در یک تحقّقبخشندۀ رستاخیزی كه فرّه و جذبۀ فوقطبیعیش (charisma) معرّف حقیقت الوهیّت است، حلـول مینماید.»(رمزوراز، ص101)
- «عقیدۀ مواجهه با خداوند در روز رستاخیز، موجد مضمون تفسیری اصلی در كتاب ایقان است. معهذا، حضرت بهاءالله به سختی میكوشند حقیقت حضرت الوهیّت را از هر نوع انسانگونه انگاری (Anthropomorphism) چه قرآنی و چه غیران، مبرّا سازند. آن حضرت جریان پاكسازی مفاهیم انسانگونه انگاریِ خداوند را به قیامتشناسی قرآن نیز تسرّی میدهند و تصریح میکنند که در نمایش رستاخیزی، خداوند هرگز تشخّص و تجسّم نمییابد، بلكه آن را هدایت میكند.»(رمزوراز، ص101)
- «حضرت بهاءالله به گونهای تفسیری و به وسیلۀ خِرَدمایهای فصیحانه، جریان استدلال خود را بسط و گستـرش میدهند و در این مسیر، گهگاهی به درك مشترك مخاطبان خود نیز متوسّل میشوند؛ (مثلاً به بعضی بیهودهگوییهای كلامی كه از ظاهرانگاری آیات قرآنی ناشی میشود، اشاره میفرمایند.)»(رمزوراز، صص104- 103)
- «حضرت بهاءالله سلسلهای از فنون تفسیری را به كار میگیرند تا سرشت مَجازیِ قیامت قرآنی را توضیح دهنـد. با در نظر گـرفتن این مَجازیّتِ زمینه ای، آن حضرت به تفسیر نمادین آیات قیامتنشان، بـر حسب تحقّقشان در همان زمان، مبادرت مینمایند.»(رمزوراز، ص113)
- «كتاب مستطاب ایقان اساساً بحث و استدلالی است فصیحانه و گسترده كه به تعبیر و تفسیری نمادین از صُوَر قیامتنشانی منتهی میگردد كه پیاپی در متن قرآن رخ مینمایند.»(رمزوراز، ص113)
- «حضرت بهاءالله، به عنوان یك ایرانی و یك مفسّر، میراث مرغوب تفسیر ایرانی را غنیتر میسازنـد.»(رمزوراز، ص123)
- «این كتاب مستطاب، در حالی كه ریشههای اسلامی آن در زمینۀ سنّت ابراهیمی كِشته گشته، از تنۀ تفسیر كلاسیكی كه شاخۀ تأویل (تفسیر نمادین) شیعی از آن روییده، تغذیه میكند. این اثر ثمین، ثمرۀ یك سنّت تفسیری پیچیده است و معرّف جهان بینی بهائی، در شكل جنینی آن میباشد.»(رمزوراز، ص124)
- «كتاب ایقان یك كار تفسیری است و به قولی «جزء سوّم» قرآن، یعنی آیات قیامتنشانی را كه محتاج مؤوّل (تأویل كننده) هستند، هدف قرار میدهد. بنابر این، اگر بخواهیم درست بگوییم، نقش حضرت بهاءالله، همان نقش یك مؤوّل است.»(رمزوراز، ص124)
- «”هوالّذی انزل علیك الكتابَ، منه آیاتٌ محكماتٌ، هنَّ امُّّالكتاب، و اُخَرُ متشابهاتٌو ما یعلَمُ تأویلَه الاّ اللهُ و الرّاسخون فی العلم “(قرآن7/3). (این) آیۀ مبارکه در مورد صلاحیّت و اختیار حضرت بهاءالله برای تفسیر، کاملا روشن و گویا است. در مذهب تشیّع، اختیار ایضاح قرآن به امامان محوّل شده؛ امّا حضـرت بهاءالله بـدون اینكه اعتراضی به این تفویض سنّتی داشته باشند، در افقهایی بسیار فراتر از ائمه قدم مینهند. این دعوی بلندپروازانه نسبت به صلاحیت و حقانیّت تفسیر، عنصری اصلی و ساختاری در تحوّل عملكردِ حضرت بهاءالله از تأویل متنی به تحقّق رستاخیزی است.»(رمزوراز، ص125)
- «از منظـری مكتبـی و مـَدْرسـی، عملكـرد آن حضرت به عنوان مفسّر قرآن، كاملاً فرا- اكتسـابـی (extra curricular) و بعضـی از عنـاصــر تفسیـرشان، حتی ضـد- اكتسـابـی (counter-curricular) میباشد.»(رمزوراز، ص125)
