الف) منظور از “لِقاءُالله” چیست؟
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به پرسشی در بارۀ منظور از “لِقاءُالله” پاسخ گفته است.
به گزارش روضه نیوز؛ متن پرسش مطرح شده و پاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:
منظور از “لِقاءُالله” چیست؟
در آیات متعددی از قرآن مجید که اشاره به قیامت و رستاخیز میکند تعبیر به “لِقاءُالله” یا «لقاء ربّ» آمده است. این تعبیر بسیار پرمعنی و عمیق است، هرچند جمعی از مفسّران، بسیار ساده از کنار آن گذشتهاند: گاه گفتهاند منظور از “لِقاءُالله” ملاقات فرشتگان خدا در قیامت است. گاه گفتهاند منظور ملاقات حساب و جزاء و ثواب او است. و گاه گفتهاند به معنی ملاقات حکم و فرمان او است. و به این ترتیب هر کدام کلمهای را در تقدیر گرفتهاند، در حالی که میدانیم تقدیر بر خلاف اصل است و تا دلیلی بر آن نباشد باید از آن پرهیز کرد. بدون شک منظور ملاقات حسی پروردگار نیست، چرا که ملاقات حسی تنها در مورد اجسام است که دارای مکان و زمان و رنگ و کیفیات دیگرند، به طوری که میتوان آنها را با چشم ظاهر دید. بلکه منظور یک شهود باطنی و دیدار و ملاقات روحانی و معنوی با خدا است، زیرا در قیامت حجابها کنار میرود، و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنهها و مواقف قیامت ظاهر و آشکار میگردد که همه کس حتی کافران خدا را با چشم دل میبینند، و او را دیدار میکنند! (هرچند این دیدارها متفاوت است(. مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان چنین میگوید: «بندگان خدا در شرائطی قرار میگیرند که حجابی میان آنها و پروردگارشان نیست، زیرا طبیعت روز قیامت ظهور و بروز حقایق است، همانگونه که در آیۀ25 سورۀ نور آمده: «وَ یَعْلَمُونَ أنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»(در آن روز میدانند که خداوند حق آشکار است.)(1( جالب اینکه در حدیث مشروحی میخوانیم مردی خدمت امام امیر مؤمنان علی علیه السّلام آمد و عرض کرد من در بارۀ قرآن مجید به شک افتادهام! امام فرمود: چرا؟! عرض کرد: در آیات بسیاری میبینیم که قرآن سخن از ملاقات پروردگار در قیامت میگوید، و از سوی دیگری میفرماید: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ: «چشمها او را درک نمیکند، و او چشمها را درک میکند» این آیات چگونه با هم سازگار است؟. امام علیه السّلام فرمود: «اللّقاء هُنا لَیْسَ بالرُّؤْیَةِ، وَ الِّلقاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمیعَ ما فی کِتابِ اللَّه مِنْ لِقائِهِ فانَّهُ یَعْنی بِذلِکَ الْبَعْثَ : «لقاء به معنی مشاهده با چشم نیست، بلکه لقاء همان رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان است، پس معنی تمام آنچه در قرآن تعبیر به لِقاءُالله شده است درک کن که همه به معنی بعث است.»)2) در حقیقت امیر مؤمنان علی علیه السّلام مسألۀ لِقاءُالله را به چیزی تفسیر میکند که شهود پروردگار از لوازم آن است، آری روز رستاخیز روز برطرف شدن حجابها و کنار رفتن پردهها، و ظهور آیات حق، و تجلّی خداوند بر قلوب است، و از این تعبیر امام علیه السّلام هر کس به فراخور حال خود مطلب را در سطوح مختلف درک میکند، و همانگونه که گفتیم شهود باطنی اولیاء اللَّه در قیامت با افراد عادی بسیار متفاوت و مختلف است. (3) فخر رازی در تفسیرش در اینجا بیان جالبی دارد، او میگوید: «انسان در این دنیا به خاطر غرق شدن در امور مادی و تلاش برای معاش غالبا از خدا غافل میشود، ولی در قیامت که همۀ این شواغل فکری برطرف میگردد انسان با تمام وجودش متوجّه پروردگار عالم میشود و این است معنی “لِقاءُالله” (4) (5). این حالت ممکن است بر اثر پاکی و تقوا و عبادت و تهذیب نفس در این دنیا برای گروهی پیدا شود، چنان که در نهج البلاغه میخوانیم: یکی از دوستان دانشمند علی علیه السّلام به نام «ذعلب یمانی» از امام علیه السّلام پرسید «هل رأیتَ ربَّک»: «آیا خدای خود را دیده ای»؟! امام علیه السّلام فرمود «أ فأعبد ما لا اَری؟» «آیا خدایی را که نبینم پرستش کنم»؟! و هنگامی که او توضیح بیشتر خواست امام اضافه کرد: «لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان» «چشمهای ظاهر هرگز او را مشاهده نکنند، بلکه قلبها به وسیلۀ نور ایمان او را درک مینمایند»(6). ولی این حالت شهود باطنی در قیامت برای همگان پیدا میشود، چرا که آثار عظمت و قدرت خدا در آنجا آن چنان آشکار است که هر کوردلی هم ایمان قطعی پیدا میکند.(7)
منابع:
- تفسیر المیزان جلد 15 صفحه 103 و جلد 10، ص69.
- توحید صدوق صفحه 267 (با تلخیص).
- تفسیر پیام قرآن 5/
- تفسیر کبیر فخر رازی» ذیل آیۀمورد بحث.
- تفسیر نمونه 17/ 359
- نهج البلاغه کلام 179.
- تفسیر نمونه 1/ 217
ب) دیدن خدا قبل از قیامت
پرسش :منظور از روایت ابابصیر که در آن به دیدن خدا قبل از روز قیامت اشاره شده است، چیست؟
متن کامل پرسش
روایتی در توحید صدوق، ص۱۱۷ آمده است که ابوبصیر از امام صادق (علیه السّلام) پرسید: «أخبرنی عن الله عزّوجلّ، هل یراه المؤمنون یوم القیامة؟» و حضرت پس از پاسخ مثبت و توضیح مطلب، فرمودند: «ألست تراه فی وقتک هذا: مگر هم اکنون خدا را نمیبینی؟». منظور از این بخش آخر چیست؟ یعنی حضرت در ابوبصیر تصرّفی کردند تا چشمِ دل او باز شد و وجه خدا را «بحقائق الإیمان» دید، یا اینکه تصرّفی در کار نبوده؟ اگر تصرّفی در کار نبوده و از قبل هم این لقاء برای ابوبصیر حاصل بوده، چرا باز در مورد لقاء الله سؤال کرد؟
پاسخ: بحث امکان رؤیت و معرفت خدا یکی از مهمترین مباحث در اسلام و تشیّع است که از جنبههای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و متکلّمان، فلاسفه و عرفا بیانهای متفاوتی در مورد آن اظهار کردهاند. روایتی که در سؤال، ذکر شده ناظر به مبانی عرفانی رؤیت است که به عنوان یکی از اسرار ائمه (علیهم السلام) مطرح شده است. در این فرصت نخست متن روایت را که در توحید صدوق نقل شده است به طور کامل ذکر میکنیم و سپس به تحلیل آن میپردازیم:
متن روایت: ابو بصیر میگوید: به حضرت صادق (علیه السّلام) عرض کردم مرا خبرده از خداى عز و جل که آیا مؤمنان در روز قیامت او را میبینند؟ فرمود: آرى و پیش از روز قیامت نیز او را دیدهاند. عرض کردم در چه زمانی؟ فرمود: در هنگامى که به آنان فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟ «قالُوا بَلى» گفتند آرى تو پروردگار مایى، پس حضرت ساعتى ساکت شدند، بعد از آن فرمودند: و مؤمنان در دنیا پیش از روز قیامت او را مىبینند. آیا تو چنان نیستى که در همین وقت او را ببینى؟! ابو بصیر میگوید که به آن حضرت عرض کردم: فداى تو گردم، پس من این کلام را از شما نقل کنم؟ فرمود: نه!؛ زیرا که تو هر گاه این سخن را نقل کنى، منکرى که جاهل به معناى آنچه ما میگوییم باشد، آن را انکار کرده و گمان کند که این تشبیه و کفر است. البتّه دیدن به دل مانند دیدن به چشم نیست، خدا برتر است از آنچه فرقه مشبهه و ملحدان او را وصف میکنند. (1)
تفسیر روایت: آنچه طبق مبانی قرآنی و روایی در مورد این روایت میتوان گفت؛ این است که از طرفی طبق بسیاری از روایات پی بردن به کنه ذات خداوند امری محال است. امّا در مقابل، روایاتی داریم که در آنها سخن از دیدن خدا به میان آمده، از جمله امام علی (علیه السّلام) در روایات متعددی در بارۀ رؤیت خداوند این جمله معروف را فرمودهاند: «ما کنت أعبد ربّاً لم أره»(2)؛ هرگز خدایی را که نبینم نمیپرستم. همچنین امام حسین (علیه السّلام) در دعای عرفه خطاب به پروردگار میفرمایند: کور باد چشمی که تو را نبیند.(3) در مقام بررسی این روایات، اختلافهایی میان متکلّمان، فلاسفه و عرفا وجود دارد. برخی اساساً منکر هرنوع رؤیتی میشوند و میگویند رؤیت خداوند به طور مطلق محال است و اگر هم سخن از لِقاءُالله به میان آمده، مراد از آن، مشاهده نعمتهای خدا است. بنابراین همۀ این سخنان را کفر و شرک و تجسیم و تشبیه ومیدانند و به اصطلاح فقط خدای نادیده را برای پرستش جایز میدانند. اینان همان گروهی هستند که امام صادق (علیه السّلام)، ابابصیر را از نقل روایت به خاطر آنان نهی کرد و فرمود: پس منکرى که جاهل به معناى آنچه ما میگوییم باشد، آن را انکار میکند و بعد از آن گمان کند که این تشبیه و کفر است، ولی عدهای دیگر که بحث عرفانی «تجلّی» را مطرح نمودهاند معتقدند در عین حال که معرفت کنه ذات محال است، اما رؤیت و معرفت تجلّی خداوند امکانپذیر بوده و مؤمنان حقیقی از چنین رؤیتی در همین دنیا برخوردارند. ضمن این که تجلّیات خداوند خود دارای درجاتی است که عالیترین درجه آن همان رؤیتی است که در سفر معنوی معراج برای پیغمبر (صلی الله علیه وآله) رخ داد که حتی جبرئیل هم که ملک مقرب الهی است توان آن رؤیت را نداشت، و مرحله ضعیفتر آن برای انبیا، اولیا و مؤمنان حاصل شده و خود ابابصیر در این روایت نیز جزو افرادی است که امام (علیه السّلام) از ایشان توقع این مشاهده را داشته است. البتّه برای درک مراتب تجلّی،جذبه عشق خدا و نورانیت دل شرط اساسی است. توضیح فیض کاشانی: در این جا به مطالبی از «فیض کاشانی » که در کتاب «کلمات مکنونه» تحت عنوان: «جمع بین امتناع معرفت و رؤیت و امکان آن» مطرح نموده است، اشاره میکنیم. وی همین روایت ابابصیر را هم ناظر به همین بحث دانسته است: «اگر چه مقربان خدا از معرفت خدا اظهار عجر کردهاند، از جمله جبرئیل که خطاب به پیامبر در شب معراج گفت: اگر ذرهای نزدیکتر روم خواهم سوخت و خود پیامبر که گفته است: خدایا ما تو را آنگونه که حق معرفت تو است نشناختیم.
