انّا ما دخلنا المدارس و ما طالعنا المباحث اسمعوا ما يدعوکم به هذا الامّيّ الی اللّه الابديّ انّه خير لکم عمّا کنز فی الارض لو انتم تفقهون *
We have not entered any school, nor read any of your dissertations. Incline your ears to the words of this unlettered One, wherewith He summoneth you unto God, the Ever-Abiding. Better is this for you than all the treasures of the earth, could ye but comprehend it.
ما وارد هیچ مدرسه ای نشدیم و مباحث را نخوانده ایم، بشنوید آنچه را که دعوت میکند شما را به آن این امی. او شما را به سوی خداوندی که ابدی است فرا میخواند این از همه ی گنجهای روی زمین برای شما بهتر است. اگر شما بدانید.
در خصوص امی بودن رسولان
تا آنجا که تاریخ به ما اجازه میدهد که وارسی کنیم میدانیم که حضرت موسی در کوه سینا ده فرمان را بر روی لوح سنگی نوشت و حضرت زرتشت نیز خود کتابی را برای شاه گشتاسب نوشته بود. و حضرت مسیح نیز آنطور که از اناجیل بر میاید در میان معبد و مسجد سلیمان در آنجا با علمای یهود مذاکره کرده و کتاب تورات را باز و از روی آیات آن میخواندند. و در خصوص حضرت محمد نیز معلوم است که ایشان نیز سواد خواندن و نوشتن را لااقل بعد از رسالت داشته اند چنانچه در سوره ی عنکبوت آیه ی 48 میخوانیم که میفرمایند: “وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ” یعنی تو هرگز قبل از اين كتابي نميخواندي و با دست خود چيزي نمينوشتي مبادا كساني كه در صدد ابطال سخنان تو هستند شك و ترديد كنند…. و همچنین در حدیث است که حضرت در هنگامی که قصد رخت بستن از عالم خاک را داشتند در خواست قلم و کاغذی میکنند و میفرمایند هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده. یعنی من مینویسم برای شما نامه ای که بعد از من گمراه نشوید.
در قران سوره ی اعراف آیه ی ۱۵۷ میفرمایند: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ. در اینجا “امی” کسی است که حقایق عالیه را پیش کسی تحصیل نکرده است، حکم و معارفی را که به خلق داده اند و سبب هدایت آنها شده است، از کسی نیاموخته اند. بلکه هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ (العنکبوت آیه ی چهل و نهم) یعنی آياتى روشن در سينه هاى كسانى است كه علم يافته اند و جز ستمگران منكر آيات ما نمى شوند.
حضرت بهالله میفرمایند: بسمی الظاهر الباهر العلیم الحکیم. یا معشر العلماء اتقوالله ثم انصفوا فی امر هذا الامی الذی شهدت له کتب الله المهیمن القیوم، لسان بیان در ملکوت عرفان میفرماید ای معشر علما بترسید از خداوند یکتا، این مظلوم با شما و امثال شما معاشر نبوده و کتب شما را ندیده و در مجلس تدریس وارد نشده شهادت میدهد بآنچه گفته شد کلاه او و زلف او و لباس او، آخر انصاف کجا رفته هیکل عدل در کجا آرمیده چشم بگشائید و بدیده ی بصیرت نظر نمائید و از امواج بحر عرفان ممنوع نشوید، بعضی از امرا و آحاد ناس اعتراض نموده اند که این مظلوم از علما و سادات نبوده، بگو ای اهل انصاف اگر فی الجمله تفکر نمائید صد هزار بار این مقام را اعظم شمرید و اکبر دانید. قد اظهرالله امره من بیت ما کان فیه ما عند العلماء و الفقهاء و العرفاء و الادباء، نسمه الله او را بیدار نمود و به ندا امر فرمود فلما انتبه قام و نادی الکل الی الله رب العالمین، این بیان نظر بضعف اهل امکانست والا امرش مقدس از اذکار و منزه از افکار یشهد بذلک من عنده ام الکتاب.