- «تفسیر آن حضرت گرچه مرجعیّت متن كهن را تداوم میبخشد، امّا هم زمان، نفس قرآن را محدود میسازد. این برخورد نقیضنما نسبت به قرآن، در این توصیف آن حضرت نمایان است: (نقطه فرقان= حضرت محمّد) آن(قر آن) را سبب اعظم و دلیل اقوم برای طالبان مقرّر فرمودند كههادی عباد باشد تا یوم معاد.»(رمزوراز، ص131)
- «كتاب مستطاب ایقان به معنای کلاسیک، یك تفسیر به حساب نمیآید. امّا از آنجا که حضرت بهاءالله، بنفسهالاقدس، آن را برهان و استدلالی قانعکننده، توصیف فرمودهاند، حال و هوای تفسیری آن قابل اثبات است. تفسیر وسیلهای است كه هدف معیّنی را تعقیب میكند و در مورد كتاب ایقان، عامل و ابزاری است برای اثبات تحقّق “آخِرُالزَّمان”.»(رمزوراز، ص153)
- «حضرت بهاءالله بینشهای تفسیری خود را عمومی و جهانی و قابل كاربرد در مورد هریك از كتب سماوی، ملحوظ میدارند: “فی الحقیقه جمیع کتب و اسرار آن در این مختصر (کتاب ایقان- م) ذکر شده”(3) اگر به نفس استدلالیات آن حضرت توجّه شود، این مسأله كه چه نصّی یا متنی تفسیر میشود، اهمّیت درجه دوّم مییابد. فنونی كه حضرت بهاءالله برای تفسیر خود بهكار میبرند، به راستی در مورد نصوص قرآنی و غیر قرآنی، به طور یكسان، قابل کاربرد است. همانگونه كه ملاحظه خواهیم كرد، مطـوّلترین تفسیر آن حضرت، روی یك متن انجیلی است و آن، سه آیه از متنی است که به مکاشفۀ صغیر(Minor) معروف میباشد. ترجمۀ انگلیسی تفسیر حضرت بهاءالله از آیات 29 تا 31 باب 24 انجیل متی، چیزی حدود 57 صفحه (44 صفحه از متن فارسی- م) را شامل میشود كه قریب یك چهارم از كل متن كتاب را شکل در بر میگیرد.»(رمزوراز، ص153)
- «هدف پوشیده در ورای تفسیر حضرت بهاءالله دو مورد است: اوّل حمایت از مأموریّت حضرت باب؛ و دوّم تصحیح و تجدید مسیر جامعۀ بابی قبل از ظهور موعودِ جدید.»(رمزوراز، ص163)
- «تفسیر حضرت بهاءالله از آیات 29 تا 31 باب 24 انجیل متّی (كه هیچ جایگاه نمایانی در اصول اعتقادیِ اسلامی ندارند)، به نحوی اثباتپذیر، دقیقترین تفسیری است كه در كتاب ایقان صورت گرفته است. این تفسیر درعین حال از حجم قابل توجّهی نیز برخوردار است.»(رمزوراز، ص164)
- «خلاصۀ كلام اینكه نقطۀ آغازین تفسیر در كتاب ایقان، توضیح و تبیین مكاشفۀ عهدجدید است به عنوان مبنایی برای تفسیر قرآن مجید كه در خلال تتمّۀ كتاب پیگیری میشود.»(رمزوراز، ص169)
- «ونسبرو در بررسی خود از تفسیر، دو گونه معیار را معرفی مینماید: 1) معیار كاركردی (functional) و 2) معیار سَبكی (stylistic).»(رمزوراز، ص177)
- «گونهشناسی ونسبرو شامل پنج نوع تفسیر و دوازده مورد ابزار تشخیص تفسیر؛ یعنی «دوازده عنصر تبیینی، به عنوان معیاری جهت تحلیلِ توصیفی ادبیّات تفسیری»، میباشد. تدوین این عناصر تبیینی توسّط ونسبرو، چارچوبهای علمی- ادبی را برای تحلیل و بررسی هر نوع اثر تفسیری فراهم میسازد و مؤلّفههای تفسیری اصلی آن را مشخّص و مجزّا مینماید.»(رمزوراز، ص178) [ابزارهای تشخیص تفسیر: قرائتهای مختلف- متون شاهد- توضیح لغوی- توضیح دستوری- توضیح فصیحانه- ایجاز سخن- تشبه و همانندی- فسخ و نفی- اسباب النزول (شان نزول)- حدیث نبوی- تعیین هویت مبهمات- حکایت و داستان.]