همچنین خود خداوند در قرآن میفرماید: چشمها او را درک نمیکنند، لکن او چشمها را درک میکند، ولی با این حال شیر مردان بیشه ولایت دم از انکار پرستش خدای نادیده زده و مدعی رؤیت خدا شدهاند. از جمله از حضرت علی (علیه السّلام) نقل شده است که من خدایی را که ندیده باشم نپرستیدهام. همچنین فرمود: اگر پردهها کنار روند بر یقین من افزوده نمیشود. در جمع بین این دو مطلب باید گفت: هر چند به کنه حقیقت راهی نیست؛ چرا که محیط بر همه چیز است و محاط بر چیزی نمیتواند باشد، اما به اعتبار تجلّی در مظاهر اسماء، در هر موجودی وجهی دارد و در هر مرآتی جلوهای مینماید. همچنان که در قرآن میفرماید: به هرجا که رو کنید روی خدا است.(4) و در روایت میفرماید: حتی اگر بر پائینترین طبقه زمین هم فرود آئید بر خدا فرود آمده اید. بنابراین به این اعتبار رؤیت و معرفت امکانپذیر است، بلکه این تجلّی همه را هست، لکن خواص میدانند که چه میبینند؛ لذا میگویند: در هر چیزی که نگریستم قبل و بعد و همراه آن خدا را دیدم، ولی عوام نمیدانند که چه میبینند. همچنان که در قرآن میفرماید: بدان که آنان نسبت به دیدار ربّ خود در تردیدند! -حال آن که- خداوند بر همه چیز احاطه دارد.(5)
گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی؟
گفتا که خوب بنگر شاید رسیده باشی!
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
چه توان با که توان گفت دوست
در کنار من و من مهجورم.(6)
نتیجه: با این توصیف منظور امام صادق (علیه السّلام) در این روایت از این جمله که “مگر هم اکنون خدا را نمیبینی؟” همان رؤیت تجلّی خداوند است و لزوماً این مشاهده نیازی به تصرف امام و به نوعی خرق عادت ندارد. بله این تنبه و بیداری امری بود که از ناحیه امام (علیه السّلام) در ابابصیر ایجاد شد. و این که چه مرتبهای از تجلّی برای ابابصیر آشکار شده است، برای ما قابل درک نیست.
تذکّر: لازم به ذکر است که ابابصیر شخصیتی بزرگ و از اصحاب خاصّ امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) است و روایات متعددی به ما رسیده است که در برخی از این روایات به شدتِ معرفت ابابصیر و میزان آگاهی او نسبت به مسائل اشاره شده است.
علت پرسش ابابصیر: پاسخ این مطلب هم که اگر رؤیت برای ابابصیر حاصل بوده، پس چرا باز در موردلِقاءُالله سؤال کرد و چرا امام فرمود که مگر تو هم اکنون او را نمیبینی، از این سخن فیض کاشانی آشکار است که: همه تجلّی خدا را میبینند، اما خواص میدانند که چه میبینند و عوام نمیدانند و به تعبیر رهبر فقید انقلاب:
حق میطلبند و خود ندانند آن را/ در آب به دنبال فراتند همه
بنابراین ابو بصیر با این بیان امام و القاء حکمت و حقیقت ایمانی توسّط امام تنبه حاصل کرده و به سطحی رسید که نسبت به آنچه میبیند، اما نمیداند عرفان و معرفت پیدا کند و بداند که چه میبیند و معلوم است که چنین آگاهی برای ابابصیر حاصل شد و به همین دلیل، پاسخ سؤال خود را به طور کامل گرفته و عرض کرد: آیا این مطلب را برای دیگران نیز نقل کنم؟ که حضرتشان از نقل آن برای همه نهی فرمودند.
پانویس:
- صدوق، التوحید، ص۱۱۷، باب ما جاء فی الرؤیة، ج۲۰، انتشارات جامعه مدرسین، قم،۱۳۵۷.
- کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۹۸، باب فی ابطال الرؤیة، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵.
- «عمیت عینٌ لا تَرَاک»، امام حسین (ع)، دعای عرفه.
- سورۀ بقره/۲، آیه۱۱۵.
- سورۀ فصلت/۴۱، آیه۵۴.
- در ادامه، فیض کاشانی به روایت ابابصیر اشاره کرده است. فیض کاشانی، محسن، الکلمات المکنونه فی علوم اهل الحکمة و المعرفة، ص۴و۵، بیتا، بیجا (همراه با تلخیص و تصرف).
منبع: پایگاه اسلام کوئست
ج) لقاء چیست؟ لِقاءُالله به چه معناست؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=5178
لقاء چیست؟
لقاء مصدر از باب مفاعله در لغت به معنای ملاقات، به هم رسیدن و با هم مقابل شدن و برخوردن به همدیگراست. و این معنی ( مقابله و مواجهه ) در عالم اجسام روشن است، مانند مقابل شدن و مواجه بودن دو فرد. امّا در عالم روحانی و نسبت به خداوند متعال: قهراَ میباید این مقابله ( به فتح باء ) و ملاقات به صورت معنوی و روحانی باشد، زیرا خداوند متعال از خصوصیّات و حدود و اوصافی که در عوالم خلق است منزه است.(1)
در قرآن کریم بیش از بیست جا عبارت لِقاءُالله آمده است.
اقوال در معنای لِقاءُالله:
تنزیه صرف: تا آنجا که منتهای معرفت، همان است که باید خداوند را تنزیه صرف نمود. و معتقد بر این شد که خدای را به هیچ وجه نتوان شناخت و آیات و اخباری را که در معرفت و درلِقاءُالله وارد شده است را تأویل باید کرد. مثلاَ تمام آیات و اخبار لِقاءُالله را معنی میکنند بر مرگ و لقاء ثواب و عقاب.
ملاقات حقیقی :بدین معنا که ملاقات ممکن الوجود با خداوند جلیل واجب الوجود حقیقتاَ هست لکن نحوۀ آن هم لایق (ملاقی) ملاقات کننده و (ملاقی) ملاقات شونده است و آن عبارت از همان معنا است که در ادعیه و اخبار از آن به لفظ وصول و زیارت و نظر بر وجه و تجلّی و دیدن قلب و تعلّق روح تعبیر شده است و از ضد آن به فراق و بعد و حرمان تعبیر میشود. مانند تعبیرات زیر:
امیرالمؤمنین علیه السّلام در تفسیر «قد قامت الصلاة» فرمود : یعنی نزدیک شد وقت زیارت. و در دعاها مکرّراَ وارد شده است (و لا تحرمنی النظر الی وجهک) بار الها مرا از نظر به وجهت محروم مفرما. و در کلمات امیرالمؤمنین علیه السّلام است که فرمود (و لکن تراه القلوب بحقایق الایمان) خدای را چشمهای ظاهر نمیبیند و لیکن دلها به وسیلۀ ایمان حقیقی او را میبیند. و در مناجات شعبانیّه (و الحقنی بنور عزّک الابهج فأکون لک عارفاَ) بارالها مرا به نور عزتت که سراپا بهجت است برسان تا تو را بشناسیم.(2)
پینوشت:
- رسالۀ لِقاءُالله – علّامه حسن مصطفوی.
- رسالۀ لِقاءُالله – آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی.
د) معنای وجهُالله و لِقاءُالله
http://maaref.porsemani.ir/node/4806
اساساً این دعا كه از حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها است یعنی چه: «اللهم انّی اسئلك النظر الی وجهك و الشوق الی لقائك» آن وجه و این لقا چیست؟
هر که بر روی آن (زمین) است فانی است؛ در حالی که باقی میماند وجه پروردگار تو که دارای جلال و اکرام میباشد»(الرحمن: 26 ـ 27) با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند. وجه او را مىطلبند و هرگز به خاطر زینتهاى زندگی دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از كسانى كه قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مكن! همانها كه از هواى نفس پیروى كردند، و كارهایشان افراطى است»(الكهف:28) معبود دیگرى را با الله مخوان! كه هیچ معبودى جز او نیست؛ همه چیز هلاک شونده است جز وجه او؛ حاكمیت تنها از آن اوست؛ و همه به سوى او بازگردانده میشوید.»(القصص:88)
از آیات فوق بر میآید که:
اوّلاً همۀ موجودات فانی میشوند جز وجهالله که هلاک و فنا ندارد.
ثانیاً وجهالله آن هدف نهایی است که انسان باید به آن برسد و به دیدار آن نائل گردد.
ثالثاً وجهالله، الله نیست؛ بلکه وجهالله است؛ و وجه هر چیزی نمود و ظهور آن چیز است. افراد انسانی با قیافه شناخته میشوند لذا قیافۀ شخص را وجه او گویند. یک کتاب را از جلد آن میشناسند لذا جلد کتاب را وجه کتاب گویند. وجهالله نیز آن حقیقتی است که خدا را نمودار میسازد.
