کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

مانع اوّل- قیامت از منظر مسلمین

الف) نشانه‌ها‌ى وقوع روز قیامت

http://maarefquran.com/maarefLibrary
  1. متلاشى شدن كوه‌ها: ‌(مزمل،14؛ حاقه،14؛ طور،10؛ قارعه،5؛ نبا،20؛ طه،106؛ واقعه،5و6(
    انفجار دریاه: (انفطار،3؛ تكویر،6)
  2. زلزله‌ها‌ى عظیم و ویرانگر: (حج،1و2؛ زلزال،1و2)
  3. تاریك شدن خورشید و ماه و ستارگا: (شمس،1و2؛ انفطار،2؛ مُرسِلات،8؛ قیامت7و10)
  4. شكافتن كرات آسمان: (انشقاق،1؛ حاقه،16؛ فرقان،25؛ انفطار،1؛ تكویر،11؛ مُرسِلات،9؛ نباء،19)
  5. نفخ صور: (زمر،68؛ نمل،87) و…[3]

منظور از «نفخ صور» چیست؟ آیا با «نفخ صور» همه، حتى فرشتگان نیز می‌میرند؟ مراد از نفخ صور اوّل و دوّم چیست؟ نفخ، در لغت به معناى «دمیدن» و صور به معناى «شیپور» و «شاخ» میان تهى است كه معمولا براى حركت قافله یا لشكر، یا براى توقف آن‌ها به صدا در می‌آوردند، ولى در اصطلاح قرآن، «نفخ صور» تعبیر كنایى زیبایى از حوادث ناگهانى و هم زمان است كه در بارۀ مسئله قیامت آمده است. پیش از برپایى قیامت، صداى مهیب و هولناكى به گوش همه موجودات خواهد رسید و این صدا، سبب مرگ همه جانداران خواهد شد و نظام كیهانى به هم خواهد خورد و آسمان‌ها‌ و زمین دگرگون خواهند شد و خورشید و ماه و ستارگان خاموش و سرد خواهند گردید و…قرآن در این باره می‌فرماید: «وَ یوْمَ ینفَخُ فِى الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِى السَّمَـوَ تِ وَ مَن فِى الاَرْض[4]» و [به خاطر آورید]روزى را كه در «صور» دمیده می‌شود و تمام كسانى كه در آسمان‌ها‌ و زمین هستند در وحشت فرو می‌روند. خداوند متعال، می‌فرماید: «وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّمَـوَ تِ وَ مَن فِى الأرْضِ إِلاَّ مَن شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِیامٌ ینظُرُونَ[5]» و در صور دمیده می‌شود، پس هر كه در آسمان‌ها‌ و هر كه در زمین است، بى هوش در می‌افتد، مگر كسى كه خدا بخواهد؛ پس بار دیگر در آن دمیده می‌شود و به ناگاه، آنان بر پاى ایستاده، می‌نگرند. از این آیه‌ و مانند آن چند مطلب مستفاد می‌شود:
1. بعد از نفخ صور اوّل، نفخ صور دوّم تحقق می‌یابد و انسان‌ها‌ و موجودات دیگر، در صحنۀ محشر حاضر می‌گردند و در انتظار حساب و كیفر پاداش خود به سر می‌برند؛ ناگهان، همه مردم [از خواب مرگ] برخاسته،[ در صحنۀ محشر] در انتظار سرنوشت خود خواهند بود. 2. در قرآن، مطلبى كه فاصله زمانى دو نفخ را برساند، وجود ندارد. امّام سجاد(ع) در بیان فاصله دو نفخ می‌فرماید: ماشاء الله؛ آنچه خدا بخواهد، [همان است].[6] 3. با توجّه به عبارت (إِلاَّ مَن شَاءَ اللَّه) كه در آیات فوق گذشت متوجّه می‌شویم كه گروهى، از نفخ، مستثنا بوده، در امنیت كامل به سر می‌برند. در این كه این گروه چه كسانى هستند؟ در بین مفسّران گفت و گو است. با توجّه به روایات وارده در این باره، قدر مسلّم این است كه جمعى از فرشتگان بزرگ خدا هم چون جبرئیل و میكائیل و اسرافیل و عزرائیل در زمره این گروهند. البتّه از ذیل بعضى از همین روایات به خوبى استفاده می‌شود كه این گروه باقى مانده نیز سرانجام می‌میرند؛ به گونه اى كه در سراسر عالم هستى موجودى زنده، جز خداى متعال «حى لا یموت» نخواهد بود.[7] آن گاه خداوند متعال می‌فرماید: (لِمَن الْمُلْكِ)امروز فرمانروایى از آن كیست؟ و خودش در پاسخ می‌فرماید: لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ)[8]براى خداوند یكتاى قهّار است.)
لطفاً در بارۀ خصوصیّات «قیامت» توضیح دهید.
بعد از پایان یافتن مرحله رستاخیز (ویرانى جهان) مرحلۀ دوّم آغاز می‌شود و براى رسیدگى به اعمال انسان‌ها‌ كه همه در پرونده اعمال آن‌ها ثبت شده، دادگاه عدل خداوند تشكیل و به تمام آن‌ها رسیدگى می‌شود. خداوند در این باره می‌فرماید: (وَ جاء رَبُّكَ وَ المَلَكُ صَفًّا صَفًّا[9])؛ و [فرمان] پروردگارت و فرشتگان صف در صف حاضر شوند. و اطراف حاضران در محشر را می‌گیرند و آماده اجراى فرمان حقند.[10] در قیامت، بازپرسى همگانى و عمومى است و حتى از پیامبران خدا نیز سؤال می‌شود.[11] در صحراى محشر، گواهانى نیز علیه انسان‌ها‌ اقامه شكایت و شهادت می‌كنند؛ از جمله: خداوند متعال[12]، پیامبران و اوصیاى الهى[13]، اعضا و جوارح انسان؛ مانند دست، پا، پوست تن و….[14]، فرشتگان[15]، زمینى كه انسان روى آن زندگى كرده و اطاعت و گناه از او سر زده است.[16] و سرانجام زمانى كه اعمال در آن انجام می‌شود.[17] سخن در بارۀ قیامت و اوصاف و خصوصیّات آن بسیار است كه در این نوشتار كوتاه نمى گنجد.[18] آیا در قرآن كریم، در بارۀ زمان برپایى قیامت آیه‌‌اى آمده است؟ و اگر نیامده علت آن چیست؟ خداوند متعال می‌فرماید: (یَسْـَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیان مُرْسَـیهَا قُلْ اِنَّما عِلْمُهَا عِندَ رَبِّى لاَ یجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّمَـوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یسئَلُونَكَ كَأنّكَ حَفِىٌّ عَنْهَا قُلْ اِنَّما عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ)[19]؛ از تو در بارۀ قیامت می‌پرسند[ كه] وقوع آنچه وقت است؟ بگو: «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هیچ كس]آن را به موقع خود آشكار نمى گرداند. [این حادثه] بر آسمان‌ها‌ و زمین گران است، جز ناگهان به شما نمى رسد»[ باز] از تو می‌پرسند گویا تو از[ زمان وقوع] آن آگاهى بگو: «علم آن، تنها نزد خداست»، ولى بیشتر مردم نمى دانند. همان‌گونه كه از آیۀمذكور برمى‌آید، زمان و موقع دقیق برپایى روز قیامت را كسى جز خداوند متعال نمى داند و عدم آگاهى از وقوع رستاخیز به ضمیمه ناگهانى بودن و با توجّه به عظمت ابعاد آن سبب می‌شود، كه هیچ گاه مردم، قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را براى نجات در آن آماده سازند و این عدم آگاهى، اثر مثبت و روشنى در تربیت نفوس و توجّه آن‌ها به مسئولیت‌ها‌ و پرهیز از گناه خواهد داشت.[20] لذا خداوند متعال، می‌فرماید: (وَ مَا یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیبا)[21]؛ چه می‌دانى شاید قیامت نزدیك باشد. بنابراین براى استقبال قیامت باید همیشه آماده بود. علت دیگرِ ندانستنِ زمان قیامت این است كه اگر مشخص می‌بود، افرادى كه در آستانۀ قیامت متولد می‌شوند اضطرابى دارند كه با جاى امتحان بودن دنیا مناسبت نداشت.


[1] ر.ك: ناصر مكارم شیرازى و همكاران، پیام قرآن، ج5، ص17؛‌ها‌شم‌ها‌شم زاده هریسى، شناخت سوره‌ها‌ى قرآن، ص412 ـ 449، 488، 2، 5، 578، 586؛
[2] ناصر مكارم شیرازى، معاد در قرآن، ج5، ص3 ـ 5 و، ص122 ـ 123.
[3] ر.ك: ناصر مكارم شیرازى و همكاران، پیام قرآن، ج6، ص21 ـ 74.
[4] نمل، آیۀ87.
[5] زمر، آیۀ68.
[6] بحارالانوار، ج6، ص324.
[7] ر.ك: جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج9، ص267 ـ 279؛ تفسیر نمونه، ج19، ص534 ـ 542؛ على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج2؛ عبدعلى عروسى حویزى، نورالثقلین، ج4، ص503، ح 119؛ بحارالانوار، ج6، ص329؛ المیزان،
ج17، ص466.
[8]. ر.ك: بحارالانوار، ج6، ص326.
[9] فجر، آیۀ22.
[10] طبرسى، مجمع البیان، ج10، ص741.
[11] اعراف، آیۀ6.
[12] یونس، آیۀ61.
[13] نساء، آیۀ41.
[14] نور، آیۀ24؛ فصلت، آیۀ21.
[15] ق، آیۀ21.
[16] زلزال، آیۀ4.
[17] جهت اطلاع بیشتر ر.ك: تفسیر نمونه، ج26، ص170- 176 و 225 و 470.
[18] ر.ك: عبدالحسین دستغیب، معاد؛ محسن قرائتى، معاد.
[19] اعراف، آیۀ187.
[20] براى آگاهى بیشتر ر.ك: تفسیر نمونه، ج7، ص42- 43؛ ج25، ص287-294؛ ج26، ص170- 200.
[21] احزاب، آیۀ63.


ب) حوادث طبیعی در آستانۀ قیامت

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=162500

برای رخ دادن واقعۀ عظیم قیامت، باید شرایط خاصّی ایجاد شود و جهان به مرحله‌ای برسد که ظرفیت تحمل دادگاه بزرگ روز قیامت را به دست آورد؛ دادگاه ویژه‌ای که اعضای بدن انسان‌ها در آن شهادت خواهند داد. قیامت، مقطعی از زمان است که باید اتّفاق بیفتد و چاره‌ای از آن نیست. قیامت یک رخداد طبیعی است که خود به خود و اتوماتیک‌وار به وجود خواهد آمد. قوانین مادی جهان وقتی مو به مو اجرا شوند ناگزیر به مرحله‌ای خواهیم رسید که متفاوت از مراحل قبلی است. در این مرحله جهان در آستانه یک رشد و یک تحوّل طبیعی بزرگ قرار خواهد گرفت. از جمله این حوادث، رویدادهایی است که برای زمین اتّفاق می‌افتد. زمین در آستانۀ قیامت به زمین دیگری تبدیل خواهد شد: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ.(ابراهیم/ 48) انرژی درون زمین روزی طغیان خواهد کرد و زلزله‌های عظیمی به وقوع خواهد پیوست که کوه‌ها را در مقابل آن قدرت مقاومت نیست؛ و اذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلزالَها (زلزله/1) در اثر قدرت و تداوم این زلزله، کار به جایی خواهد رسید که کوه‌ها از جای خود کنده شده و روان می‌گردند؛ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْرا (طور/ 10) سپس چون ذرات معلق در هوا در می‌آیند وَ تَکُونُ الْجِبالُ کالْعِهْن الْمَنْفُوش (قارعه/5) بنابراین، پستی و بلندی زمین از بین خواهد رفت و زمین به زمینی صاف و هموار تبدیل خواهد شد. وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً، فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا‌تری فیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً (طه؛105 تا 107)؛ و از تو در بارۀ کوهها می‌پرسند، بگو: پروردگارم آنان را ریشه‌کن می‌کند و از هم می‌پاشد. پس آن‌ها را به صورت دشتی هموار و صاف وامی‌گذارد، که در آن هیچ کژی و پستی و بلندی نمی‌بینی. دریاها نیز در آستانۀ قیامت آتش خواهند گرفت و اذا البِحارُ سُجِّرَت؛ بعید نیست که آتش گرفتن دریاها متاثر از زلزله‌های عظیم روز قیامت باشد. ممکن است در اثر تکانه‌ای شدید زمین، یا گرمای شدید هوا آب‌های دریاها به دو عنصر تشکیل دهندۀ آن که اکسیژن و هیدروژن است تجزیه شده و مشتعل شوند، زیرا این دو عنصر هر دو به شدت قابل اشتعال هستند. در روایات زیادی از ائمه معصومین از جمله این روایت امام صادق علیه السّلام نقل شده است که: چون خدا بخواهد مردمان را زنده کند، چهل روز باران می‌بارد در نتیجه عضوها جمع می‌شود و گوشت‌ها می‌روید. این حوادث آسمان را نیز دستخوش تغییر و تحوّل قرار می‌دهد. انرژی خورشید سرانجام تمام شده و کور می‌شود. «واذا الشمس کُوِّرت» با خاموش شدن خورشید طبیعتاً ماه نیز خواهد گرفت. فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ (7) وَ خَسَفَ الْقَمَرُ (8) وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ. (قیامت/ 9) پس زمانی که چشم‌ها خیره گشته و ماه تیره می‌شود و خورشید و ماه یک جا جمع می‌شوند آن وقت روز قیامت است. ستارگان نیز از جمله اجرام آسمانی هستند که از بین می‌روند. ” و إذا النُّجومُ انکَدَرَت: بنابراین جهان در ظلمتی عظیم فرو خواهد رفت.” سپس آسمان که میخ‌ها و اجرام سنگین وزن خود را از دست داده، همچون کاغذی پاره خواهد شد. و اذا السماء انشقت(انشقاق/1) سپس مانند طوماری در هم پیچیده می‌شود . یَوْمَ نَطْوِی السّماء کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ (انبیاء/ 104)؛ در روز قیامت، خداوند آسمان را مثل طوماری که برای نوشتن مهیا شده است در هم می‌پیچد.» تمام این حوادث به اقرار قرآن به واسطه یک صیحه ایجاد می‌شود. به واسطه این صیحه تمام خلایق نیز خواهند مرد و تنها چهار ملک مقرب، یعنی حضرت عزرائیل، حضرت اسرافیل، حضرت میکائیل و حضرت جبرائیل باقی می‌مانند.

