قسمت اول
2007-02-16
از جمله سؤالاتی كه به دفعات از بهائیان پرسیده میشود آن است كه چرا در امور سیاسی مثل انتخابات شركت نمیكنند، چرا از حكومت اطاعت میكنند، یا چرا در برابر ظلمهایی كه به آنها میشود قیام نمیكنند. انشاءالله در طی چند نوبت سعی میشود در حد توان نگارنده پاسخی به این سؤالات داده شود.
قبل از پاسخ مستقیم به این سؤالات، لازم به نظر میرسد كه مختصری به هدف دیانت بهائی و راههای تحقق آن پرداخته شود تا در گفتارهای آینده بتوان به یكایك سؤالات فوق و سؤالات مشابه آنها پاسخ داد.
به اعتقاد بهائیان علت اصلی مشكلات عالم غفلت از خدا و دورشدن از امور روحانی و توجه بیش از حد به مادیات است. حضرت بهاءالله میفرمایند: «غفلت عباد و اعمال باطلهء ایشان به شكل بلایای نامتناهی ظاهر شده و ارض را احاطه نموده» پس چارهء اصلی مشكلات عالم توجه به خدا و روحانیات است. اگرچه دیانت بهائی راهحلهای مادی را نفی نمیكند و به اهمیت آنها واقف است، اما معتقد است كه جهان محتاج تعادل میان مادیات و روحانیات است و چون در امور مادی خیلی ترقی كرده و برعكس در امور روحانی تنزل نموده است ، امروز باید عدهای توجه خود را حصر در امور روحانی نمایند تا بالاخره تمدنی متعادل در جهان به وجود آید كه در آن همهء انسانها بتوانند به تعادل و تكامل برسند. (البته باید معنای روحانیت را از نظر بهائی مورد توجه قرار دارد. روحانیت در نظر بعضی افراد به معنای بریدن از دنیا، گوشهنشینی و مداومت بر دعا و مناجات و نماز است. اما روحانیت از دیدگاه بهائی به معنای كسب كمالات روحانی مانند صداقت، عدالت، شجاعت، محبت، تقوی، و غیره است كه جز در زندگی مادی و در میان انسانها معنی پیدا نمیكند. پس روحانیت با زندگی فعال در جامعه معنی مییابد.)
به علاوه ما اكنون در زمانی به سر میبریم كه در نتیجهء افزایش چشمگیر ارتباطات، كل جهان به تعبیر مشهور به یك «دهكدهء جهانی» تبدیل شده است، چنانكه حضرت بهاءالله میفرمایند: «این یك شِبر عالم یك وطن و یك مقام است.» بنابراین مشكل هر نقطه از جهان مشكل تمام جهان است و در نتیجه حل هر مشكلی نیز جنبهء جهانی دارد. از این رو هدف دیانت بهائی وحدت عالم انسانی است كه مرحلهای بالاتر از مراحل قبلی تحقق وحدت بشر، یعنی وحدت خانواده و وحدت قبیله و وحدت مدنی و وحدت ملی، است.
حضرت بهاءالله میفرمایند: « براستی میگویم هر امری از امور اعتدالش محبوب چون تجاوز نماید سبب ضر گردد در تمدن اهل غرب ملاحظه نمائید که سبب اضطراب و وحشت اهل عالم شده آلت جهنمیه بمیان آمده و در قتل وجود شقاوتی ظاهر شده که شبه آن را چشم عالم و آذان امم ندیده و نشنیده اصلاح این مفاسد قویه قاهره ممکن نه مگر به اتّحاد احزاب عالم در امور و یا در مذهبی از مذاهب »
به اعتقاد بهائی دو جریان عالم را به سوی وحدت میراند. یكی سیر تاریخ بشر است كه از طریق جنگها و بلایای فراوان نوع انسان را از جنگ خسته میكند و به سوی صلح میراند، چنانكه جنگ جهانی اول و دوم به ترتیب موجب تأسیس جامعهء اتفاق ملل و سازمان ملل متحد شدند. بهائیان در این جریان نقشی ندارند و معتقدند این جریان سیر جبری خود را طی میكند. جریان دوم انتشار اعتقاد به وحدت عالم انسانی است كه بهائیان همهء كوشش خود را صرف آن مینمایند.
