مه 31, 2018 | مقالات جامعه بهائی
در آثار بهائی خانوادۀ سالم و مستحکم به عنوان محیطی سراسر عشق، سخاوت و همبستگی ترسیم شده است چنانکه حضرت عبدالبهاء توصیف میکنند: «حیات عائله (زندگی خانوادگی) باید مثل حیات ملائک آسمان باشد.
روحانیت و سرور باشد. اتحاد و اتفاق (همبستگی) باشد… همیشه پر فرح و سرور باشند و سبب سرور قلوب دیگران شوند». زن و شوهر «چون دو مرغ بر شاخسارهای شجر وحدت و یگانگی بسُرایند… برای یکدیگر محبت صمیمی حقیقی داشته باشند»، «دختر و پسر را به نهایت همت تعلیم و تربیت نمایند». چنین خانوادههایی نه تنها برای تک تک اعضای خود امنیت و احساس آرامش و سرور فراهم میآورند و به استعدادها و توانمندیهای منحصر به فرد هریک از آنها فرصت رشد و بالندگی میدهند بلکه «عالم انسان را روشن نمایند.
چنانکه حضرت عبدالبهاء توصیف میکنند: «حیات عائله (زندگی خانوادگی) باید مثل حیات ملائک آسمان باشد. روحانیت و سرور باشد. اتحاد و اتفاق (همبستگی) باشد… همیشه پر فرح و سرور باشند و سبب سرور قلوب دیگران شوند». زن و شوهر «چون دو مرغ بر شاخسارهای شجر وحدت و یگانگی بسُرایند… برای یکدیگر محبت صمیمی حقیقی داشته باشند»، «دختر و پسر را به نهایت همت تعلیم و تربیت نمایند». چنین خانوادههایی نه تنها برای تک تک اعضای خود امنیت و احساس آرامش و سرور فراهم میآورند و به استعدادها و توانمندیهای منحصر به فرد هریک از آنها فرصت رشد و بالندگی میدهند بلکه «عالم انسان را روشن نمایند.
روحانیت و سرور باشد. اتحاد و اتفاق (همبستگی) باشد… همیشه پر فرح و سرور باشند و سبب سرور قلوب دیگران شوند». زن و شوهر «چون دو مرغ بر شاخسارهای شجر وحدت و یگانگی بسُرایند… برای یکدیگر محبت صمیمی حقیقی داشته باشند»، «دختر و پسر را به نهایت همت تعلیم و تربیت نمایند». چنین خانوادههایی نه تنها برای تک تک اعضای خود امنیت و احساس آرامش و سرور فراهم میآورند و به استعدادها و توانمندیهای منحصر به فرد هریک از آنها فرصت رشد و بالندگی میدهند بلکه «عالم انسان را روشن نمایند.
بهائیان خانواده را در مقام یک واحد انسانی و هستۀ اصلی اجتماعِ بشری، به عنوان کانونی در نظر میگیرند که ارزشهای اخلاقی و توانمندیهای معنوی و انسانی در آن شکل میگیرد. افراد در بستر خانواده برای مواجهه با زندگی آماده میشوند و در آن عشق ورزیدن، بردبار بودن و عادلانه رفتار کردن را میآموزند. اما به همان اندازه که خانواده میتواند منبع و منشأ ارزشها و رفتار مثبت باشد، میتواند بالاترین تأثیرات نامناسب را نیز بر جای بگذارد. عادتهایی مانند تمایل به بیعدالتی، رفتار خشونتآمیز، سرکوب نمودن احساسات محبتآمیز، تعصب، عدم شکیبابی نسبت به تفاوتها، تسلط و زورگویی بر دیگران اغلب در خانواده آغاز شده و سپس در مدارس و محل کار و در نهایت به صحنۀ اجتماع راه مییابد.