سپس خداوند به حضرت عزرائیل – علیه السّلام – امر می‌کند که آن سه ملک را قبض روح کند و بعد از آن دستور می‌دهد که او نیز بمیرد. عزرائیل صیحه‌ای می‌کشد و می‌میرد. «جز ذات بی‌زوال پروردگار کسی نماند.» در آن وقت می‌فرماید : لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ؛ امروز ملک و پادشاهی از برای کیست؟ کسی نیست که جواب گوید ذات اقدسش بفرماید : لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(غافر، 16)؛ سلطنت و پادشاهی مختص پروردگار یکتا و بی‌زوال و مقتدر است.(تفسیر جامع، ج5، ص13) زمانی طولانی خواهد گذشت تا با اراده پروردگار هنگام قیامت شود در این مدت باران زیادی خواهد بارید تا جایی که آب روی سطح زمین را خواهد پوشاند. در روایات زیادی از ائمه معصومین از جمله این روایت امام صادق علیه السّلام نقل شده است که: چون خدا بخواهد مردمان را زنده کند، چهل روز باران می‌بارد در نتیجه عضوها جمع می‌شود و گوشت‌ها می‌روید «قال اذا اراد اللهان یبعث الخلق امطر السماء علی الارض اربعین صباحا فاجتمعت الاوصال و نبتت اللحوم.»(تفسیر أحسن الحدیث، ج9، ص2( دریاها نیز در آستانۀ قیامت آتش خواهند گرفت و اذا البحار سجّرت؛ بعید نیست که آتش گرفتن دریاها متاثر از زلزله‌های عظیم روز قیامت باشد. ممکن است در اثر تکانه‌ای شدید زمین، یا گرمای شدید هوا آب‌های دریاها به دو عنصر تشکیل‌دهندۀ آن که اکسیژن و هیدروژن است تجزیه شده و مشتعل شوند. زیرا این دو عنصر هر دو به شدت قابل اشتعال هستند. آن‌گاه که وقت زنده شدن و بعث فرا می‌رسد از زمین باران نشور و زنده شدن می‌بارد و زمین، رشد یافته و بزرگ می‌شود، سپس مانند مشک آب تکان می‌خورد و خاک بشر مانند خاک طلا که مخلوط به خاک شده باشد و در آب بشویند و کره که در شیر باشد و آن را در ظرفی بزنند، به حرکت شدید زمین خارج شود، سپس خاک هر قالبی را به قالب خودش جمع می‌کند. و به هم می‌رساند، پروردگار گوشت و استخوان و رگ و پی خلایق را به آن باران برویاند و نفس‌های آن‌ها را باز آفریند. شاید یک نیروی مغناطیسی در خاک اجساد وجود دارد که با کمک نیروی آب به هم خواهند رسید. البتّه این کار زمان زیادی می‌برد و با دقت و ظرافت در طول سال‌های طولانی که در برخی از روایات اشاره به 400 سال شده است، اتّفاق می‌افتد. بنابر آیات شریفه، اعضای همین بدنه‌ای دنیوی در روز قیامت سخن گفته و به کارهایی که کرده‌اند شهادت می‌دهند. این بازیافت اجساد به حدی دقیق و ممتاز خواهد بود که حتی سر انگشتان نیز مانند روز اول تشکیل خواهد شد. بَلی قادِرینَ عَلی آن نُسَوِّیَ بَنانهُ (قیامت/4 (بلی (استخوانه‌ای او را جمع می‌کنیم) در حالی که ما قادریم که سر انگشتان او را هم منظم درست گردانیم. پس با اذن خدای قادر و توانا روح به محلّ جسد منتقل می‌شود، صورت‌ها با اذن مصوّر و صورتگر مانند هیئت نخستین بازسازی می‌شود، وقتی که درست شد چیزی را انکار نمی‌کند. هنگام قیامت که فرا رسد پروردگار می‌فرماید:‌ای حاملین عرش من زنده شوید. ایشان زنده گردند به اسرافیل امر شود در صور بدمد. چون در صور دمید ارواح خلایق داخل اجساد آن‌ها شوند ارواح مؤمنین مانند نور می‌درخشند و ارواح کفار چون ظلمت تاریک باشند.(تفسیر جامع، ج5، ص140) اکنون همه چیز برای برپایی قیامت آماده است. و تنها یک نفخه دیگر تا قیامت باقی است. انسیه نوش آبادی- بخش قرآن تبیان

ج) چرا برپایی قیامت همراه با اتّفاقات وحشتناک است؟

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3632

در پاسخ به این پرسش می‌توان به چند نکته اشاره نمود:

  1. صحنۀ آخرت صحنۀ ظهور و تجلى هیبت و کبریایى خداوند است. خداوند در توصیف روز قیامت می‌فرماید: «(مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخیز] بیم دهد! روزى که همه آنان آشکار مى‏شوند و چیزى از آن‌ها بر خدا پنهان نخواهد ماند (و گفته مى‏شود:) حکومت امروز براى کیست؟ براى خداوند یکتاى قهّار است! تا مردم را از روز ملاقات بیم دهد» [1] . در آیات قرآن چند ویژگى از ویژگى‌ها‌ى قیامت بیان شده که هر کدام اشارتى است به هیبت و عظمت خداوند. یکم: موانع مادى همچون کوه‌ها‌ برچیده می‌شود و به گفته قرآن زمین به صورت (قاعاً صَفْصَفا) هموار و بدون پستى و بلندى در می‌آید [2] . دوّم: دیگر همه انسان‌ها‌ از درون قبرها سربر می‌دارند و خارج می‌شوند. سوّم: اسرار درون همگان آشکار می‌گردد [3] . و زمین آنچه در درون دارد بیرون می‌فرستد [4] . چهارم: نامه‌ها‌ى اعمال گشوده می‌شود و محتواى آن آشکار می‌گردد [5] . پنجم: اعمالى که انسان از پیش فرستاده در برابر او مجسم می‌شود [6] . ششم: مسائلى را که انسان اصرار در اخفاى آن‌ها داشت ظاهر می‌گردد [7] . هفتم: زمینى که روى آن اعمال انجام داده و اعضاى پیکر انسان به افشاگرى برمى‌خیزند و حقایق را بازگو می‌کنند [8] . و انسان‌ها با تمام وجود و هستى خویش در آن صحنه عظیم ظاهر می‌شوند و هیچ چیز مکتوم نمى ماند . [9] براى این‌که بدانیم در آنجا چه غوغایى برپا می‌شود کافى است فکر کنیم که اگر یک لحظه در این دنیا چنین صحنه اى برپا شود و درون و برون و خلوت و جلوت همه انسان‌ها یکى گردد، چه ولوله اى در میان خلق ایجاد خواهد شد؟ و چگونه رشته‌ها‌ى پیوند مردم از هم گسسته می‌شود؟
  2. علت بسیارى از ترس‌ها‌ و هراس‌ها‌ در آن روز ریشه در اعمال و کردار انسان دارد. انسان به خاطر رفتار ناشایستى که در این دنیا داشته است و به خاطر فزونى گناهان و انحرافات از درون دچار ترس و دهشت می‌گردد. به گونه اى که خداوند در توصیف حالات انسان می‌گوید: «در آن روز آن چنان وحشت سرتاپاى انسان را فرا می‌گیرد که مادر شیرده، کودکان شیرخوارشان را فراموش می‌کنند و هر باردارى جنین خود را بر زمین می‌نهد و مردم را مست می‌بینى، در حالى که مست نیستند ولى عذاب خداوند شدید است» [10] یعنى گروهى از مردم وقتی عملکرد و رفتارهاى ناشایست خود را می‌نگرند و از طرف دیگر قدرت لایزال الهی را می‌بینند، چنین حالات هولناک و دهشتناکى براى آن‌ها پیش مى‌آید. البتّه در مقابل گروه فوق افراد با تقوا و صالحى هستند که خداوند در مورد آن‌ها می‌فرماید: «کسانى که در قیامت با حسنات و کارهاى نیک وارد شوند پاداش بهتر از آن یابند و ایشان از هول و هراس قیامت ایمن می‌باشند.» [11] همچنین اهل ایمان که کار شایسته انجام داده‌اند: «هیچ گاه هول و هراس هنگامه بزرگ قیامت آن‌ها را محزون نخواهد ساخت و فرشتگان (رحمت) با آن‌ها ملاقات خواهند کرد.» [12] بنا براین تمام این ترس‌ها‌ و هول و هراس‌ها‌ به عملکرد انسان باز می‌گردد. در حقیقت ترس انسان در قیامت مانند ترس مجرم در دادگاه عادلانه و در دست عاملان اجراى کیفر قانونى است و کسى که جرمى ندارد در پیشگاه عدالت کاملا آسوده خاطر است. اگر انسان، مؤمن و با تقوا باشد و در این دنیا اعمال صالحی انجام داده باشد، نه در وقت جان دادن هولى دارد و نه شب اول قبر و نه هنگام قیامت نگرانى دارد. از امام حسن (ع) پرسیدند: مرگ چیست که نسبت بدان نادانند؟ فرمودند: «بزرگترین شادمانى که بر مومنان وارد مى‏شود». [13]

منابع و مآخذ:

[1] . غافر، 15 و 16، لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ. یَوْمَ هُم بارِزُونَ لَا یخَفَى‏ عَلىَ اللَّهِ مِنهْمْ شَىءٌ لِّمَن الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار.
[2] . طه، 106، فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا.
[3] . طارق، 9، یَوْمَ تُبْلىَ السَّرَائر.
[4] . زلزال، 2، وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا.
[5] . تکویر، 10، وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَت‏.
[6] . نبا،40، یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاه‏
[7] .انعام، 28، بَلْ بَدَا لهَم مَّا کانواْ یُخفُونَ مِن قَبْل‏.
[8] . زلزال، 4، یَوْمَئذٍ تحُدِّثُ أَخْبارَهَا.
[9] . ابراهیم، 21، وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعًا.
[10] . حج، 2، یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُکارَى‏ وَ مَا هُم بِسُکارَى‏ وَ لَاکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِید.
[11] . نمل، 89، مَن جاء بالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیر مِّنهْا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئذٍ ءَامِنُون‏.
[12] . انبیاء 103، لَا یحَزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبرَ وَ تَتَلَقَّیهُمُ الْمَلَئکَةُ‌ هذا یومُکم الذی کُنتم تُوعَدون .[13] . بحارالانوار، ج6، ص153. «اعظم سرور یرد على المؤمنین».
[14] . همان، ج7، ص176. «القیامة عرس المتقین».


د) وقایع هفت‌گانۀ حضور انسان در قیامت

http://www.atabe.ir/shownews.php?idnews=4770

پس از زنده شدن مردگان و ورود آن‌ها به عرصۀ قیامت، قبل ازورود به بهشت و دوزخ، امورى چند تحقق خواهد یافت که قرآن و احادیث از آن‌ها خبر داده است:

نحوۀ حسابرسی

به حساب اعمال افراد، با شیوه اى خاصّ رسیدگى می‌شود، که یکى از راههاى آن همان دادن نامه اعمال هرکس به دست او است. (اسراء/۱۳ـ۱۴).
شاهدان قیامت
گذشته از این‌که در نامه اعمال هرکس، ریز و درشت کارهاى وى مذکور و منعکس است، گواهانى نیز از خارج و داخل وجود آدمى، در روز رستاخیز بر اعمال دنیوى او شهادت می‌دهند و آیات قرآن به این شاهدان اشاره شده است. گواهان خارجى عبارتند از: خدا (آل‌عمران/۹۸)، پیامبر هر امت (نحل/۸۹)، پیامبر اسلام (نساء/۴۱)، نخبگانى از امت اسلامى (بقره/۱۴۳)، فرشتگان الهى (ق/۱۸)، و زمین (زلزله/۴ـ۵). گواهان داخلى نیز عبارتند از: اعضا و جوارح انسان (نور /۲۴، فصلت/۲۰ـ۲۱)، و تجسم خود اعمال (توبه/۳۴ـ۳۵).
ترازوهای متفاوت
براى رسیدگى به حساب اعمال انسان‌ها، افزون بر آنچه گفتیم، میزان‌هاى عدل برپا می‌شود و هرکس دقیقاً به آنچه که استحقاق دارد می‌رسد، چنان‌که می‌فرماید: (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ القِسْطَ لِیومِ القِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفسٌ شَیئاً وَ إن کان مِثقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَل أَتَینا بِها و کَفى بِنا حاسِبینَ)(انبیاء/۴۷): روز قیامت ترازوهاى عدل را برپا می‌داریم و به هیچ وجه به کسى ستم نمى شود. اگر عمل حتى به وزن خردلى نیز باشد، آن را به حساب می‌آوریم، و حساب رسى ما کفایت می‌کند.
عبور از پل صراط
از روایات اسلامى استفاده می‌شود که در روز رستاخیز گذرگاهى عمومى وجود دارد که همگان باید از آن عبور کنند. به این گذرگاه، در لسان روایات، صِراط گفته شده است، که مفسّران آیۀ71 و 72 سورۀ مریم[(وَ إن مِنْکُمْ إِلاّوارِدُها کان عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضیّاً. ثُمَّ نُنَجّی الَّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظّالِمینَ فِیها جِثیّاً) (مریم/71 و ۷۲): هیچیک از شماها نیست مگر این‌که وارد آن (دوزخ) می‌شود، واین مطلب حکم قطعى خداوند است. سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم، وستمگران را که به زانو در آن درافتاده‌اند، رها می‌کنیم..)] را نیز ناظر بر آن دانسته‌اند.
حجاب دوزخ و بهشت
میان بهشتیان و دوزخیان حائلى وجود دارد که قرآن از آن به «حجاب» تعبیر می‌کند. نیز در روز رستاخیز انسان‌هاى والایى بر نقطه اى مرتفع قرار دارند، که بهشتیان و دوزخیان را از سیماى هر یک می‌شناسند، چنان‌که می‌فرماید: (وَ بَیْنَهما حِجابٌ وَ عَلى الأَعرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسیماهُمْ)(اعراف/۴۶): میان آن دو حجاب وحائلى است و در نقاط بلند عرصه محشر مردانى قرار دارند که هر شخصى را از سیمایش می‌شناسند. این انسان‌هاى والا، به حکم روایات ما، پیامبران و اوصیاى شریف آنان می‌باشند.
پرچم پیامبر
زمانى که حسابرسى به پایان رسیده و سرنوشت افراد روشن می‌شود، آفریدگار جهان پرچمى را که به آن «لواء الحمد»مى گویند به دست پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) می‌دهد، و آن حضرت پیشاپیش بهشتیان به سوى بهشت حرکت می‌کند.( بحار الانوار، ج۸، باب ۱۸، احادیث ۱تا۱۲)
حوض کوثر
در روایات متعدّد، از وجود حوض بزرگى در صحراى محشر خبر داده شده که به «حوض کوثر» معروف است؛ پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) قبل از همگان کنار حوض مزبور مى‌آید، و رستگاران امّت، به وسیلۀ پیامبر و اهل بیت مکرّم، سلام اللّه علیهم اجمعین، از آن آب می‌نوشند.