باور دیگری كه توجه به آن ضروری به نظر میرسد آن است كه خداوند عالم را آفریده است و برای آن هدف و غایتی تعیین كرده است و برای اینكه به بشر در رسیدن به این هدف كمك كند حدود هر هزار سال یك بار پیامبری را برای هدایت و تربیت نوع انسان میفرستد. او هرگز مخلوقات خود را به حال خود رها نمیكند، بلكه در سرنوشت آنان دخالت همیشگی دارد. در این دور نیز به منظور كمك به نوع انسان در تحقق وحدت عالم انسانی دیانت بهائی را فرستاده است كه همهء دستورات آن متوجه حذف اختلاف و ایجاد اتحاد است. حضرت بهاءالله میفرمایند: « ای اهل عالم فضل این ظهور اعظم آنکه آنچه سبب اختلاف و فساد و نفاقست از کتاب محو نمودیم و آنچه علّت الفت و اتّحاد و اتّفاقست ثبت فرمودیم »
با توجه به این باورها و بینشهاست كه میتوان در مورد پاسخ سؤالات مذكور در ابتدای این گفتار بهتر تفكر و تعمق نمود و این كاری است كه ان شاءالله در گفتارهای بعد به آن میكوشیم.
قسمت دوم
2007-02-16
در قسمت دوم این مجموعه معنای حكم عدم مداخله در امور سیاسی را مورد توجه قرار میدهیم، یعنی اینكه دقیقاً بهائیان چه كارهایی را انجام نمیدهند. به این منظور باید آثار بهائی را در این مورد بررسی كنیم.
یكی از موارد آن است كه بهائیان به حكومت اعتراض نمیكنند و در انقلابات و شورشها و تظاهرات اعتراضآمیز شركت نمینمایند. حضرت بهاءالله در كتاب اقدس میفرمایند: «لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحكمون علی العباد. دعوا لهم ما عندهم و توجهوا الی القلوب»(1) (یعنی هیچكس نباید بر كسانی كه بر مردم حكمرانی میكنند اعتراض نماید. آنچه دارند به آنها واگذارید و به قلوب توجه كنید) و حضرت عبدالبهاء میفرمایند: »حزب اللّه را در امور سیاسی مدخلی نه و از حکومات عالم شکر و شکوه ای نیست»(2) و حضرت ولیامرالله میفرمایند: «نه در سلک شورشیان درآئیم و نه در شؤون داخله دول و طوائف و قبائِل هیچ ملّتی ادنی مداخله ای نمائیم»(3)
مورد دیگر آن است كه بهائیان مطیع حكومتند و قوانین و دستورات مملكتی را اجرا میكنند. حضرت بهاءالله میفرمایند: «بر احدی جائز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد»(4) و نیز میفرمایند: «آنچه امروز لازم است اطاعت حکومت و تمسّک به حکمت . فیالحقیقه زمام حفظ و راحت و اطمینان در ظاهر در قبضه اقتدار حکومت است . حقّ چنین خواسته و چنین مقدّر فرموده»(5)
بهائیان حتی در گفتار هم به حكومت اعتراض نمیكنند و از امور سیاسی سخن نمیگویند. حضرت بهاءالله میفرمایند: «ابدا در امور دنیا و مَایتَعَلِّقُ بِهَا و رؤسای ظاهره آن تکلّم جائز نه»(6) حضرت عبدالبهاء میفرمایند: «احبّا نباید کلمه ای از امور سیاسی بر زبان رانند زیرا تعلّق بایشان ندارد»(7) و نیز میفرمایند: «حال نفْسی از احبّا اگر بخواهد در امور سیاسیه در منزل خویش یا محفل دیگران مذاکره بکند اوّل بهتراست نسبت خود را از این امر قطع نماید و جمیع بدانند که تعلّق باین امر ندارد»(8)
