نگارنده: ويليام هاچر و داگلاس مارتين،
ترجمهٴ پريوش سمندرى
امر بهائى جديدترين ديانت مستقلّ جهانى است. از آغاز دروهٴ مجهوليّت آن در ايران در نيمهٴ قرن نوزدهم تا کنون تقريباً به تمام نقاط جهان منتشر شده ومؤسّسات ادارى خود را در بيشتر نقاط کرهٴ زمين مستقرّ کرده و پيروانى از همهٴ فرهنگها، اجناس، جوامع و مذاهب را در جمع خود پذيرفته است.
اين آئين جديد ديانتى است بکلّى متمايز که بر اساس تعليمات شارع آن، حضرت بهاءالله استقرار يافته است. فرقهاى سرّى، نهضتى بر اساس تجدّد افکار و يامذهب تازه اى در ظلّ يکى ازاديان سابق نيست ونيز نبايد آن را يک مکتب فلسفى بشمار آورد. براى بوجود آوردن دينى جديد تعليمات مختلف اديان ديگر را گرد نکرده است. به گفتهٴ آرنولد توين بى: “بهائيّت ديانتى مستقل و همتراز اسلام و مسيحيّت و ساير اديان شناخته شدهٴ جهان است. بهائيّت فرقهاى از مذهبى ديگر نيست. دين جداگانه و داراى همان مرتبت و مقامى است که ديگر اديان جهان حائزند. (١)
تذکر اين نکته که مقصد اصلی ديانت بهائى وحدت عالم انسانى است، از اهميّت خاصّى برخوردار است. اساس تعليم حضرت بهاءالله در اين حقيقت خلاصه شده است که اکنون زمانى رسيده است که نوع انسان ميتواند در يک خانوادهٴ جهانى متّحد شود. زيرا خداوند قوائى تاريخى را به وجود آورده تا جهانيان به اين مسئله آگاه گردند که انسان نوع شريف واحدى است. تحوّلی تاريخى که بهائيان معتقدند ديانت آنان نقش اصلی را در آن به عهده دارد موجب ظهور تمدّنى جهانى خواهد شد.
جدا ازاين تصوير خيرهکننده، ديانت بهائى واجد جاذبهٴ مخصوصى براى پژوهندگان تاريخ اديان است زيرا همهٴ نکات وقايع آن در دسترس همگان قرار دارد. بسيار مشکل و شايد محال است که بتوان دقيقاً جريان حرکتى را که منجر به پيدايش و توسعهٴ هريک از اديان بزرگ دنيا شده است دقيقاً بررسى کرد. تشريح تعاليم حضرت بودا، واقعيّت حوادث زندگى حضرت مسيح، اوضاع مقارن ظهور حضرت زردشت و نفوذ وتأثير وى در آن روزگار و حتّىٰ حوادث حيات کريشنا همه مسائلی حلّ نشدنى باقى مانده است. زندگى و شخصيّت حضرت محمّد نسبتاً بيشتر در دسترس است ولی در اينجا نيز اختلافات بىشمار در نقل وقايع مهمّ بهچشم مىخورد.