حال سؤال این است: آن حقیقت چیست که خدا با آن شناخته میشود؟
خداوند فرمود: «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وجهالله » او بقیّة الله یعنی مهدی است که در پایان این نگره میآید و زمین را پر از قسط و عدل میکند همانگونه که پر از ظلم و جور شده است»(الإحتجاج،ج1،ص252 ( أبو الصّلت گوید: گفتم: اى زادۀ رسول خدا، معنى این روایت چیست؟ «ثواب گفتن لا إله إلّا اللَّه نظر كردن به وجهالله است» فرمودند: اى أبا الصّلت هر كس خداوند را داراى وجه و صورت و چهرهاى همانند صورت و چهرۀ مخلوقین بداند كافر است، وجه و چهرۀ خدا، انبیاء و رسولان و حجّتهاى او هستند. آنها كسانى مىباشند كه مردم، توسّط آنان به سوى خدا و دین و معرفت او رو مىآورند، خداوند فرماید: «كُلُّ مَنْ عَلَیها فان وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ »، و نیز فرموده: «كُلُّ شَیءٍهالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ». پس نگاه كردن به پیامبران الهى و حجّتهاى خداوند در مقامات و درجات خاصّشان در روز قیامت براى أهل ایمان ثواب بزرگى است»(الإحتجاج على أهل اللجاج،ج2،ص409( رسول خدا (ص) به على(ع) فرمودند: من رسول خدا و رساننده از طرف اویم و تو وجهالله و اقتداكنندۀ به او. پس مرا مانندى جز تو نیست و تو را مانندى جز من نیست»( إرشاد القلوب إلى الصواب،ج2،ص404( حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: ما هستیم مثانى كه خدا به پیامبر عطا نموده و ما وجهالله هستیم كه روى زمین بین شما رفت و آمد میكنیم. میشناسد ما را آن كس كه شناخته و جاهل است به حق ما آنكه نادان است. پس هر كه ما را بشناسد پیشاپیش او یقین است و هر كه جاهل به حق ما باشد پیشاپیش او جهنّم است»(بحارالانوار، ج24، ص114) امام صادق(ع) در تفسیر «وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ » فرمودند: «نَحْنُ وجهاللهــ ماییم وجهالله»(بحارالانوار، ج24، ص192( سلام بن مستنیر گفت از حضرت باقر علیه السّلام این آیه را پرسیدم «كُلُّ شَیءٍهالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» فرمودند: به خدا قسم ما وجهالله هستیم كه تا روز قیامت پایدار است. امرى كه خداوند در مورد ولایت و فرمانبردارى از ما نموده است معنى وجهاللهى كه فرمود كُلُّ شَیءٍهالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ هر كدام از ما بمیرد یك نفر از فرزندان او جانشینش مىشود تا روز قیامت»(بحارالانوار، ج24، ص193( ابو حمزه از حضرت باقر علیه السّلام در باره كُلُّ شَیءٍهالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ نقل نمود که همه چیز از بین میرود فقط باقى میماند وجه پروردگار. خدا منزه است از اینكه به داشتن صورت توصیف شود تا وقتى كه خداوند در بقاى مردم نیازى داشته باشد ما در میان آنها خواهیم بود هر گاه صلاحى در بودنشان ندید ما را به جانب خود میبرد و آنچه مایل باشد در بارۀ ما انجام خواهد داد گفتم فدایت شوم (رؤیه) كه فرمودند چیست فرمود حاجت و نیاز (یعنى تا خدا صلاح در بقاى مردم بداند)»(بحارالانوار،ج24، ص194 (حضرت باقر علیه السّلام در باره آیه: تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ » فرمودند ما جلال اللَّه و كرامت او هستیم كه مردم را به واسطه اطاعت از ما گرامى داشته»(بحارالانوار، ج24، ص196( خثیمه گفت از حضرت صادق پرسیدم در بارۀ آیۀ«كُلُّ شَیءٍهالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ». فرمودند: یعنى دین خدا.
پیامبر اكرم و امیر المؤمنین علیه السّلام دینُالله و وجهالله و عین اللَّه و زبان خدا كه با آن سخن میگوید و دست خدا در میان مردم بودند. ما وجهالله هستیم كه باید از جانب ما به خدا نزدیک شد. پیوسته در میان بندگان او هستیم تا خداوند را به وجود مردم نظرى است؛ وقتى چشم از آنها برداشت ما را به جانب خود مىبرد و آنچه خواست انجام مىدهد.» فرمودند: «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی إِذَا سُئِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا أَجَاب ــــ ماییم اسماء حسنای خدا که چون با آنها از خدا چیزی خواسته شود، اجابت میکند»(بحارالانوار، ج27، ص38) از این احادیث شریفه استفاده میشود که وجهالله همان حقیقت دین خدا، حقیقت کتاب خدا، حقیقت انسان کامل و حقیقت اسماء الله میباشد. حکما این حقیقت را صادر اوّل و وجود منبسط میگویند که تمام مخلوقات، ظهورات آن میباشند؛ و اوّلین ظهور او در عالم خلق، عقل اوّل بوده است؛ لذا در روایات آمده که : «اوّلُ ما خَلَقَ اللهُ العقل ــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود عقل بود». لذا وجود منبسط، از سنخ خلق نیست ولی کنه ذات الله هم نیست؛ بلکه ظهور ذات است برای ذات. عرفا از این حقیقت متعالی تعبیر میکنند به حقیقت محمّدیّه یا نور محمّدی؛ که اقتباس است از روایات نبوی که فرمودند: «اوّل ما خلق الله نوری ــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود، نور من بود». البتّه توجّه شود که خلق را دو معناست. گاه خلق به غیر کنه ذات میگویند که شامل اسماء الله هم میشود؛ و گاه به غیر ذات میگویند؛ که شامل اسماء الله نمیشود. چرا که اسماء عین ذاتند. خود ذات نیز دو استعمال دارد؛ گاه به کنه ذات اطلاق میشود و گاه به مقام اسماء که ظهور کنه ذات میباشد. حقیقت محمّدیّه را وجهالله گفتهاند؛ چون برترین ادراک عقلی و قلبی ما از خدا، منتهی به این حقیقت میشود؛ لذا او خلیفه و نمایندۀ خداست؛ یعنی خدا را مینمایند. امّام باقر(ع) فرمودند: «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ محمّد، صحِجَابُ اللَّه ـــ با ما عبادت میشود الله و با ما به یگانگی ستوده میشود؛ و محمّد(ص) حجاب الله است »(بحارالانوار، ج23، ص102)؛ یعنی فراتر از این حجاب راه ندارید. ما ادراک میکنیم خدا را در آیینۀ او که خلیفة الله باشد. حقیقت محمّدیّه را نور گفتهاند چون با اوست که هیاکل موجودات از ظلمت به در آمده و ظاهر گشتهاند؛ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ »(النور:35). بالاخره الله نور السماوات یا نوره؟ هر دو. چون خدا نور بالذّات است و نور خدا، ظهور آن نور بالذّات میباشد. حقیقت محمّدیّه را حقیقت مائیّه (آب) نیز میگویند: «وَ كان عَرْشُهُ عَلَى الْماء ــ و عرش او بر آب بود». چون نسبت وجود منبسط با مخلوقات، مثل نسبت آب است به موج و دریا و قطره و یخ و برف و بخار و مه و ابر و آبشار و فوّاره واین امور، هر کدام چیزی هستند غیر از دیگری؛ و هیچ کدام آب هم نیستند بلکه اینها ظهورات و نمودهای گوناگون حقیقتی هستند عقلی به نام آب. لذا آب را با چشم نتوان دید بلکه عقل است که در ورای این نمودهای حسّی، آب را ادراک میکنند. وجود نیز چنین نسبتی با مخلوقات دارد. لذا مخلوقات، مظاهر و نمودهای وجود و آیات وجودند. او را نَفَس رحمانی نیز گفتهاند. چون نسبت او به کلمات وجودی (مخلوقات) مثل نسبت نَفَس انسان است به کلماتی که از دهان خارج میشوند. هوایی که از سینه بالا میآید یک چیز بیش نیست امّا چون به حنجره میخورد و در دهان وارد میشود، به صورت حروف درمیآید و از ترکیب حروف، میلیونها کلمه درست میشود. وجود منبسط نیز حقیقت واحدی است که تمام کلمات وجودی، نمود اویند. او را عنقا (سیمرغ) نیز گفتهاند. اسامی دیگر او عبارتند از: ارادة الله، مشیّة الله، اسم اعظم،اُمُّالکتاب، رقّ منشور، روحُالقُدُس، ظلّ ممدود، حقّ حادث، خلیفة الله اعظم، بقیّة الله، کتاب مستور، امام مبین، و.گفتهاند؛ او را بیش از صد اسم است. هیچ موجودی به مقام نُبُوَّت و امامت نمیرسد مگر آنکه اتّحادی با این حقیقت داشته باشد؛ لکن کسی را با آن اتّحاد تامّ نیست مگر چهارده معصوم (ع). لقاء این، حقیقت بهشت است و آنکه پشت به این نور کرده، روی در ظلمت دارد؛ لذا صورتش سیاه خواهد بود و نامۀ عملش را از پشت سر میگیرد. چرا که پشت به نور خدا نموده. البتّه لقاء را مراتبی است؛ کما اینکه بهشت را مراتبی است. چهارده معصوم (ع) اتّحاد تامّ با این حقیقت دارند؛ لذا بیننده و دیدن و دیده شده یک حقیقت است. امّا غیر ایشان از انبیاء و اوصیاء درجهای پاینتر دارند؛ و لقاء غیر معصوم، به نحو نظاره است؛ البتّه نظارۀ وجودی و سپس قلبی و سپس عقلی و سپس مثالی ( به نحو تمثّل)؛ امّا حسّ، مال دنیاست و در برزخ و فوق آن راه ندارد.
«وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ (22)إِلى رَبِّها ناظِرَة ــــ در آن روز صورتهایى شاداب و مسرور است، (22) و به پروردگارش مىنگرد »(القیامة)
ه) آیا رُؤیت خداوند در دنیا و قیامت امکان دارد؟
خداوند در دنیا دیده نمیشود، حضرت موسی علیه السّلام تمنای رؤیت خدا را نمود، پروردگار او را خبر داد که در دنیا نمیتواند او را ببیند و چنین چیزی برایش مقدور نیست، حتی کوه محکم و استوار توان دیدن خدا را ندارد: «وَلَمَّا جاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی انظرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرانی وَلَکِنِ انظرْ إِلَی الْجَبَلِ فان اسْتَقَرَّ مَکانهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمَّا تجلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا»(الأعراف: ۱۴۳) (هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (و کلامی را شنید که به کلام کسی نمیماند، خواست ذاتی را هم ببیند که چیزی مثل او نیست. لذا) عرض کرد: پروردگارا! (خویشتن را) به من بنمای تا تو را ببینم (خدایش بدو) گفت: (تو با این بنیه آدمی و در این جهان مادی تاب دیدار مرا نداری و) مرا نمیبینی و لیکن (برای اطمینان خاطر از این که تاب دیدن مرا نداری) به کوه (که همچون تو مادّه و بسی نیرومندتر از تو است) بنگر، اگر (در برابر تجلّی ذات من) بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید. امّا هنگامی که پروردگارش خویشتن به کوه نمود، آن را درهم کوبید و موسی بیهوش و نقش زمین گردید.) علماء در بارۀ اینکه رسولالله صلَیاللهُ علیه و سَلَّم در شب معراج خداوند را رؤیت کرده است یا خیر، اختلاف نظر دارند، قول معتبر این است که پیامبر صلَیاللهُ علیه و سَلَّم در شب معراج خدا را رؤیت نکرده است. به سند صحیح از عایشه رضی الله عنها رؤیت شده است که فرمود: «من زعم ان محمّداً رأی ربَّه فقد اعظم علی الله الفریه»(مسلم: ۱/۱۵۹ رقم: ۱۷۷). (هرکس مدعی شود که محمّد صلَیاللهُ علیه و سَلَّم خداوند را رؤیت کرده است، بیگمان دروغ بزرگی در حق خداوند مرتکب شده است.) آنچه که در بارۀ رؤیت خداوند در سطور بالا بیانگردید، متعلق به دنیا بود اما در جهان دیگر قضیه به گونه دیگری است. زیرا در جهان دیگر انسانها مجدداً و با کیفیت جدیدی آفریده میشوند، مگر در احادیث نیامده است که خورشید در روز قیامت، به انسانها نزدیک میشود به گونهای که بیش از یک میل با انسانها فاصله نخواهد داشت، اما با این وجود انسانها ذوب نمیشوند! مگر این طور نیست که انسانها در قیامت بعد از زنده شدن نمیمیرند و از بین نمیروند، حتی اهل دوزخ هرگاه پوسته بدن آنها سوخته و زغال شود، خداوند پوست آنها را از نو میسازد تا بدین طریق همواره در عذاب باشند، اما مرگ هرگزنخواهند داشت. البتّه مومنان در روز قیامت پروردگار را خواهند دید، حتی ارزندهترین نعمتی که روز قیامت به اهل بهشت داده میشود، فرصت نگاه کردن به سوی پروردگار است و کفار از این نعمت عظیم محروم هستند. «کَلَّااِنَّهُم عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(المطففین: ۱۵) (هرگزا هرگز! قطعاً ایشان در آن روز (به سبب کارهایی که کردهاند) از (رحمت) پروردگارشان محروم و (از بارگاه قرب و منزلت آفریدگارشان) مطرودند.] اما بندگان برگزیده و پاک خداوند از این نعمت عظیم بهرهمند خواهند بود. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ؛ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ»(القیامه: ۲۲ – 23) (در آن روز چهرههایی شاداب و شادانند. به پروردگار خود مینگرند) این گروه همان بندگان پاک وابرار هستند که در بارۀ آنها چنین آمده است: «انّ الأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ. عَلَی الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ»(المطففین: ۲۲ – ۲۳) [بیگمان نیکان در میان انواع نعمتهای فراوان بهشت بسر خواهند برد. بر تختهای مجلّل (بهشتی) تکیه میزنند و (به زیبائیها و نعمتهای بسیار آنجا) مینگرند.)] این نگاه کردن به سوی رخ و صورت پروردگار همان نعمت زائدی است که خداوند آن را به مومنان وعده داده است، میفرماید: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَی وَزِیَادَةٌ»(یونس: ۲۶) [کسانی که کارهای نیکو میکنند، منزلت نیکو (یعنی بهشت) از آن ایشان است و افزون (بر آن هم که مغفرت و رضوان است) دارند.] این زیاده همان چیزی است که در آیۀ دیگری چنین آمده است.: «لَهُم مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ»(ق: ۳۵) [هرچه بخواهند در بهشت برای آنان هست، افزون بر آن نزد ما نعمتهای دیگری وجود دارد (که هرگز به فکر انسانی نرسیده است و به دل کسی نگذشته است).] در روایات نیز به صراحت و تواتر آمده است که مومنان در قیامت خداوند را خواهند دید.