- «تدوین این عناصر تبیینی توسّط ونسبرو، چارچوبهای علمی- ادبی را برای تحلیل و بررسی هر نوع اثر تفسیری فراهم میسازد و مؤلّفههای تفسیری اصلی آن را مشخّص و مجزّا مینماید. تعداد و توزیع هریك از این فنون در درون یك متن معیّن، با دقت بیشتری به ما میگوید كه مفسّر با مواد خود چه كرده است و نیز به درك ما از اینكه چه عواملی را باید شکلدهندۀ ساختار ویژۀ یك تفسیر در نظر گرفت، میافزاید. حضـرت بهاءالله در كتاب ایقان، همۀ ابزار تشخیص ونسبرو، به جز دو مورد را، به كار بردهاند. دو مورد مفقوده عبارتند از: قرائتهای مختلف و متون شاهد.»(رمزوراز، ص178)
- «روشهای آن حضرت، در هر موردی، با آنچه ونسبرو سازوكار (mechanism)های تفسیری خوانده، تطابق کامل ندارد؛ امّا شباهتهای تقریبی موجود، روشنگر و مفید است. من ثابت خواهم كرد كه در كتاب ایقان یك رویكرد معین تفسیری، قابل تشخیص است و آن این است كه حضرت بهاءالله، نخست به عنوان مقدّمه، اثبات میفرمایند كه مبحث رستاخیز قرآنی، نوعاً مَجازی (figurative) است. سپس چنین مقالِ قیامتنشان مجازین را، از لحاظ عملكرد، نمادین (symbolic) میبینند.»(رمزوراز، ص179)
- «نخستین هماوردطلبی جمال ابهی نسبت به مرجعیّت سنّتی اسلامی، در میدانها و عرصههای تفسیری است. امّا در ادوار بعد از بغداد (92- 1863)، آن حضرت این مرجعیّت را در سایر عرصهها و زمینهها نیز به چالش میكشند.»(رمزوراز، ص202)
- «حضـرت بهاءالله را بایـد در چارچوبۀ سنّت تفسیر اسلامی، امّا نه به نحوی كه تابع و مقهور آن درنظر آیند، مشاهده نمود. تفسیر آن حضرت به نحو برجسته، به عنوان اثری خودنمایی میكند که حائز اصالتی مثلواره و فرّهای ایزدانه بوده، نه تنها بر تبیین مرموزانهترین آیات قرآنی جرأت نموده، بلكه متحجرانهتـریـن عقیدۀ جزمی اسلامی را هدف قرارداده است. هدف این اثر، فقط اثبات احتمالِ وقوعِ یک تجلّی الهی بعد از دور محمّدی و یا تنها دفاع از اصالت و حقانیّت ظهور بابی نبوده است. اگر فرضیۀ رازداری موعودانه معتبـر باشد، میتوان طرح و قصد نهایی حضرت بهاءالله را در فروغی تازه مشاهده نمود. كتاب ایقان نگاشتـه شـد تـا جامعۀ نوخاستۀ بابی را برای لحظهای رستاخیزی و در شرف وقوع، آماده سازد؛ لحظۀ خجستهای كه بهاءالله مفسّر را به بهاءالله مُنزِل، مبدّل مینمود.»(رمزوراز، ص261)
- «بابیان مبهوت نبوغ تفسیریِ حضرت بهاءالله شدند، کـه تـا به این حدّ، مستقل از قدرت و نفوذ مِنبر و مسجد، تجلّی مییافت. جمال رحمن، به سان هیکلی مقتدر و بدیع بر فراز افق گستردۀ ادیان ظاهر شدند. همۀ آنچه که در آرایۀ مُنجیِ موعودِ یوم آخِر گفته شده بود، در شخص حضرت بهاءالله «تحقّق» یافت. جریان و فوران قیامتنشان، قاطع و قدرتمند بود.»(رمزوراز، صص333- 332)
ب5-1-2-2) تفسیر نمادین