ه) علائم قیامت از زبان پیامبر صلّی‌اللهُ علیه و آله و سلَّم

http://www.hawzah.net/fa/Question

تاریخ انتشار : 1385/9/23

سؤال: برخی علائم قیامت که طبق فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام رخ دادنش یقینی است، بیان نمایید.
پاسخ: در زیر اشاره‌ای به چند روایت که بعضی علائم قیامت را بررسی کرده می‌نماییم:
در اخبار اهل بیت علیهم السّلام برای علائم قیامت، مطالب بسیاری وارد شده است، و اصولاً برای مقدّمات قیامت علاوه بر علائم خود آن باید دو مرحله قبلی آن طیّ شود؛ یکی ظهور حضرت قائم آل‌محمّد علیه السّلام حضرت مهدیّ محمّد بن الحسن العسکریّ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و دیگر رَجعَت آل‌محمّد علیهم السّلام. برای تحقّق این دو موضوع، هیچ جای شبهه و تردید نیست. موضوع ظهور حضرت مهدیّ أرواحنا فِداه متّفقٌ علیه جمیع طوائف و مذاهب مسلمین است. و رَجعَت آل‌محمّد علیهم السّلام از مسلّمات شیعه می‌باشد، و در سابق الایّام وجه تمایز شیعه را از غیر شیعه به امامت و رَجعَت می‌دانستند. و در این زمینه در تاریخ و اخبار مطالب فراوانی است. و به طور کلّی، برای تکامل عالم و بشریّت، سه مرحله متناوب و متوالی باید پیموده شود:
اوّل: ظُهور حضرت مهدیّ أرواحنا فِداه که در آن، بشریّت راه سریعی را به سوی کمال طیّ می‌کند.
دوّم: رَجعَت که در آن با پیدایش ظهورات و انوار و رجوع ائمّه علیهم السّلام به دنیا، تمام مراحل استعدادیّه مردم که در زمان آن بزرگواران، به مرحله فعلیّت نرسیده است، به فعلیّت و تحقّق می‌رسد.
سوّم: قیامت که موجب تکامل دو دوره سابق، و از دست دادن انّیات و طلوع صفت جلال حضرت کبریائی و مندکّ شدن هویّات و شخصیّات به ظهور حقیقت در عوالم است.
این سه مرحله بر یکدیگر مترتّب بوده و تا اوّلی طیّ نشود دوّمی نخواهد شد، و تا دوّمی متحقّق نگردد، سوّمی تحقّق نخواهد یافت. در بارۀ‌ علائم ظهور و علائم رَجعَت و قیامت، اخبار بسیاری وارد شده است و بزرگان در کتب ضبط نموده‌اند؛ گرچه اطمینان به صحّت همۀ آن‌ها نیست، و در آن‌ها اخبار ضِعاف بسیار است. ولی از مجموع آن‌ها اجمالاً استفاده می‌شود که هر یک از این سه مرحله از ظهور و رَجعَت و قیامت، دارای مشخّصات و علائم و آثاری مختصّ به خود هستند. علاوه بعضی از آن‌ها دارای سندهای صحیح بوده و طبق قواعد اصولیّه، از نقطه نظر پذیرش، قابل قبول است؛ چه روایاتی که از رسول اکرم صادر شده و چه از ائمّه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین.

حدیث سلمان راجع به علائم قیامت

مثلاً علیّ بن ابراهیم قمی که در بیش از هزار سال پیش می‌زیسته است و تفسیر او از مصادر کتب شیعه محسوب می‌گردد، روایتی را در آن از سلمان فارسی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل می‌کند که در حِجّةُ الوداع، رسول خدا در مسجد الحرام در حالیکه حلقه‌های درِ کعبه را به دست گرفته بودند، بیان کرده‌اند. این روایت به طوری است که از مضمون آن هیچ احتمال خدشه در آن نمی‌رود. چون مطالبی را راجع به آخر زمان بیان می‌کند که در آن زمان اثری از آن نبوده است و حتّی زمینه هم برای چنین وقایعی موجود نبوده تا بتوان احتمال داد که بعداً به وجود می‌آید و بر اساس آن جعل چنین حدیثی را نمود. بنابراین، به این روایت و امثال آن در کتب متقنه حدیث و تفسیر، می‌توان اطمینان حاصل نمود و آن‌ها را از روایات دالّه بر ظهور و علائم قیامت شمرد. این روایت را در ذیل آیۀمورد عنوان از شواهد اَشراطُ‌السّاعه (نشانه‌های قیامت) آورده است. أشراط جمع شَرَط به معنای علامت است، و روایت چنین است: علیّ بن ابراهیم می‌گوید: حدیث کرد برای من پدرم (ابراهیم بن‌هاشم ) از سلیمان بن مسلّم خَشّاب از عبدالله بن جَریح مکّی از عطاء بن أبی ریاح از عبدالله بن عباس که او گفت: ما با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در حجّة الوداع به حجّ مشرّف شدیم. رسول خدا حلقه درِ خانه خدا را گرفت و رو به ما نموده و با سیمای مبارکش ما را مخاطب قرار داد. فَقَالَ: أَلاَ أُخْبِرُکُمْ باشراطُ‌السّاعة؟ وَ کان أَدْنَی النَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمان رَضِیَ اللَهُ عَنْهُ، فَقَالَ: بَلَی یَا رسول‌الله! «و گفت: آیا می‌خواهید من شما را به علائم و نشانه‌های قیامت باخبر کنم؟ و در آن هنگام نزدیک‌ترین افراد به رسول خدا سلمان بود، و گفت:‌ای رسول خدا! بله ما می‌خواهیم ما را باخبر کنی!» فَقَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: إنّ مِنْ أَشْرَاطِ الْقِیَامَةِ، إضَاعَةَ الصَّلَوةِ، وَ اتِّباعَ الشَّهَوَاتِ، وَ الْمَیْلَ مَعَ الاْ هْوَاءِ، وَ تَعْظِیمَ الْمَالِ، وَ بَیْعَ الدِّینِ بالدُّنْیَا؛ فَعِنْدَهَا یُذَابُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ وَ جَوْفُهُ کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ، مِمَّا یَرَی مِنَ الْمُنْکَرِ فَلاَ یَسْتَطِیعُ أن یُغَیِّرَهُ. «پس از آن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: بدرستی که از علامات قیامت آن است که مردم نماز را خراب می‌کنند، و از شهوات پیروی می‌نمایند، و تمایلشان به سوی هوای نفسانی است، مال را بزرگ می‌شمرند، و دین را به دنیا می‌فروشند. و در چنین شرائط و موقعیّتی، همان طور که نمک در آب حلّ می‌شود، دل مؤمن و اندرون او آب می‌شود و حلّ می‌گردد؛ چون منکرات را در برابر دیدگان خود می‌بیند، و قدرت تغییر و اصلاح آن‌ها را ندارد.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت: این‌ها از اموری است که حتماً تحقّق می‌یابد؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری، سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! انّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ اُمَرَاءُ جَوَرَةٌ، وَ وُزَرَاءُ فَسَقَةٌ، وَ عُرَفَاءُ ظَلَمَةٌ، وَ أُمَنَاءُ خَوَنَةٌ. «ای سلمان! در آن وقت افرادی که بر مردم حکومت دارند و زمام آن‌ها را در دست داشته و بر آن‌ها ولایت و سیطره دارند عبارتند از حاکمانی که همۀ آن‌ها ستم‌کار و ظالمند، و وزرائی که فاسقند، و حکّام و استانداران و فرماندارانی که همه اهل جور و ستم هستند، و امینه‌ایی که همه اهل خیانتند.» فَقَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت: و این‌ها از امور مسلّمه‌ای است که پیدا خواهد شد؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به خدایی که جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! إنّ عِنْدَهَا یَکُونُ الْمُنْکَرُ مَعْرُوفًا؛ وَ الْمَعْرُوفُ مُنْکَرًا، وَ ائْتُمِنَ الْخائِنُ؛ وَ یُخَوَّنُ الاْ مِینُ، وَ یُصَدَّقُ الْکاذِبُ؛ وَ یُکَذَّبُ الصَّادِقُ. «ای سلمان! در آن موقعیّت کارهای بد و ناپسند در بین مردم به صورت کارهای شایسته و پسندیده در‌اید؛ و کارهای پسندیده و نیکو به صورت کارهای نکوهیده و ناپسند جلوه کند. و مردمان خیانت پیشه مورد وثوق و امانت واقع شوند؛ و به افراد امین و درست‌کار نسبت خیانت داده شود. و مرد دروغ‌گو را تصدیق کنند و به دروغ‌های او مُهر صحّت و درستی بنهند؛ و مرد راست‌گو و درست را دروغ‌گو شمارند و به گفتار او ترتیب اثر ندهند.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!

«سلمان گفت: و این‌ها مسلّماً واقع خواهد شد‌ای رسول خدا؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! فَعِنْدَهَا إمَارَةُ النِّسَاءِ، وَ مُشَاوَرَةُ الامَاءِ، وَ قُعُودُ الصِّبْیان عَلَی الْمَنَابِرِ، وَ یَکُونُ الْکِذْبُ طُرَفًا، وَ الزَّکَوةُ مَغْرَمًا، وَ الْفَیْی ُ مَغْنَمًا، وَ یَجْفُو الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ، وَ یَبِرُّ صَدِیقَهُ، وَ یَطْلُعُ الْکَوْکَبُ الْمُذَنَّبُ. «ای سلمان! در آن هنگام زنان بر مردان حکومت می‌کنند، و با کنیزان مشورت می‌نمایند. (یعنی در امور سیاسی، کنیزان که در خانه‌های آن‌ها هستند، مورد مشورت قرار می‌گیرند.) و بچّه‌ها، که کنایه از افراد بی‌بصیرت و بی‌دانش باشد، بر منبرها بالا می‌روند و برای مردم خطبه می‌خوانند، و زمام امور تبلیغاتی مردم را این افراد کم تجربه و کم خرد در دست می‌گیرند. و دروغ‌گویی و دروغپردازی از کارهای طُرفه و فکاهی و ظریف شمرده می‌شود. و دادن زکوه مال را ضرر، و غرامت می‌پندارند، و هر گونه دسترسی به بیت المال و ربودن اموال عامّه را غنیمت و بهره می‌شمارند. مردم با پدر و مادر خود جفا می‌کنند و به آن‌ها بی‌اعتنائی نموده، آنان را سبک می‌شمرند و از اداء حقوق واجبه و مستحسنه آن‌ها بر نمی‌آیند ولیکن با دوستان خود احسان و نیکوئی می‌نمایند. و ستاره دنباله دار در آسمان طلوع می‌کند.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت: و این امور مسلّماً به وقوع می‌پیوندد‌‌ای رسول خدا؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت اوست!» یَا سَلْمان! وَ عِنْدَهَا تُشَارِکُ الْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی التِّجَارَةِ، وَ یَکُونُ الْمَطَرُ قَیْظًا، وَ یُغَیَّظُ الْکِرَامُ غَیْظًا، وَ یُحْتَقَرُ الرَّجُلُ الْمُعْسِرُ، فَعِنْدَهَا یُقَارَبُ الاسْوَاقُ، إذَا قَالَ هَذَا: لَمْ أَبِعْ شَیْئًا وَ قَالَ هَذَا: لَمْ أَرْبَحْ شَیْئًا، فَلاَ‌تری إلاَّ ذَامًّا لِلَّهِ. «ای سلمان! در آن زمان زنان با شوهرانشان در امور خارج از منزل مانند تجارت شرکت می‌کنند. و باران در تابستان می‌بارد. و مردمان بزرگ و بزرگوار پیوسته مورد خشم و غضب و غیظ قرار می‌گیرند. و مردم بی‌چیز و تنگدست مورد اهانت و تحقیر قرار می‌گیرند. در آن زمان بازارها به هم نزدیک می‌شوند . و در صورتی که محلّ خرید و فروش بسیار است همه مردم از کار و کسب خود در گله و شکوه هستند، یکی می‌گوید: من چیزی نفروختم، و دیگری می‌گوید: سودی نبردم؛ و در آن وقت می‌نگری که تمام مردم در مقام گلایه از خدا و مذمّت او هستند.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! چنین اموری واقع می‌شود؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنکه جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إن تکلّموا قَتَلُوهُمْ، وَ إن سَکَتُوا اسْتَباحُوهُمْ لِیَسْتَأْثِرُوا بِفَیْئِهِمْ، وَ لِیَطَؤُنَّ حُرْمَتَهُمْ، وَ لِیَسْفِکُنَّ دِمَاءَهُمْ، وَ لِیَمْلَؤُنَّ قُلُوبَهُمْ رُعْبا، فَلاَ تَرَاهُمْ إلاَّ وَجِلِینَ خائِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ. «ای سلمان! در آن زمان بر مردم حکومت می‌کنند کسانی که اگر مردم برای دفاع از حقوق خود و برای حقّ اوّلیّه خود و کوچکترین مطلبی که در آن شائبه سیادت و حرّیّت و آزادی فکر باشد، سخن گویند، آن‌ها را می‌کشند، و اگر مردم سکوت هم اختیار کنند، آنان اموال و نفوس و أعراض ایشان را مباح می‌شمرند، و برای استفاده از کار و زحمت و دسترنج آن‌ها از خوردن خون آن‌ها دریغ نمی‌کنند، و زنان و دختران ایشان را به بیگاری می‌برند و اعمال منافی عفّت انجام می‌دهند و احترام آن‌ها را پایمال می‌کنند، و خون مردم بیچاره و ضعیف را بی‌محابا و بدون پروا می‌ریزند، و در دل‌هایشان از خوف و دهشت و هراس به اندازه‌ای وارد می‌کنند که هیچکس حقّ نفس کشیدن ندارد.‌‌‌ای سلمان! در آن زمان تمام مردم رعیّت، ترسناک و خائف و وحشت زده و هراسناک خواهند بود.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این امور واقع شدنی است ؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری، سوگند به آن کسی که نفس من در دست اوست!» یَا سَلْمان!

