And now, with reference to His words: “And then shall all the tribes of the earth mourn, and they shall see the Son of man coming in the clouds of heaven with power and great glory.”
These words signify that in those days men will lament the loss of the Sun of the divine beauty, of the Moon of knowledge, and of the Stars of divine wisdom. Thereupon, they will behold the countenance of the promised One, the adored Beauty, descending from heaven and riding upon the clouds. By this is meant that the divine Beauty will be made manifest from the heaven of the will of God, and will appear in the form of the human temple. The term “heaven” denoteth loftiness and exaltation, inasmuch as it is the seat of the revelation of those Manifestations of Holiness, the Daysprings of ancient glory. These ancient Beings, though delivered from the womb of their mother, have in reality descended from the heaven of the will of God. Though they be dwelling on this earth, yet their true habitations are the retreats of glory in the realms above. Whilst walking amongst mortals, they soar in the heaven of the divine presence. Without feet they tread the path of the spirit, and without wings they rise unto the exalted heights of divine unity. With every fleeting breath they cover the immensity of space, and at every moment traverse the kingdoms of the visible and the invisible. Upon their thrones is written: “Nothing whatsoever keepeth Him from being occupied with any other thing”; and on their seats is inscribed: “Verily, His ways differ every day.” They are sent forth through the transcendent power of the Ancient of Days, and are raised up by the exalted will of God, the most mighty King. This is what is meant by the words: “coming in the clouds of heaven.”
و قوله: “وَ يَنوحُ کُلُّ قَبائِل الاَرض وَ يَرَونَ ابن الإنسان آتياً عَلی سَحابِ السَّماء مَعَ قُوّاةٍ وَ مجدٍ کبيرٍ.” تلويح اين بيان اين است: يعنی در آن وقت نوحه می کنند عباد از جهت فقدان شمس جمال الهی و قمر علم و انجم حکمت لدنّی و در آن اثنا مشاهده می شود که آن طلعت موعود و جمال معبود از آسمان نازل می شود در حالتی که بر ابر سوار است، يعنی آن جمال الهی از سماوات مشيّت ربّانی در هيکل بشری ظهور می فرمايد. و مقصود از سماء نيست مگر جهت علوّ و سموّ که آن محلّ ظهور آن مشارق قدسيّه و مطالع قدميّه است. و اين کينونات قديمه اگر چه به حسب ظاهر از بطن امّهات ظاهر می شوند و ليکن فی الحقيقه از سماوات امر نازلند و اگر چه بر ارض ساکن اند و ليکن بر رفرف معانی متّکأند و در حينی که ميان عباد مشی می نمايند در هواهای قرب طائرند. بی حرکت رِجل در ارض روح مشی نمايند و بی پر به معارج احديّه پرواز فرمايند. در هر نَفَسی مشرق و مغرب ابداع را طيّ فرمايند و در هر آنی ملکوت غيب و شهاده را سير نمايند. بر عرش “لا يَشغَلُه شَأنٌ عَن شَأنٍ ” واقف اند و بر کرسيّ”کلُّ يَومٍ هُوَ فی شَأنٍ” ساکن. از علوّ قدرت سلطان قدم و سموّ مشيّت مليک اعظم مبعوث می شوند. اين است که می فرمايد: از آسمان نازل می شود.”
عُلـو: بالای هر چیزی، عُلُو: بزرگ منشی/ سُمو: تعالی، ترقی، بلندی، ارتقا، سُمُو: بلندی و عظمت و بزرگی
مشيّت ربّانی: اراده ی خداوند. / مشارق قدسیه: مظاهر مقدسه / کینونات قدیمه: مظاهر مقدسه، حقایق قدیمه/ مطالع قدیمه: مظاهر مقدسه / بطن امّهات: شکم مادران / رفرف معانی: جایگاه معنی ها/
متّکأند: تکیه زده اند/ طائرند: پرواز میکنند/ رِجل: پا / معارج احديّه: درجات عالیه الهیه/
انجيل متّی، فصل ٣، آيه ١-٢”وَ يَنوحُ کُلُّ قَبائِل الاَرض وَ يَرَونَ ابن الإنسان آتياً عَلی سَحابِ السَّماء مَعَ قُوّاةٍ وَ مجدٍ کبيرٍ.”