- «اصطلاحشناسی تفسیری حضرت بهاءالله مبتنی است بـر آن حالت چندظرفیتی (polyvalence) (تعدّد ابعاد متن) و آن خاصّیت چندمعنایی(polysemy) (تعدّد معانی) كه به قرآن نسبت داده میشود. این مجوز تعبیری این امکان را برای تفسیر نمادین فراهم میسازد که عرصۀ وسیع و تلوّن كثیر خود را داشته باشد. در حاشیۀ این عرصۀ تشریحی، تاریخ نیز حضور و نمود مییابد؛ که در گسترۀ آن، ندای الهی بلند میشود و سپس در بستر قرون منعکس و متموج میگردد، و تحقّق آن منسوب به نمادهایی است كه زنده میشونـد و به گونۀ قوانینی بتمآبانه (iconic) تعیّن میپذیرند. معرفت قیامتِ محقّق ایقان، نه به قیام جسمانی، بلكه به رستاخیز نمادها متكی است؛ نمادهایی كه گویی، به گونۀ پارهاستخوانهایی خشكیده، بر عرصۀ متون پراكنده بودند؛ آنگاه تفسیر مجدّد مناسبِ روح زمان، به آنها حیات دمید و ایمان و اعتقاد، به آنها ماهیچه و عضله و رگ و پی بخشید.»(رمزوراز، صص134- 133)
- «این درست که توجیه متنیِ تفسیرِ نمادین مبتنی است بر مجازی و چندبُعدی بودن متن؛ امّا تفسیر، به یك معنی، حتی اگر خیلی عمیق و دقیق هم باشـد، امری شخصی و اختیاری تلقّی میشود. در این راستا معنایی كه حضرت بهاءالله تولید میكنند (و از نظر بهاییان معادل است با مقصد و مفهوم اصلی قرآن مجید)، متّكی است به چندظرفیتی (polyvalence) بودنِ متن (یا تعدّدِ) نفسِ معنا كه به نوبۀ خود، بر اساس وجودِ معنای غیرظاهری، توجیه میگردد.»(رمزوراز، ص135)
- «كلمات رمز، راز، تلویح و اشاره، پیوسته در كتاب ایقان تكرار میگردند و معناً با دو عبارت ظاهر و باطن (كه خود نیز در متن به كار برده میشوند)، سازگار هستند.»(رمزوراز، ص136)
- «در كتاب ایقان، تجسّم و تشخّص یافتن نمادها، اصل تفسیری مهمی محسوب است. در اینجا، درحالی كه توان استعاری ممكن است موفّق به آشكارسازی مَجاز بودن متن شود، امّا در مقابل، گشودن رمز كُدهای نمادین قرآنی بیشتر مسئلهای است مربوط به تشخیص هویت آنها. یعنی، هر نمادی به منزلۀ یك جفت كفش بلورین میباشد و مسأله این است كه این كفش نمادین متناسب پای چه كسی است؟ مثلاً در مباحث پیشین، حضرت بهاءالله نماد “سُبُحات جلال” را معرّف علما تعبیر فرمودند. تشخیص هویت نماد و نه صرفاً معنی لفظی آن، عنصری اساسی در تفسیر بهائی است. نمادها حائز صوَری عینیاند، امّا معانی (یا مستشاران- در اینجا،”معانی” در مقابل “نمادها” قرار دارد- م) آنها مواضیعی ذهنیاند. نمادها به اشخاص، حوادث، یا شرایطی دلالت دارند كه به عالم انسانی مربوط میشوند. حضرت بهاءالله بر “كیستی” نمادها تأكید دارند و نه فقط بر “چیستی” آنها.»(رمزوراز، ص137)
- «نهایتاً این مدّعای حضرت بهاءالله كه تمامی لوازمِ تفسیرِ نمادین كتب مقدّسه، در كتاب ایقان خلاصه گشته، حائز نتایج عظیمه است؛ میفرمایند: “فیالحقیقه جمیع كتب و اسرار آن در این مختصر (كتاب ایقان- م ) ذكر شده، به قسمی كه اگر كسی قدری تأمّل نماید جمیع اسرار كلمات الهی و امور ظاهره از آن سلطان حقیقی را از آنچه ذكر شده، ادراك مینماید.” صحّت و سُقم ایـن ادّعـا یك مسئـلۀ صرفاً ایمانی است؛ امّا نفسِ طرح آن، قدرت و مرجعیّتی را القاء مینماید كه در عالم اسلام، حتی در میان عرفا، كاملاً بیسابقه است.»(رمزوراز، ص139)