ان عِنْدَهَا یُؤْتَی بِشَیْءٍ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ الْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی؛ فَالْوَیْلُ لِضُعَفَاءِ أُمَّتِی مِنْهُمْ، وَ الْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اللَهِ؛ لاَ یَرْحَمُونُ صَغِیرًا، وَ لاَ یُوَقِّرُونَ کَبیرًا، وَ لاَ یَتَجَاوَزُونَ عَنْ مُسِی ءٍ. أَخْبارُهُمْ خَنَاءٌ. جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ ا لاْ دَمِیِّینَ، وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ. «ای سلمان! در آن زمان چیزی را از طرف مشرق برای مردم می‌آورند و چیز دگری را از طرف مغرب و بدینوسیله امّت مرا رنگ می‌کنند؛ پس‌‌ای وای بر ضعیفان امّت من از دست این ستمگران، و‌‌ای وای بر ایشان از خدا؛ به افراد کوچک و زیردست رحم نمی‌آورند، و بزرگان را توقیر و احترام نمی‌کنند و از خطاکار و شخصی که در امور شخصی بدی کند در نمی‌گذرند و او را مورد عفو و اغماض خود قرار نمی‌دهند. گفتار آنان همه فحش و زشتی است. هیکل آنان هیکل آدمی است ولی دل‌های آن‌ها دل‌های شیاطین است.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ رسول‌الله صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این از امور مسلّمه واقع شدنی است ؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری، سوگند به آنکه جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! وَ عِنْدَهَا یَکْتَفِی الرِّجَالُ بالرِّجَالِ، وَ النِّسَاءُ بالنِّسَاءِ، وَ یُغَارُ عَلَی الْغِلْمان کَمَا یُغَارُ عَلَی الْجَارِیَةِ فِی بَیْتِ أَهْلِهَا. وَ تَشَبَّهُ الرِّجَالُ بالنِّسَاءِ، وَ النِّسَاءُ بالرِّجَالِ، وَ یَرْکَبْنَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ؛ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَعْنَةُ الله! «ای سلمان! در آن وقت مردها به مردها اکتفا می‌کنند، و زن‌ها به زن‌ها اکتفا می‌نمایند. و در آن زمان همان طور که زن در خانه شوهرش مورد حفظ و حراست واقع می‌شود که کسی به او تعدّی نکند و در استمتاعات اختصاص به مرد خود داشته باشد، همینطور افرادی، جوانان تازه به سنّ رسیده و أمرد (زن‌صفت) را به خود اختصاص داده در اعمال نامشروع مورد حراست و حفظ خود قرار می‌دهند تا کسی دیگر به آن‌ها توجّهی نکند. مردها خود را شبیه به زنان می‌کنند، و زنان خود را شبیه به مردان می‌نمایند. و افرادی که دارای رَحِم هستند و برای تولید مثل آفریده شده‌اند که منظور زنان می‌باشند، سوار بر زین‌ها می‌شوند؛ پس بر آن زنان از امّت من لعنت خدا باد.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ فَقَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! این‌ها از امور واقع شدنی هستند؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! ان عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ الْمَسَاجِدُ کَمَا تُزَخْرَفُ الْبِیَعُ وَ الْکَنَائِسُ، وَ تُحَلَّی الْمَصَاحِفُ، وَ تُطَوَّلُ الْمَنَارَاتُ، وَ تَکْثُرُ الْصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَباغِضَةٍ وَ أَلْسُن مُخْتَلِفَةٍ. «ای سلمان! در آن وقت مساجد را زینت می‌کنند همچنان‌که معبدهای نصاری و یهود را زینت می‌کنند، و قرآن‌ها را به زیور و شکل و نقّاشی‌ها آراسته و پیراسته می‌کنند، و مناره‌ها و مأذنه‌های مساجد را بلند می‌سازند تا إشراف بر خانه‌های اطراف پیدا می‌کند، و صف‌های نماز جماعت بسیار می‌شود و مردم در این نمازها زیاد شرکت می‌کنند ولی با دل‌هایی پر از کین و حسد و عداوت با یکدیگر، و با زبانه‌ایی منافقانه و سخنه‌ایی مزوّرانه و آلوده به نیّت‌های فاسده.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این‌ها واقع می‌شوند؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنکه نفس من در دست قدرت اوست!» وَ عِنْدَهَا تَحَلَّی ذُکُورُ أُمَّتِی بالذَّهَبِ، وَ یَلْبَسُونَ الْحَرِیرَ وَ الدِّیباجَ، وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ النُّمُورِ صَفَاقًا! «در آن وضعیّت، مردان امّت من خود را به طلا زینت می‌کنند، و لباس حریر و دیبا می‌پوشند، و پوست پلنگ را برای خود جامه می‌کنند.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت: آیا این‌ها از امور واقع شدنی است‌ای رسول خدا؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنکه جان من در دست قدرت اوست!» یَا سَلْمان! وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ الرِّبا، وَ یَتَعَامَلُونَ بالْغَیْبَةِ [5] وَ الرُّشَی. وَ یُوضَعُ الدِّینُ، وَ یُرْفَعُ الدُّنْیَا. «ای سلمان! در آن موقع رباخوری در بین مردم ظاهر و آشکارا می‌گردد، و مردم با یکدگر با غیبت و رشوه معامله می‌کنند.

و دین در نزد مردم ضعیف و به درجات نازلی پائین می‌آید، ولیکن دنیا قویّ و به درجات عالی در بین مردم بالا می‌رود.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ فَقَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این‌ها از امور واقع شدنی است ؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنکه جان من به دست اوست!» یَا سَلْمان! وَ عِنْدَهَا یَکْثُرُ الطَّلاَ قُ، فَلاَ یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ؛ وَ لَنْ یَضُرَّ الله شَیْئًا. «ای سلمان! در آن زمان طلاق زیاد واقع می‌شود، و حدّ الهی جاری نمی‌گردد؛ و این‌ها ابداً به خداوند ضرری نمی‌رساند.» فَقَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این مسلّماً واقع می‌شود؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنکه جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ الْقَیْنَاتُ وَ الْمَعَازِفُ، وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی. «ای سلمان! در آن زمان زنان آوازه خوان در بین مردم به هم می‌رسد، و استعمال آلات موسیقی رواج پیدا می‌کند، و بر مردم، شریرترین افراد از امّت من حکومت می‌کنند.» قَالَ سَلْمان: ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنکه جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! وَ عِنْدَهَا یَحُجُّ أَغْنِیَاءُ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ، وَ یَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ، وَ یَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّئَاءِ وَ السُّمْعَةِ. فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ الْقُرْءَان لِغَیْرِاللَهِ، وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ. وَ یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِالله. وَ یَکْثُرُ أَوْلاَدُ الزِّنَاءِ. وَ یَتَغَنَّوْنَ بالْقُرْءَان. وَ یَتَهَافَتُونَ بالدُّنْیَا. «ای سلمان! در آن زمان، اغنیاء و ثروتمندان امّت من که به حجّ می‌روند برای تفریح و تفرّج است، و حجّ متوسّطین از امّت برای تجارت و خرید و فروش است، و حجّ فقراء از امّت من برای خودنمائی و صیت و شهرت است. در آن هنگام بسیاری از افراد مردم قرآن را برای غیر خدا یاد می‌گیرند، و قرآن را به صورت آهنگ موسیقی در مزمار و آلات موسیقی می‌نوازند. و دستجات و گروه‌هایی هستند که برای غیر خدا به دنبال علوم دینیّه اسلامیّه می‌روند و برای فقاهت تلاش می‌کنند. و اولاد زنا در بین مردم بسیار پدید می‌آید. و قرآن را به صورت لهو و با صوت تغنّی غیر مشروع می‌خوانند. و همگی مردم برای رسیدن به دنیا و شئون دنیا کوشش می‌کنند و مسابقه می‌دهند، و سعی می‌کنند تا بتوانند در امور دنیا از یکدیگر پیشی گیرند.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این‌ها از امور حتمیّه است؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آن کسی که نفس من در دست اوست!» یَا سَلْمان! ذَاکَ إذَا انتهِکَتِ الْمَحَارِمُ، وَ اکْتُسِبَتِ الْمَـَاثِمُ، وَ سُلِّطَ الاْشْرَارُ عَلَی الاْخْیَارِ، وَ یَفْشُو الْکِذْبُ، وَ تَظْهَرُ اللَجَاجَةُ، وَ تَفْشُو الْفَاقَةُ، وَ یَتَباهَوْنَ فِی اللِباسِ، وَ یُمْطَرُونَ فِی غَیْرِ أَوان المَطَرِ، وَ یَسْتَحْسِنُونَ الْکُوبَةَ وَ الْمَعَازِفَ وَ یُنْکِرُونَ الاْمْرَ بالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، حَتَّی یَکُونَ الْمُؤْمِنُ فِی ذَلِکَ الزَّمان أَذَلَّ مَنْ فِی الاْمَّةِ، وَ یُظْهِرُ قُرَّاؤُهُمْ وَ عُبادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ التَّـلاَوُمَ. فَأُولئکَ یُدْعَوْنَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَوَاتِ: الاْرْجَاسَ وَ الانجَاسَ. «ای سلمان! در آن زمان پرده عصمت مردم پاره می‌شود، و محرّمات الهیّه به جای آورده می‌شود، و حریم عفاف دریده می‌گردد، و معصیت‌های خدا رائج می‌گردد، و بدان و اشرار بر اخیار و خوبان تسلّط پیدا می‌کنند، و دروغ علناً رائج و در بین توده مردم شایع می‌شود، و لجاج و خودسری و استکبار ظاهر می‌گردد، و نیازمندی و احتیاج، همه توده‌ها را فرا می‌گیرد. مردم به لباس خود بر یکدیگر فخریّه و مباهات می‌کنند، و بارانه‌ای فراوان در غیر فصل باران پیدا می‌شود، و اشتغال به لهو و لعب از قبیل بازی کردن با باطل و تار و آلات موسیقی را امری پسندیده و نیکو می‌شمرند و امر به معروف و نهی از منکر را گذشته از آنکه به جای نمی‌آورند، امر نکوهیده و ناپسند می‌دانند.

زمانه و وضعیّت محیط در آن زمان به قدری انحطاط پیدا می‌کند که مردمان مؤمن و استوار با ایمان راستین در آن زمان از تمام افراد امّت پست‌تر و حقیرتر و ذلیل‌تر خواهند بود. و در بین زهّاد و عباد و همچنین در بین علماء و قُرّائشان حسّ بدبینی و بدخواهی ظهور نموده و پیوسته در صدد عیب جوئی و ملامت از یکدگر بر می‌آیند. این چنین افرادی با چنین روحیّه و عادتی و با چنین ملکات و صفاتی در ملکوت آسمان‌ها به أرجاس و أنجاس یعنی موجودات پلید و کثیف و نجس خوانده می‌شوند.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ فَقَالَ رسول‌الله صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این‌ها واقع شدنی است ؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آن خدایی که جان من در دست اوست!» یَا سَلْمان! فَعِنْدَهَا لاَ یَخْشَی الْغَنِیُّ إلاَّ الْفَقْرَ، حَتَّی ان السَائِلَ لَیَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ الْجُمُعَتَیْنِ، لاَ یُصِیبُ أَحَدًا یَضَعُ فِی یَدِهِ شَیْئًا. «ای سلمان! در آن هنگام افراد ثروتمند و متموّل بیش از همه کس از فقر نگرانند، به فقراء و ضعفاء کمکی نمی‌شود و کسی بر آنان رحمت نمی‌آورد، حتّی افراد سائل در طول مدّت یک هفته که از این جمعه تا آن جمعه باشد سؤال می‌کنند و کسی پیدا نمی‌شود که در دست آنان چیزی گذارد.» قَالَ سَلْمان: وَ ان هَذَا لَکائِنٌ یَا رسول‌الله؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:‌ای وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! «سلمان گفت:‌ای رسول خدا! آیا این‌ها شدنی است ؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به خدایی که نفس من در دست قدرت اوست!» یَا سَلْمان! عِنْدَهَا یَتکلّم الرُّوَیْبِضَةُ. فَقَالَ: وَ مَا الرُّوَیْبِضَةُ یَا رسول‌الله فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی؟ قَالَ صَلَّی الله عَلَیْهِ و آلِهِ وَ سَلَّمَ: یَتکلّم فِی أَمْرِ الْعَامَّةِ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَتکلّم. فَلَمْ یَلْبَثُوا إلاَّ قَلِیلاً حَتَّی تَخُورَ الاْرْضُ خَوْرَةً، فَلاَ یَظُنُّ کُلُّ قَوْمٍ إلاَّ انها خارَتْ فِی نَاحِیَتِهِمْ، فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ الله ثُمَّ یُنْکَتُونَ فِی مَکْثِهِمْ، فَتُلْقِی لَهُمُ الاْرْضُ أُفْلاَذَ کَبِدِهَا. قَالَ: ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ، ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إلَی الاْسَاطِینِ، فَقَالَ: مِثْلُ هَذَا. فَیَوْمَئِذٍ لاَ یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لاَ فِضَّةٌ. فَهَذَا مَعْنَی قَوْلِهِ: فَقَدْ جاء أَشْرَاطُهَا. «ای سلمان! و در آن موقعیّت «رویبضه » تکلّم می‌کند و سخن می‌گوید: سلمان گفت: فدایت شود پدرم و مادرم‌‌ای رسول خدا! مراد از رویبضه چیست؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: در امور اجتماعی مردم و اوضاع عامّه کسی تکلّم می‌کند و ارشادات مردم را به عهده دارد که شان او ارشاد و هدایت و ولایت بر مردم نیست. چون این قضایا واقع گردد و این علائم تحقّق یابد دیگر مدّت درازی به طول نمیانجامد، بلکه درنگ نمی‌کنند مردم، مگر زمان اندکی که ناگهان زمین صیحه عجیبی می‌کشد، و این صدا و صیحه به طوری تمام بسیط زمین را فرا می‌گیرد که هر کس چنین می‌پندارد که این صیحه در ناحیه و موطن او واقع شده است. و پس از صیحه به قدری که خداوند اراده‌اش تعلّق گیرد، باز مردم در روی زمین درنگ می‌کنند، و در این اقامت و درنگ دچار گرفتاری‌ها و مشقّات و تکان‌ها می‌گردند. و زمین پاره‌های جگر خود را بیرون می‌ریزد، و منظور از پاره‌های جگر طلاها و نقره‌هاست. حضرت رسول اکرم در این حال با دست خود اشاره کردند به ستونه‌ایی که در آنجا نصب شده بود و فرمودند: پاره‌های جگر زمین و قطعات طلا و نقره مثل این ستون‌ها. امّا در آن روز، دیگر طلا و نقره فائده‌ای ندارد، و اینست معنای گفتار خدای تعالی: فَقَدْ جاء أَشْرَاطُهَا پس به درستی که حقّاً علائم قیامت به وقوع پیوسته است.» [1]

صدوق رحمة الله علیه در کتاب «خصال » از أبوالطُّفَیل از حُذَیفة ابن أُسَید روایت کرده است که او گفت: ما جماعتی بودیم که از شرائط و علامات قیام قیامت بحث و مذاکره می‌کردیم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که در غرفه‌ای نزدیک به ما بود، بر ما اشراف نموده و از بحث ما مطلّع شد و سپس فرمود: لاَ تَقُومُ السَاعَةُ حَتَّی تَکُونَ عَشْرُ ءَایَاتٍ: الدجّال، وَ الدُّخان، وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَ دَابَّةُ الاْرْضِ، وَ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ ثَلاَثُ خُسُوفٍ: خَسْفٌ بالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ، وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إلَی الْمَحْشَرِ، تَنْزِلُ مَعَهُمْ إذَا نَزَلُوا وَ تَقِیلُ مَعَهُمْ إذَا قَالُوا. [2] «ساعت قیامت فرا نمی‌رسد مگر آنکه ده آیه از آیات الهیّه به ظهور می‌پیوندد: دجّال، و پیدایش دودی در آسمان، و طلوع خورشید از مغرب، و پیدا شدن دابّة الارض، و خروج یأجوج و مأجوج، و سه شکاف و فرو رفتگی در زمین: یک فرو رفتگی در ناحیه مشرق و یک فرو رفتگی در ناحیه مغرب و یک فرو رفتگی در جزیرة العرب، و آتشی از آخر و نهایت عدن پیدا می‌شود که مردم را به سوی محشر سوق می‌دهد؛ هر جا که مردم پائین آیند، آن هم با مردم پائین می‌آید، و هر جا که مردم قیلوله کنند (یعنی برای استراحت قبل از ظهر بیارمند) آن هم با آنان قیلوله می‌نماید.» باری، از علائم ظهور قیامت در این حدیث 9 عدد بیان شده است، و البتّه دهمی نزول حضرت عیسی بن مریم علی نبیّنا و آله و علیهما السّلام است. و شاهد بر این گفتار آنکه این حدیث را در «صحیح مسلم » از أبوالطّفیل از حذیفة بن أسید غِفاری آورده است و علاوه بر نُه فقره‌ای که ما در اینجا ذکر کردیم نزول عیسی بن مریم را ذکر کرده است. و شاهد دیگر آنکه در «خصال » صدوق با سند متّصل خود روایت می‌کند از حذیفة بن أسید یَقُولُ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: عَشْرُ ءَایَاتٍ بَیْنَ یَدَیِ السَاعَةِ: خَمْسٌ بالْمَشْرِقِ وَ خَمْسٌ بالْمَغْرِبِ. فَذَکَرَ الدَّابَّةَ، وَ الدجّال، وَ طُلُوعَ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَ عِیسَی بْنَ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلاَ مُ، وَ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ، وَ انّهُ یَغْلِبُهُمْ وَ یُغْرِقُهُمْ فِی الْبَحْرِ؛ وَ لَمْ یَذْکُرْ تَمَامَ ا لاْ یَاتِ. «حذیفه می‌گوید: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که می‌فرمود: ده آیه‌ قبل از قیامت به وقوع خواهد پیوست: پنج آیه در جانب مشرق، و پنج آیه در جانب مغرب. و سپس رسول خدا قضیّه دابّه، و قضیّه دجّال، و طلوع خورشید از سمت مغرب، و قضیّه عیسی بن مریم علیه السّلام و یأجوج و مأجوج را و این‌که بر ایشان غلبه پیدا می‌کند و آن‌ها را در دریا غرق می‌سازد را ذکر فرمود؛ و بقیّه آیات را ذکر نفرمود.» این روایتی را که با این إسناد ذکر کردیم، راجع به فقرات مختلفه آن در بارۀ‌ دجّال و نزول عیسی بن مریم و آمدن یأجوج و مأجوج و انحلال زمین و غیرها، روایات بسیاری وارد شده است، با سندهای مختلف و مضامین متفاوت، و می‌توان اجمالاً آن‌ها را از آیات قرآن کریم نیز استنتاج کرد.
منابع:
[1] «تفسیر علیّ بن ابراهیم » طبع سنگی، از ص627 تا ص629؛ و در تفسیر «المیزان » ج5، از ص432 تا ص435 در ذیل آیۀ54 از سورۀ 5: مائدة، از «تفسیر علیّ بن ابراهیم » نقل کرده‌اند.