از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که عدهای از مردم از رسول اکرم صلّیاللهُ علیه وسَلَّم سؤال کردند، آیا روز قیامت خدا را خواهیم دید؟ رسول اکرم صلَیاللهُ علیه و سَلَّم فرمود: «هل تُضارُّون فی رؤیة القمر لیلة البدر؟» آیا در شب چهاردهم برای رویت بدر (ماه تمام) مشکلی دارید؟ گفتند خیرای پیامبر خدا، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «هل تُضارُّون فی رؤیة الشّمس لیس دونها سحاب؟»آیا در دیدن خورشید در روز آفتابی مشکل دارید؟ همه گفتند: خیرای پیامبر گرامی آنگاه رسولالله صلّیاللهُ علیه وسَلَّم فرمود: «فانکم ترونه کذلک» پس قطعاً شما خدا را در روز قیامت این چنین خواهید دید. (بخاری: 13/ 419، حدیث ۷۴۳۷،و مسلم:1/163،حدیث 182.) و لفظ این حدیث از مسلم است. درصحیح بخاری و مسلم از جریربن عبدالله رضی الله عنه روایت شده که گفت: نزد رسول خدا صلَیاللهُ علیه و سَلَّم نشسته بودیم که ایشان در شب چهاردهم به سوی ماه نگاه کرد و فرمود: «انکم سترون ربکم کما ترون هذا القمر لاتضامّون فی رؤیته، فان استطعتم ان لا تُغلَبوا علی صلاة قبل طلوع الشمس، وصلاة قبل غروب الشمس فافعلوا» و در صحیح مسلم به روایت از صهیب رضی الله عنه آمده است که پیامبر خدا صلّیاللهُ علیه وسَلَّم فرمود: «إذا دخل اهلُ الجنّةِ الجنّةَ، یقول الله تبارک وتعالی:تریدون شیئا أزیدکم؟ یقولون: ألم تُبیض وُجوهنا؟ ألم تدخلنا الجنّة وتُنجِنا من النار؟»(مسلم:۱/۱۶۳حدیث شماره ۱۸۱٫) (رسول اکرم صلَیاللهُ علیه و سَلَّم فرمود: بعد از اینکه اهل بهشت وارد بهشت شدند، خداوند از آنان میپرسد: چیز دیگری میخواهید که به شما بدهم؟ آنان میگویند: مگر ما را خوشحال و نیک نام نکرده ای؟ مگر ما را از دوزخ رستگار و به بهشت نیاورده ای؟ رسولالله صلَیاللهُ علیه و سَلَّم فرمود: آنگاه خداوند موانع را بر میدارد، مومنان و اهل بهشت حس میکنند که هیچ نعمتی بزرگتر از ملاقات و رؤیت پروردگار به آنان داده نشده است، بعد رسولالله صلی الله علیه وسلم این آیه را تلاوت نمود: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَی وَزِیَادَةٌ »(یونس: ۲۶) [کسانی که کارهای نیکو میکنند، منزلت نیکو (یعنی بهشت) از آن ایشان است و افزون (بر آن هم که مغفرت و رضوان است) دارند.] در بخاری و مُسلِم به روایت از ابوموسی اشعری رضی الله عنه آمده است که پیامبر صلّیاللهُ علیه و سَلَّم فرمود: «جنّتان من فضّه انّیتهما و ما فیهما، وجنتان من ذهب انّیتهما و ما فیهما، و ما بین القوم و بین ان ینظروا الی ربهم الّا رداء الکبریاء علی وجهه فی جنّة عدن»(بخاری: ۱۳/۴۲۳، حدیث شماره7444، و مُسلِم:1/163حدیث شماره ۱۸۰) (دوباغ در بهشت وجود دارند که ظرفها و همه چیزهای آنها از نقره است و دو باغ در بهشت وجود دارند که همه چیز آنها از طلا هستند، در میان اهل ایمان و پروردگارشان در بهشت جاودان جز پرده کبریایی و بزرگی او چیز دیگری نیست که مانع از دیدن او گردد.)
و) مفهوم لقاء الله در آیات و روایات
http://rasekhoon.net/article/show
نویسنده: زهرا محسنی زاده
چکیده
دیدار پروردگار، از مباحث توحیدی مطرح شده در آیات و روایات اهل بیت (علیه السلام) است. در نگاه اولیه، بین اصل اعتقادی ممکن نبودن مشاهده خداوند از یک سو، و اشاره به وقوع دیدار خداوند برای برخی مومنین از سوی دیگر، تعارض ظاهری دیده میشود. در این میان برخی تفاسیر، با اشاره به روایاتی، با انکار امکان مشاهده خداوند، دیدار او را به معنی بعث و قیامت گرفتهاند؛ چنانچه برخی نیز با استناد به دیگر روایات، معنایی بالاتر و عمیقتر از دیدار پروردگار ارائه کردهاند که شرایط خاص خود را میطلبد و شامل برخی مومنین میشود. لقاء، در لغت به معنی تقابل دو شیئی است (معجم مقیاس اللغه: ج5، ص261). آنچه در ابتدای امر از معنای آن به نظر میرسد، دیدار خداوند است، اما باید بررسی کرد، با توجه به اصول و محکمات عقائد توحیدی، لقاء و دیدار خداوند چگونه قابل توضیح و بیان صحیح است. در این میان، تمامی فرق اسلامی به گونۀ واحدی به موضوع رویت خداوند، نپرداختهاند و اختلاف نظراتی در این میان وجود دارد. فرقه مجسمه و کرامیه معتقدند که دیدن خداون با چشم سر امکان دارد؛ به این صورت که میتوان خداوند را از سوی بالا دید. اشاعره، با وجود قائل بودن به تجرد خداوند متعال میگویند، میتوان خداوند را با چشم دید، البته نه آن گونه که قائلین به مجسمه عقیده دارند، بلکه خداوند دیده میشود در حالی که نه بالا است و نه پایین، نه راست است و نه چپ، نه جلو است و نه عقب، نه کل خداوند دیده میشود و نه جزیی از او و هنگامی که دیده میشود نمیتوان به او اشاره کرد، با وجود این، دیده هم میشود. برخی نیز معتقدند، امکان دارد خداوند قوت قلبی به چشم دهد تا بتواند متوجه او شود و او را درک کند، که این ادراک، نوعی علم است؛ چرا که با نیروی قلب ایجاد میشود و نیز دیدن است؛ زیرا حالتی در چشمان انسان پدید آمده است (رساله حول الرؤیه: ص8-12). در این میان، معتزله و امامیه، به گونۀ دیگر مینگرند. از دیدگاه ایشان، امکان دیدن خداوند با چشم سر و به صورت مادی و ظاهری، چه در دنیا و چه در آخرت وجود ندارد. دلیل ایجاد توهم امکان رؤیت خداوند به صورت مادی و با چشم، انسان انسان با امور مادی است. تماس انسان با امور حسی و مشغول شدن بدانها، باعث عادت کردن به دیدن و شناختن مادی و ظاهری امور میشود. گاه این عادت را به امور دیگر نیز سرایت میدهد، و وی را به سمت شناخت خداوند به صورت مادی و دیدار ظاهری سوق میدهد، اما به دلائل عقلی و نقلی، امکان این گونه رویت خداوند متعال وجود ندارد. هر آنچه با چشم دیده شود محسوس، مادی و محدود است؛ مکان دارد و قابل احاطه فیزیکی ونفوذ و تجزیه پذیری است و حال آنکه خداوند، مجرد است و خالق این امور و قابل احاطه و تقسیم نیست. قرآن کریم به این اصل اعتقادی اشاره میکند که چشمها قادر به دیدن خداوند نیستند. هنگامی که قوم موسی (علیه السلام) درخواست دیدار خداوند را نمودند، خداوند صاعقه ایی را فرستاد و به آنان فهماند که شما تحمل دیدن و ظهور یکی از آیات الهی را ندارید، چه رسد به دیدن خداوند که اصولاً امکان ندارد. (و إذا قلتم یموسی لن نومن لک حتی نری الله جهرة فاخذتکم الصغقة و انتم تنظرون) (بقره: آیۀ55). و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!»، پس صاعقۀ شما را گرفت در حالی که تماشا میکردید. چنانچه این اصل به صورت محوری در قرآن کریم ذکر شده است: (لا تدرکه الا بصر و هو یدرک الا بصر و هو اللطیف الخبیر) (انعام: آیۀ103). چشمها او را در نمییابند و اوست که دیدگان را در مییابد، و او لطیف آگاه است. امام علی (علیه السلام) میفرماید: لا تدرکه لعیون بمشاهده العیان، و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان؛ دیدار خدا برای دیدگان آشکارا میسر نیست، اما دلها او را با دستیابی ایمان دریابند (نهج البلاغه: خطبۀ 185). و در خطبه اشباح، در پاسخ به کسی که از دیدن خداوند با چشم پرسید، فرمودند: الحمد لله الذی الرادع اناسی الابصار عن تناله او تدرکه. سپاس خداوندی که مردمکهای چشمان را از دیدن خود ممنوع نموده است (همان:خطبۀ 91). حال باید دید مفهوم لقاء پروردگار اشاره شده در آیات و روایات، چگونه است. در این جا آیات و روایات که بازگشت همه امور به سوی خداوند متعال میداند، میپردازیم. (و انَّ الی ربک المنتهی) (نجم: آیۀ42). و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است! آیه، در ظاهر خطاب به رسول خدا (صل الله علی و آله) است، اما از سویی، متوجه همه است و از سوی دیگر، نوعی تحدید و تحذیر در آن به مخالفان جهت سرکشیهایشان وجود دارد (المیزان: ج2، ص551). (انَّ الی ربک الرجعی) (علق: آیۀ8).