- «حضرت بهاءالله ابتـدا توضیحاتی فصیحانه (rhetorical) ارائه میفرمایند و به خواننده کمک مینمایند مَجازین بودن مقال را درك كند. تفسیر و تبیین نمادها (symbols) به این دیـدگاه زیـر بنـایی از متـن و كاربـرد لسان تصویـری در آن بستگی دارد. نمـادهـا، كـه اغـلب بـرای مقـال مجـازین بینشانهاند، شناختشان وابستـه بـه زمینـۀ متن بوده، به طریق قانون تطابق(بین نماد و معنی مورد نظر آن- م)، تعبیر و تفسیر میگردنـد. این همبستگی (بین نماد و معنی- م)، یك واقعیّت هستی شناسانۀ برتر و یا لااقل، یك جهان بینی از نظرِ روانشناختی عمیقتر را، مدّ نظر دارد. کلا پویایی(dynamic) میان مجاز (figure) و نماد، نقشی اساسی در استدلال كُلّی كتاب ایقان ایفا میکند آن هم در این راستا كه ظهوری فراقرآنی نه تنها ممكن و موعود، بلكه هم اینك در جهان موجود و مشهود است.»(رمزوراز، ص180)
- «روند تفسیری حضرت بهاءالله چگونه بوده است؟ به بیانی بسیار مختصر و ساده، باید گفت كه این روندی دو مرحلهای است: 1)ابتدا در آیات رستاخیزیِ قرآنی و به قصد اثباتِ حضورِ لسان مجازین در آنها، نوعی نقد و بررسی غیر رسمی و فصیحانه (روشنگرانه)، همراه با تأكید بر نیاز به تفسیر نمادین، ارائه میگردد. 2)سپس، نفسِ تفسیر نمادین (تلویح)، به نحوی روشمندانه و به واسطۀ كاربرد واسعِ اضافات استعاری و تطابقدادن خصایص “نماد” (symbol) با “معنی” (referent)، به اجراء درمیآید.»(رمزوراز، ص257)
- «رویكرد تفسیری حضرت بهاءالله، مبنایی را برای كارهای تفسیری ویژۀ آن حضرت مهیّا ساخت. همان طور كه در بالا ذكر شد، آن حضرت یك خردمایۀ مبتنی بر مجازیّت را مطرح میفرمایند تا نمادگرایی قرآن را ایضاح و اثبات نمایند. در خلال این كار، آن حضرت قرائت ظاهری اغلب آیات رستاخیزی قرآنی را نفی كرده، به طور قاطع تفاسیر سنّتی را مردود میشمارند و پس از اثباتِ به بیهـودهگویی انجامیدنِ قرائتِ غیر مُجاز ظاهری، آیاتی را ذكر مینمایند با مشخّصهای ناهنجار، غیر واقعی و آشكارا استعاری كه دلالت دارند بر حضور لسان مَجازین در قرآن.»(رمزوراز، ص258)
- «حضرت بهاءالله نشان میدهند كه زبان مجازین، به نحوی نهایی، زیربنای نمادگرایی قرآنی است.»(رمزوراز، ص258)
- «در میدان تفاسیر متواتره، چنین تفسیری نمادین، باید ابتدا خود را از زیر بار سنگین قـرائتِ سنّتی قـرون و نیـز قـدرت روحانیّتی بیچون، رهایی دهد. چنین قرائتی، یعنی جایگزین كردن معجزه با نماد و انسان انگاره با استعاره، ذهن مفسّر را از یك جهان بینی جادویی، منحرف میسازد و بـه جـای آن، تـأكید را نه بر معجزات و خوارق عادات، بلكه بر نفسانیّات و اخلاقیّات میگذارد. بعلاوه، قرائتی كه حضرت بهاءالله مردودش میشمارند، مستلزم تعلیق قانون طبیعی (یعنی نادیدهگرفتن عملکرد قانون طبیعی- م) است و قرائتی كه مقبولش میدارند مبتكر تدخیل قانون روحانی است كه همانا عامل حیات و سرزندگی در منظرگاه سرسبز فؤاد باشـد. بـدینسان، خوانندهای كه چنین تفسیری بدیع را مشاهده و مطالعه میکند، ابوابی واسع بر افقهای مرجعیّتی جدید نیز، بر وجهش گشوده میشود.»(رمزوراز، ص260)