ttp://www.maarefislam.com/doreholomvamaarefislam/bookscontent/maadshenasi

و) رستاخیز در اسلام

https://fa.wikipedia.org/wiki

اعتقاد به روز رستاخیز، (به عربی : یومُ‌القیامة( همچنین برای مسلمانان بسیار مهم است. آن‌ها بر این باورند که زمان قیامت توسّط خداوند از پیش تعیین شده اما برای انسان ناشناخته‌است.(14) سختی‌های قبلی و در طول محاکمه قیامت در قرآن و حدیث شرح داده شده، و همچنین در تفسیر دانشمندان اسلامی به آن اشاره شده‌است. قرآن بر رستاخیز جسمانی تأکید دارد، عقیده‌ای که یک وجه تمایز نسبت به فهم مرگ در دوران پیش از ظهور اسلام محسوب می‌شود.(15)(16) در سورۀ بقره به زنده شدن مرده‌ای که بنی‌اسرائیل پس از کشتن وی در آن درگیری داشتند با زدن بخشی از بدن قربانی الگو: گاوی که نشانی آن را خداوند داده بود اشاره شده است و در ادامه خداوند می‌فرماید: «و گفتیم بزنید به او به بخشی از آن بدین‌گونه زنده می‌کند خداوند مردگان را و نشان می‌دهد آیه‌هایش را باشد که خردتان را به کار گیرید»(سورۀ بقره، آیۀ۷۳)

از دیدگاه شیعه

در اصطلاح علم کلام و در عقیده شیعیان، پیش از قیامت و به هنگام ظهور امام دوازدهم، خداوند گروهی از مردگان را به همان صورتی که قبلاً در دنیا بوده‌اند به دنیا برمی‌گرداند، گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل می‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه داده، داد مظلومان را از ستمگران می‌گیرد.(17) آن‌ها این باور خود را به برخی آیات قرآن(18) و روایات نسبت می‌دهند.
اَشراطُ‌السّاعَه [نشانه‌های رستاخیز (19)]

۱- قبل از پایان جهان: پیش از پایان جهان براساس روایات اسلامی تحوّلات زیر صورت می‌پذیرد ظهور پیامبر آخِرُالزَّمان- شقّ القمر- ظهور دجّال- رواج دروغ و افترا- حلال شدن رشوه- سوارشدن زنان بر وسائل سواری- رجوع به زنان برای مشورت- مشارکت زنان در امور تجاری-شباهت مردان به زنان- شیوع لواط و سحق- شیوع بیماری‌های صعب العلاج- خروج۶۰ نبیّ کذّاب-رواج فساد- قحطی- خروج سفیانی- قتل حسنی- قتل نفس ذکیّه(هاشمی)- خروج یمانی- نزول عیسی- قیام مهدی- ظهور مغربی- رَجعَت علی بن ابیطالب و حسین بن علی (دابة الارض)- فراگیری دود (20) و (21)
۲- درپایان جهان (صور اوّل): در پایان جهان توسّط اسرافیل فرشته خداوند در شیپور دمیده خواهدشد و یا به طبل نواخته می‌شود و جهان در خاموشی مطلق قرار می‌گیرد، قرآن بخشی از حوادث صور اوّل رابیان داشته است. متلاشی شدن کوه‌ها- انفجار دریاها- زلزله عظیم- تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان- شکافتن کرات- صاف شدن زمین- آسمان چون فلز گداخته می‌شود پس از رویداد فوق بمدت۴۰سال جهان در سکوت مطلق فرومی‌رود که به برزخ عالم هستی معروفست وسپس صور دوّم توسّط اسرافیل یا خود حق تعالی نواخته می‌شود و جهان دوباره زنده می‌گردد به آیه‌ قرآن توجّه فرمائید (22) و (21).
۳- در آغاز رستاخیز (صور دوّم(: پس از نواخته شدن صور دوّم جهان رستاخیز آغاز می‌گردد. قرآن کریم از حوادث آغاز جهان رستاخیز تعابیر بسیاری دارد که بخشی از آن‌ها اشاره می‌گردد. مردم به همانند پروانه‌های پراکنده‌اند- آنچه درسینه‌ها‌ست پدیدار می‌شود- زلزله زمین و خروج بارهای آن- زمین اخبار خود را می‌دهد- انسان از خود می‌پرسد چه خبرست- آمدن مردم دسته دسته برای دیدن اعمال خود- از نعمت‌های خداوند بازخواست می‌شود- آن روز سودی ندارد- کسی عذاب کسی را نمی‌پذیرد- کسی بند کسی را باز نمی‌کند- روزی که نه مال یاور انسان است نه فرزند- در آن روز رشوه و هدیه کمکی نمی‌کند- مجرمان با علائم‌شان شناخته می‌شوند و با موی پیشانی گرفته و به جهنم برده می‌شوند- هر امتی با امام خود می‌آید- در آن روز هر بارداری بار خود را زمین می‌گذارد و هر صاحب جمعی از جمع خود غافل می‌شود- در آن روز مردم دو دسته‌اند دست‌های نامه اعمالشان به دست راست که اصحاب الیمین یا اصحاب المیمنه‌اند آنان دربهشت برین جای دارند و دسته دیگر نامه اعمال از پشت و به دست چپ آنان داده می‌شود آنان اصحاب الشمال یا اصحاب المشئمه‌اند و جایگاه آنان دوزخست- چهره‌های ابرار شادان و چهره‌های فجّار غمگین و غبارآلود است- گروهی دیگر مقرَّبین یا سابقیناند که در جایگاه ویژه‌ای قراردارند- در آن روز اعضا و جوارح و پوست بدن شهادت می‌دهند- برخی کورند زیرا در دنیا خدا را فراموش کرده بودند برخی به صورت بوزینه و یا سایر حیوانات به دلیل اعمالشان- مقدّرات هرکس طوق گردن اوست- در آن روز دل‌ها به حنجره می‌رسد و آرزوی بازگشت به دنیا می‌شود.(23) و(21)

مدت توقف در رستاخیز

قرآن کریم خداوند را سریع الحساب بیان می‌کند. در سورۀ یس آیۀ۵۱ الی ۵۴ خداوند می‌فرماید: «و در سور (درست آن صور است- مؤلف مجموعه) دمیده می‌شود پس در آن هنگام آن‌ها از قبرها به سوی پروردگارشان جاری می‌شوند ۵۱ می‌گویند‌ای وای بر ما چه کسی ما را برانگیخت از قبرمان این چیزی است الرحمن وعده داده و راست گفتند فرستاده شدگان ۵۲ نیست آن مگر یک نعره‌ای پس در آن لحظه آن‌ها در نزد ما جمع شدگانی حاضرند ۵۳ پس امروز بر هیچ نفسی ظلم نخواهد شد و جزا نمی‌بینید مگر آنچه که می‌کردید ۵۴»


منابع و مأخذ:

  1. Encyclopedia of Islam، ال. گاردت «قیامت»، دانشنامه برخط اسلام.
    2. Encyclopedia of Islam، «رستاخیز» دانشنامه نوین اسلام.
    3. Encyclopedia of Islam، ابن سینا. دانشنامه برخط اسلام..
    4. اندیشه قم: رَجعَت
    5. سایت معارف قرآن
    6. پیام قرآن مکارم شیرازی
    7. 82 و83نمل
    8. کتاب معاد دستغیب
    9. 68زمر- 158انعام- 47کهف- 99کهف- 105تا117طه- 96انبیا- 82و83نمل- 10و11دخان- 18محمّد- 9و10طور- 1تا11واقعه- 13تا18حاقه- 14مزمل- 8تا10مدثر-8تا14مُرسِلات- 6تا14نازعات- 1تا14و18تکویر- 1تا4انفطار- 1تا5انشقاق- 21تا23فجر-1تا6زلزال- 1تا6قارعه

ز) اوضاع روز قیامت

http://saeidesbat.tebyan.net/post/43

وضعیت آسمان در آغاز قیامت

«وقتی آسمان (منظومه شمسی) از هم گسیخته شود، مانند “گـُلی به شکلِ روغنِ ته مانده غذای سرخ کرده” خواهـد شد (رحمن: 37)». «روزیکه آسمان مانند چیزگداخته (یا روغن گداخته) شود ( معارج 8)».
(«دِهان» بمعنی: روغنِ سرخِ روشن، باقیمانده روغن، ته مانده روغن خوراک سرخ کرده شده ــ روغن مالیدنی ــ جای لیز و لغزنده ــ چرم سرخ ــو ابزار روغن مالی است. و همینطور یکی از دو جمع «دُهن» است. دُهن روغن جامد است، (به روغن مایع «زیت» گفته می‌شود و به روغن جوشان و گداخته«مُهل»). دُهن همینطور به باران ضعیف گفته می‌شود(بارانی که زمین را کمی‌چرب و نرم می‌کند).
«مُهل» بمعنی: چیزی است که با آرامش با آن کار و برخورد می‌شود. و در معنی دوّم خود به: هر چیز داغ و گداخته(از جمله روغن داغ و گداخته) ــ چرک، زرداب ــ طلا، نقره ــ چیزیکه قطره قطره می‌چکد ــ و اشیائی که در تنور به نان می‌چسبند، اطلاق شده است. وقـتی خورشید گسترش پیدا می‌کند، برخی از سیارات را می‌بلعد و برخی دیگر باقی می‌مانند. و مـنظـومه شمسی از هم گسیخته می‌شود، و همان طور که قرآن آن را توصیف نموده و در تصویر می‌بینیم مانند “روغـن تـه مانـده خـوراک سـرخ کرده” و مانند”روغن یا چـیـز گـداخـتـه” خـواهـد شـد. مردگان زنده خواهند شد و رستگار شوندگان نجات داده خواهند شد روز قیامت پس از دمیده شـدن دوباره در شـیـپـور مردگان زنـده می‌شونـد. پـس از حـسـاب و کـتـاب، کـسانی که رسـتگار می‌شوند از شرایطی که دیدیم نجات داده می‌شوند ولی کـسانی که رستگار نمی‌شوند همانـجا جا گـذاشـتـه می‌شوند.

«روز قیامت می‌بینی “کسانیکه خـدا را دروغ پنداشتند”روسـیـاه شـده‌اند. آیـا جای افراد متکبر نباید در جهنم باشد؟! ولی کسانیکه نیک زندگی کردند خدا آن‌ها را با رسـتـگاریشان از آن شرایط بیرون خواهد برد. نه آسیبی خواهند دید و نه خودشان اندوهِ چیزی را خـواهند داشت»!

«و خواهند گفت: به آن ایمان آوردیم! ولی چطور می‌خواهند چیزی که در فاصله دور در پرواز است را با دست بگیرند»؟ در روز رستاخیز کسانیکه به آن ایمان نیاورده بوده‌اند وقـتی آن را ببینند می‌گویند: به آن ایمان آوردیم! قرآن ایمان آوردن آن‌ها در آن نقطه را به «با دست گرفتن پرنده درحال پرواز درفاصله دور» تشبیه کرده، که امری غیر ممکن است. یعنی آنجا وقت ایمان آوردن نیست و ایمان آن‌ها پذیرفـته نخواهد شد! و در شـیـپـور دمیده خواهد شد و هـر کـه در زمین و سـیارات باشد بیهـوش شده و می‌میرد غیر از آنکه خدا آن را استثناء کرده باشد». نکات آیه:
1ـــ صدا انسان را بیهوش می‌کند و می‌کشد: واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. پائین‌ترین صدائی که انسان می‌تواند بشنود20 دسیبل است. هنگامیکه شدت سر و صدا نزدیک 45 دسیبل است انسان به آسودگی نمی‌تواند بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می‌شود. در سر و صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی‌بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند، در 100 دسیبل نمی‌بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی‌بایست بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می‌شود. در شدت سر و صدای دستگاهای ما فوق صوت که به 200 دسیبل می‌رسد بافت‌ها‌ی خیلی از جانواران دریائی دریده می‌شود و می‌میرند. پرنده بلدرچین اگر صدای رعد شدید بشنود می‌میرد. فـشار موج بالای 200 دسیبل برای انسان کشنده است. مثلاً انفجار یک بمب اتم در فـاصله 500 متری می‌تواند انسان را بکشد. (البتّه گرمای آن در آن فاصله کشنده‌تر است ولی در صورت کشته نشدن با گرمای آن از صدای آن می‌میرد).
2ـــ هنگام قیامت کسانی در سیارات خواهند بود: موقعیت عـلـمی انسان امـروز و رفـتن وی بـه مـاه درسـتی رفــتـن انسان به سیارات دیگر و بودن وی در آن‌ها را تأیید می‌کند.
تأثیرات زلزله روی موجودات زنده:
«مـردم! رهنمودهای آفریدگار خود را به کار بگیرید که لرزش روز رستاخیزلرزشی بی‌سابقه است ـــ روزی که با آن مواجه شوید: هر شـیر دهنده در حال شیر دهی شیرخوار خود را رها می‌کند وهر ماده بارداری وضع حمل می‌کند، و مردم را مست می‌بینی درحالیکه مست نیستند بلکه مجازات خـدا طولانی است».