و نوحه میکنند همه قبائل روی زمین و میبینند پسر انسان را که می آید از آسمان در حالی که سوار بر ابر است با شکوه و جلال و لشکریان.
در این آیه ی مبارکه ” مقصود از سماء نيست مگر جهت علوّ و سموّ که آن محلّ ظهور آن مشارق قدسيّه و مطالع قدميّه است.”
“لا يَشغَلُه شَأنٌ عَن شَأنٍ “
مشغول نمیکند کاری او را از کار دیگری
جناب اشراق خاوری در قاموس مینویسد: یعنی مظاهر مقدسه الهیه نمایندگان نفس حق تعلی در عالم امکان هستند. دارای علم الهی میباشند که محیط بر حقایق کائنات است و هیچ امری آنان را از احاطه به امر دیگر باز نمیدارد و مانند سایر مردم نیستند که اگر بکاری مخصوص توجه کنند از توجه به سایر امور باز مانند.
سوره الرحمن آیه بیست و نه “کلُّ يَومٍ هُوَ فی شَأنٍ”
هر روز او را در مقامی است.
جناب اشراق خاوری در در قاموس مینویسند: حقیقت معنی این آیه مطابق اصطلاح امرالله این است که خداوند منان از راه لطف به عباد خود در هر یومی از ایام الله شانی خاص دارد برای هدایت و راهنمایی بشر و در هر دور و عصر بوسیله یکی از مظاهر مقدسه خود شریعت و آئینی که مطابق مقتضای آن عصر و زمان است میفرستد و مردم را باتباع از آن شریعت دعوت میفرماید و در هر یومی از ایام الله یعنی در دور ظهور هر یک از مظاهر مقدسه شائی خاص و شریعتی مخصوص به آن عصر و زمان دارد…..
در تفسیر المیزان در خصوص این آیه ی شریفه آمده است: “(كـل يـوم هـو فى شان ) – اگر كلمه (شان ) را در اينجا نكره يعنى بدون الف و لام آورد، بـراى ايـن بـود كـه تـفـرق و اخـتلاف را برساند درنتيجه معناى جمله چنين شود: خـداى تـعـالى در هـر روزى كـارى دارد، غـيـر آن كـارى كـه در روز قـبل داشت، و غير آن كارى كه روز بعدش دارد، پس هيچ يك از كارهاى او تكرارى نيست، و هـيچ شأنى از شؤ ون او از هر جهت مانند شأن ديگرش نيست، هر چه مى كند بدون الگو و قـالب و نـمونه مى كند، بلكه به ابداع و ايجاد مى كند، و به همين جهت است كه خود را بديع ناميده، فرموده : (بديع السموات و الارض ) البـتـه ايـن را هـم بـگـويـيـم كـه : مـنـظـور از كـلمـه (يـوم ) در جـمـله (كـل يـوم – هـر روز) احـاطـه خـداى تـعـالى در مـقـام فـعـل و تـدبـيـر اشـيـاء اسـت، در نـتـيجه او در هر زمانى هست ولى در زمان نيست، و در هر مكانى هست ليكن در مكان نمى گنجد، و با هر چيزى هست ليكن نزديك به چيزى نيست”
در مـجـمـع البـيان از ابو درداء از رسول خدا روايت آورده كـه در ذيـل جـمـله (كـل يـوم هو فى شان ) فرمود: يك شأن او اين است كه گناهانى را بـيـامـرزد، يـكـى ديـگر اين كه در اندوه و گرفتارى ها فرج و گشايش دهد، يكى اين كه مردمى را بلند كند، مردمى ديگر را از بالا به پايين آورد.
همچنین: در كـافـى در خـطـبـه اى كـه از امام عـلى نـقـل كـرده آمـده كـه فـرمـود: (الحـمـد لله الذى لا يـمـوت و لا يـنـقـضـى عـجـائبـه لانـه كل يوم هو فى شأن من احداث بديع لم يكن ).