- «كتاب ایقان رسالهای در اصول اعتقادی است كه به تفسیر نمادین- و نه دقیقاً و تماماً فصیحانه- مبادرت مینماید و در این مسیر، اثبات و ایضاح مَجازیّت قرآنی، صرفاً حقانیّت و درستی رویكردِ تفسیر نمادین را تقویت و تحكیم میبخشد.»(رمزوراز، ص260)
- «حضرت بهاءالله در مسیر شیوۀ تفسیریِ کلیِ خود در جهت نمادگرایی، خِردمایهای مبتنی بر مَجازیّت را مطرح میفرمایند. در این راستا، در حالی که اصطلاحشناسیِ آن حضرت تطابق چندانی با نظام پیچیدۀ فَصاحت اسلامی، یعنی (علم البلاغه) ندارد؛ بعضی از استدلالات ایشان که ناظر بر ناموجّه بودنِ تفسیر ظاهری هستند، آشکارا فصیحانهاند و به این ترتیب، مبنایی معنایی و غیر مرسوم را برای تعبیر غیرظاهری، فراهم میآورند. در کتاب ایقان کاربرد منطق عادیِ معناگرا، جزیی از ساختار استدلال اساسی حضرت بهاءالله است.»(رمزوراز، ص301)
- «استدلال حضرت بهاءالله برای قرائت نمادین قرآن، مستند است بر حضور لسان مجازین در آن. این خردمایۀ مبتنی بر مجازیت برای قرائتِ غیرظاهریِ کتب سماوی، مؤلّفۀ معناشناختیِ رویکردِ تفسیریِ آن حضرت است. امّا، این بدان معنا نیست که کتاب ایقان از نظام فَصاحت اسلامی بهره میبرد. چنین نیست، زیـرا در متن کتاب، اصطلاحات فنـیِ مخصوص به علـم فَصاحت چندان (گرچه نه کلاً) به چشم نمیخورد. امّا تـا آنجا کـه بـه خِرد و منطق مربوط میشود، این دو رویکرد، حائز بعضی مشابهات اصولی نیز میباشند.»(رمزوراز، ص304)
- «ایـن حقیقت که حضرت بهاءالله سخت میکوشند حضور لسان مَجازین در قرآن را اثبات نمایند، نشان میدهد که این امر، شرط ضروریِ ادراکِ راهبردِ (strategy) برانگیزندۀ کتاب ایقان است. ایـن سِفـر جلیـل، ظـاهرگـرایـیِ بنـدهواری را در درکِ مکتبـیشـدۀ اسـلامی از قرآن، صحّه مینهد و نیز تصریح میکند که حدّ متوسّط فهمِ مسلمین از متن قرآن که به واسطۀ پیروی از ملایان عمّامه به سر حاصل میشد، نه تنها ناقص، بلکه اشتباه است. آنچه که احتمالاً در مساجد به خوانندۀ قرآن القاء میشد، نظریّۀ خطاناپذیریِ متن مقدّس بود مبتنی بر حقیقتِ ظاهریِ آن. از منظر بنیادگراییِ اسلامی، تمامیّت نصّ مقدّس باید به صورت ظاهری قرائت گردد.»(رمزوراز، ص304)
ب5-1-2-3) تفسیر بینُالکُتُبی
- «كتـاب ایقان را نمیتوان بدون التفات به توجّه خارقالعادهای كه حضرت بهاءالله به مكاشفات عهد جدید مبذول میفرمایند، به درستی مطالعه کرد. چنین رویكردی گسترده در یك بافت و بستر اسلامی، به سبب حجم بالا، نسبت به تفاسیر قرآنی و نیز به دلیل تغییر موضعی مؤثّر در تمركز بر نصوصی كه از نظر یك فرد مسلمان حائز صلاحیّت اندكی است (آن را تحریفشده میداند- م)، از برجستگی فراوانی برخوردار میباشد. البتّه، ارجاعات مكرّر حضرت بهاءالله به قرآن و حدیث، در بحث و بررسی باب 24 از انجیل متی، مطالب زیادی راجع به منظرگاه اسلامی آن حضرت نیز به ما میآموزد. در واقع، این رویكرد بینالكتبی (interscriptural) بر بخش اوّل از دو بخش كتاب ایقان، مسلّط است و بدین ترتیب، حضرت بهاءالله در گفتمان تفسیری خود، دو رستاخیز را به هم ربط میدهند.»(رمزوراز، صص155- 154)