نکات آیـه:

1ـــ زلزله باعث وضع حمل می‌شود، انسان را مست می‌کند، باعث رها نمودن شیردهی می‌شود:
موجهای صوتی با تناوب ضعیف، با تواتر و تناوب ضعیف‌تر از شنوائی بشر (مادون صوت) با 7 ــ 15 نوسان در هر ثانیه، بیش از آنچه شنیده شوند احساس می‌شوند و روی موجودات زنده تأثیر می‌گذارند. نمونه این نوع تواتر و تناوبِ صوتی زلزله‌ها‌ هستند. زلزله در صورت شـدید بودن و طول کشیدن از جمله همین تأثیراتی که در آیه‌ بیان شده را روی انسان می‌گذارند. کسی که در حال شیردادن به نوزاد است شیر دهی نوزاد را رها می‌کند. کسی که باردار است وضع حمل می‌کند. و انسان گیج و منگ می‌شود یا به توصیف قرآن “مست” به نظر می‌رسد.

ح) اسامی قیامت در قرآن

از ویکی‌پدیا، دانشنامۀ آزاد

در قرآن کریم به فراوانی از قیامت یاد شده‌است، این یادآوری گاه با برهان و گاه با آوردن مثالها بوده و سعی بر آن بوده تا فهم آن را به ذهن‌ها نزدیک سازد.
ان الذین آمنوا والذینَ‌ها‌دوا والنّصاری والصائبین مَنْ آمَنَ باللهِ والیومِ الآخِرِ و عَمِلَ صالِحاً فلهم اجرُهم عند رَبِّهم و لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون (بقره/۶۲)
«کسانی که ایمان داشتند و یهودیان و مسیحیان و ستاره پرستان و فرشته پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد….» در قرآن کریم با اسامی مختلفی از قیامت یاد شده‌است که در ادامه برخی از آن‌ها را نام می‌بریم.
قیامت
«یوم القیامه» در آیات ۱۲ انعام، ۱۴ و۳۶ مائده، ۱۳ اسراء، ۹ و۱۷حج، ۳۲ اعراف، ۱۶ مومنون، ۲۵ نحل و برخی آیات دیگر آمده‌است. به معنای برانگیخته شدن پس از مرگ. قائم شدن و روز قیامت را به همین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند و روز قیامت؛ روزی است که خلایق همه برای محاسبه محشور شوند.
آخرت
و الدار آلاخره خیر للذین یتّقون (اعراف/۶۹)
معاد
به قیامت، «معاد» گفته می‌شود، از آن جهت که «محل بازگشت» است؛ بازگشتن به جایی که قبلاً آنجا بود. معاد نزد اهل کلام حشر را گویند و آن دو قسم است: جسمانی و روحانی. مراد از معاد در کلمات متکلّمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی. یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجّه ادیان و متکلّمان و فلاسفه قرار گرفته‌است همان مسئله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسی‌ترین مسائل مذهبی به حساب می‌آورند. متکلّمان که بحث و تحقیق آن‌ها خارج از حدود مذاهب و شرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگاند. به طور کلی در مسالۀ معاد سه نظر و فرض اظهار شده‌است:
الف – دهریان و لامذهبان و یا بی‌خدایان که منکر زندگی بعد از مرگ می‌باشند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود می‌شود و آنچه باقی می‌ماند اجزاء و موادی است که تبدیل به اشیاء و موجودات دیگر می‌شود.
ب – کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود می‌دانند.

ج – صاحبان ادیان که قائل به معاد جسمانی بوده و گویند همان طور که خدای متعال در بدو امر انسان را آفریده‌است با همین بدن مجدداً می‌آفریند و ثواب و عقاب و کیفر و پاداش عاید به همین بدن مادّی می‌شود. فلاسفه مسئلۀ معاد جسمانی را مورد بررسی قرار داده و با اشکالاتی برخورد کرده‌اند که از جمله اصل مسلّم نزد آن‌هاست که «المعدوم لایعاد» یعنی آنچه معدوم شود، قابل اعاده و بازگشت نیست. از این جهت باتوجّه به تسلیم به دلایل عقلی متوسّل به راه‌های حل دیگری شده‌اند. متشرّعان و عده‌ای از متکلّمان گویند خدا قادر است که همان طور که در ابتدا بندگان را آفریده‌است مجدداً بیافریند. فلاسفه مسئله را از نظر فلسفی مورد توجّه قرار داده و هر یک نظر خاصّی اظهار کرده‌اند. بعضی قائل به معاد روحانی شده‌اند و بعضی قائل به تناسخ شده‌اند. قطب الدین گوید: و معدوم را اعادت نکند بعینه یعنی با جمیع عوارضی که مشخص او باشد که میان معاد و مستانف الوجود فرقی است. شیخ الرئیس گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و قسمتی از آن مدرک به عقل و قیاس و برهان است که سعادت و شقاوت ثابته برای نفس باشد و بعد از توضیح تفسیر مفصلی که در مورد سعادت و شقاوت داده بیان کرده‌است که سعادت و شقاوت و لذات بدنی مورد توجّه حکما و اولیاء اﷲ و مقرَّبین نیست و کمال مطلوب مقربین خیر و وصول به لذت حقیقی و خیر مطلق بوده و توجّهی به لذات مادی بدنی ندارند و بنابراین معاد روحانی است و معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه ‌است از راه عقل نمی‌توان ثابت کرد. ابوالبرکات بغدادی در این مورد بعد از ذکر مقدمات و بیان عقاید و نظریات مختلف و ادله منکرین معاد جسمانی، خود نتیجه گرفته‌است که معاد جسمانی است و ارواح مجدداً به ابدان بازگشت می‌کنند. شیخ اشراق گوید: اما اشقیاء مخلّد در عناصر جسمانی و حجب ظلمانی می‌باشند و در آنجا معذّب به عذاب دردناکند و سُعداء و اولیاءالله در حضرت ربوبی و عالم عقول متنعّم به لذات روحانیاند و نفوس متوسّطان به مثل معلقه بازگشت کنند و معاد آن‌ها همین است. نفوس انسانی بعد از مفارقت از بدن بر پنج قسماند زیرا که انوار اسفهبدیه یا آنکه در دو جنبه حکمت علمی‌و عملی کاملند و یا متوسّط و میانه‌اند و یا در قسمت عمل کامل بوده و در قسمت علم ناقصاند و یا برعکس در جنبه علم کاملند و در جنبه عمل ناقص و یا در هر دو جنبه ٔ علم و عمل ناقصاند. نفوسی که از نوع اول باشند کامل در سعادتند و ازسابقین مقربیناند و نفوسی که از نوع دوّم و سوّم و چهارمند از متوسّطان در سعادتند و هر چهار قسم از اصحاب یمیناند و قسم پنجم کامل در سعادت بوده و از اصحاب شمالاند. صدرالدین شیرازی سعی کرده‌است. مسئله را به همان طریق که شرایع بیان کرده‌اند به نحوی خاصّ به آن جنبه فلسفی دهد به طوری که نه قواعد فلسفی بر هم خورد و نه در اصول شرایع خللی وارد‌اید. او نه تنها برای انسان قائل به معاد وحشر است بلکه گوید تمام موجودات اعم از حیوانات و نباتات و جمادات و حتی هیولای اولی دارای معادند. وی اعتقاد به معاد را بر آن وجه که عامه مردم قائلند و جهال می‌گویند خوب است و اعتقاد به آن برای نظم اجتماعی مفید است زیرا بشر میل دارد که با همین وضعی که هست بدون کم‌وکاست مجدداً زنده شود و از نعم و لذایذمادی استفاده کند و اما اهل معارف و حقایق توجّه به امور مادی و لذایذ حسی آن ندارند…
دیگر اسامی قیامت در قرآن که با کلمه یوم آغاز می‌شود
یَوم الدین؛ روز جزا (۲ حمد، ۳۵ حجر، ۲۰ صافات، ۱۲ ذاریات، ۱۵ و ۱۷ و۱۸ انفطار، ۸۲ شعرا، ۵۶ واقعه، ۷۸، صو…)
یَوم یَنظر المَراء ماقَدَّمَتْ یَداه؛ روزی که انسان به کارهای از پیش فرستاده‌اش می‌نگرد (نباء آیۀ۴۰)
یَوم تُبْلی السرائِر؛ روزی که پرده‌ها کنار می‌رود و اسرار فاش می‌شود (۹ طارق)
یَوم یکون الناسُ کالفَراش المَبْثوث؛ روزی که مردم همانند پروانه‌های پراکنده مبهوتند (۴ قارعه)
یَوم المَوعُود؛ روز موعد (۲ بروج)
یَوم یَفِرُّ المرء مِن اَخیه و اُمّهِ وَاَبیه؛ روزی که انسان از برادر و مادر و پدرش می‌گریزد (۳۴ عبس)
یَوم الفَصْل؛ روز جدایی (۲۱ صافات، ۴۰ دخان، ۱۷ نبا، ۳۸ مُرسِلات و…)
یَوم لایَنْطِقون؛ روزی که کس سخن نمی‌گوید (۳۵ مُرسِلات)
یَوم عَسیر علی الکافرین غیر یسیر؛ روز بسیار سخت و دردناک برای کافران نه آسان (۹ مدثر)
یوم عسر؛ روز دشوار (۸ قمر)
یَوم یَخرجُونُ مِن الاَجداث سِراعاً؛ روزی که مردم از گور شتابان بیرون می‌آیند (۴۳ معارج)
یَومُ التغابُن؛ روزی که مردم در می‌یابند که در دنیا باخته‌اند (۹ تغابن)
یَومُ لاتملک نفسٌ لنفْس شَیئاً؛ روزی که هیچ کس مالک چیزی نیست (۱۹ انفطار)
یَومُ لایُخْزی اللَّهُ‌النَّبی والذین آمنوا معه؛ روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان را خوار نمی‌کند (۸ تحریم)
یَومُ الجَمع؛ روزی که مردمان گرد می‌آیند (۷ شوری)

یَوم‌تری المؤمنین و المؤمنات یَسعی نورهم بین اَیْدیهم؛ روزی که زنان و مردان با ایمان برای اعمال شایسته‌شان با نور خویش که در پیش آنان است، حرکت می‌کنند (۱۲ حدید)
یَوم معلوم؛ روزی که قطعی و حتمی است (۳۸ شعرا)
یَوم مشهود؛ روزی که جملگی در آن حاضر شوند (۱۰۳ هود)
یَوم یُدَعّون اِلی نارِجَهنّم دَعّا؛ روزی که تکذیب‌کنندگان معاد، با شدّت و عنف، به دوزخ پرتاب می‌شوند (۱۳ طور)
یَوم الخروج؛ روزی که از گورها بیرون می‌آیند قبر (۴۲ ق)
یَوم یسمعون الصیحة؛ روزی که فریاد رستاخیز را می‌شنوند (۴۲ ق)
یَوم الخلود؛ روز جاودانگی (۳۴ ق)
یَوم الخروج؛ روز رستاخیز (۴۲ ق)
یَوم الوعید؛ روز تهدید (۲۰ ق)
یَوم عظیم؛ روز بسیار بزرگ (۱۵انعام، ۱۵ یونس، ۱۳ زمر، ۳۷ مریم، ۵۹ اعراف، ۲۱ احقاف، ۱۳۵ و ۱۵۶ و ۱۸۹ شعرا)
یَوم عقیم؛ روز بدفرجام (۵۵ حج)
یَوم الیم؛ روز بسیار دردناک (۶۵ زخرف)
یَوم التَنّادِ؛ روزی که مردم یکدیگر را می‌خوانند (۳۲ غافر)
یَوم الحساب؛ روزی که به حساب‌ها می‌رسند (۱۶ و ۲۶ ص)
یَوم یقوم الحساب؛ روز محاسبه (۴۱ ابراهیم)
یَوم یقوم الناس؛ روز رستاخیز مردم (۶ مطففین)
یَوم التَّلاق؛ روز ملاقات (۱۵ غافر)
یَوم الازفة؛ روزی که نزدیک است (۱۸ غافر)
یَوم الحَسَرة؛ روزی که حسرت‌ها دارد (۳۹ مریم)
یَوم یَقوم الاشهاد؛ روزی که گواهان برای گواهی بر می‌خیزند (۵۱ غافر)
یَوم یقوم الروح و الملائکه صفا؛ روزی که روح و ملائکه به صف می‌ایستند (۳۸ نبا)
یَوم لابیع فیه و لاخُلَّه؛ روزی که داد و ستدها و روابط سودی ندارد (۲۴۵ بقره)
یَوْمَ تبیضُّ وجوهٌ و تَسودّ وجوهٌ؛ روزی که چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی سیاه گردد (۱۰۶ آل‌عمران)
یَوم تقوم الساعه؛ روزی که رستاخیز برپا شود (۱۲ و ۱۴ و۲۶ و ۵۵ روم، ۲۷ جاثیه)
یَوم البعث؛ روز رستاخیز (۵۶ روم)
یَوم الوقت المعلوم؛ روز و وقت معلوم (۳۸ حجر، ۸۱ ص)
یَوما ثقیلا؛ روز گرانبار (۲۷ انسان)
یَوم تشخص فیه الابصار؛ روز خیره شدن دیدگان (۴۲ ابراهیم)
منابع:
۱- قرآن کریم
۲- لغت نامه دهخدا
۳- فرهنگ علوم عقلی تألیف دکترسجادی
۴- کشاف اصطلاحات الفنون

ط) حادثۀ بزرگ قیامت

http://www.hawzah.net/fa/Article

مرحلۀ دوّم حیات جاوید، قیامت کبری است. قیامت کبری برخلاف عالم برزخ که مربوط به فرد است و هر فردی بلافاصله وارد عالم برزخ می‌گردد، مربوط است به جمع، یعنی به همه افراد و همه عالم، حادثه‌ای است که همه اشیاء و همه انسان‌ها را در بر می‌گیرد و واقعه‌ای است که برای کل جهان رخ می‌دهد، کل جهان وارد مرحله جدید و حیات جدید و نظام جدید می‌گردد. قرآن کریم که ما را از حادثه بزرگ قیامت آگاه کرده است ظهور این حادثه بزرگ را مقارن با خاموش شدن ستارگان، بی‌فروغ شدن خورشید، خشک شدن دریاها،هموار شدن ناهمواری‌ها، متلاشی شدن کوه‌ها و پیدایش لرزش‌ها و غرش‌های عالم‌گیر و دگرگونی‌ها و انقلابات عظیم و بی‌مانند بیان کرده است. مطابق آنچه از قرآن کریم استفاده می‌شود تمامی عالم به سوی انهدام و خرابی می‌رود و همه چیز نابود می‌شودو بار دیگر جهان نوسازی می‌شود و تولدی دیگر می‌یابد و با قوانین و نظامات دیگر که با قوانین و نظامات فعلی جهان تفاوت‌های اساسی دارد، ادامه می‌یابد و برای همیشه باقی می‌ماند. قیامت در قرآن کریم با نام‌ها و عنوانه‌ای مختلف خوانده شده است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاکم بر آن است.مثلا از آن جهت که همه اوّلین و آخرین در یک سطح قرار می‌گیرند و ترتیب زمانی آن‌ها از بین می‌رود،«روز حشر» یا «روز جمع » یا «روز تلاقی » خوانده شده است و از آن جهت که باطن‌ها آشکار و حقایق بسته و پیچیده باز می‌شوند، یوم تبلی السرائر (1) یا «روز نشور» نامیده شده است و از آن جهت که فنا ناپذیر و جاوید است، «یوم الخلود»،و از آن جهت که انسانه‌ایی سخت در حسرت و ندامت فرو می‌روند و احساس غبن می‌کنند که چرا خود را برای چنین مرحله‌ای آماده نکرده‌اند، «یوم الحسرة » یا «یوم التغابن »، و از آن جهت که بزرگترین خبرها و عظیم‌ترین حادثه‌ها‌ست «نباء عظیم » خوانده شده است.

