شیطان و ابلیس چیست که در تمام ادیان یاد شده است؟ در دیانت یهود انسان را ترغیب به گناه میکند، در دیانت بودائی «مارا» بمعنای «آورنده مرگ» است که «مادیگرائی» را ترویج میکند، در دیانت زرتشت «اهریمن» نام دارد. در دیانت مسیح آدم و حوا را فریفته است تا از فرمان خدا سرپیچی کنند. در دیانت اسلام ابلیس فرشته ایست که از اطاعت خدا سرپیچی میکند.
در #دیانت_بهائی اما هیچ «موجود مادی» بنام شیطان وجود ندارد. بلکه شیطان و اهریمن و ابلیس و … همه تعاریفی برای «پلیدی، تاریکی، گمراهی، جهالت، ضلالت و شَر» هستند. حضرت بهاءالله میفرمایند: «شیطان عبارت از قوای طبیعت است که به نفس اماره تشبیه شده»
.
تمام عالم هستی از تضاد تشکیل شده است و برآیند این تضادها خنثی است وگرنه ناپایداری پدید میاید. یک «مولکول» را تصور کنید که از تضادِ بین بارهای مثبت و منفی تشکیل شده، اگر این تعادل بین بارها برقرار نباشد این مولکول پایدار نیست و فرومیپاشد. انسان نیز یک تضاد است، جسم انسانی گرایش به طبیعت دارد و روح انسانی گرایش به عالم متعالی، ولی هر دو از برای «خیر» هستند. وظیفه ی «دین» اینست که این تضاد را در جهت آرامش و آسایش زندگی کنترل کند. مثلا نوزادی که تازه متولد شده، بطور غریزی و طبیعی، شاید در شیر خوردن حرص بزند این زیاده خواهی بطور «مطلق» بد نیست. حضرت عبدالبهاء:«حرص که طلب ازدیاد است صفت ممدوح است اما اگر در موقعش مصرف شود. مثلاً اگر انسان حرص در تحصیل علوم و معارف داشته باشد و یا آنکه حرص در رَحم و مُروت و عدالت داشته باشد بسیار ممدوح است». یا مثلاً ریزه جنسی یک غریزه حیوانیست که اگر مانند حیوانات کنترل نشود اسباب «شَر» است ولی اگر در کنترل باشد وسیله تشکیل خانواده و آرامش و «خیر» است.
.
میپرسند خداوندِ پاکیها چرا «شر» را خلق کرده. پاسخ اینست که اصلاً «خیر و شر» مفاهیمی نسبی هستند و چیزی بنام خیر و شرِ مطلق وجود ندارد. خیر و شر را از تاثیرِ آنها میتوان شناخت. حضرت عبدالبهاء مثال میزنند که {مار و عقرب سمی هستند، اگر ما را نیش بزنند در دنیای خودشان این برای دفع دشمن است و خیر است ولی برای ما این شر است}. پس تاثیرِ عمل اگر برای خود و دیگری مثبت باشد سبب خیر است و اگر منفی، شر و خسران است.
.
تمام زیبائی حیات انسان به این تضاد است. اگر این قوای «متضاد» وجود نداشت، انسانها مانند رباتی که برنامه ریزی شده اند، محکوم به انجام صرفاً «خیر» یا «شر» بودند. این کاملاً آزادی و «اختیار» انسان را سلب میکند و انسان باید «جبر» را تحمل میکرد نه «اختیار»
Hosham.nikbakht(https://t.me/bahai19)