همه امور به پروردگارت منتهی میگردد. در اینجا نیز آیه خطاب به رسول خداست، اما از آنجا که خداوند، رب همه موجودات است، منتهی شدن به رسول خدا (صل الله علی و آله) به سوی خداوند، نشان از انتها و رجعت همه امور و انسانها به سوی خداوند است. (و انه الیه تحشرون) (انفال: آیه ی24). و همانا به سوی او محشور میشوید. تمام جهان هستی و از جمله انسان، به سوی خداوند باز میگردد. آیات مربوط به دیدار پروردگار، به دو گونه صریح و غیر صریح به این موضوع پرداختهاند.
آیات صریح در لقاء خداوند
الف: برخی از این آیات، خطاب به مومنین و برخی دیگر خطاب به مشرکان است. الف: آیاتی که کفر مشرکان، به لقاء پروردگارشان را نشان میدهد. (اولئک الذین کفروا بآیات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا) (کهف: آیۀ105). آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد! (و الذین کفروا بآیات الله و لقائه اولئک یئسوا من رحمتی و اولئک لهم عذاب الیم). (عنکبوت: آیۀ23). کسانی که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند؛ و برای آنها عذاب دردناکی است! آیاتی که بیان کننده امید نداشتن کفار به لقاء پروردگار است. (انَّ الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمانوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون) (یونس: آیۀ7). آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگی دنیا خشنود شدن و بر آن تکیه کردند، و آنها که از آیات ما غافلند. همچنین قرآن کریم درجایی دیگر، تردید کفار به لقاء پروردگار را بیان میکند: (الا انهم فی مریه من لقاء ربهم …) (فصلت: آیه 54). آری، آنان در لقای پروردگارشان تردید دارند. این آیه تکذیب کفار نسبت به دیدار پروردگار را نشان میدهد و آیات دیگر انکار مشرکین نسبت به حضور در صحنه قیامت و لقاء آخرت را متذکر میشود. (و الذین کذبوا بآیاتنا و لقاء الاخرة حبطت اعمالهم هل یجزون إلا ما کانوا یعملون) (اعراف: آیه 147). و کسانی که آیات ما و دیدار آخرت را دروغ پنداشتند، اعمالشان تباه شده است. آیا جز در برابر آنچه میکردند کیفر میبینند؟ آیاتی که مشرکان و کفاری را که لقاء پروردگار را انکار کرده و یا به سخره میگیرند، توبیخ میکند. (قد خسر الذین کذبا بلقاء الله حتی اذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا یا حسرتنا علی ما فرطنا فیها و هم یحملون اوزارهم علی ظهورهم الا ساءَ ما یزرون) (انعام: آیۀ31). آنها که لقای پروردگار را تکذیب کردند، مسلماً زیان دیدند، [و این تکذیب، ادامه مییابد] تا هنگامی که ناگهان قیام به سراغشان بیاید، میگویند: «ای افسوس بر ما که دربارۀ آن، کوتاهی کردیم!» و آنها [بار سنگین] گناهانشان را بر دوش میکشند؛ چه بد باری بر دوش خواهند داشت! (و یوم یحشرهم کان لم یلبئوا إلا ساعة من النهار یتعارفون بینهم قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله و ما کانوا مهتدین) (یونس: آیۀ45). [به یاد آور] روزی را که [خداوند] آنها را جمع [و محشور] میسازد، آنچنان که [احساس میکنند] گویی جز ساعتی از روز، [در دنیا] توقف نکردند؛ به آن مقدار که یکدیگر را [ببینند و] بشناسند! مسلماً آنها که لقای خداوند [و روز رستاخیز] را تکذیب کردند، زیان بردن و هدایت نیافتند!
ب: دستۀ دیگر آیات لقاء خداوند، مربوط به مومنین است، برخی از این آیات، تشویق به ایمان و شوق به دیدار الهی است. (ثم آتینا موسی الکتاب تماماً علی الذی احسن و تفصیلاً لکل شیءٍ و هذی و رحمة لعلهم بلقاءِ ربهم یومنون) (اعراف: آیۀ154). سپس به موسی، کتاب [آسمانی] دادیم، [و نعمت خود را] بر آنها که نیکوکار بودند، کامل کردیم؛ و همه چیز را [که مورد نیاز آنها بود، در آن] روشن ساختیم؛ کتابی که مایه هدایت و رحمت بود؛ شاید به لقای پرودرگارشان (و روز رستاخیز) ایمان بیاورند! برخی آیات نیز کسانی را که امید به دیدار الهی دارند تشویق به عمل صالح میکند. (قل انما انا بشرٌ مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعبادة ربه احداً) (کهف: آیۀ110). بگو: «من فقط بشری هستیم مثل شما؛ [امتیازم این است که] به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است، پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پرودرگارش شریک نکند! (من کان یرجا لقاء الله فان اجل الله لاتٍ و هو السمیع العلیم) (عنکبوت: آیۀ5). کسی که به دیدار خدا امید دارد [بداند که] اجل [او از سوی] خدا آمدنی است، و اوست شنوای دانا. برخی آیات، یقین مومنان به ملاقات با پروردگار را نشان میدهد. (قال الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم کم من فئه کثیره غلبت فئه کثیره بأذن الله …) (بقره: آیۀ249). آنانی که میدانستند که با خدا دیدار خواهند کرد، گفتند: به خواست خدا چه بسا گروهی اندک که بر گروه بسیاری غلبه کنند.
و در پایان، آیۀایی که تمام انسانها را مورد خطاب قرار میدهد و قطعیت لقاء آنان با پروردگار را متذکر میشود. (یا ایها الانسان انک کادحٌ الی ربک کدحاً فملاقیه) (انشقاق: آیۀ6).ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد! 2- آیات غیر صریح در لقاء خداوند آیاتی مانند: (وجوه یومئذٍ ناضرة * الی ربها ناظرة) (فجر: آیۀ23، 22). [آری] در آن روز صورتهایی شاداب و مسرور است، و به پرودرگارشان مینگرد! (ربَّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنه) (تحریم: آیۀ12).
پروردگارا، پیش خود در بهشت خانهای برایم بساز. (و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون) (ال عمران: آیۀ169). [ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. (یا ایتها النفس المطمئنة * ارجعی الی ربک راضیة مرضیة * فادخلی فی عبادی * و ادخلی جنتی) (فجر: آیۀ27-30). توای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی، و در بهشتم وارد شو.
لقاء خداوند در نگاه مفسران
مفسران، دستۀ اول آیات را به معنی روز قیامت، جزا و پاداش در نظر گرفتهاند. صاحب مجمع البیان در تمامی آیات مذکور، دیدار خداوند را مشاهده و مواجهه با پاداش و جزای الهی میداند، و در تفسیر «واعلموا انّکم ملاقوه»، بدین معنا اشاره میکند که وجه بیان این شکلی خداوند را به جهت معنای لقاء یافتن، دانسته است، همچون زمانی که گفته میشود: لقی جهده (ثمره تلاش خود را یافت)، افزون بر این که اصولاً کسی نمیتواند خدا را ببیند (مجمع ا لبیان: ج2، ص787). صاحب مناهج البیان نیز لقاء در «فملاقیه» را لقاء ثواب و عقاب خداوند بیان میکند (مناهج البیان: ص288)؛ چنانچه طبرسی نیز در احتجاج، لقاء را در آیۀ کریمۀ فمن کان یرجوا لقاء ربه، بعث و قیامت میداند و دلیل ذکر آن به لقاء را همچون آیه دیگری میداند که خداوند میفرماید: (من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لاتٍ و هو السمیع العلیم) (عنکبوت: آیۀ5). کسی که امید به لقاء الله [و رستاخیز] دارد [باید در اطاعت فرمان او بکوشد!] زیرا سرآمدی را که خدا تعیین کرده فرا میرسد، و او شنوا و داناست! یعنی کسی که ایمان دارد که این وعده آمدنی است، بداند که حتماً محقق میشود؛ چه از جهت ثواب و چه از جهت عقاب. و آیۀ (تحیتهم یومن یلقونه سلام) (احزاب: آیۀ33)؛ یعنی ایمان و اطمینان به روز بعث از قلوب آنان زائل نمیشود. و همچنین آیۀ (الا یظن اولئک انّهم مبعوثون) (مطففین: آیۀ5)، یعنی آیا آنها یقین ندارند که مبعوث میشوند؟ و به عبارتی لقاء نزد مومن، بعث و قیامت است (الاحتجاج: طبرسی ج2، ص371-372). علّامه مجلسی (رحمة الله) نیز لقاء خداوند را در آیه ی(قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله) را ثواب و پاداش الهی میداند (بحار الانوار: ج8ص 92). علّامه طباطبایی (رحمة الله) این آیات را به معنای قیامت و روز حشر میداند، چنانچه «فملاقیه» را [به جهت سیاق آیه در مسیر حرکت انسان به سوی خداوند] منتهی شدن به سوی او میداند، یعنی جایی که در آن هیچ گونه حکمی جز خداوند نیست، چرا که مانعی در انفاذ حکم خداوند وجود ندارد و دیدار خواندن آن برای آن است که کفار را شگفت آورتر سازد و بفهماند که چگونه ممکن است از ناحیه خداوند آغاز گرادد و سرانجامشان به سوی او نباشد (المیزان: ج20، ص401). در این روز است که علم حقیقی نسبت به خداوند برای همه ایجاد میشود و به کاربردن واژه رؤیت در آن، از باب عینی بودن آن برای انسان است، مانند به کار بردن آن در محاورات روزمره که گفته میشود: من خودم را میبینم که نسبت به فلان امر ارادت یا کراهت دارم (المیزان: ج8، ص345).
تفسیر نورالثقلین و البرهان، لقاء را، بعث معنا نمودهاند (نور الثقلین: ج1، ص76 و 77، ج4، ص153؛ البرهان: ج1، ص209 و ج5، ص224).
