کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند یازده

Later, the beauty of the countenance of the Friend of God appeared from behind the veil, and another standard of divine guidance was hoisted. He invited the people of the earth to the light of righteousness. The more passionately He exhorted them, the fiercer waxed the envy and waywardness of the people, except those who wholly detached themselves from all save God, and ascended on the wings of certainty to the station which God hath exalted beyond the comprehension of men. It is well known what a host of enemies besieged Him, until at last the fires of envy and rebellion were kindled against Him. And after the episode of the fire came to pass, He, the lamp of God amongst men, was, as recorded in all books and chronicles, expelled from His city.

“و بعد جمال خليل کشف نقاب نمود و عَلَم هُدی مرتفع شد و اهل ارض را به نور تقی دعوت فرمود. هر چه مبالغه در نصيحت فرمود جز حسد ثمری نياورد و غير غفلت حاصلی نبخشيد إلّا الّذينَ هُم انقَطعُوا بکُلِّهِم إلی اللّه و عَرَجُوا بِجَنَاحی الإيقان إلی مَقامٍ جَعَلهُ اللّه عن الاِدراکِ مَرفوعاً. و تفصيل آن حضرت مشهور است که چه مقدار اعداء احاطه نمودند تا آنکه نار حسد و اعراض افروخته شد. و بعد از حکايت نار، آن سراج الهی را از بلد اخراج نمودند چنانچه در همه رسائل و کتب مذکور است. “

خلیل
حضرت عبدالبهاء درباره ی حضرت ابراهیم در مفاوضات مبارک میفرمایند: “حضرت ابراهيم در بين نهرين از يک خاندان غافل از وحدانيّت الهيّه تولّد يافت و مخالفت با ملّت و دولت خويش حتّی خاندان خود کرد جميع آلهه ايشانرا ردّ نمود و فرداً وحيداً مقاومت يک قوم قوی فرمود . و اين مخالفت و مقاومت سهل و آسان نه مثل اين است که کسی اليوم نزد ملل مسيحيّه که متمسّک بتورات و انجيل هستند حضرت مسيح را ردّ کند و يا در دائره پاپا کسی حضرت مسيح را استغفر اللّه دشنام گويد و مقاومت جميع ملّت کند و در نهايت اقتدار حرکت نمايد . و آنان يک اله نداشتند بلکه بآلهه متعدّده معتقد بودند و در حقّ آنان معجزات نقل مينمودند . لهذا کلّ بر حضرت ابراهيم قيام کردند کسی با او موافقت نکرد مگر برادرزاده‌اش لوط و يکی دو نفر ديگر هم از ضعفا . بعد در نهايت مظلوميّت حضرت ابراهيم از شدّت تعرّض اعدا از وطن خارج شد و فی الحقيقه حضرت ابراهيم را اخراج بلد نمودند تا قلع و قمع گردد و اثری از او باقی نماند حضرت ابراهيم باين صفحات که ارض مقدّس است آمدند . مقصد اين است اين هجرت را اعدای حضرت اساس اعدام و اضمحلال شمردند و فی الحقيقه اگر شخص از وطن مألوف محروم و از حقوق ممنوع و از هر جهت مظلوم گردد و لو پادشاه باشد محو شود ولی حضرت ابراهيم قدم ثبوت بنمود و خارق العاده استقامت فرمود و خدا اين غربت را عزّت ابديّه کرد تا تأسيس وحدانيّت نمود زيرا جميع بشر عبده اوثان بودند . اين هجرت سبب شد که سلاله ابراهيم ترقّی نمود ، اين هجرت سبب شد که ارض مقدّس بسلاله ابراهيم داده شد ، اين هجرت سبب شد که تعاليم ابراهيم منتشر گشت ، اين هجرت سبب شد که از سلاله ابراهيم يعقوبی پيدا شد و يوسفی آشکار گشت که عزيز مصر شد ، اين هجرت سبب شد که از سلاله ابراهيم مثل حضرت موسائی ظاهر گشت ، اين هجرت سبب شد که مثل حضرت مسيحی از سلاله ابراهيم ظاهر گشت ، اين هجرت سبب شد که هاجری پيدا شد و از او اسماعيلی تولّد يافت و از سلاله او حضرت محمّدی پيدا شد ، اين هجرت سبب شد که از سلاله‌اش حضرت اعلی ظاهر شد ، اين هجرت سبب شد که انبيای بنی اسرائيل از ابراهيم ظاهر شدند و همچنين تا ابدالآباد ميرود ، اين هجرت سبب شد تا جميع اروپا در ظلّ اله اسرائيل درآمدند و اکثر آسيا نيز در اين سايه وارد شد . ببين چه قدرتيست که شخص مهاجری همچنين خاندانی تأسيس کرد و همچنين ملّتی تأسيس نمود و همچنين تعاليمی ترويج فرمود . حال کسی ميتواند بگويد اينها همه تصادفی است ؟ پس انصاف بايد داد اين شخص مربّی بود يا نبود و قدری دقّت بايد نمود که هجرت ابراهيمی از اُرفه حلب بسوريّه بود و نتائجش اين گشت آيا هجرت جمال مبارک از طهران ببغداد و از آنجا باسلامبول و از آنجا بروميلی و از آنجا بارض مقدّس چه نتائجی خواهد داشت . پس ببين که حضرت ابراهيم چه مربّی ماهری بوده است .”