يکى ازنخستين مورّخان غرب که به تاريخ امر بهائى علاقه پيدا کرد ادوارد گرانويل براون مستشرق معروف است (٢) نظر براون اين است که اين عقيدهٴ جديد موقعيّت منحصر بهفردى را در دسترس قرار داده تا بتوان دقيقاً چگونگى بوجود آمدن ديانتى تازه و مستقل را تحقيق و بررسى نمود. او مىگويد: “دراينجا، محقّق تاريخ اديان ميتواند به آسانى زندگى شخصيّتهائى را که به مرور زمان به قهرمانان ونيمه خدايان بدل گرديده ولی هنوز در تاريکى افسانه ها و داستانها گم نشدهاند بررسى نمايد. وى ميتواند شوق و ايمان و فداکارى وقهرمانى و يا اگر مايل باشيم، چنانچه عادت شده که همواره آنها را با حوادث تاريخ نوع انسان درهم بياميزيم، نام تعصّب مذهبى بر آن بگذاريم، ملاحظه کنيم. به بيانى ديگر او ميتواند تولّد آئينى را شاهد باشد که ممکن است به زودى جايگاه رفيع خود را در بين مذاهب بزرگ دنيا بازيابد.” (٣)
مشابه اين نظريّات توسّط ساير پژوهندگان بهائى نيز ايراد گرديدهاست: “نهضت بابى _ بهائى منابع ذيقيمتى را براى تحقيق در منشأ و اساس و کيفيّت توسعه و انتشار اين حرکت در دسترس پژوهندگان تاريخ گذارده که در هيچيک از اديان ديگر وجود ندارد … امر بهائى جديدترين ديانت عالم است، مذاهب سائره صدها بل هزاران سال پيش ازاين آغازگرديده است. از ميان يازده دينى که امروز عنوان اديان بزرگ جهان را دارند فقطّ اسلام (قرن هفتم ميلادى) و مذهب سيک (قرن ١٧ ميلادى) عمرشان به قرون محدود ميشود. اديان هندو، بودائى، مذهب جين، تااو، کنفوسيوس، شينتو، زردشتى، مسيحى و يهود بنيانشان بههزاران سال پيش ازاين مىرسد.
ديانت بهائى که در قرن گذشته آغازگرديده (١٨٤٤ ميلادى) بهترين موقعيّت را در زمان حال براى بررسى توسعه و پيشرفت آن در دسترس قرار داده است. امر بهائى ديانتى مربوط به عصر جديد بوده و طبيعتاً براى تحقيق و تتبّع بيش از ساير اديان قابل دسترسى است.” (٤)
در نتيجه امر بهائى اخيراً بيش از پيش در مطالعات دانشگاهها و مدارس عالی ضمن برنامههاى تحصيلی در خصوص مذاهب بزرگ جهان گنجانده شده است. آثار شارع ديانت بهائى و توضيحات شارحان منصوص او ضمن نشريّات ترجمه شده به زبانهاى زندهٴ دنيا اکنون در دسترس همگان قرار دارد…
تحقيق ومطالعه در مورد هر ديانتى تلاشهاى بخصوص را ايجاب مىنمايد. اديان، مستقل از پديده هاى علمى متداول به بررسى حقايق وجود انسان پرداخته و لازمهٴ آن نه تنها حصر توجّه و نظر است بلکه نهايت ايثار، تعهّد و اعتقاد را طلب مىکند. به اين ترتيب متفکّران مذهبى به اختلافى بنيادى بين دين و علم معتقد شدهاند. در اين باره امر بهائى به مساعدت محقّقينى که به مطالعهٴ اديان مبادرت ميورزند مىشتابد. بنا بهبيان حضرت بهاءالله بزرگترين موهبتى که خداوند به انسان عطا فرمود عقل است. بهائيان معتقدند براى درک همه پديدههاى جهان و از جمله مسائل روحانى عقل بايستى بهکار گرفته شود و وسائل مورد استفاده طبق روش علمى بهکار رود.
حضرت عبدالبهاء فرزند حضرت بهاءالله مىفرمايند: “دين بايد مطابق علم و عقل باشد چه که اگر مخالف باشد اوهام است زيرا علم حقيقت است اگر مسئله اى از مسائل دينيّه مخالف علم و عقل باشد وهم است. علم نور است و مخالف آن لابدّ ظلمت است” (٥)
بدين جهت پژوهشگر امر بهائى تمام وسائل موجود را براى آزمايش و تحقيق بهکيفيّتى استثنائى آماده مىيابد، اسرارى را که انسان موفّق به کشف آن شده، از قبيل آنچه در دنياى مادّى موجود است، چيزى جز بازتاب شناسائى محدودعلمى انسان نيست و باين جهت نميتواند مثبت اختلاف موجود بين جهان مادّى و علم و عقل شناخته شود. وجود حد اقلّ آداب مذهبى وفقدان پيشوايان روحانى که خود راداراى قدرت و علم بخصوصى ميدانند بطور نسبى سهولتدسترسى به آثار بنيانگذاران ديانت بهائى را ميسّر ساخته است.