- «حضرت بهاءالله مواضیعی كم فروغ را نقطۀ آغازین كتاب ایقان قرار ندادند؛ بلكه به عنوان سرمنـزل تفسیـری خود، مكاشفات عهد جدید را انتخاب فرمودند. این تهوّر تفسیری، به عنوان آغازی ایدهآل برای رویكرد بعدی به قرآن، محور بخش اوّل كتاب است. تمامی توجّه معطوف به یك متن غیر قرآنی، به عنوان تكیهگاهی عمل مینماید كه از موضع آن تفسیر قرآن میتواند به طور طبیعیتر و در نتیجه با بحثانگیزی كمتر، گسترش یابد. بخش عهد جدید از كتاب ایقان، همچنین نسبت به نگرش حضرت بهاءالله به كتب مقدّسه(غیر از قرآن- م) بینشهایی را به ما ارزانی میدارد.»(رمزوراز، ص155)
- «از منظر حضرت بهاءالله، از آنجا كه جمیع این كتب از منشاء واحد سرچشمه گرفتهاند، تفسیر یكی برحسب دیگری ممكن و مُجاز است؛ لهذا برای آن حضرت دلیل مُقنعی وجود ندارد كه متون مسیحی را توسّط نمونههای قرآنی تبیین و تفسیر ننمایند. تفسیر انجیلی/ قرآنی و یا «بینالكتبی» حضرت بهاءالله، بیشباهت به تفسیر درون انجیلی نیست. خلاصه اینكه تفسیر آیات قرآنی به وسیلۀ تفسیر متون انجیلی، یگانه روال تفسیری واسعی است كه حضرت بهاءالله در كتاب ایقان به كار میبرند. چنین مینماید كه آن حضرت در ورای مخاطبان فعلی، مستمعان مسیحی را نیز مدّ نظر داشتهاند. تفسیر بینالكتبی، بدایتاً مستند است بر خاصّیت تشابه و توازی.»(رمزوراز، ص155)
- «حضرت بهاءالله، پس از یك مقدّمۀ مبسوط كه تاریخ نجات را تا ظهور حضرت مسیح ، مجملاً مرور مینماید؛ نقطۀ آغازین تفسیری خود در كتاب ایقان را، مسألۀ مَجِئْ ثانی مسیح در جلال اب سمـاوی، قـرار میدهند. آن حضرت از آیۀ28 از باب 14 و آیات 7 و 12 تا 14 از باب 16 انجیل یوحنّا (با اشارهای به آیۀ16 از باب14) و نیز آیات 29 تا 31 از باب24 انجیل متی و نیز آیۀ33 از باب21 انجیل مَرقُس و دوباره آیۀ2 از باب2 و آیات1 تا 2 از باب3 انجیل متی، كه تمامی آنها، در ارائۀ حضرت بهاءالله، به وقوع قیامت یا ظهور موعود مربوط است، آغاز مینمایند. آن حضرت این آیات را با توسّل به خِرد و تشبّث به درك مشترك انسانی و نیز با استمداد از آیات قرآنی و نیز احادیث شیعی، تفسیر میكننـد. این شیوۀ نقل بینالكتبی، همترازی عملیاتی میان متون و نصوص انجیلی، قرآنی و روایتی را، كه بتمامه غیرمتناقض و معتبر تلقی میشوند، میسّر میسازد.»(رمزوراز، ص156)
