Gracious God! In His Book, which He hath entitled “Qayyúmu’l-Asmá’”—the first, the greatest and mightiest of all books—He prophesied His own martyrdom. In it is this passage: “O thou Remnant of God! I have sacrificed myself wholly for Thee;
I have accepted curses for Thy sake; and have yearned for naught but martyrdom in the path of Thy love. Sufficient Witness unto me is God, the Exalted, the Protector, the Ancient of Days!”
“سبحان اللّه، در اوّل از کتب خود که آن را قيّوم اسماء ناميده و اوّل و اعظم و اکبر جميع کتب است اخبار از شهادت خود می دهند و در مقامی اين آيه را ذکر فرمودهاند: “يا بَقيَّةَاللّهِ، قَدْ فَدَيْتُ بِکُلّی لَکَ و رَضِيْتُ السَّبَّ فی سَبيلِکَ و ما تَمَنَّيْتُ إلّا القَتْلَ فی مَحبَّتِکَ وَ کَفَی باللّه العَلِيِّ مُعْتَصِماً قَديماً.”
“يا بَقيَّةَاللّهِ، قَدْ فَدَيْتُ بِکُلّی لَکَ و رَضِيْتُ السَّبَّ فی سَبيلِکَ و ما تَمَنَّيْتُ إلّا القَتْلَ فی مَحبَّتِکَ وَ کَفَی باللّه العَلِيِّ مُعْتَصِماً قَديماً.”
ای بقیة الله (یادگار یا باقیمانده خدا، منظور جمال مبارک یا همان من یظهرالله است که حضرت اعلی وعده به آمدنش میدادند، به شرح بند صد و نود و سه درباره ی من یظهرالله بنگرید.) من تمام هستی خود را فدای تو کرده ام و به دشنام و ناسزا در راه تو راضی شدم و آرزوئی مگر کشته شدن در راه محبت تو ندارم و برای من توسل به خداوند بزرگ همیشگی کافی است.
بقیة الله
در سوره ی هشتاد و ششم سوره هود چنین آمده است: “بقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ” یعنی اگر مؤمن باشيد باقيمانده خدا براى شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نيستم.
در احاديث شيعه، بقيّةاللّه در اين آيه به ائمه تأويل شده است. مجلسي از مناقب ابن شهرآشوب نقل ميكند كه “بقيةاللّه خيرلكم نَزَلَت فيهم”، يعني آية بقيةاللّه… دربارة ائمه نازل شده است.[ بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۲۱۱] مجلسي در تفسيرخود بر اين حديث كه “امامان بقيةالله اند” ميگويد: مقصود كساني از انبيا و اوصيا هستند كه خداوند ايشان را بر روي زمين برای هدايت مردم نگاه ميدارد، يا اوصيا و اماماني كه بازماندگان انبيا در ميان امت خود هستند. بنابراين، وي “بقية” را به معناي “مَن اَبْقاه” ميداند، يعني كسي كه خداوند او را نگاه داشته است. از احادیث دیگری نیز استفاده می شود که این لقب بر همه خاندان رسالت اطلاق می شود و همه آنها بقیه الله هستند. در زیارت جامعه به همه آن ذوات مقدس به این عنوان عرض سلام داریم: السلام علی الائمه الدعاة والقادة الهداة والسادة الولاة والذادة الحماة و اهل الذکر و اولی الامر و بقیة الله و خیرته…
در قسمتی از روایات این لقب به ائمه اطهار نسبت داده شده است و خود را به عنوان بقیة الله معرفی نموده اند. از جمله وقتی حضرت امام باقر علیه السلام از مسافرت پرماجرای شام که به الزام خلیفه مروانی صورت گرفته بود بازگشتند، و با بسته شدن دروازه های شهر توسط مردم به دستور هشام مواجه شدند، بالای کوهی که مشرف به شهر بود رفته و با صدای بلند فریاد برآوردند: ای اهل شهری که ساکنانش ستم پیشه اند! من بقیة الله هستم. خداوند می فرماید: بقیة الله برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید…[الکافي، ج۱، ص۴۷۱، ح۵] همچنین از نجمه مادر حضرت امام رضا نقل شده است که فرموده است: “چون فرزندم به دنیا آمد، پسر را در پارچه سفیدی پیچیده بدست پدر دادم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و کامش را با آب فرات برداشته به من برگرداند و فرمودند: بگیر او را. بدرستی که او بقیة الله عزوجل است در زمین.”[شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج۲، ص۶۰۹]
