This is the meaning of the sacred verse: “But nay! I swear by the Lord of the Easts and the Wests,” inasmuch as the “Suns” referred to have each their own particular rising and setting place.
And as the commentators of the Qur’án have failed to grasp the symbolic meaning of these “Suns,” they therefore were at pains to interpret the above-quoted verse. Some of them maintained that owing to the fact that the sun each day rises from a different point, the terms “easts” and “wests” have been mentioned in the plural. Others have written that by this verse the four seasons of the year are intended, inasmuch as the dawning and setting points of the sun vary with the change of the seasons. Such is the depth of their understanding! Nonetheless, they persist in imputing error and folly to those Gems of knowledge, those irreproachable and purest Symbols of wisdom.
“اين است معنی آيه مبارکه که می فرمايد: “فَلا اُقسِمُ بِرَبِّ المَشارِقِ و المَغَارِب.” زيرا که از برای هر شمسی از اين شموس مذکوره محلّ اشراق و غروب است. و چون علمای تفسير بر حقيقت اين شمس های مذکوره اطّلاع نيافتند لهذا در تفسير اين آيه مبارکه معطّل شدند. و بعضی ذکر نمودند که چون آفتاب در هر روز از نقطه ای طلوع می نمايد غير از نقطه يوم قبل لهذا به لفظ جمع ذکر فرموده. و بعضی ديگر نوشتهاند که مقصود فصول اربعه است که در هر فصلی چون شمس از محلّی طالع می شود و به محلّی غروب می نمايد لهذا مشارق و مغارب ذکر شده. اين است مراتب علم عباد. و با وجود اين به جواهر علم و لطائف حکمت چه جهل ها و عيوب ها که نسبت می دهند.”
آیه ی ذکر شده از سوره ی معراج یا معارج آیه ی چهلم است که میفرمایند: فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ. یعنی به پروردگار خاوران و باختران سوگند یاد میکنم که ما تواناییم.
نمونه ی یکی از معطلی ها که حضرت بهالله در خصوص تفسیر این آیه اشاره فرموده اند را در ذیل میتوان خواند:
در تفسیر المیزان آمده است: ” در اين آيه شريفه با همه كوتاهيش وجوهى از التفات بكار رفته، در جمله (فلا اقسم ) التفاتى از تكلم با غير، (ما ايشان را خلق كرديم ) به متكلم وحده (من سوگند مى خورم ) به كار رفته، و وجه آن تأكيدبيشتر سوگند است، چون سوگند را به شخص خودش نسبت مى دهد. و در جمله (برب المشارق و المغارب ) التفاتى از تكلم وحده (من سوگند مى خورم )، به غيبت (به پروردگار مشرقها و مغربها ) به كار رفته، و وجه آن اين است كه خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده، بفهماند اينكه مى گويم (من ) يعنى همان من كه مبداء خلقت انسانها در قرون متوالى هستم، و اداره كننده مشرقها و مغربهايم، چون طلوعهاى پشت سر هم و غروبهاى متوالى ملازم با گذشت زمان است، و گذشت زمان دخالتى تام در تكون انسانها در قرون متوالى، و نيز پيدايش حوادث در روى زمين دارد. و در جمله (انا لقادرون ) دوباره از غيبت (پروردگار مشارق و مغارب ) به متكلم مع الغير التفات شده و وجه آن اين است كه خواسته به عظمت خودش اشاره كند، چون زمينه كلام زمينه به رخ كشيدن قدرتش بود. و نكته ديگر اينكه در چنين زمينه اى سخن از ربوبيت مشارق و مغارب گفتن، در حقيقت علت قدرت را ذكر كردن است، تا با اين تعليل بفهماند كسى كه تدبير همه حوادث عالم منتهى به او است، هيچ حادثه اى او را به ستوه نمى آورد و او را از پديد آوردن حادثى ديگر جلوگير نمى شود، چون حوادث، فعل او هستند، پس هيچ خلقى از خلائق او را از اينكه آن خلق را مبدل به خلقى بهتر كند مانع نمى تواند بشود، و گر نه خود آن خلق هم شريك او در تدبير عالم مى شد، و خداى سبحان واحدى است كه در ربوبيت شريكى ندارد – دقت فرماييد.”
در قاموس ایقان جناب اشراق خاوری میفرمایند: اکثر مفسران اسلامی این آیه را به محلهای مختلف طلوع و غروب خورشید و ستارگان تعبیر کرده اند و این امر را علت جمع بسته شدن کلمات مشرق و مغرب میدانند و معدودی هم مثل امام فخر رازی گفته اند که شاید مقصود از مشارق، ظهور مظاهر الهیه باشد و از مغارب ، صعود و رحلت آنان و بعضی گفته اند مقصود از مشارق، هدایت و راهنمایی پیغمبران و از مغارب، ضلالت کفار باشد. (اقتباس از قاموس ایقان ص ۱۱۸۴)
حضرت بهالله تفسیر کرده اند که علت اینکه مشرق و مغرب به صیغه ی جمع در آیه ذکر شده این است که مظاهر مقدسه، شموس حقیقت، از لحاظ مقام تفصیل و تمایز با یکدیگر متفاوتند و هر یک در زمان و مکان خاصی ظهور میکنند.
جواهر علم و لطائف حکمت: منظور مظاهر مقدسه هستند.