This is one of the instances that have been referred to. Verily by “perverting” the text is not meant that which these foolish and abject souls have fancied, even as some maintain that Jewish and Christian divines have effaced from the Book such verses as extol and magnify the countenance of Muhammad, and instead thereof have inserted the contrary.
How utterly vain and false are these words! Can a man who believeth in a book, and deemeth it to be inspired by God, mutilate it? Moreover, the Pentateuch had been spread over the surface of the earth, and was not confined to Mecca and Medina, so that they could privily corrupt and pervert its text. Nay, rather, by corruption of the text is meant that in which all Muslim divines are engaged today, that is the interpretation of God’s holy Book in accordance with their idle imaginings and vain desires. And as the Jews, in the time of Muhammad, interpreted those verses of the Pentateuch that referred to His Manifestation after their own fancy, and refused to be satisfied with His holy utterance, the charge of “perverting” the text was therefore pronounced against them. Likewise, it is clear, how in this day, the people of the Qur’án have perverted the text of God’s holy Book, concerning the signs of the expected Manifestation, and interpreted it according to their inclination and desires.
“اين يک موضع بود که ذکر شد. و در اين مقام مقصود از تحريف نه چنان است که اين همج رعاع فهم نمودهاند چنانچه بعضی می گويند که علمای يهود و نصاری آياتی را که در وصف طلعت محمّديّه بود از کتاب محو نمودند و مخالف آن را ثبت کردند. اين قول نهايت بی معنی و بی اصل است. آيا می شود کسی که معتقد به کتابی گشته و من عنداللّه دانسته آن را محو نمايد؟ و از اين گذشته، تورات در همه روی ارض بود، منحصر به مکّه و مدينه نبود که بتوانند تغيير دهند و يا تبديل نمايند. بلکه مقصود از تحريف همين است که اليوم جميع علمای فرقان به آن مشغولند، و آن تفسير و معنی نمودن کتاب است بر هوی و ميل خود. و چون يهود در زمان آن حضرت آيات تورات را که مدلّ بر ظهور حضرت بود به هوای خود تفسير نمودند و به بيان آن حضرت راضی نشدند لهذا حکم تحريف درباره آنها صدور يافت. چنانچه اليوم مشهود است که چگونه تحريف نمودند امّت فرقان آيات کتاب را در علامات ظهور، به ميل و هوای خود تفسير می نمايند چنانچه مشهود است. “
” علمای يهود و نصاری آياتی را که در وصف طلعت محمّديّه بود از کتاب محو نمودند و مخالف آن را ثبت کردند. اين قول نهايت بی معنی و بی اصل است.”
عده ای از مسلمانان بنا به آیه ی صد و چهل و شش سوره بقره که میفرماید: “الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ” یعنی كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] داده ايم همان گونه كه پسران خود را مى شناسند او [=محمد] را مى شناسند و مسلما گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى دارند و خودشان [هم] مى دانند.
و یا طبق سوره اعراف آیه 157 که میفرماید: ” الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ” یعنی: همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده كه او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند پيروى مى كنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى دهد و از كار ناپسند باز مى دارد و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى گرداند و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند آنان همان رستگارانند.