در حديثي آمده است: مردي از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا بر امام قائم عليه السلام ميتوان با عنوان “اميرمؤمنان” سلام کرد؟ فرمود: “لاذاکَ اِسْمٌ سَمَّي اللّهُ بِهِ اَميرَالمؤمِنينَ لَمْ يُسَمَّ بِهِ اَحَدٌ قَبْلَهُ وَلا يَتَسَمَّي بِهِ بَعْدَهُ اِلاّ کافِرٌ قُلتُ جُعِلْتُ فِداکَ کَيْفَ يُسَلِّمُ عَليهِ؟ قالَ: يَقُولُونَ السَّلامُ عَلَيکَ يا بَقيَّةَ اللَّهِ ثُمَّ قَرَأ بَقيَّتُاللهِ خَيرٌ لَکُم اِنْ کنتُم مُؤمنين”؛ خير، خداوند اين نام را به حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام اختصاص داده است. پيش از او کسي اين نام بر خود ننهاده و پس از او نيز – مگر کافر – اين نام به خود نبندد. راوي گويد: پرسيدم: فدايت گردم پس چگونه بر او سلام کنند؟ فرمود: ميگويند: سلام بر تو اي بقيةاللّه. [اصول کافی، ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲]
مسلمانان و خاصه شیعیان معتقدند که “بقیة الله” لقب امام دوازدهم که عبارت از محمد ابن الحسن عسکری است میباشد. اهل بهاء به حکایت مربوط به فرزند حضرت امام حسن عسگری و غیبت آن فرزند معتقد نمی باشند و جعفر برادر امام حسن عسکری را هم که فرمود از امام حسن اولادی نماند “کذاب” نمی دانند. به همین جهت احادیثی که در این مورد هست هم توجهی ندارند چرا که آنها را جعلی میدانند، کما اینکه در نزد شیعه و سنت هم حتی یک حدیث صحیح و معتبر دال بر وجود فرزندی از امام حسن عسکری موجود نیست.
“… از جعفر برادر عسکری سوال نمودند که آیا از برادر تو اولادی مانده فرمودند طفلی بود و فوت شد. بعد که هیاکل مجعوله این کلمه را شنیدند تکذیب نمودند و او را کذاب نامیدند ملاحظه کنید که ظلم به چه مقام بود و افتراء به چه رتبه رسید. …” [امر و خلق جلد ۲ ص ۲۱۹ مشابه این سخن در جلد سوم آثار قلم اعلی ص ۴۱ موجود است.]
“…. یا حزب الله از اهل فرقان سوال نمائید جابلقا کو جابلسا کجا رفت آن مدن و دیار موهومه چه شد . صادق را کذاب گفته یعنی جعفر بیچاره را یک کلمه به صدق تکلم نمود ، از صدر اسلام تا حین کذابش گفتند …” [مائده آسمانی جلد ۴ ص ۹۱]
“… در خصوص امام ثانی عشر استفسار نموده بودید این تصور از اصل در عالم جسم وجود نداشته بلکه حضرت امام ثانی عشر در حیز غیب بود اما در عالم جسم تحققی نداشت بلکه بعضی از اکابر شیعیان در آن زمان محض محافظه ی ضعفای ناس چنین مصلحت دانستند که آن شخص موجود در محض محافظه ی ضعفای ناس چنین مصلحت دانستند که آن شخص موجود در حیز غیب را چنین ذکر نمایند که تصور شود که در حیز جسم است لان عالم الوجود عالم واحد ما کان غیبا الا بکم و ما کان شهودا الا بکم . چنین تفکری و تصوری و تدبیری نمودند …”
حضرت عبدالبهاء درلوحی می فرمایند: ” … بعد از امام حسن عسکری ، رؤسا ملاحظه کردند که بنیاد امید شیعیان ، به کلی ویران خواهد شد ومایوس ومضمحل خواهند گشت . خواستند به وسیله ای نگهداری کنند ، لهذا کنایه و استعاره ومجاز و تاویل به کار بردند … بگو ای دوستان ، کذب قبل ، محبوب بعد را اویخت و به رصاص ظلم شهید نمود ” [ لوح حاجی صدر الصدور همدانی بشارات کتب آسمانی ص ۶۷]
” این مسئله ی امام دوازدهم و قائم موعود در احادیث مسلسله بسیار متزلزل است اگر نفسی انصاف داشته باشد هیچ یک از این روایات مختلفه متباینه متعارضه را اعتماد ننماید. حضرات شیعیان هر یک از ائمه اطهار را در یومش قائم می دانستند و منتظر خروج او بودند. بعد از حضرت امام حسن عسکری روئسا ملاحظه کردند که بنیاد امید شیعیان به کلی ویران خواهد شد. و مایوس و مضمحل خواهند گشت خواستند به وسیله ای نگهداری کنند. لهذا کنایه و استعاره و مجاز و تاویل به کار برده و روایات مختلفه پدیدار شد و حقیقت حال این است که شیعیان بعد از امام حسن عسکری (ع) سه قسم شدند قسمی به امامت جعفر نادان تشبث نمودند و او را تهنیت و تبریک به امامت کردند و قسمی به کلی منصرف شدند و قسمی دیگر به غیبوبت تشبث نمودند و هر روز منتظر خروج بودند هزار سال است که انتظار می کشند و هنوز کلال و ملال نیاورده اند …” (محاضرات، اشراق خاوری)