بهرحال مطالعهٴ اديان نوعى تحقيق ديرينشناسى Paleontology نبوده بلکه آزمايش پديدههاى زنده است که چنانچه بخواهيم نتايج درست و روشنى از آن بدست بياوريم بايستى تاحدّ امکان نه تنها در قلوب و احساسات بلکه در عقول و انديشهها نيز آن را نفوذ و سرايت دهيم.
اعلام استقلال ديانتى از ساير اديان به آن معنى نيست که آن آئين در خلأ مذهبى آغاز شده است. ديانت بودائى در زمينه اى ازمذهب هندو قدم به عرصهٴ وجود نهاد و فقط پس از آنکه سلسله جبال هيماليا را پشت سر گذاشت توانست هويّت خود را به عنوان ديانتى مستقلّ بدست آورده و بصورت بزرگترين قدرت فرهنگى چين، ژاپن و سرزمينهاى جنوب شرقى آسيا جلوه کند. حضرت مسيح و مؤمنين اوليّهٴ آن حضرت مأموريّت خود را در متن ديانت يهود شروع کرده و براى مدّت دوقرن اين نهضت در نظر همسايگان تجديد و تجدّدى از آن ديانت آبا اجدادى بشمار مىآمد. مسيحيّت تا زمانى که نظر تعداد زيادى ازمردمان را از بين نژادهاى غير سامى در اطراف درياى مديترانه به خود جلب ننمود نتوانست بصورت ديانتى جداگانه داراى کتاب و قوانين مخصوص و مؤسّسات و تشريفات مذهبى اختصاصى شناخته شود.
ديانت بهائى در محيط اسلام بوجود آمد. همانطور که مسيحيّت از اعتقادات يهود در مورد ظهور مسيح نشأت گرفت، نهضتى که ميرفت بصورت ديانت بهائى جلوه نمايد از ميان انتظارات مذهبى داخل اسلام برپا خاست وبدين ترتيب نيز امر بديع بهرحال مستقلّ از مذهب اجدادى خود آغاز شد.
ارزش اين نظريّه اخيراً و مجدداً بوسيلهٴ يکى از دانشمندان طراز اوّل و متجدّد اسلامى تأييد گرديده است. علاّمه سيّدمحمّدحسين طباطبائى بطور تفصيل بيان ميدارد که: “فِرَقِ بابى و بهائى … بهيچ عنوان نبايدشعبهاى از شيعهٴ اسلامى منظور شود.(٦)
اسلام سنّى نيز هرگونه بستگى بين خود و امر بهائى را انکار مىکند. در سال ١٩٢٥ محکمهٴ شرع ببا در مصر حکمى به اين شرح صادر کرد : “دين بهائى مذهبى جديد و بکلّى مستقلّ، داراى معتقدات، اصول و قوانين مربوط به خود بوده که بکلّى متفاوت و متغاير با معتقدات، اصول و احکام اسلامى است. هيچ فرد بهائى مسلمان بشمار نمىآيد و بالعکس، همچنانکه هيچ بودائى، برهمائى يا مسيحى نميتواند مسلم بشمار آيد و بالعکس”.(٧)
اين ديانت جديد در کشور ايران که تحت نفوذ مذهب اسلام بود ظهور کرد سپس به کشورهاى مسلمان همسايه که در زير سلطهٴ امپراطورى عثمانى و روسيّهٴ تزارى بودند و همچنين شمال هندوستان سرايت کرد. گرچه بعضى مؤمنين اوّليّهٴ آن سابقاً يهودى، مسيحى يا زردشتى بودند ولی اکثر آنهانفوسى بودند که قبلاًّ مسلمان شناخته مىشدند و اعتقادات مذهبى آنان از قرآن سرچشمه مىگرفت. اين نفوس بدواً به آن قسمت از اعتقادات ديانت جديدکه مربوط به تحقّق نبوّاتاسلامى و تفاسيرتعاليم قرآنى مىشد توجّه بيشترى مبذول ميداشتند و روحانيّون اسلامى نيز آنان را بصورت مرتدّين از ديانت اسلام تلقّى مينمودند.(٨)
اعتقاد بهائيان به خداى يگانه بدين معنى است که جهان هستى و کليّهٴ موجودات و نيروهاى آن بوسيلهٴ قدرتى يگانه مافوق بشر و ماوراء طبيعت خلق شده است … اگر چه ذات الهى براى هر يک از ما مفهومى جداگانه دارد و با اينکه هرکدام از ما با زبانى جداگانه به حمد و ستايش اومىپردازيم و با اسامى مختلف او را مىناميم : الله، يهوه، خدا، برهما و غيره ولی همواره به همان ذات يگانه نظر داريم.