إلّا الّذينَ هُم انقَطعُوا بکُلِّهِم إلی اللّه و عَرَجُوا بِجَنَاحی الإيقان إلی مَقامٍ جَعَلهُ اللّه عن الاِدراکِ مَرفوعاً.
از حضرت بهالله است که معنای آن چنین میشود: مگر کسانی که تماما به سوی خدا منقطع شدند و با دو بال ایقان به مقامی عروج کردند که خدا آنها را برتر از ادراک قرار داد.
نار حسد و اعراض:
امام باقر میفرمانید: إنَّ الحَسَد يَأكُلُ الايمانَ كما تَأكُل النّارُ الحَطَبَ اليابسَ. حسد مانند آتشي که هيزم خشک را با حرص و وَلَع مي‌خورد، ايمان آدمي را به سرعت تباه و نابود مي‌سازد. (بحار، ج ٧٥، ص ٢٥٢)
نام پدر حضرت ابراهیم در تورات، تارُخ و در قران آزَر است. علت این تفاوت این است که در نظام خویشاوندی آن دوره، عمو همان نقش و احترام پدر را داشته و پدر حضرت ابراهیم در خردسالی ایشان فوت میکند و عمویشان سرپرستی ایشان را به عهده میگیرد.
در مورد نسب حضرت ابراهیم شبهاتی مطرح شده است، در قران اسم پدر آن حضرت آزر ذکر شده و در تورات اسم پدر ایشان تارخ است. عده ای اصل را بر این گرفتند که چون از لفظ أب استفاده شده پس اسم پدر ایشان بنا به نص صریح قران آزر است، اما از محتویات متن بر میاید که نام عموی ایشان فی الحقیقه آزر بوده و اسم پدر ایشان تاریخ است. همچنان که حدیثی آمده است: ام سلمه همسر پیامبر (ص) می گوید: از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود: “…عدنان هوأد بن أدد بن الیسع بن الهمیسع بن سلامان بن نبت بن حمل بن قیدار بن إسماعیل بن إبراهیم (ع) بن تارخ بن تاخور بن ساروخ بن أرعواء بن فالغ بن عابر و هو هودع بن شالخ بن أرفخشد بن سام بن نوح (ع) بن لمک بن متوشلخ بن أخنوخ و یقال أخنوخ و هو إدریس بن یارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث بن آدم (ع) أبی البشر”