The Báb, the Lord, the most exalted—may the life of all be a sacrifice unto Him—hath specifically revealed an Epistle unto the divines of every city, wherein He hath fully set forth the character of the denial and repudiation of each of them.
“Wherefore, take ye good heed ye who are men of insight!” By His references to their opposition He intended to invalidate the objections which the people of the Bayán might raise in the day of the manifestation of “Mustagháth,” the day of the Latter Resurrection, claiming that, whereas in the Dispensation of the Bayán a number of divines have embraced the Faith, in this latter Revelation none of these hath recognized His claim. His purpose was to warn the people lest, God forbid, they cling to such foolish thoughts and deprive themselves of the divine Beauty. Yea, these divines to whom we have referred, were mostly unrenowned, and, by the grace of God they were all purged of earthly vanities and free from the trappings of leadership. “Such is the bounty of God; to whom He will He giveth it.”
“و ربّ اعلی، روح ما سواه فداه، بخصوص به جميع علمای هر بلدی توقيعی صادر فرمودهاند و مراتب اعراض و اغماض هر کدام را در توقيع او به تفصيل ذکر فرمودهاند “فَاعْتَبِرُوا يَا اُولِی الاَبصَارِ.” و مقصود از آن ذکر، آن بود که مبادا اهل بيان در ظهور مستغاث فی القيامة الاُخری اعتراض نمايند که در ظهور بيان جمعی از علماء موقن گشتهاند و چرا در اين ظهور نشد و نعوذ باللّه متمسّک به اين گونه مزخرفات شوند و از جمال الهی محروم گردند. بلی، اين علماء که مذکور شد اکثری معروف نبودند و به فضل اللّه از رياست ظاهره و زخارف فانيه جميع مقدّس و منزّه بودهاند. ذلِکَ مِن فَضلِ اللّه، يُؤتيهِ مَن يَشاءُ. ”
فی القیامة الاخری: در قیامت آخر
“فَاعْتَبِرُوا يَا اُولِی الاَبصَارِ.”
سوره حشر آیه دوم : پس عبرت بگیرید ای صاحبان دو چشم.
مستغاث: فریاد رس
توضیح این لفظ در تشریح بند صد و هفت و هفتم آورده شد.
ذلِکَ مِن فَضلِ اللّه، يُؤتيهِ مَن يَشاءُ
این از فضل الهی است که بهر کس بخواهد میبخشد.