کتاب اقدس امّ الكتاب دیانت بهائی

بند هشتاد و ششم : خطاب به پادشاه برلین

قل يا ملک برلين اسمع النّدآء من هذا الهيکل المبين *انّه لا اله الّا انا الباقی الفرد القديم * ايّاک ان يمنعک الغرور عن مطلع الظّهور او يحجبک الهوی عن مالک العرش و الثّری کذلک ينصحک القلم الاعلی انّه لهو الفضّال الکريم * اذکر من کان اعظم منک شأناً و اکبر منک مقاماً اين هو و ما عنده انتبه و لاتکن من الرّاقدين * انّه نبذ لوح اللّه ورآئه اذ اخبرناه بما ورد علينا من جنود الظّالمين * لذا اخذته الذّلّة من کلّ الجهات الی ان رجع الی التّراب بخسران عظيم * يا ملک تفکّر فيه و فی امثالک الّذين سخّروا البلاد و حکموا علی العباد قد انزلهم الرّحمن من القصور الی القبور اعتبر و کن من المتذکّرين *


Say: O King of Berlin! Give ear unto the Voice calling from this manifest Temple: “Verily, there is none other God but Me, the Everlasting, the Peerless, the Ancient of Days.” Take heed lest pride debar thee from recognizing the Dayspring of Divine Revelation, lest earthly desires shut thee out, as by a veil, from the Lord of the Throne above and of the earth below. Thus counselleth thee the Pen of the Most High. He, verily, is the Most Gracious, the All-Bountiful. Do thou remember the one [Napoleon III] whose power transcended thy power, and whose station excelled thy station. Where is he? Whither are gone the things he possessed? Take warning, and be not of them that are fast asleep. He it was who cast the Tablet of God behind him when We made known unto him what the hosts of tyranny had caused Us to suffer. Wherefore, disgrace assailed him from all sides, and he went down to dust in great loss. Think deeply, O King, concerning him, and concerning them who, like unto thee, have conquered cities and ruled over men. The All-Merciful brought them down from their palaces to their graves. Be warned, be of them who reflect.
ای پادشاه برلین( آلمان که پایتختش برلین بود) ندایی را که از این هیکل مبین است بشنو. به طور قطع، هیچ خدایی جز من که جاویدان، یکتا و ازلی هستم نیست. مبادا تو را غرور از مطلع ظهور منع کند و هوای نفس تو را از توجه به مالک عرش و ثری (خداوند زمین و آسمان) محجوب کند. اینطور تو را نصیحت میکند قلم اعلی. او بخشنده است و دارای کرم. بیاد بیاور آن سلطانی را که از تو مقامش بالاتر بود (منظور ناپلئون سوم است) . و مقامش از تو بلندتر بود. او الان کجاست؟ متنبه شو، و نباش از کسانی که به خواب رفته اند. او انداخت لوح الهی را پشت سرش. او را از ستمی که به دست ستمکاران به ما وارد شده بود ما خبر داده بودیم. (اعتنا نکرد) پس بر او ذلت تا وقتی که به خاک راجع شد با کمال بدبختی وارد شد. ای پادشاه در مورد او و امثال خودت فکر کن. (پادشاهانی که) شهرها را گشودند و به مردم حکم کردند، خداوند همه ی آنها را از قصرها به قبرها نزول داد. عبرت بگیر، و باش از کسانی که متذکر هستند.

شارل لویی ناپلئون پناپارت (زادهٔ ۲۰ آوریل ۱۸۰۸ در پاریس، فرانسه – درگذشتهٔ ۹ ژانویهٔ ۱۸۷۳ در کنت، انگلستان) از ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۲ رئیس جمهور فرانسه بود و سپس از ۱۸۵۲ تا ۱۸۷۰ تحت عنوان «ناپلئون سوم» امپراتور این کشور شد. جذبه نام ناپلئون بُناپارت به پيروزي لويى ناپلئون در نخستين انتخابات رياست جمهوري فرانسه در دسامبر ۱۸۴۸م كمك كرد و لويى ناپلئون كليه رقيبان قدرت‏مند و معروف خود را در اين انتخابات شكست داد. وي در سه سال اول رياست جمهوري خود در چهارچوب قانون اساسي جمهوري دوم فرانسه حكومت كرد و از حدود اختيارات قانوني خود پا فراتر نگذاشت، ولي انتقاداتي كه در مطبوعات و مجلس ملي فرانسه از روش او در حكومت آغاز شده بود وسوسه قدرت مطلقه را در او بيدار كرد. از اين رو در دوم دسامبر سال ۱۸۵۱م با يك كودتا بر اختيارات خود در مقام رياست جمهوري افزود و صداهاي مخالف را، خاموش كرد. درست يك سال بعد، در روز دوم دسامبر ۱۸۵۲م، لويى ناپلئون، الغاء رژيم جمهوري و استقرار مجدد رژيم سلطنتي را اعلام داشت و خود را امپراتور فرانسه خواند. لويى ناپلئون براي بهره‏برداري بيشتر از جذبه نام ناپلئون، خود را ناپلئون سوم لقب داد ولي بعد از انتشار شعر هجوآميزي از طرف ويكتور هوگو، نويسنده و شاعر معروف فرانسوي درباره او تحت عنوان ناپلئون كوچولو، در ميان مردم فرانسه بيشتر به اين لقب شهرت داشت. حكومت ۲۲ ساله ناپلئون سوم كه در چهار سال اول آن عنوان رياست جمهوري و در ۱۸ سال باقي‏مانده، عنوان امپراتوري داشت، سرانجام با شكست مفتضحانه نيروهاي فرانسه در جنگ‏هاي فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۰م به پايان رسيد. ناپلئون سوم در اين جنگ اسير شد و دو سال آخر عمر خود را در حال تبعيد در انگلستان سپري نمود.
حضرت بهالله خطاب به ناپلئون دو لوح جداگانه ارسال فرمودند. لوح اولی را اعتنا نکرد و جواب نداد، بنابراین لوح دومی فرستاده شد که در آن لوح صریحاً خبر ذلت و نکبت احوال و شقاوت مال او را بیان میفرمایند. در آن لوح حضرت بهالله خطاب به ناپلئون میفرمایند: ” بما فعلت تختلف الامور فی مملکت و یخرج الملک من کفک جزاء عملك اذا تجد نفسك فۭي خسران مبين و تاخذالزلازل كل القبائل في هناك الا بان تقوم علي نصرةهذا الامر و تتبع الروح فۭي هذا السبيل المستقيم اغرك غرك لعمرۭي انه لا يدوم و سوف يزول الا بان تتمسك بهذا الحبل المتين قد نري الذلة تسعي عن ورائك و انت من الراقدين”

حضرت ولی امرالله در لوح قرن آمریکا بیانی به این مضمون میفرمایند: ” مهمترین آثار عظیمه صادره از قلم جمال مبارک که در ادرنه (۱۲۸۳-۱۲۸۵ ه.ق) بعد از فصل اکبر نازل شده سوره ملوک است هیکل مبارک در این لوح عظیم برای اولین بار روسا و بزرگان و سلاطین جهان را در شرق و غرب عالم علی العموم مخاطب قرار داده و علاوه بر این پادشاه عثمانی و وزراء آن مملکت و سلاطین مسیحی و نمایندگان سیاسی فرانسه و ایران را که در اسلامبول پایتخت عثمانیان مقیم بوده اند و پس از آن مشایخ و حکام و ایرانیان و ساکنین مدینه کبیره ی اسلامبول و فلاسفه جهان را هر یک به خطابی خاص مخاطب داشته اند”