بهائیان به عضویت هیچ حزبی در نمیآیند، با هیچ حزبی رابطهء سیاسی برقرار نمیكنند و از هیچ حزبی طرفداری نمینمایند. حضرت ولیامرالله در این مورد میفرمایند: «از امور سیاسیه ومخاصمات احزاب و دول باید کلّ قلباً و ظاهراً لساناًو باطناً بکلّی در کنار واز اینگونه افکار فارغ و آزاد باشیم . با هیچ حزبی رابطه سیاسی نجوئیم و در جمع هیچ فرقه ای از این فِرَق مختلفهء متنازعه داخل نگردیم»(9) و نیز میفرمایند: «بیطرفی کامل را نسبت به احزاب سیاسیه باید قلباً و لساناً اظهار داشت و خیرخواهی تمام نوع بشر چه دولت و چه ملّت که از اساس مبادی بهائیان است به اقوال و اعمال اثبات نمود»(10)
بهائیان در انتخابات سیاسی شركت نمیكنند، مگر اینكه حكومت اصرار داشته باشد و بتوانند از مداخله در امور احزاب نیز خودداری كنند. به فرموده حضرت ولیامرالله: «مشارکت در امر انتخابات مشروط و منوط به عدم ارتباطِ یاران با احزاب سیاسیه است . تمایل به احزاب سیاسیه و مداخله در امور آنان و دخول در سلک رؤسای احزاب ، مخالف احکام و نصوص و مبادی الهیه . اگر چنانچه زمامداران و رؤسا به احبّاتکلیف ننمایند و حکومت یاران را اجبار ننمایند عدم مداخله در امر انتخابات احسن و اسلم است ولی در هر حال عدم ارتباط با احزاب سیاسی از واجبات و فرائض حتمیه یاران در جمیع اقالیم و بلدان است»(11)
بهائیان مشاغل سیاسی را نمیپذیرند. حضرت ولیامرالله میفرمایند: «احبّا باید بکلّی از این شؤون در کنار باشند و از هر وظیفه ای که منجر بمداخله در امور سیاست شود بیزار گردند»(12) و نیز میفرمایند: «باید مشاغل سیاسی و دیپلماتیك را از مشاغل كاملاً اداری تفكیك نمایند و اگر در تشخیصش مردد باشند از امناء منتخبه در محافل روحانی استفسار نمایند و به هیچ وجه شغلی را نپذیرند كه بالمآل منجر به فعالیتهای سیاسی و حزبی در هر كشور باشد»(13)
اكنون كه منظور از عدم مداخله در امور سیاسی روشنتر شد، در گفتارهای بعد انشاءالله به ذكر دلایل هر یك از موارد فوق میپردازیم.
منابع:
1- پاراگراف 95
2- حيات بهائي، ص155
3- توقيعات مباركه، ج1، ص120
4- گنجينهء حدود و احكام، ص334
5- امر و خلق، ج3، ص268
6- گنجينهء حدود و احكام، ص333
7- گنجينهء حدود و احكام، ص335
8- گنجينهء حدود و احكام، ص336
9- توقيعات مباركه، ج1، ص120
10- توقيعات مباركه، ج1، ص42
11- توقيعات مباركه، ج3، ص301
12- توقيعات مباركه، ج3، ص26
13- نظم جهاني بهائي، ص90
قسمت سوم
2007-02-16
با توجه به مقدماتی كه در دو گفتار قبل بیان شد، اكنون سعی میشود به سؤالات مذكور در قسمت اول مختصراً پاسخ داده شود، یعنی اینكه چرا بهائیان از حكومت اطاعت میكنند، سعی نمیكنند حكومت كشوری را به دست گیرند، در احزاب مختلف عضو نمیشوند، در انتخابات شركت نمیكنند و مشاغل سیاسی نمیپذیرند.