استدلال میکنند که نام حضرت رسول اکرم یعنی (محمد) در تورات و انجیل آمده است و ایشان آن را حذف کرده اند. در این خصوص میتوان به کتاب محمد بن اسمائیل بخاری جعفی، صحیح بخاری، جلد سوم صفحه ۲۱، و یا به کتاب امام الحرمین محمد بن عبدالکریم شهرستانی، المل و النحل، چاپ محمد سید گیلانی، جلد ۱ صفحه ۲۰۹ اشاره کرد. اما برخی دیگر از مسلمانان تحریفی را که در قرآن به آن اشاره شده است، صرفاً به تأویل نادرست تفسیر کردهاند بی آنکه تغییر لفظی روی داده باشد. از جمله این افراد، ابوحاتم رازی متکلم اسماعیلی قرن چهارم است. وی اختلاف میان نسخههای سه گانه تورات و اختلاف اناجیل اربعه را با یکدیگر، همانند اختلاف قرائات قرآن دانسته (ابوحاتم رازی، کتاب الاصلاح، چاپ حسن مینوچهر و مهدی محقق ص ۲۵۰و ۲۵۲)
حضرت بهالله نیز استدلال میکنند که نزدیک به بیان ابوحاتم رازی است چنانچه میفرمایند” آيا می شود کسی که معتقد به کتابی گشته و من عنداللّه دانسته آن را محو نمايد؟ و از اين گذشته، تورات در همه روی ارض بود، منحصر به مکّه و مدينه نبود که بتوانند تغيير دهند و يا تبديل نمايند. بلکه مقصود از تحريف همين است که اليوم جميع علمای فرقان به آن مشغولند، و آن تفسير و معنی نمودن کتاب است بر هوی و ميل خود. و چون يهود در زمان آن حضرت آيات تورات را که مدلّ بر ظهور حضرت بود به هوای خود تفسير نمودند و به بيان آن حضرت راضی نشدند لهذا حکم تحريف درباره آنها صدور يافت. “
علامه طباطبایی هم در توضیح همین آیه شرحی میدهد که معلوم میشود که نام ایشان در عهدین نیامده بلکه نشانه ها و صفات ایشان است که ذکر شده چنانچه ایشان مینویسد: ” جمله (الذين يتبعون الرسول ) به استخراج بيان از بيان براى تطبيق دادن بيان بر مورد حاجت است، و مثل اين است كه فرموده باشد: وقتى رحمت مكتوب بر بنى اسرائيل منحصرا براى كسانى مكتوب و واجب شده است كه تقوى پيشه كنند و زكات دهند و به آيات ما ايمان بياورند، در اين زمان كه زمان بعثت آخرين پيغمبر ما است مصداق آن اشخاص از بنى اسرائيل تنها كسانى هستند كه اين پيغمبر را پيروى كنند، براى اينكه در اين عصر تنها ايشانند كه تقوى داشته و زكات مى دهند و هم به آيات ما ايمان دارند، موسى و عيسى و محمد را تصديق نموده و آيات و معجزات و شرايع و احكامى را كه ما بوسيله ايشان فرستاديم پذيرفتند، آرى، تنها ايشانند كه به آيات و امارات نبوت محمد و علامات ظهور دعوت وى كه در تورات و انجيل آمده ايمان آوردند.در اين آيه به جاى (يومنون ) كلمه (يتبعون ) بكار رفته، و اين بهترين تعبير است، زيرا ايمان به آيات خداى سبحان و ايمان آوردن به انبياء و شرايع ايشان به اطاعت و تسليم در برابر دستورات ايشان است، و تعبير به (يتبعون ) دلالت بر همين معنا مى كند و مى فهماند ايمان به معناى صرف اعتقاد فائده اى ندارد، چون هر قدر هم شخص اعتقاد به حقانيت آيات و شرايع الهى داشته باشد مع ذلك وقتى اطاعت و تسليم در كارش نباشد عملا حق بودن آن آيات را تكذيب كرده است. و از اينكه رسول خدا را اسم نبرده و با سه وصف (رسول )، (نبى ) و (امى ) ياد كرده و مخصوصا از اينكه دنباله اش فرموده : (الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراه و الانجيل ) به خوبى بدست مى آيد كه آنجناب در تورات و انجيل هم به همين سه وصف معرفى شده است، چون غير از آيه مورد بحث كه راجع به شهادت تورات و انجيل بر نبوت آن حضرت است در هيچ جاى ديگر قرآن رسول خدا به مجموع اين اوصاف يكجا توصيف نشده، و اگر منظور از توصيف وى به اين اوصاف تعريف آنجناب به اوصاف آشناى در نظر يهود و نصارا نبود در خصوص اين آيه وى را به اين اوصاف و مخصوصا صفت سوم توصيف كردن هيچ نكته اى را افاده نمى كرد.”