  1. طارق/9.ش

ی) نشانه‌های ظهور پایان دنیا (قیامت)

http://www.asemooni.com/religion/scholars/signs-of-the-end-of-the-world

1- ظهور دود (گاز) در آسمان:
یکی از نشانه‌های قیامت، ظهور دود و گاز در آسمان دانسته شده است: «فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین».(8) برخی از مفسّران این آیه را ناظر به یکی از نشانه‌های رستاخیز دانسته و گفته‌اند: «منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظی است که در پایان جهان و در آستانۀ قیامت، صفحه آسمان را می‌پوشاند و سرآغاز عذاب دردناک الهی برای ستمگران است. در حدیثی از رسول خدا(ص) در مورد آیۀفوق آمده است: این دود میان مشرق و مغرب را پر می‌کند و 40 شبانه روز باقی می‌ماند و بر اثر آن حالتی شبیه زکام به مومن دست می‌دهد، ولی کافر شبیه افراد مست شده و دود از بینی و گوش‌ها و پشت او بیرون می‌آید.
2- دمیده شدن صور:
یکی از نشانه‌های رستاخیز، نفخه مرگ است که با وقوع آن جانداران آسمان‌ها و زمین می‌میرند چنان که قرآن به همین مساله اشاره کرده و می‌فرماید: «و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض…»(9) از ظاهر آیۀ«فاذا نفخ فی الصور نفخة واحده، و حملت الارض والجبال فدکتا دکة واحده»(10) چنین برمی‌آید که دمیده شدن در صور پیش از درهم کوبیده شدن زمین و کوه‌هاست. برخی آیۀ«و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض…»، روزی که در صور دمیده شود اهل آسمان و زمین را فزع دربرمی‌گیرد، را نیز در مورد نفخه مرگ یا اعم از آن و یا زنده ساختن آن‌ها دانسته‌اند.
3- تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان:
قرآن از تاریک شدن خورشید به «تکویر»(جمع شدن و پیچیده شدن مانند پیچیده شدن عمامه بر سر) یاد کرده است. «اذا الشمس کُوِّرت». در آیه‌ای دیگر به جمع شدن خورشید و ماه و به هم پیوستن آن دو که به گفته برخی به معنای تاریک شدن آن‌هاست اشاره شده است. «و جمع الشمس والقمر»، هم چنین از تاریک شدن ستارگان با واژه‌هایی هم چون «انکدار»(تاریکی): «واذا النجوم انکدرت»، «طمس»(ناپدید شدن): «فاذا النجوم طمست» و «انتثار»(پراکنده شدن و فرو ریختن): «و اذا الکواکب انتثرت» سخن به میان آورده است. دستاوردهای دانش بشری گرچه از تعیین زمان تاریک شدن ستارگان ناتوان است، اما تایید می‌کند که در هر لحظه با گذشت زمان، از انرژی آن‌ها کاسته شده و سرانجام به خاموشی خواهد گرایید.(11) پس از آن گاه که خورشید و ماه و ستارگان تاریک گشتند، زمین با نور پروردگار روشن می‌شود: «واشرقت الارض بنور ربها». برخی گفته‌اند: بعید نیست مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار، کنار رفتن پرده و حجاب و ظهور حقیقت اشیا و آشکار شدن کارهای خیر و شر برای ناظران باشد.
4- شکافتن کُرات:
در شماری از آیات، از شکافتن آسمان پیش از قیامت، سخن به میان آمده است. مراد از آسمان در این آیات، کرات آسمانی است. قرآن مجید از دگرگون شدن نظام کواکب و شکافته شدن کرات آسمانی با تعبیرهای مختلفی یاد کرده است.
الف) حرکت شدید و دورانی:
«یوم تمور السماء مورا». «مور» گاه به معنای حرکت شدید، و گاه به معنای حرکت دورانی است. از این رو به گرد و غباری که با حرکت باد به هر سوی پراکنده می‌گردد «مور» گفته می‌شد. آوردن واژه «مورا» به صورت مصدر، تاکیدی بر شدت این حرکت و گردش است.

ب) گداخته شدن:
«یوم تکون السماء کالمهل». تولید انرژی و گرما بر اثر حرکت اشیا از دستاوردهای علمی است، بنابراین، شاید گداخته شدن آسمان نتیجه حرکت و چرخش شدید آن باشد.
ج) سستی و پراکندگی:
«وانشقت السماء فهی یومئذ واهیه». در آن هنگام آسمان‌ها از هم شکافته، سست گردیده و فرو می‌ریزند. «واهیه» به معنای سستی و از هم وارفتگی است.
د) شکافته شدن:
این رخداد با واژه‌هایی همچون «انشقاق»: «اذاالسماء انشقت»، «تشقق»: «و یوم تشقق السماء بالغمام»، «انفطار»:«اذا السماء انفطرت»، «فرج»: «اذا السماء فرجت» و «فتح»: «و فتحت السماء فکانت ابوابا» «کشط»: «واذا السماء کشطت»، آمده است. برخی گفته‌اند: بعید نیست این گونه آیات کنایه از آن باشد که ابر جهل و نادانی کنار می‌رود و عالم آسمان که عالمی غیبی است آشکار می‌شود و ساکنان آن (فرشتگان) ظاهر گشته، به زمین که جایگاه انسان است نازل می‌شوند. از دیگر رخدادهایی که قرآن در بارۀ آن تصریح می‌کند انشقاق و دو پاره شدن ماه است: «اقتربت الساعة وانشق القمر». بخش اول آیه به نزدیک شدن قیامت اشاره دارد و به نظر برخی بخش دوّم آیۀ (انشق القمر) به دلیل عطف آن بر «اقتربت الساعه » به یکی از اَشراطُ‌السّاعة و نشانه‌های نزدیک شدن قیامت اشاره دارد. از نظر این گروه، اگرچه این حادثه هنوز واقع نشده است؛ امّا از آنجا که تحقق آن در آینده قطعی است، قرآن با لفظ ماضی از آن یاد کرده است؛ امّا به اتّفاق مسلمانان بر پایۀ شان نزول و روایات وارده ذیل آیۀ مورد بحث، این رویداد حادثه‌ای تاریخی و از معجزاتی است که در پی درخواست مشرکان و با فرمان رسول خدا(ص) به وقوع پیوسته است. چنان که آیۀبعد که برخورد مشرکان با این پدیده را بیان کرده و می‌گوید: آن‌ها انشقاق قمر را سحر پنداشته‌اند: «… و یقولوا سحر مستمر» نظر پیشین را رد و تحقق این حادثه درگذشته را تایید می‌کند. برخی در وجه ارتباط دو بخش آیۀ «اقتربت الساعه و انشق القمر»؛ گفته‌اند: شکافته شدن ماه از نشانه‌های نُبُوَّت پیامبر(ص) است و بعثت آن حضرت نیز یکی از اَشراطُ‌السّاعة می‌باشد.
ه) درهم پیچیدن:
«یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب»، تعبیر «طی السجل للکتب» به این معناست که هرگاه صفحه‌ای پیچیده شود، الفاظ موجود در آن نیز پیچیده می‌شود و از تشبیه مذکور در آیه درهم پیچیده شدن کامل نظام آسمان استفاده می‌شود. برخی گفته‌اند: مراد از این آیه آن است که آسمان از غیرخدا غایب گشته، از آن عین و اثری ظاهر نمی‌شود و از آنجا که آسمان مانند دیگر اشیا از مفاتح و خزائن غیب نازل شده مراد از پیچیده شدن آسمان، بازگشتن آن به همان خزائن است. (13)

6) زلزلۀ شدید:
پیش از وقوع قیامت زلزله‌ای سخت سراسر زمین را فرا می‌گیرد؛ به گونه‌ای که همه محتویات خود از جمله اجساد مردگان را به بیرون می‌افکند: «اذا زُلزِلت الارضُ زِلزالَها¤ واخرجت الارض اثقالها» و چنان از هم شکافته می‌شود که اجساد به سرعت از آن جدا شوند: «یوم تشقق الارض عنهم سراعا». قرآن این زلزله را «عظیم» وصف کرده و بیان داشته که با وقوع آن، هر شیردهنده‌ای از فرزند شیرخوارش غافل می‌شود و هر آبستنی بار خود را فرو می‌نهد و همه مردم چون مستان به نظر می‌آیند: «انّ زلزلة الساعة شیء عظیم¤ یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها و‌تری الناس سکری و ما هم بسکری ولکن عذاب الله شدید» از زلزله زمین در آیاتی دیگر با واژه‌های «رجف» و «رج» به معنای لرزش و حرکت شدید یاد شده است؛ مانند: «ترجف الراجفه، و ترجف الارض والجبال»؛ و «اذا رُجَّتِ الارضُ رَجّاً».
7) فروپاشی کوه‌ها:
فروپاشی کوه‌هایی که به طور طبیعی بر اثر زلزله شدید زمین حاصل می‌شود، خود طی مراحلی انجام می‌پذیرد.
الف. زمین و کوه‌ها به شدت می‌لرزد: «یوم ترجف الارض و الجبال».
ب. از جا کنده می‌شود: «و حملت الارض والجبال» برخی مراد از حمل زمین و کوه‌ها را احاطه قدرت بر آن‌ها دانسته‌اند که در قیامت ظهور می‌یابد.
ج. به حرکت درمی‌آید: «و تسیر الجبال سیرا»؛ چنان که برخی از مفسّران «بس» در آیۀ«وبست الجبال بسا» را نیز به معنای به حرکت درآوردن آن‌ها دانسته‌اند.
د. درهم کوبیده می‌شود: «فدکتا دکة وحده».
هـ. به صورت توده‌ای از شنه‌ای متراکم درمی‌آید: «و کانت الجبال کثیبا مهیلا».
و. پس از متراکم شدن، به ذرات کوچکتری تبدیل شده، به صورت گردوغباری پراکنده می‌شود: «وبست الجبال بسا. فکانت هباء منبثا». گفته شده: «هباء» غباری است که در ستونی از نور خورشید که از منفذی تابیده شود قابل رؤیت است. این امر نشان نهایت خردشدن و ریزشدن سنگ‌های عظیم کوه‌هاست. برخی گفته‌اند: کوه‌ها در اصل اجزایی متفرق مانند ذرات منتشر در هوا بودند که برخی از فرشتگان الهی آن‌ها را جمع کرده و به صورت کوه درآوردند و باوقوع قیامت دوباره به صورت اصلی خویش باز می‌گردد؛ زیرا در قیامت هر چیزی به اصل خویش باز می‌گردد.
ز. غبارهای پراکنده به شکل پشم‌های حلاجی شده که با تندباد حرکت کند و تنها رنگی از آن‌ها در آسمان دیده شود درمی‌آید: «و تکون الجبال کالعهن المنفوش.»
ح. سرانجام از کوه‌ها شبح یک سراب در بیابان خشک باقی می‌ماند: «و سیرت الجبال فکانت سرابا» و با از بین رفتن کامل کوه‌ها ناهمواریهای زمین از بین می‌رود: «فیذرها قاعا صفصفا¤ لا‌تری فیها عِوَجا و لا اَمتاً.» برخی گفته‌اند: مراد از تبدیل شدن کوه‌ها به سراب،انعدام کوه‌ها و باطل شدن حقیقت آن‌هاست. به این ترتیب آن کوه‌های محکم و استوار که حقایقی دارای جرمی بس بزرگ و نیرومند بودند و طوفان‌ها نمی‌توانست آن‌ها را حرکت دهد، به سرابی باطل تبدیل می‌شوند که هیچ حقیقتی ندارد.
8) دگرگونی دریاها:

دگرگونی دریاها در قرآن با دو واژه «تسجیر»: (برافروخته شدن) «و اذا البحار سجرت» و «تفجیر»(منفجرشدن): «و اذا البحار فجرت» بیان شده است. در معنای این دو واژه نظرات گوناگونی ارائه شده است؛ مانند: به هم پیوستن آب‌های زمین و پرشدن و یکی شدن دریاها، خشک شدن دریاها و برافروخته شدن و آتش گرفتن دریاها. برخی گفته‌اند: دریاها با متلاشی شدن کوه‌ها در میان آن‌ها پر می‌شود و آب سراسر خشکی را فرا می‌گیرد. برخی دیگر احتمال داده‌اند که بر اثر زمین لرزه و آتشفشان‌ها آب دریاها با مواد مذاب زمین که در حال غلیان و جوشش است برخورد کرده، دچار برافروختگی شود. یا به واسطه سقوط پاره‌های ستارگان آسمان که هنوز خاموش نشده و افتادن آن‌ها، دریاها به حالت غلیان و جوشش درآید. پاره‌ای از مفسّران برافروختن و سوختن آب دریاها را به سبب تجزیه شدن دو عنصر آب، یعنی اکسیژن و هیدروژن و سوختن آن‌ها دانسته و با این دیدگاه به دنبال ارائه تفسیری علمی از این رخداد برآمده‌اند. بدین ترتیب با فروپاشی کامل نظام طبیعی، آسمان و زمین ساختاری نوین پیدا می‌کند: «یوم تبدل الارض غیرالارض و السموات.» همچنین گفته شده است «با تدبّر کافی در آیات مربوط به تبدیل زمین و آسمان می‌توان فهمید که مراد از این «تبدیل» آن معنایی که معمولا به ذهن می‌رسد نیست، بلکه مراد این است که نظام دنیا کاملا از بین رفته و نظامی دیگر با شئونی دیگر غیر از آنچه ما تصور می‌کنیم پدید می‌آید.» برخی در توضیح چگونگی تبدیل آسمان‌ها و زمین گفته‌اند: اهل بصیرت، پیش از وقوع قیامت امور و احوال آخرت را با چشم اخروی می‌بینند و برای مشاهده روز قیامت، به مرگ طبیعی نیازی ندارند؛ زیرا با تبدیل نشئه دنیوی آن‌ها به نشئه اخروی و تبدیل گوش‌ها و چشم‌ها و حواس آن‌ها به گوش‌ها و چشم‌ها و حواس اخروی، همه موجودات آسمان و زمین نیز نزد آنان تبدیل می‌گردند؛ زیرا هریک از موجودات طبیعی دارای دو نشئه است که نشئه دنیوی آن‌ها با حواس دنیوی و نشئه اخروی آن‌ها با بدل شدن این حواس به حواسی اخروی قابل مشاهده است و آیۀ48 ابراهیم به این تبدیل اشاره دارد و بیشتر اهل بهشت هم اکنون در بهشتاند؛ چنان که بیشتر اهل جهنم نیز هم اکنون در جهنماند؛ ولی به سبب نداشتن حواس اخروی آن را درک نمی‌کنند و آخرت با از بین رفتن حجاب‌ها و ظهور حقایق و زوال تعینات و تمیز حق از باطل، حاصل می‌شود. از آیۀ22ق نیز استفاده می‌شود که هرچه انسان در قیامت مشاهده می‌کند، در دنیا موجود بوده و برای وی مهیا گشته است؛ ولی او از آن‌ها غافل است و ویژگی روز قیامت آن است که در آن روز پرده کنار رفته و آنچه پشت آن است دیده می‌شود. پس حقیقت معاد ظهور حقیقت اشیا پس از خفای آن است و بیشترین صفاتی که در قرآن برای قیامت ذکر شده به آن روز اختصاص ندارد؛ بلکه این صفات در روز قیامت کاملا آشکار می‌شود.