همانطور كه در اولین گفتار این مجموعه ذكر شد، بهائیان معتقدند نمیتوان مشكل یك كشور را به تنهایی حل كرد؛ تا وقتی جهان متحد نشود مشكلات هر گوشه از جهان به نقاط دیگر سرایت خواهد كرد و بنابر این اگرچه مشكلات ممكن است محلی به نظر برسند در حقیقت نیاز به یك راه حل جهانی دارند. پس برقراری اتحاد جهانی بر مسائل یك كشور خاص اولویت دارد. بیتالعدل اعظم دراین باره میفرمایند: «وقتی حضرت بهاءالله در قرن نوزدهم پیام خود را به عالم اعلام فرمودند كاملاً به وضوح مشخص كردند كه اولین قدم ضروری و اساسی برای حصول صلح و ترقی عالم انسانی عبارت از اتحاد است. ایشان میفرمایند: اصلاح عالم و راحت امم ظاهر نشود مگر به اتحاد و اتفاق. اما تا این زمان شما اكثر مردم را مشاهده میكنید كه دارای نقطهنظری متفاوت و متضاد هستند، یعنی آنها به اتحاد به عنوان هدفی غائی و تقریباً غیر قابل حصول نگاه میكنند و در بدایت امر نظر را بر مداوای سایر امراض نوع بشر متمركز میسازند. اگر آنها فقط بر این موضوع واقف بودند، میدانستند كه سایر امراض صرفاً علائم مختلف و عوارض جانبی این بیماری عمده و اساسی، یعنی اختلاف و افتراقند.» [1]
از سوی دیگر، به اعتقاد بهائی حل مشكلات عالم از طریق روشهای سیاسی ممكن نیست، بلكه راه حل اصلی مشكلات جهان روحانی است. حضرت ولی امرالله میفرمایند: «افسوس كه عالم بشریت چه از لحاظ اخلاق انفرادی و چه از حیث روابط اجتماعی چنان از راه راست منحرف گشته و چنان رنج كشیده كه به هیچوجه حتی مساعی و تدابیر سیاستمداران و زمامداران بیطرف و خوشنیت و ساعی و فداكار نیز نمیتواند به نجاتش پردازد.» [2] پس مشاركت در حكومت نمیتواند به تحقق هدف بهائیان كه نجات عالم و رفع مشكلات جهان است كمك نماید.
بهائیان خود برای ادارهء امور و حل مشكلات روش و دستورالعملی دارند و برنامهء آنها با نظرات هیچ حزب و حكومتی كاملاً مطابق نیست. پس نمیتوانند به عضویت هیچ حزبی درآیند یا هیچ نوع مشاغل سیاسی را بپذیرند، زیرا این كار به منزلهء زیر پا گذاشتن اصول اعتقادات آنان است. حضرت ولی امرالله در این باره میفرمایند: «البته یك شخص بهائی میتواند با بعضی از اصول و عقائد دستگاههای سیاسی و روحانی موافقتی داشته باشد، اما نمیتواند در هیچ یك از این دستگاهها عضویت یابد و نیز نمیتواند بر عقائد و اصول و برنامههایشان صحه گذارد.» [3]
به علاوه، بسیارند كسانی كه مایلند حكومت را در كشورهای مختلف به دست بگیرند، اما كمند كسانی كه به فكر برقراری وحدت عالم انسانی باشند. بیتالعدل اعظم در این باره میفرمایند: «نقشه صغیر الهی كه ذات الوهیت، به عنوان نقش ما در طرح عظیمش برای فلاح و نجاح عالم بشری، برای اجرا به ما سپرده، به وضوح تعریف و حدود و ثغور آن مشخص شده است. ما باید تمام قوای خود را به این امر اختصاص دهیم، زیرا هیچ فرد دیگری نیست كه این كار را انجام دهد.» [4]
بهائیان معتقد به دخالت ارادهء الهی در امور عالمند و سلطنت و حكومت را از جانب خدا میدانند. چنانكه حضرت عبدالبهاء در رسالهء سیاسیه با ذكر آیهء مباركی از قرآن مجید میفرمایند: « در کتاب مبین ب ه نصّ صریح میفرماید : ق ُ ل ِ ال لّ ه ُ م َّ مال ِ ک َ الم ُ لک ِ ت ُ ؤ ْ ت ِ ی الم ُ ل ْ ک َ م َ ن ت َ شاء ُ و ت َ ن ْ ز ِ ع ُ الم ُ ل ْ ک َ مم ّ ن ت َ شاء [5] . پس معلوم و مشهود شد که این عطیه موهبت الهیه و منحه ربّانیه است . » یعنی خداوند هرگاه بخواهد حكومتی را به قدرت میرساند یا سرنگون میكند و دخالت بهائیان در این زمینه تأثیری نخواهد داشت.