مفسران، دسته دوم آیات، که به صورت غیر صریح به دیدن خداوند اشاره دارد، را به معنای دیگری تفسیر کردهاند. صاحب مجمع البیان، قول همسر فرعون را که میگفت: «ربَّ ابن لی عندکَ بیتاً فی الجنّه (تحریم: آیۀ12)؛ پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز» را، به بهره مندی از نعمتهای خداوند معنا میکند، و (عندَ ملیکٍ مقتدرٍ) (قمر: آیۀ54)؛ نزد خداوند مالک مقتدر!» را، در کنف و جوار خدا بودن به جهت قرار داشتن تحت رحمت و فضل خداوند میداند (مجمع البیان: ج10، ص195 و 319). مرحوم طبرسی در آیۀ (الی ربها ناظره) (فجر: آیۀ23)؛ به سوی پرودرگارشان مینگرند:، دو وجه را از قول محدثان و مفسران نقل میکند: 1- دیدن به چشم سر، که آن هم یا دیدن خداوند است، که طبعاً بر اساس مبانی اعتقادی وی، مردود است و یا دیدن پاداشهای بهشتی که شادی آفریناند؛ و همچون عبارت «جاء ربُّک» و «جاء امر ربِّک» است، 2- منظور از «نظر»، انتظار است، حال یا انتظار پاداش و تجدید کرامت الهی، و یا قطع آمال و آرزوها از غیر خداوند، متعال است (همان: ص174 و 175). ایشان در این میان وجه خاصی را در نظر ندارد، اما بنا بر تفسیری که از تمامی آیات لقاء پروردگار در بخش آیات صریح در نظر گرفته است، به نظر میرسد دیدن را دیدن نعمتها، و انتظار را، انتظار نعمتها و یا نعمتهای دوباره و بیشتر در نظر گرفته است. صاحب مناهج البیان، لقاء در قرآن را «دیدار ایمانی» میداند، به گونهای که خداوند خود را به بندگانش میشناساند (مناهج البیان: ص288)، و «جَنَّتی» را رجوع انسان به خدا، با رضایتش و همراهی با صالحان در بهشت ذکر میکند (همان: ص477). علّامه طباطبایی (رحمة الله) «جَنَّتی» را جایگاه خاص مومن – که به جهت اضافه شدن ضمیر متکلم به جنت، نشان از تشرف خاص است – میداند (المیزان: ج2، ص478)، و «وُجوهٌ یومئذٍ ناظرة» را توجه خاص مومنان به پروردگار معنا میکند که هیچ عاملی قلوب آنان را از یاد خدا دور نمیسازد، چرا که همه عوامل و اسباب ساقطاند؛ در رضوان الهی به هیچ نعمتی از نعمتها متنعم نمیشوند، مگر آنکه در همان حال پروردگارشان را مشاهده میکنند؛ همه آیت خدایند، و نظر نمودن به آیت خدا، نظر کردن به خداوند است (همان: ص178). منبع:نشریه حدیث اندیشه، شماره7
روایات در هنگام تفسیر آیات لقاء، آن را به معنی «بعث و حشر روز قیامت» معرفی میکنند. چنانچه امام علی (علیه السّلام) درپاسخ به پرسش فردی که از تعارض آیات در مورد دیدن خداوند میپرسد، فرمودند: یقین دارند که برانگیخته و محشور و حسابرسی میشوند و پاداش و کیفر میبینند، و گمان در اینجا به معنای یقین است. (نورالثقلین: ج1، ص76 و 77؛ البرهان: ج1 ص209)، و در تفسیر آیۀ (من کان یرجو لِقاءُالله) میفرمایند: «یعنی کسی که به برانگیخته شدن ایمان دارد، زیرا وعدۀ خدا در بارۀ کیفر و پاداش حتماً آمدنی است.» دیدار، به معنای بعث است [به معنای رؤیت نیست]، پس تمام آنچه که در کتاب خدا راجع به دیدن آمده، به معنای برانگیخته شدن است.(نور الثقلین: ج4 ص153).
روایات لِقاءُالله
احادیثی که مفهوم دیدار پرودرگار را با واژۀ لقاء ذکر کردهاند، به سه دسته قابل تقسیماند:
1- روایاتی که از مرگ با عنوان «لقاء پروردگار»(مقدّمه و پیش زمینۀ دیدار الهی) تعبیر کردهاند: خداوند در حقیقت خواستار دیدار کسی است که خواستار دیدار او باشد، و دیدار با کسی را ناخوش دارد که ملاقات او را خوش ندارد. چگونه میپندارید دوستان خدایید و نه مردم، حال آنکه از مرگ میگریزید و به دنیا میچسبید.(تحف العقول: ص505). «ان وعده اللهِ حق و لقاءَه حقٌ وصدق الله»(الکافی: ج2، ص588). امّام حسین (علیه السّلام) در مسیر حرکت به کربلا فرمودند: «به راستی که مومن باید به [مرگ و] دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت نمیبینم.»(تحف العقول: ص245). امام صادق (علیه السّلام): «امام (علیه السّلام) مرگ را که چشم گشودن به نشئه برزخی و از بین رفتن حجاب دنیوی است و نوعی مشاهده برای مومن ایجاد میشود، به لقاء تعبیر نمودهاند، به عبارت دیگر مرگ، به دریچهای تعبیر شده است که نوعی لقاء را ایجاد میکند.»(المحاسن: ج1 ص160)
2- در دسته دیگر احادیث، دیدار پروردگار، به همراه ثواب و عقاب خداوند عنوان شده است. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «هر که در وصیتش عدالت پیشه کند، کسی است که در زندگیاش صدقه بخشیده است و هر که در وصیتش ستم ورزد، خدا را در حالی که از او روی گردان است، دیدار میکند»(همان: ج7، ص58). امام علی (علیه السّلام) فرمودند: «هر که بیعتش را بشکند، در روز قیامت مانند جذامی دست بریده خداوند را ملاقات میکند.»(دعائم الاسلام: ج2، ص15). امام رضا (علیه السّلام): «هر که تهیدست مسلمان را بیند و به او به گونهای غیر از سلام به ثروتمند سلام کند، خدا را در قیامت در حالی که از او خشمناک است ملاقات میکند.»(مستدرک الوسائل: ج9، ص158). چنانچه مولی صالح مارندرانی مراد از لقاء را مرگ یا بعث (جزاء پاداش و عقاب) میداند.(شرح اصول کافی: ج10 ص484).
3- دسته سوّم، دیدار پروردگار را پاداش برتر بهشتیان میداند. امام علی (علیه السّلام) در وصف بهشتیان مؤمن، پس از ذکر ورودشان به بهشت برزخی و متنعّم شدن از نعمتهای فراوان پروردگار، آنها را مشتاق به دیدار پروردگار بیان میکند”
بستر آیات صریح لقاء
قرآن کریم هنگامی که دیدار پرودگار را به صورت صریح بیان میکند، غالبا روز قیامت و رستاخیز و مواجهه با اعمال را مدنظر دارد، چرا که هنگام تشویق به آن، و یا ذکر انکار و اعراض مشرکین از آن، موضوع بهشت و جهنم، و جزا و پاداش مطرح بوده و با نوعی تهدید و تشویق همراه است، مانند آیۀمبارکۀ: «کسانی که امید به دیدار ما ندارند، و به زندگی دنیوی دل خوش کرده و بدان اطمینان یافتهاند، و کسانی که از آیات ما غافلند، آنان به [کیفر] آنچه به دست میآوردند، جایگاهشان آتش است.»(یونس: آیات8، 7). و یا ذکر نوع حسابرسی آسان و سخت از انسانها در قیامت، پس از ذکر رجوع همه به سوی خداوند مطرح میشود: «ای انسان، حقاً که به سختی، به سوی پروردگارت در تلاشی، و او را ملاقات خواهی کرد.»(انشقاق: آیۀ6).
آشکار شدن مظاهر ربوبیت پروردگار
در این روز همه موانعی که جهت امتحان بشر در دنیا وضع شده بود کنار میرود و ترس روز قیامت، همه را موحد میکند و شرایط ایجاد معرفت و بصیرت موحدانه برای همه ایجاد میشود. «آن روز، خدا جزای شایسته آنان را به طور کامل میدهد و خواهند دانست که خدا همان حقیقت آشکار است.»(نور: آیۀ25)
معرفت به خداوند از بدیهیترین بدیهیات است که تنها با بروز غفلت، فراموش یا انکار میشود، اما روز قیامت که همه حجابهای غفلت زدوده میشود، حق بدون هیچگونه حجابی عرضه میشود.(المیزان: ج15، ص136) و این معرفت تام برای همه حاصل میشود؛ چرا که در وحشت روز قیامت، جای برای غفلت و مشغول شدن به امور غیرالهی باقی نمیماند، چنانچه این روز را یوم التَّلاق مینامند. از وجوه نامگذاری این روز به «یوم التلاق» ملاقات انسانها با خالق خویش است. ملاقات، دیدار دو سویه است. همه موجودات و انسانها، با تمامی وجوه وجودی خویش نیازمند درگاه الهیاند، اما این معرفت با معانی تمام آن، تنها در قیامت برای همه حاصل میشود. «او درجات [بندگان صالح] را بالا میبرد، او صاحب عرش است، روح [مقدّس] را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء میکند تا [مردم را] از روز قیامت [روز رستاخیز] بیم دهد!» معنای این ملاقات – چنانچه در قرآن کریم ذکر شده – این است که در آن روز همۀ اسبابی که در دنیا مردم را به خود مشغول میکرد از کار افتاده و تنها حق آشکار است؛ چرا که روز ظهور ملک و سلطنت خدا بر خلق است؛ آن هم ملک و سلطنت علی الاطلاق.(همان: ج17، ص484).
منبع:نشریه حدیث اندیشه، شمارۀ7.
گونههای مختلف دیدار در قیامت
- دیدار کافران و مشرکان
چنانچه ذکر شد مشرکین نیز به بینا شدن خود اعتراف کرد درخواست بازگشت به دنیا را دارند که البته پذیرفته نمیشود. (و لوتری اذ المجرمون ناکسوا روسهم عند ربهم ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحاً انا موقنون) (سجده: آیۀ12) و کاش هنگامی را که مجرمان پیش پروردگارشان سرهاشان را به زیر افکندهاند میدیدی [که میگویند:] «پروردگارا، دیدیم و شنیدیم؛ ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم، چرا که ما یقین داریم.» با وجود این معرفتی که ایجاد میشود مشرکین هنوز هم در حجاب از رحمت الهی اند: (انهم عن ربهم یومنذٍ لمحجوبون) (مطففین: آیۀ15) آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.
معنای این محجوب بودن، حجاب از معرفت الهی نیست بلکه حجاب از رحمت خداوند است (المیزان: ج19، ص386). بنابراین لقاء پروردگار، به صفات جلالیه و جمالیه اوست و همه انسانها به لقاء پروردگار نائل میشوند که در این میان کفار با صفات جلالیه خداوند مواجه میشوند و از رحمت الهی محروم میمانند. (انَّ الذین یشترون بعهد الله و ایمانهم ثمناً قلیلاً اولئک لا خلاق لهم فی الاخرة و لا یکمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم) (آل عمران: آیۀ77) کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی میفروشند، آنان را در آخرت بهرهای نیست؛ و خدا روز قیامت با آنان سخن نمیگوید، و به ایشان نمینگرد، و پاکشان نمیگرداند و عذابی دردناک خواهند داشت.
