Likewise, in His interpretation of the letter “Há’,” He craved martyrdom, saying: “Methinks I heard a Voice calling in my inmost being: ‘Do thou sacrifice the thing which Thou lovest most in the path of God, even as Husayn, peace be upon him, hath offered up his life for My sake.’
And were I not regardful of this inevitable mystery, by Him Who hath my being between His hands, even if all the kings of the earth were to be leagued together they would be powerless to take from me a single letter, how much less can these servants who are worthy of no attention, and who verily are of the outcast… That all may know the degree of My patience, My resignation, and self-sacrifice in the path of God.”
“و همچنين در تفسير هاء تمنّای شهادت خود را نمودهاند : “کَاَنّی سَمِعْتُ مُنادِياً يُنادِی فی سِرّی إفْدِ اَحَبَّ الاَشياء إلَيکَ فی سَبيلِ اللّه کَما فَدَی الْحُسَينُ عَلَيهِ السّلامُ فی سَبيلی وَ لَولا کُنتُ ناظِراً بِذلِکَ السِّرِّ الواقع فَوَ الَّذی نَفسِی بِيَدِه لَوِ اجْتَمَعُوا مُلوکُ الاَرضِ لَن يَقدِرُوا اَن يَأخُذُوا مِنّی حرفاً فَکَيْفَ العَبيدُ الَّذينَ لَيس لَهُم شأنٌ بِذلِکَ و إنَّهُم مَطرُودون”، إلی ان قال “لِيَعلَمَ الکُلُّ مقامَ صَبری و رِضائی و فِدائی فی سَبيلِ اللّهِ.””
تفسير هاء
تفسیر الهاء از جمله آثار حضرت باب است که در جلد پنجاه و سوم کتاب سبز از صفحه هشتاد و یک تا صد و بیست و پنج و قسمت دوم آن از همین صفحه تا صفحه ی صد و پنجاه و شش آمده است. حضرت اعلی در پاسخ یکی از نفوس که از ایشان سوالی فرمودند این لوح را نازل فرموده اند و از آنجا که نوشته ی سائل با “هذا کتابٌ…” شروع شده، این لوح سرآغازش به شرح حرف هاء از کلمه ی “هذا” پرداخته است و به همین جهت این توقیع معروف به تفسیر “الهاء” شده است. در این لوح حضرت باب شرح مفصلی درباره ی مظلومیت خود و مصائبی که از جانب اعداء خاصه ملا جواد قزوینی برغانی تحمل فرموده اند داده است. در این لوح به ملا جواد لقب “خُوار” که صدای گاو است و به رفیقش ملا عبدالعلی هِراتی لقب “عِجل” یعنی گوساله داده شد.
“کَاَنّی سَمِعْتُ مُنادِياً يُنادِی فی سِرّی إفْدِ اَحَبَّ الاَشياء إلَيکَ فی سَبيلِ اللّه کَما فَدَی الْحُسَينُ عَلَيهِ السّلامُ فی سَبيلی وَ لَولا کُنتُ ناظِراً بِذلِکَ السِّرِّ الواقع فَوَ الَّذی نَفسِی بِيَدِه لَوِ اجْتَمَعُوا مُلوکُ الاَرضِ لَن يَقدِرُوا اَن يَأخُذُوا مِنّی حرفاً فَکَيْفَ العَبيدُ الَّذينَ لَيس لَهُم شأنٌ بِذلِکَ و إنَّهُم مَطرُودون”، إلی ان قال “لِيَعلَمَ الکُلُّ مقامَ صَبری و رِضائی و فِدائی فی سَبيلِ اللّهِ.”
قسمتی از لوح تفسیر الهاء است به این مضمون که: ” گویا من شنیدم که ندا کننده ای در قلب و باطن من ندا میکرد که آنچه را از همه چیز بیشتر دوست میداری در راه خداوند فدا کن همانطور که حسین بن علی علیه السلام در راه من همه چیز خود را فدا کرد و من اگر به این نداء باطن خود نظر نداشتم قسم بخداوندی که جان من در دست اوست اگر سلاطین عالم جمع میشدند نمیتوانستند از من یک حرف بستانند تا چه رسد به این نفوس ذلیلی که رتبه و مقامی ندارند (ملا جواد قزوینی) و از درگاه خدا مطرود هستند” تا آنکه فرمود: ” تا همگان درجه بردباری و رضایت مرا بدانند و از فدا شدنم در سبیل الهی آگاه شوند. “