دومين اعتقاد اساسى امر بهائى وحدت نوع انسان است بدين معنى که افراد بشر از يک نوع واحد، مؤتلف و ممتاز تشکيل يافته است. اين يگانه نژاد انسانى اشرف مخلوقات و عالیترين شکل حيات و شعورى است که در روى کرهٴ زمين وجود دارد. فقط انسان است که استعداد درک موجوديّت خدا را داشته وقادر است با روح خويش ارتباط برقرار کند.
وحدت نوع بشر، مفهوم اين نکته را متبادر بهذهن مىسازد که همهٴ افراد خانوادهٴ انسانى از يک نوع موهبت خدادادى بهرهمند هستند. اختلافات جسمانى مانند رنگ پوست يا بافت مو و شکل اعضاء و اندام امرى عارضى و ظاهرى بوده و بههيچوجه به برترى نوعى بر نوع ديگر دلالت نمىکند. هرگونه برترى نژادى ازنظر تعاليم بهائى مردود شناخته شده و اعتقاد به آن ناشى از جهل و تصوّرات بىپايه محسوب مى گردد.(٩)
بهائيان معتقدند که بشر همواره نوع واحدى به شمار آمده ولی تعصّبات، جهالت و نادانى، قدرت طلبى و خودپسندى مانع آن گرديده که بسيارى ازمردم جهان به اين وحدت پىبرند. رسالت اساسى حضرت بهاءالله تغيير اين موقعيّت و تحقّق و تفهيم وحدت عالم انسانى به کليّهٴ مردم جهان است. بهائيان چنين باور دارند که اين واحد مؤتلف جسمانى که نام انسان بر او اطلاق مىشود با برخوردارى از موهبت الهى در جريان همه جانبهٴ تکامل قرار گرفته ومراحل کمال را در درجات پى در پى پيموده و بالمآل نوع انسان بهتدريج به بلوغ اجتماعى خود دست يافته است.
تکامل اساسى اجتماعى انسان در استعداد وى براى ارتقا به عالیترين سطح اتّحاد افراد تشکيل دهندهٴ اجتماع و ازدياد مستمرّ همبستگى و همکارى بين واحدهاى اختصاصى آن بهظهورمىرسد. خانواده، عشيره، شهر و ملّت همه نشانهٴ مراحل مختلف اين تکامل اجتماعى محسوب است. مرحلهٴ بعدى در اين مسير پيشرفت جمعى وصول به حدّ اعلاى تکامل بشرى يعنى اتّحاد عالم انسانى و سازمان تمدّن جهانى خواهد بود. بفرمودهٴ حضرت شوقى افندى: “اصل وحدت عالم انسانى، محورى که جميع تعاليم حضرت بهاءالله در اطرافش دور مىزند صرف فوران احساساتى خام و ابراز اميدى مبهم و زاهدانه نيست. ندايش را نمىتوان صرف احياء روح برادرى و خيرانديشى در بين انسانها پنداشت و نيز هدفش را منحصراً تحکيم تعاون و تعاضد بين ملل و نحل انگاشت … پيامش نه تنها براى افراد است بلکه توجّه به آن دسته از روابط دارد که ملل ودول را به عنوان اعضاى يک خانوادهٴ انسانى با يکديگر ائتلاف و اتّحاد مىبخشد … دلالت بر تغيير و تبديلی منظّم در ترکيب هيأت اجتماع عصر حاضر دارد آن چنان تغييرى که تا به امروز دنيا تجربه نکرده است. آئين بهائى منادى تجديد بناى عالم و خلع سلاح همهٴ دنياى متمدّن است. آئين بهائى سير تکامل عالم انسانى را اعلان ميدارد، سير تکاملی که باتولّد حيات خانواده آغاز گرديد سپس به صورت وحدت قبيله رشد و کمال يافت و بنوبهٴ خود به تشکيل دولت مدنى منجر گرديد و بعداً به حکومتهاى مستقلّ ملّى اتّساع يافت.