خلاق، بهره مندی از رحمت خداوند است اما آنان بهره ایی از رحمت خداوند نداشته و با آنان تکلم نمیشود و نظر رحمتی از سوی خداوند بر آنها نیست و این با وجود بصیرت – از نوع بصیرت یافتن قیامتی – است که اکنون از آن بهره منداند. - دیدار مومنین
مؤمنین نیز خداوند را به صفات جمالیه مشاهده میکنند: (و اعملوا ا نکم ملاقوه و بشر المومنین) (بقره: آیۀ223) و بدانید که قطعاً خداوند را مشاهده میکنید، و بشارت برای مومنین است. همه خداوند را ملاقات میکنند اما در این میان بشارت برای کسانی است که در مسیر خود به سوی خداوند حرکت ایمانی داشتهاند. اما از این دسته نیز یکسان نیستند و شدت و ضعف و خلوص حرکت در مسیر، نوع و درجه ملاقات و قربشان را تعیین میکند. گروه اول از مومنین، اصحاب یمیناند که پروردگار خود را دیدار میکنند؛ اما در هر حال این دیدار نیز قلبی است.
مفهوم دیدار قلبی پروردگار
رؤیت امر مقابل سه درجه دارد: جسمی، عقلی و شهود باطنی. دیدار ظاهری و مادی خداوند چنانچه ذکر شد مردود است اما دیدار عقلی نیز ممکن نیست. امام حسین (علیه السلام) میفرماید: خداوند از عقول و اندیشهها محجوب است همان گونه که از دیدگان محجوب است (تحف العقول:، ص170). اما آنچه در لقاء پروردگار رخ میدهد آنگونه معرفت و شناخت نسبت به خداوند است که با زدودن حجابهای ظلمانی و نورانی ایجاد میشود. چنانچه این رؤیت قبل از جهان آخرت نیز برای مومنین رخ داده است. ابوبصیر در مورد امکان رؤیت خداوند از امام صادق (علیه السلام) میپرسد: آیا مؤمنین در قیامت خداوند را میبینند؟ امام (علیه السلام) در پاسخ میفرمایند: آری و آنها پیش از این هم هنگامی که به آنان گفته شد: (الست بربکم) گفتند: “بلی” و خداوند را دیدندانگاه خطاب به ابوبصیر میفرمایند: آیا تو همین الان او را نمیبینی؟ به بیان دیگر امام با اشاره به امکان و وقوع دیدار در دنیا – که طبعاً با چشم سر نیست -به نوع این دیدار در قیامت که از همین سنخ است؛ اما به جهت زدوده شدن حجابهای دنیوی و نیز حجابهای نورانی دیدار برتر است، اشاره میکنند. بالاترین رؤیت که مراد ملکوت اشیاء است نیز در قرآن کریم ذکر شده است که دیدن برتر، درک با وجدان و بدون هیچ ستر و پوششی است و البته اگر این امر به طور اتم و کامل محقق نمیشود به دلیل این است که انسان به خود مشغول بوده و یا گرفتار گناه بوده است. بنابراین قرآن کریم این نوع علم را رؤیت و لقاء معرفی و تعیین میکند، چنانچه امکان چنین رؤیتی برای حضرت موسی (علیه السلام) در این دنیا وجود نداشت. بنابراین رؤیت پروردگار برای مومنین رخ میدهد. مؤمنین در بهشت از نعمات مادی و معنوی بهره من میشوند که از این رؤیت یا معرفت یافتن به خداوند به صورت بهره مندی آنان از شراب بهشتی – که لذت هم صحبتی با خداوند و نظر به نور الهی و را به آنان عطا میکند – یاد میشود (چنانچه در روایت دسته سوم ذکر شد) و این مسئله نیز به سبب قلب سلیم مؤمن است که به این دیدار و لذت نائل میشود. پیامبر اکرم (صل الله علی و آله) در تفسیر کلام خداوند: الا من اتی الله بقلب سلیم (شعراء: آیۀ88) میفرماید: (القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احدٌ سواهُ، و کلُّ قلبٍ فیه شرک او شک فهو ساقط و انما ارادوا الزهد فی الدنیا لتفرغ قلوبهم للآخره) (الکافی: ج2، ص16).
قلب سلیم آن دلی است که پروردگار خود را ملاقات کند در آن هیچ کس جز خدا نباشد و هر دلی که درجه ایی (قسمی) از اقسام شرک یا شک در آن وجود داشته باشد، آن دل از درجه اعتبار ساقط است؛ و مردم را به زهد در دنیا دعوت کردهاند تا دلهای آنان را برای آخرت و ملاقات خدا فارغ گردد. آنان از شرابی مینوشند که معرفت، شهود و قرب برتری به آنان میبخشد که میزانی از شراب معرفتی و قربی مقرون را در خود دارد. (مزاجه من تسنیمٍ) (مطففین: آیۀ27). بنابراین اگر پاداش و نعمتی هم مطرح میشود در سطح بالاتر، همان نعمت قرب و دیدار نور الهی مدنظر است. امام علی (علیه السلام) میفرمایند: لا تدرکه العوین بمشاهده العیان و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان (نهج البلاغه: خطبه 179). «ان زادَّ الراحل الیک عزم ارائه یختارک بها و یصیر بها الی ما یودی الیک اللهم و قد ناداک بعزم الاراده قلبی»(الکافی: ج2، ص16). - دیدار مومنان خاص
اما دیدار خاص برای ائمه معصومین (علیه السلام) و اولیای الهی رخ میدهد، و آنان همان مقربوناند که متنعم به شراب تسنیماند. «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصارَ قلوبنا بضیاءِ نظرها الیک، حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه، و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک»(بحار الانوار: ج91، ص99). خدایا کمال انقطاع به درگاهت را به من ببخش و دیده دلهای ما را به تابش نظر خود روشن نما تا دیدههای دل پردههای نور را بدرد و به سرچشمه عظمت و بزرگواری برسد.
در این میان ذکر دو نکته لازم است:
1- این دیدار برای برخی در این دنیا نیز واقع شده است. در شب معراج، آیات الهی به رؤیت حضرت رسول (صل الله علی و آله) در آمدند. (لقد رای من آیات ربه الکبری) (نجم: آیۀ18) و با دیدن آن مشاهده پروردگارش برایش تمام شد. چرا که مشاهده خدا به قلب، با مشاهده آیات او ایجاد میشود و دیدن آیت به جهت آیت بودنش به جز صاحب آن چیزی را نشان نمیدهد و البته دیدن ذات متعالیه نیز – بدون حجاب یعنی بدون وساطت است – امری محال است، چنانچه قرآن کریم میفرماید: (و لا یحیطون به علماً) (طه: آیۀ110) و حال آنکه ایشان بدان دانشی ندارند. و این برترین و نزدیکترین مقام رؤیت و لقاء خداوند است: «ثم دنی فتدلّی فکان قاب قوسین او ادنی؛ سپس نزدیک شد و نزدیکتر شد تا به اندازۀ دو سر کمان یا نزدیکتر (المیزان: ج19، ص51). امام موسی بن جعفر در توضیح و تفسیر آیۀ کریم میفرمایند: «فلما أسری بالنبی و کان من ربه کقاب قوسین او انی رفع له حجاب من حجبه»؛ شبی که پیامبر به معراج برده شد و به خداوند به مانند دو سر کمان یا نزدیکتر شد، حجابی از حجابهایش برداشته شد (نورالثقلین: ج5، ص149) این گونه رؤیت نیازی به برپایی صحنه قیامت ندارد. امام علی (علیه السلام) میفرمایند: لو کشف الغطاء مازددت یقیناً؛ اگر پرده هم کنار رود بر یقین من چیزی افزوده نشود (بحار الانوار: ج40، ص153).
2- دیدار خداوند به میزانی است که خود بخواهد، چنانچه امام رضا (علیه السلام) نیز در توضیح امر معراج و دیدار خداوند که برای رسول خدا (صل الله علی و آله) فراهم شد، این نکته را ذکر میکنند که خداوند از نور خود آنچه را که دوست داشت به ایشان نشان داد. این بیان امام میتواند معنای همان کلام نورانی رسول خدا (صل الله علی و آله) باشد که فرمودند: «ما عرفناک حق معرفتک« تو را آنچنان که شایسته شناختت است، نشناخته ایم (همان: ج110، ص34).
كتابنامه:
1) قرآن کریم
2) الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، تعلیق: محمّد باقر خراسانی، 1386، دار النعمان.
3) الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، تحقیق: علی اکبر غفاری، السید محمود الزرندی، 1414، دار المفید، لبنان.
4) بحار الانوار، محمّد باقر مجلسی، 1403، مؤسسه دارالوفا، لبنان.
5) البرهان فی تفسیر القرآن،هاشم الحسینی البحرانی، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثه، 1417، قم.
6) تحف العقول، إبن أبی شعبه، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، 1426، دارالقاری، لبنان.
7) تفسیر مجمع البیان، فضل ابن علی طبرسی، ترجمه: علی کرمی، 1380، انتشارات فراهانی.
8) دعائم الاسلام، القاضی النعمان المغربی، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیض، 1383، دار المعارف، قاهره.
9) رساله حول الرؤیه، حسن حسن زاده آملی، ترجمه: گروه ترجمه مؤسسه دارالاسلام، 1375، انتشارات قیام.
10) شرح اصول کافی، ملاصالح مازندرانی، 1421، دارالاحیاء التراث العربی، لبنان.
11) کشف الاسرار و عده الابرار، میبدی، تحقیق: علی اصغر حکمت، 1376، امیرکبیر.
12) المحاسن، احمد بن محمّد بن خالد البرقی، 1330، دارالکتب اسلامی.
13) مستدرک الوسائل، میرزای نوری، تحقیق: مؤسسه آل البیت (علیه السلام)، 1408، موسسه آل البیت (علیه السلام) لإحیاء التراث.
14) معجم مقاییس اللغه، احمد ابن فارس، تحقیق: عبدالسلام محمّدهارون، 1389، مکتبه مصطفی البانی.
15) معراج السعاده، احمد بن محمّد مهدی نراقی، 1374، هجرت، قم. مناهج البیان فی تفسیر القرآن، 1374، مؤسسه الطباعه و النشر وزاره الثقافه و الارشاد المسلمین.
16) المیزان، محمّد حسین طباطبایی، ترجمه: سید محمّد باقر موسوی خراسانی، دفتر انتشارات اسلامی.
17) النوادر، احمد بن عیسی الاشعری، تحقیق: المدرسه الامام المهدی (علیه السلام)، قم: 1408.
18) نهج البلاغه.