همچنین گفته شد كه بهائیان اعتراض بر هیچ كسی را جائز نمیدانند، چنانكه حضرت بهاءالله میفرمایند: «ابداً نفْسی تعرّض به نفْسی ننماید و بر محاربه قیام نکند شأن اهل حقّ خضوع و خشوع و اخلاق حمیده بوده و خواهد بود.» [6] هدف دین الهی در درجهء اول ایجاد اخلاق نیكوست و به هیچ قیمتی نباید صفاتی مانند ادب و فروتنی زیر پا گذاشته شود.
هر جامعهای محتاج به وجود قوانینی است كه همه از آن اطاعت كنند تا نظم و امنیت برقرار شود. بیتالعدل اعظم در این باره میفرمایند: »آن حضرت (حضرت عبدالبهاء) در احیان سفر در آمریكا توضیح دادند كه جوهر روح بهائی این است كه جهت استقرار نظم اجتماعی بهتر و شرایط اقتصادی مطلوبتر باید اطاعت و تبعیت از قوانین و اصول دولتی مجری گردد.» [7] پس اطاعت از قانون بهتر از هرج و مرج و بیقانونی است.
اما این به آن معنی نیست كه بهائیان هركاری حكومت گفت انجام میدهند، چنانكه حضرت ولیامرالله تأكید میفرمایند: «بهائیان مطیع قانونند، اعم از فدرال یا ایالتی، مگر آن كه انقیاد نسبت به این قوانین به منزله انكار دیانت خودشان باشد.» [8] و نیز در كتاب قرن بدیع میفرمایند: »در امور وجدانیه كه تعلق به اصل امر و عقاید اساسیه اهل بهاء دارد افراد بهائی به كمال صراحت و صرامت از قبول دستوراتی كه جنبه تبری از آئین الهی داشته و یا مباین با موازین روحانیه و حس وفاداری نسبت به اصول قیمه شریعهالله تلقی گردد خودداری نموده حبس و زجر و طرد و نفی حتی شهادت را بر اطاعت ترجیح میدهند.»
اما آنچه میتوان آن را مهمترین دلیل عدم مداخلهء بهائیان در امور سیاسی دانست حفظ اتحاد است، چه درون خود جامعهء بهائی و چه با افراد و گروههای دیگر. حضرت عبدالبهاء میفرمایند: «اساس امر بهائی الفت بین جمیع ملل و ادیان است و مکالمات سیاسی سبب تفرقه و حصول ضدّیت و تعصّب.» [9] و حضرت ولی امرالله میفرمایند: »اگر هریك از بهائیان عضو حزب سیاسی متفاوتی باشد، كه بعضی از آنها به كلی با یكدیگر مخالف هستند، چگونه از عهده چنین امری بر خواهیم آمد؟ در این صورت وحدت ما كجاست؟ در اثر امور سیاسیه ما دچار تفرقه خواهیم شد و در مقابل یكدیگر خواهیم ایستاد و چنین وضعیتی بالمره با هدف و مقصد ما مباینت دارد» [10]
پس میتوان دید كه حكم عدم مداخله در امور سیاسی و اطاعت از حكومت با مجموعهء اعتقادات بهائی، كه بر پایهء وحدت و محبت قرار دارد، كاملاً هماهنگ است. اما البته بررسی هریك از آن اعتقادات، مثل اولویت وحدت عالم انسانی بر سایر امور یا اینكه حكومت از جانب خدا داده و گرفته میشود، خود بحثهای جداگانهای است كه باید در مقالات دیگری به آنان پرداخت.
منابع:
[1] 8 دسامبر 1967
[2] نظم جهاني بهائي، ص 46
[3] نظم جهاني بهائي، ص 158
[4] بيتالعدل اعظم، 8 دسامبر 1967
[5] يعني بگو اي خداي من كه سلطنت از آن توست. سلطنت را به هركه بخواهي ميبخشي و از هركه بخواهي ميگيري.
[6] ص ٣٠١ مجموعه اقتدارات
[7] 7 ژوئيه 1976
[8] US National Bahai Review, No. 32
[9] ص ٢٧٨ ج ٣ امر و خلق
[10] توقيع 24 جون 1947
منبع: سایت نقطه نظر