اصل وحدت عالم انسانى صراحتاً متضمّن اين ادّعا است که وصول بدين مرحلهٴ نهائى در اين تحوّل عظيم نه تنها ضرورى بل حتمى واجتناب ناپذير است و زمان تحقّقش بسرعت نزديک مىشود و بغير از قوّهٴ الهى نمىتواند در تأسيس آن توفيق يابد”. (١٠)
بدين ترتيب اصل وحدت عالم انسانى نه تنها بر آگاهى فردى به کيفيّتى جديد دلالت دارد بلکه برقرارى وحدت ملّتها وحکومت جهانى و در حدّ نهائى خود تمدّنى عالمگير را وعده مىدهد. بنابراين کافى نيست که نوع انسان به وحدت و يگانگى نوع خود آگاهى يابد در حالی که به زندگى در دنياى نامتّحد مملوّ از دشمنى، تعصّب و نفرت ادامه مىدهد. براى استقرار اين وحدت بايستى بدواً به ساختمان حقيقى نظام اجتماعى متّحد که بر پايهٴ روحانيّت استوار گرديده باشد اقدام نمود. حصول تأسيس اين نظام نمائى از هدف اصلی يعنى تکامل اجتماعى انسان است که بوسيلهٴ ذات الهى به آن هدايت شده ايم …
سومين اصل اساسى ديانت بهائى، وحدت اديان، رابطهٴ مستقيم با اصل وحدت عالم انسانى دارد. بحث در بارهٴ مفهوم اتّحاد نژاد مؤتلف بشرى، روند تکامل دستهجمعى نوع انسان را که کاملاً مشابه سير تکامل يک فرد اجتماع است متبادر به ذهن مىسازد. درست به همان شکل که يک فرد زندگى خود را بصورت نوزادى درمانده آغازکرده ومراحل بعدى بلوغ را متدرجاً طىّ مىکند نوع انسان نيز زندگى اجتماعى خودرا ازمرحلهٴ بدوى شروع کرده و بتدريج به مرحلهٴ رشد و بلوغ مىرساند … اين کاملاً روشن است که رشد و تکامل يک فرد نتيجهٴ تعليم و تربيتى است که ازپدر و مادر، معلّم و اجتماع بطور کلّى مىپذيرد. ولی نيروى محرکّه اى که موجب تکامل جمعى نوع انسان مىگردد کدام است؟ جوابى که امر بهائى به اين سؤال مى دهد “دين الهى” است.
باور بهائيان آن است که درحقيقت فقط يک دين وجود دارد. اين ديانت واحد مستمراً و دائماً و بطورتوالی خود را در عالم نمايان مىسازد. هريک از نظامهاى مذهبى نمايانگر يکى از مظاهر کلّى اين استمرار و تکامل محسوب مىگردد و ديانت بهائى مرحلهٴ کنونى اين ظهور، استمرار و تکامل مذهبى است …
تاريخ اديان شاهد ظهورات الهى يکى پس ازديگرى است و اصطلاح “تکامل تدريجى مظاهر الهى” و يا”استمرار فيض الهى” بمنظور توضيح اين موضوع به کار ميرود.
براى اينکه مفهوم دين از نظر امربهائى روشن شود مقايسهٴ نظرات مختلفى که در اين باره ابراز شده مفيد فايده خواهد بود.