یکی از مهمترین اصول برای دستیابی به خانوادهای سالم، مستحکم و متعادل برابری مردان و زنان است. رفتارها و نگرشهایی که بیعدالتی نسبت به نیمی از نوع بشر را تداوم میدهند، متأسفانه به مقدار زیادی در خانواده شکل میگیرد. عدم رعایت برابری زنان و مردان و همچنین بیتوجهی به حقوق کودکان در خانواده موجب رواج فرهنگی میگردد که از خصوصیات آشکار آن تحمیل ارادۀ شخصی به دیگران، تحقیر زنان و کودکان و نقض مداوم حقوق آنان همراه با اِعمال زور و خشونت است. در چنین فضایی خانواده که بهترین محیط برای آموختنِ اصل مشورت و تصمیمگیری جمعی است خود عاملی در جهت پرورش و تداوم استبداد در جامعه میگردد.
اصل دیگری که برای ساختار خانواده و سعادت اعضای آن مفاهیم عمیقی دربردارد، عدالت است. تنها هنگامی که عدالت بر روابط یک خانواده حاکم شود، حقوق هر یک از اعضا محفوظ میماند و هر کس مسئولیت خویش را به درستی ایفا مینماید. به علاوه توجه بیش از حد به مصالح خانوادگی میتواند موجب بروز نوعی تنگنظری اجتماعی گردد و در نهایت به دیگران ضرر برساند. خانوادههائی که دید تعصبآمیزی نسبت به بخشی از اجتماع دارند و مفهوم خودی و بیگانه را در فضای خانواده القاء میکنند، حس نوع دوستی و عدالتخواهی را در وجود کودکان خود تضعیف میکنند. دور از ذهن نیست اگر کودکانی که در چنین محیطی پرورش مییابند در بزرگسالی نه تنها در مقابل رنج و درد انسانها و ظلم و ستم بر دیگران بیتفاوت شوند بلکه خود نیز به رواج آن کمک نمایند.
تعلیم و تربیت در خانواده اقدامی اساسی در جهت رفع این نارساییهای بزرگ اجتماعی است. فرزندان باید آن چنان تربیت شوند که هر انسانی را بدون در نظر گرفتنِ دین، قوم، جنسیت و یا هر گونه دستهبندی دیگری، همنوعِ خود بدانند و حقوق انسانها را محترم شمرند. کودکان بر اثر تربیت فرا میگیرند که به فکر حقوق افراد خانوادۀ خویش باشند؛ با تربیت بیشتر میآموزند که به اطرافیان خود نیز محبت کنند و آنان را یاری نمایند. در سطحی برتر، تربیتِ درست، کودکان را قادر میسازد تا با بینشی وسیعتر، برای پیشرفت و سربلندی کشور و ملت خویش بکوشند و در نهایت، پیشرفت نوع انسان و خیر و صلاح تمامی مردم جهان را از مهمترین اهداف زندگی خود قرار دهند.
در این زمان، نهاد خانواده نیز همانند دیگر موسسات اجتماعی با بحران مواجه است. در بسیاری از جوامع، بشریت به سرعت در حال از دست دادن محیطی است که در آن باید افرادی به عنوان سازندگان تمدنِ همیشه در حال پیشرفت، پرورش یابند. خانواده محیطی است که در آن افکار متعالی میتوانند پرورش یابند و بدین ترتیب نسلهائی تربیت شوند که پیشرفت خود را در سعادت و پیشرفت دیگران بدانند. در چنین زمینهای و با چنین بینشی است که بهائیان در هر کجا که ساکن هستند میکوشند با همراهی دیگران به استحکام روابط معنویای بپردازند که خانوادهها را به هم پیوند میدهند. آنها در تلاشند تا در عمل فراگیرند چگونه میتوان فضایی را در خانواده فراهم آورد که برابری زن و مرد را به طور عملی جلوهگر می سازد، روابطی محبتآمیز و سرشار از احترام بین والدین و فرزندان بر قرار میکند، اصول مشورت و تصمیمگیری جمعی را تقویت مینماید و خانواده را کانون گرمی میسازد که نه تنها آرامش و آسایش برای اعضای خود بلکه ترقی، پویایی و عدالت را برای جامعه به ارمغان میآورد.
منبع: سایت نقطه نظر