منبع: نشریه حدیث اندیشه، شماره7
ز) آیا الله را در روز قیامت میتوانیم ببینیم؟
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=24719
دلایل عقلی مثل جسم نبودن خداوند به این خاطر مردود است که نهایت سخن ما را به اینجا میکشاند که بگوییم: الله نمیتواند به انسان چشمی بدهد که با آن الله را ببیند!! و الله قادر مطلق نیست!!!!! خداوندی که قادر بوده در جهان چشمی بما بدهد که با آن اجسام را ببینیم، حتما قادر است در آخرت چشمی بما بدهد که با آن چیزی که جسم نیست را نیز ببینیم ! این جواب ساده و کوتاه و گویا است. پس نیازی نیست که آیات را تأویل کنیم تا در مقیاسهای مادی ما بگنجند! (و بگوییم چشم امید!) اما جواب از آیات : ما نیز میگوییم«لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ »و ما نیز میگوییم«لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ» اینها منافاتی با رؤیت الله در روز قیامت ندارد! ما در عین حالی که معتقدیم هیچ چیز مثل الله نیست، در همان حال عقیده داریم که او را خواهیم دید. آیا نمیتوان چیزی را دیدکه شبیه به هیچ چیز نیست؟!! «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ» هم با دیدن خداوند منافاتی ندارد ما الله را در روز قیامت میبینم اما دیدن تنها برای درک کامل الله کافی نیست. زیرا درک بالاترین درجه دیدن است یکی دیدن سطحی و سرسریست یکی دیدن با غور و توجّه و یکی درک چیزی با دیدنشوخداوند فرموده که درک من به وسیله چشمها ناممکن است ولی از این میفهمیم که دیده میشود ولی درک نمیشود اگر مطلقا دیدن ممکن نمیبود الله باید میفرمود : (لا تراه الأبصار) یعنی: چشمها او را نمیبیند.
نظریّات کاربران:
با سلام خدمت دوست عزیز
خداوند جز چشم مادی چشم معنوی نیز به انسان داده. چه بسیار کسانی که به درجهای از اخلاص و انسانیت رسیدهاند که چشم معنویشان بیناتر از چشم مادیشان شده. پس این سخن مردود است که خدا به انسان چشم معنوی نداده اما در مورد دیدن خداوند. چشمی که با آن میشود خدا را دید هم در این دنیا خداوند به ما داده. در مثال امام حسین (ع) و یارانش چه دیده و شنیدند که اینگونه مجذوب خالق شدند که شهادت را گواراتر و شیرینتر از شهد نوشیدند و به سوی شهادت شتافتند؟آیا چیزی جز زیبایی خالق، انسان را اینگونه عاشق و شیفته میکند؟ اگر خداوند دیده شود پس چگونه غیر مادی خواهد بود؟ و شما میفرمایید وخداوند فرموده که درک من به وسیله چشمها ناممکن است ولی از این میفهمیم که دیده میشود ولی درک نمیشود اگر مطلقا دیدن ممکن نمیبود الله باید میفرمود : (لا تراه الأبصار) یعنی: چشمها او را نمیبیند. خداوند فرموده درک من به وسیلۀ چشمها نا ممکن است.خداوند عشق را به انسان داد و انسان را عاشق و خود را معشوق قرار داد. آیا عشق بهترین وسیله برای دیدن معشوق نیست؟ اما در قیامت هم خدا را با دو چشم نمیشود دید. نه خداوند مادی است که دیده شود؛ نه درک و چشمان انسان قادر به دیدن خالق میباشند.
هر چیزی که جسم نیست با چشم مادی نمیتوانیم ببینیم. امّا بعضی غیر اجسام را با چشم غیر مادی میتوان دید. امّا خالق را نه با چشم مادی میشود دید چون چشم ما محدود است و خداوند جسم نیست، نه با چشم معنوی چون قادر به درک نیستیم
با سلام به شما دوست عزیز
فرمودی (هر چیزی که جسم نیست با چشم مادی نمیتوانیم ببینیم.اما بعضی غیر اجسام را با چشم غیر مادی میتوان دید.اما خالق را نه با چشم مادی میشود دید چون چشم ما محدود است و خداوند جسم نیست نه با چشم معنوی چون قادر به درک نیستیم.) که با توجّه به آنچه در شبهه بود ما میگوییم ما با دیدن خداوند که نمیخواهیم خدا را درک کنیم ما خدا را ببینیم بعد با توجّه به امور و صفات دیگر خداوند را درک میکنیم.
با سلام به شما دوست عزیز
فرمودید (هر چیزی که جسم نیست با چشم مادی نمیتوانیم ببینیم.اما بعضی غیر اجسام را با چشم غیر مادی میتوان دید.اما خالق را نه با چشم مادی میشود دید چون چشم ما محدود است و خداوند جسم نیست نه با چشم معنوی چون قادر به درک نیستیم.) که با توجّه به آنچه در شبهه بود ما میگوییم ما با دیدن خداوند که نمیخواهیم خدا را درک کنیم، ما خدا را ببینیم بعد با توجّه به امور و صفات دیگر خداوند را درک میکنیم.
با عرض ادب و احترام
شما میفرمایید ما نمیخواهیم فقط با دیدن خداوند. اورا درک کنیم.ما خدا را ببینیم بعد با توجّه به صفاتش اورا درک کنیم. البتّه دیدن فقط برای درک لازم نیست.آیا انسان هر چه را ببیند درک میکند؟یا اول میبیند بعد در موردش فکر و اندیشه میکند و بعد تازه به درجۀ درک کامل میرسد.دیدن اوّلین قدم برای درک است.چه بسا بسیاری از امور که ما نمیبینیم ولی با توجّه به توضیحاتی که دیگران دادهاند آن را شناختیم و درکش کردیم. مثالی میزنم در این رابطه. مثلا کمتر کسی از ما موجودی به نام جن را دیده.اما برای شما صفات این موجود را بیان میکنم.
از اولاد جان ابن جاناند مخلوق از آتش که به هر شکلی مشکل گردند به جز صورت محمّد (ص) و آلمحمّد (ص). موجوداتی شبه انسان. بدون ماده ولی محدود به زمان و مکان. اشرار ایشان را دیو گویند که دیوان آنها فرمانبردار ابلیساند گروهی در میان مردم زندگی کرده و گروهی در نزدیکی آبهای روان و چشمهها وحال شما با توجّه به تعریف من یک شناختی از این موجود پیدا کردید. البتّه بسیار مختصر بود این توضیح. اگر بسیار کاملتر توضیح میدادم شما شناخت کامل پیدا میکردید. حال که خداوند به این زیبایی و کاملی خود را توضیح داده و بهترین وسیله را برای شناخت خود به نام عشق به انسان داده دیگر چشم و دیدن برای چه؟بهتر از این میخواهید خالق را ببینید؟
با سلام و عرض ادب
خداوند سبحان قادر مطلق هست در این موضوع هیچ شكی نیست؛ امّا معنی قادر مطلق این نیست كه خداوند بر لاشی ء نیز قادر باشد، طبق فرموده قرآن كریم «إن الله علی كل شیء قدیر» خداوند بر هر چیزی قادر و توانا است اما مفهوم آیۀ شریفه این نیست كه بر لاشیء نیز قدرت خداوند تعلق بگیرد چون لاشیء چیزی نیست تا متعلق قدرت خداوند قرار بگیرد. ظرفیت و اندازه وجودی همه افراد و همه اشیاء در عالم هستی مشخص است و هیچ چیزی فراتر از ظرفیت وجودی خود قابلیت دریافت ندارد، انسان موجودی در مراتب پایین وجود است كه ظرفیت ادراك و مشاهده مرتبه اعلای وجود را نخواهد داشت زیرا ظرفیت و قابلیت وجودی او به همین اندازه است. اینكه خداوند در دنیا چشم خدا بین به انسان بدهد سخنی محال و نشدنی است چرا كه ماده ظرفیت دیدن مافوق تجرد ( خداوند سبحان ) را ندارد این سخن همانند این است كه شما بخواهید به یك ظرف یك لیتری بیش از ظرفیت او آب بریزید یقینا ظرف یك لیتری قابلیت دریافت بیش از یك لیتر آب ندارد ( مگر اینكه ظرفیت او را افزایش بدهید) چشم مادی انسان نیز ظرفیت دیدن خداوند را ندارد مگر اینكه خود مرتبه وجودی خود را افزایش داده و بتواند با ادراك عقلانی خداوند سبحان را ادراك نماید. جناب ملاصدرا میگوید : عقول کامل که مجرد از مادهاند میتوانند خدا را از راه ادراک عقلانی، و نه از طریق چشم سر، ببینند.
عدم امکان رویت و ادراک حسی خداوند
اشاعره با توسّل به معنای ظاهر بعضی از آیات قرآن کریم معتقد بودند که رؤیت خداوند ممکن است. اشعری میگوید: «خدای سبحان در روز قیامت با چشم دیده میشود همانگونه که ماه شب بدر دیده میشود. مومنان او را میبینند اما کافران نمیبینند، زیرا کافران از خداوند در پرده اند»(مقالات الاسلامیین، ص292.) اما امامیه اجماع دارند که رؤیت خداوند، چه در این دنیا و چه در جهان آخرت، غیرممکن است. ادراک حسی خدا غیر ممکن است، زیرا این عمل برخلاف منطق است: آنچه جسم یا جسمانی نیست، مکان ندارد و در زمان نیست، و نظیر ندارد، نمیتواند دیده شود. دیدن آفریدگار با چشم سر نیز به همین اندازه نامقبول است. عقل این واقعیت را تایید میکند و قرآن بر آن تاکید دارد، چنان که احادیث دارای سلسله سند که از امامان هدایت، که فرزندان رسول (ص) هستند، به ما رسیده است نیز بر این مطلب تاکید دارند. کل امامیه و اکثریت متکلّمان همین اعتقاد را دارند. کلینی در کتاب جاویدانش کافی دوازده حدیث از امامان (ع) ضبط کرده است که در آنها به عدم امکان رویت خدا در این جهان یا در جهان آخرت تصریح شده است. صدرالمتالهین این احادیث را به طور آشکار و بسیار عالی تفسیر میکند و نتیجه میگیرد که عقول کامل که مجرد از مادهاند میتوانند خدا را از راه ادراک عقلانی، و نه از طریق چشم سر، ببینند. او این دیدگاه غزالی را به شدت رد میکند که در کتابش الاقتصاد فی الاعتقاد نوشته است که دیدن خداوند ممکن است. محور استدلال اشاعره در باب امکان رویت خدا این استدلال است: خداوند موجود است، و هر موجودی را میتوان دید؛ زیرا مصحح رویت، وجود است؛ از طریق سمع هم وارد شده است که مومنان او را در آخرت میبینند (شهرستانی، ملل و نحل، ص131). «امامیه و عدلیه بر عدم امکان رویت خداوند بر اساس این واقعیت استدلال میکنند که جواز رویت خدا ضرورتا مستلزم جسم و موجود جسمانی بودن او و مکان داشتن و قابل تشخیص بودن اوست، و این مستلزم محدودیت و محدود بودن اوست»(کلینی)