از يک نقطه نظر چنين برمىآيد که جهد و کوشش بشر براى کشف حقيقت، نظامهاى مختلف دينى را به وجود آورده است و بنابراين شارعين اديان حامل وحى خداوندى نيستند بلکه فلاسفه و متفکّرينى از نوع انسان هستند که در درک و کشف حقايق از ساير مردمان پيشى گرفته اند…
از جانب ديگر بسيارى از ورّاث متعصّب سنّتهاى مختلف مذهبى چنين مىپندارند که پيامبر و شارع سنّتهاى مورد اعتقاد آنان مظاهر حقيقى و واقعى الهى و پيامبران بهحقّ خدا براى بشر بوده و ساير پايهگذاران مذهبى پيامبران دروغين و انبياى کاذب محسوب شده و يا حدّ اکثر درمقامى بس پائينتر از شارعين سنّتهاى آنان قرار دارند. براى مثال بسيارى از بنىاسرائيل معتقدند که حضرت موسى پيامبر بحقّ خدا بوده است در حالی که حضرت مسيح واجد چنين مقامى نيست. بهمين ترتيب اکثر مسيحيان به ظهور حضرت عيسى مؤمنند ولی حضرت محمّد را جزو پيامبران راستين به حساب نمىآورند و حضرت موسى را در حدّى پائينتراز حضرت عيسى منظورميدارند.
اصل وحدت اديان الهى در ديانت بهائى اساساً ازاين دو مفهوم سنّتى بدور است. حضرت بهاءالله اختلاف بعضى تعاليم اديان بزرگ را بايکديگر به علّت تفاوت مقتضيات زمان ظهور آن پيامبران توصيف مىکنند بعلاوه اشاره ميکنند که مقدار زيادى از استنباطات بشرى بوسيلهٴ تحريف نصوص کتب مقدّسه و اضافه کردن عقايد و نظريات فرعى و خارجى در متن اين اديان گنجانده شده است. مضافاً اينکه بهائيان معتقدند که هيچيک ازپيامبران ازنقطه نظر روح الهى ومنبع واحد معنوى فرقى بايکديگر نداشته و فضيلتى بر هم ندارند.
- برگرفته ازکتاب “ديانت بهائى” آئين فراگير جهانى” مؤسّسهٴ معارف بهائى کانادا، ١٩٨٩.
مآخذ
١_ آرنولد توين بى، نقل ازنامهٴ به دکتر کونتر آواکات، استانبول آگست ١٩٥٩.
٢_.Edward G. Browne
٣_ ادوارد براون، مقدمهٴ ترجمهٴ مقالهٴ شخصى سيّاح اثر قلم حضرت عبدالبهاء.
٤_ مقالهٴ “تلاش آئين بهائى”کتاب عالم بهائى جلد دهم شمارهٴ ٣ صفحه ٣٩.
٥_حضرت عبدالبهاء مجموعهٴ خطابات حضرت عبدالبهاء لجنهملّى نشر آثارامرى آلمان ، لنگنهاين، صفحهٴ ٥٢٠.
٦_ علاّمه سيّد محمّد حسين طباطبائى، “کتاب قرن بديع”، مؤسّسهٴ معارف بهائى، کانادا، صفحه ٧٢٥.
٧_ حکم محکمهٴ شهر ببا در مصر، “کتاب قرن بديع” مؤسّسهٴ معارف بهائى، کانادا، صفحهٴ ٧٢٥.
٨_ يودو شافر، کتاب “امر بهائى و اسلام، نورى در تاريکى” پنج ظهور پس ازمسيح صفحهٴ ١١٢.
٩_ به عقيدهٴ بهائيان اختلاف موجود در تقدّم فرهنگى بين گروه هاى مختلف به علّت اختلاف وتفاوت تعليم و تربيت در زمانهاى طولانى و نتيجهٴ تبعيضات نژادى بوده است.
١٠_ حضرت ولی امرالله “هدف نظم جهانى” صفحهٴ ٢٦.
منبع: پژوهشنامه، شمارهٔ ۹