- . «مكاشفۀ صغیر در باب24 متّی، به همراه گفتار بدرود حضرت عیسی در ابواب14 تا 17 یوحنّا، راجـع بـه ظهـور هیكلی مـوعـودگونـه در یوم رستاخیز، بسیار گویاتر و روشنتر از مشابهات قرآنی آن میباشند. در حقیقت قرآن در بارۀ چنین هیكلی قیامتنشان، اصلاً وضوحی ندارد. در فقدان اشارات مستقیمِ قرآنی، توسّل حضرت بهاءالله به متی31- 29/24 برای بسط موضوع ظهورِ متكامل، بسیار مؤثّرتر بوده است. در این متن انجیلی میخوانیم: “بلافاصله پس از مصیبت ایّام، آفتاب تیره خواهد گشت، ماه دیگر نور خود را نخواهد داد؛ ستارگان از آسمان فرو خواهند افتاد و قدرتهای آسمان متزلزل خواهند گشت. در آن هنگام جمیع طوایف زمین بر سینۀ خودخواهند زد و پسر انسان را خواهند دید كه با قدرت و جلال بسیار، بر ابرهای آسمان میآید. و او فرشتگان خود را با شیپور بزرگ خواهد فرستاد…” »(رمزوراز، ص164)
- «حضرت بهاءالله، از صحت و جامعیّت متن گفتار فارقلیطی و نیز كلام رستاخیزی مسیحایی در متی 31-29/24، در مقابل اتّهامات اسلامی مبنی بر تباهی (تحریف)، دفاع به عمل میآورند و آنگاه به “تفسیر بینالكتبی”(تفسیر قرآن مجید به وسیلۀ عهد جدید و بالعكس)، مبادرت میورزند. آن حضرت آیۀ5 از سورۀ رحمن و آیۀ40 از سورۀ معراج را برای توضیح معنی شمس و قمرِ قیامتنشان كه حضرت مسیح بدان اشارت دارند، ذكر میفرمایند.»(رمزوراز، ص169)
- «حضرت بهاءالله انگار که خوانندگانی مسیحی را پیشبینی کرده باشند، تقریباً یک چهارم متن کتاب را به مواضیع مسیحی اختصاص دادهاند. در اسلامِ قرونِ وسطی، جدلیّات ضد مسیحی عملاً شعاری برای اثبات هویتِ اسلامی و کاملاً رایج و معمول بوده است. امّا توجّهی که حضرت بهاءالله در آثار خود به نصوص مسیحی مبذول میفرمایند، کاملاً جدا از این جریان است؛ به خصوص اینکه آن حضرت در تفسیر خود، انجیل را نیز همطراز قرآن قرار میدهند. آن حضرت با اتّهام سختِ اسلامی، مبنی بر تحریف متن انجیل مقابله کرده، از صحّت بیانات عیسی مسیح در عهد جدید دفاع به عمل میآورند و بـر عکس، خودِ علمای مسلمان را متهم میسازند که به تحریفِ نه لفظی، بلکه تفسیری و معنایی، مبادرت کردهاند.»(رمزوراز، ص295)
- «در کتاب ایقان یک “ابزار تفسیری” اضافی نیز به کاربرده شده است و آن تفسیر بینُالکتبی است. ایـن ابزار، میان قرآن و گفتارهای حضرت مسیح، نوعی هم ارزیِ تفسیری به وجود میآورد. در زمینـهای اسـلامی، کاربـرد حضـرت بهاءالله از تفسیر بینُالکتبی، نسبتاً برجسته است؛ به خصوص وقتی ملاحظه میشود که بخش بزرگی از کتاب، به مکاشفۀ صغیر در باب 24 از انجیل متّی اختصاص مییابد.»(رمزوراز، ص301)
- «در زمرۀ بدعتهایی که حضرت بهاءالله در سنّت تفسیر وارد میکنند، «تفسیر بینُالکتبی» است؛ یعنی تبیین نمادگرایی متون مقدّس یک دیانت، با توسّل به متون دینی دیگر؛ که در اینجا، هدف، توضیح آیات قرآنی است به وسیلۀ متون انجیلی(و البتّه بالعکس- م). این نوع تفسیر نمیتواند قبل از ادیان بابی و بهایی به کاربرده شده باشد؛ زیرا مسلمانان سنّتاً متن انجیل را تحریف شده میدانند و قرآن را متنی میانگارند که جهت اعادۀ خلوص و صحّت کتب سماوی، نازل شده است.»(رمزوراز، ص368، نقد جونا وینترز)