ک) نشانه‌های مشترک ظهور (قائم) و قیامت

https://ghobareghafele.blog.ir/1391

جمعه، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۰۸:۴۵ ب.ظ

در روایات در موارد بسیاری به بیان تحوّلات و اتّفاقات آینده پرداخته شده است.
یکی از مواردی که در روایات به بیان وقایع آینده در رابطه با آن پرداخته شده است مسألۀ نشانه‌های قیامت یا همان اَشراطُ‌السّاعة است که مجموعه‌ای وسیع را در بر می‌گیرد. یکی از مسایلی که در بسیاری تفاسیر به عنوان نشانۀ قیامت مطرح شده، طلوع خورشید از مغرب می‌باشد. البتّه این نشانه جزء نشانه‌هایی نیست که قرآن تصریح به تحقق آن‌ها کرده باشد، امّا در قرآن آیاتی است که بر این مطلب تطبیق شده است به عنوان مثال بیشتر مفسّران نشانۀ مورد اشاره در آیه: “یوم یأتى بعض آیـات ربک؛ روزی که بعضی از نشانه‌های پروردگارت آشکار شود.” سورۀ انعام/آیۀ158، را با توجّه به روایاتى که در ذیل آن مطرح شده است، طلوع خورشید از مغرب دانسته‌اند. برخى جمع شدن خورشید و ماه در آیۀ”و جمع الشمس والقمر؛ و (روزی که) خورشید و ماه در یک جا جمع شود.” سورۀ قیامت/ آیۀ75، را نیز ناظر به این پدیده دانسته‌اند. البتّه روایاتی نیز از پیامبر اکرم دالّ بر تحقق این نشانه وارد شده به عنوان مثال به این حدیث توجّه کنید: «صدوق رحمة الله علیه در کتاب «خصال» از حذیفه ابن اسید روایت کرده است که او گفت: ما جماعتی بودیم که از شرائط و علامات قیام قیامت بحث و مذاکره می‌کردیم. رسول خدا صلی اله علیه و آله و سلم که در غرفه‌ای نزدیک به ما بود، بر ما اشراف نموده و از بحث ما مطلّع شد و سپس فرمود: «لا تقوم الساعة حتی تکون عشر ءایات: الدجّال، و الدخان، و طلوع الشمس من مغربهاساعت قیامت فرانمی‌رسد مگر آنکه ده نشانه از نشانه‌های الهی به ظاهر شود: دجّال، و پیدایش دودی در آسمان، و طلوع خورشید از مغربامّا چیزی که تقریباً مسلّم است این است که این نشانه از نشانه‌های پایان جهان و نزدیکی قیامت است نه از نشانه‌های وقوع قیامت که در پایان نظام هستی به وقوع می‌پیوندد. نکته دیگر این است که مسألۀ طلوع خورشید از مغرب در بسیاری از روایات به عنوان نشانۀ ظهور حضرت مهدی (عج) دانسته شده و این به معنای تنافی این روایات نیست، زیرا ظهور حضرت در آخِرُالزَّمان به وقوع می‌پیوندد و در بعضی روایات خود به عنوان نشانه‌های نزدیکی قیامت مطرح شده است و در واقع نشانۀ ظهور و قیامت در این موارد یک مصداق است که به واسطه نزدیکی زمان قیامت به ظهور حضرت به عنوان نشانۀ هر دو ذکر شده است. و در همین مقاله ما به تفصیل به بیان این موضوع خواهیم پرداخت. از بعضی روایات نیز این گونه بر می‌آید که تعبیر به طلوع خورشید از مغرب کنایه از خود ظهور حضرت است که در این صورت ظهور حضرت خود است که به عنوان یکی از نشانه‌های قیامت شمرده شده ( همان‌گونه که در بالا اشاره شد و مؤیّداتی هم از روایات دارد). به عنوان مثال مرحوم مجلسى می‌گوید: آن‌گاه که امیر مؤمنان على(ع) علایم ظهور را براى اصحاب خویش چون: «اصبغ بن نباته» و «صعصعة بن صوحان» بیان می‌فرمود یکی از نشانه‌ها را چنین گفت: طلوع آفتاب از مغرب «نزال بن سبرة» که یکی از افراد حاضر در آن جمع بود از «صعصعة» پرسید مراد امیرالمؤمنین (ع) از این کلام (طلوع خورشید از مغرب) چیست؟ «صعصعة» گفت:‌ای ابن سبره کسى که عیسى بن مریم (ع) پشت سر او نماز می‌گزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسین بن على (ع) است و او است آن آفتابى که از مغرب طلوع و در میان رکن و مقام ظاهر می‌شود و روى زمین را از کفر و فسق و اعتقادات باطل پاک می‌گرداند. از کلام صعصعة کاملا معلوم است که از کلام حضرت مبنی بر طلوع خورشید از مغرب ظهور قائم آل‌محمّد را برداشت کرده است. البتّه ممکن است کسی در دلالت این حدیث در این مطلب تشکیک و یا اشکالی کند که این مختصر گنجایش بحث بیش از این را ندارد.

هر چند نکته‌ای وجود دارد که این احتمال را تضعیف می‌کند و آن این که در بعضی روایات اَشراطُ‌السّاعة مسألۀ طلوع و ظهور هر دو به عنوان نشانۀ قیامت مطرح می‌شود “عامر بن واثلة عن أمیر المؤمنین (ع) قال قال رسول‌الله، صعشر قبل الساعة لابد منها السفیانی و الدجّال و الدُّخان و الدابة و خروج القائم و طلوع الشمس من مغربها و…؛ عامر بن واثل از امیر المؤمنین (ع) نقل می‌کند که پیغمبر (ص) فرمود: ده چیز قبل از قیامت باید واقع شود سفیانی و دجّال و دابَّةُ الأرض (موجودی که طبق بیان قرآن قبل از قیامت از زمین خارج می‌شود و به دابَّةُ الأرض مشهور است) خروج قائم و طلوع خورشید از مغرب و…” در صورتی که طلوع خورشید از مغرب به عنوان یک حقیقت واقعی که در آینده اتّفاق می‌افتد (و نه به عنوان کنایه از ظهور حضرت یا یک واقعه دیگر) پذیرفته شود سؤالی مطرح می‌شود و آن این‌که آیا این یک مطلب محال و غیر ممکن نیست؟ در پاسخ باید گفت: در گذشته طلوع خورشید از مغرب از نگاه دانشمندان هیئت و نجوم، امرى محال تلقى می‌شد؛ ولى مفسّران گفته‌اند: چنین رویدادى محال عادى است، اما عقلا محال نیست، از این رو می‌تواند متعلق قدرت الهى قرار گیرد. امروزه نظرات علمى تبدیل حرکت زمین به حرکتى مخالف حرکت کنونى یا عوض شدن جاى قطب شمال و قطب جنوب را ممکن می‌داند، خواه به صورت تدریجى باشد، چنان که بررسی‌هاى فلکى نشان می‌دهد، یا به صورت ناگهانى که وقوع حادثه اى جوّى موجب آن گردد. البتّه باز تأکید می‌شود ‌همۀ این مباحث در صورتى است که تعبیر طلوع خورشید از مغرب رمز و اشاره به سرّى از اسرار حقایق نباشد. در بارۀ مدت این طلوع اختلاف است، برخى آن را سه شبانه روز دانسته‌اند. آلوسى معتقد است طبق عقیده مشهور، خورشید تنها یک روز از مغرب طلوع می‌کند. برخى گفته‌اند: با این رخداد، بساط تکلیف برچیده شده، زمان توبه پایان می‌پذیرد و برای ادعای خود به این آیه استناد می‌کنند: ” یوم یأتى بعض آیات ربک لا ینفع نفسـا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیرا؛ روزی که بعضی از نشانه‌های الهی بیاید در آن روز دیگر ایمان کسی که تا قبل از آن ایمان نیاورده یا به سبب ایمان خود خیری کسب نکرده باشد نفعی برای او در بر نخواهد داشت.” سورۀ انعام، آیۀ158، در برخى منابع به نقل از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آمده است: پس از این رخداد مردم 120 سال به زندگى خود ادامه می‌دهند.

پژوهشی پیرامون احادیث ظهور و اَشراطُ‌السّاعة

در روایات موارد بسیار و عدیده‌ای به عنوان نشانه‌های قیامت مطرح شده است که شمارش و نگارش آن خود کاری دشوار به نظر می‌رسد و نیاز به تحقیق گسترده در منابع روایی دارد؛ چرا که در بسیاری از موارد معصوم (علیه السّلام) در مقام بیان همۀ نشانه‌ها نبوده و گاهی به ذکر چند نشانه اکتفاء کرده است به علاوه در مواردی نیز در صدد بیان نشانه‌هایی از یک سنخ بوده و مثلا صرفاً به خصوصیّات فرهنگی جوامع آخِرُالزَّمان پرداخته و به اصطلاح در مقام بیان مثلا نشانه‌های جوّی و طبیعی نزدیکی قیامت نبوده است. اکنون که به مناسبت به مسألۀ ظهور اشاره شد و بیان شد که این نشانه به عنوان نشانۀ ظهور نیز مطرح شده، به نظر می‌رسد توضیحاتی در این رابطه لازم باشد. در این رابطه باید گفت که اساساً بسیاری از نشانه‌هایی که در روایات اَشراطُ‌السّاعة به عنوان نشانه‌های قیامت ذکر شده عیناً در روایات ظهور به عنوان نشانه‌های ظهور حضرت مهدی مطرح شده که این سؤال را به وجود می‌آورد که آیا این روایات با هم تنافی ندارد و بالاخره این نشانه‌ها و وقایع علامت نزدیکی کداماند؟ و آیا اساساً این‌ها یک نشانه‌اند یا برای هر کدام جداگانه به وقوع می‌پیوندد؟ و آیا اگر یکی هستند، چگونه در روایات به عنوان نشانۀ نزدیکی دو رویداد معرفی شده‌اند و آیا این دوگانگی شائبه تحریف در روایات به وجود نمی‌آورد؟ به عنوان مثال در روایاتی از چند نشانه به عنوان نشانۀ قیامت نام برده شده است: «عامر بن واثلة عن أمیر المؤمنین (ع) قال قال رسول‌الله، صعشر قبل الساعة لابد منها السفیانی و الدجّال و الدخان و الدابة وعامر بن واثله از امیر المؤمنین(ع) نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند ده چیز قبل قیامت باید واقع شود: سفیانی، دجّال، دود، دابة الأرض (موجودی که طبق بیان قرآن قبل از قیامت از زمین خارج می‌شود و به دابة الأرض مشهور است) و…» این نشانه‌ها عیناً در روایات دیگر به عنوان نشانۀ ظهور مطرح شده‌اند؛ مثلا این روایت؛ «آخرهم القائم الذی یقوم بعد غیبته فیقتل الدجّال و یُطَهَّرُ الأرض من کل جور و ظلمآخرین نفر ایشان قائم است که بعد از غیبت خود قیام می‌کند دجّال را کشته و دنیا را از هر ظلم و جوری پاک می‌کند.» که حضرت ائمة را می‌شمردند در انتها به حضرت مهدی اشاره می‌کنند که با ظهور خود دجّال را از بین می‌برند در نتیجه دجّال خود یکی از وقایع زمان ظهور و از جمله نشانه‌های آن محسوب می‌شود. در روایات بسیاری نیز نزول حضرت عیسی همراه و همزمان ظهور مطرح شده “من ذریتی المهدی إذا خرج نزل عیسى ابن مریم لنصرته فقدمه و صلى خلفه از فرزندان من مهدی است که هنگام خروج او عیسی بن مریم (ع) برای یاری او نازل شده و او را مقدم داشته و در پشت سر او نماز می‌گذارد.”، که در روایات بسیاری به عنوان نشانۀ قیامت مطرح است. در این رابطه باید متذکّر چند نکته شد و سپس با یک جمع‌بندی به پرسش‌های مطرح شده پاسخ داد. در رابطه با نشانه‌های مشترک ظهور و قیامت نکته‌ای که بدیهی به نظر می‌رسد آن است که این نشانه‌ها که از جانب معصومین در دو حیطه مطرح شده‌اند، به هیچ وجه بیان‌گر دو واقعۀ جدا از هم که یکی نشانۀ ظهور و دیگری نشانۀ قیامت است نمی‌باشد و این مطلب بر کسی که کوچکترین تفحّص و تدبّری در این زمینه در روایات داشته باشد واضح خواهد شد و شخص محقّق به سادگی به حقیقت اعتراف می‌کند که مثلا ظهور سفیانی یا دجّال که از هر دو به عنوان نشانه‌های قیامت نام برده شده (خصوصا دجّال) ممکن نیست شخصی غیر از دجّالی باشد که در روایات ظهور مطرح است و این مطلب به سادگی از لسان روایات فهمیده می‌شود. در روایات ظهور و و بالعکس نشانه‌ها و مؤیّدات زیادی بر این مطلب یافت می‌شود که منظور از این علایم و وقایع که در آستانۀ قیامت و ظهور به وقوع می‌پیوندد دو واقعه نیست، بلکه یک واقعه و نشانه است که در برخی روایات نشانۀ قیامت و در برخی نشانه ظهور نامیده است، از جمله این مؤیّدات این است که در هر دو طیف روایات ظهور حضرت عیسی از نشانه‌ها شمرده شده در حالی که دو بار ظهور کردن ایشان معنا ندارد، همچنین آمده است که دجّال به دست حضرت عیسی کشته خواهد شد و با فرض این که حضرت عیسی(ع) یک بار ظهور می‌کنند، پس دجّالی نیز که به دست ایشان نابود می‌شود باید یک چیز باشد.

آخِرُالزَّمان

نکته دیگری که تذکّر آن مهم به نظر می‌رسد این است که ما در روایات با عنوانی به نام آخِرُالزَّمان مواجه هستیم. در روایات به موارد بسیاری برخورد می‌کنیم که به برهه‌ای از تاریخ این عنوان اطلاق می‌شود و آن‌گونه که از روایات و متون دینی به دست می‌آید این تعبیر اختصاص به معصومین (علیهم السلام) نداشته است بلکه در میان امم پیشین و انبیاء سابق نیز مطرح بوده است؛ به گونه‌ای که از پیامبر اکرم (صلَّ الله علیه و آله) نیز به پیغمبر آخِرُالزَّمان یا پیغمبر امت آخِرُالزَّمان تعبیر می‌شده است. به طور خلاصه می‌توان گفت که به دوره‌ای که از زمان پیامبر و بعثت ایشان آغاز شده و با ظهور قائم آل‌محمّد (عج) و وقوع قیامت به پایان می‌رسد دوره آخِرُالزَّمان اطلاق می‌شود و ما در روایات با تعبیر «یأتی زمان علی أمّتییعنی زمانی بر امت من خواهد آمد…» و یا «سیأتی زمانیعنی به زودی زمانی می‌آید که…» بسیار مواجه می‌شویم که در غالب آن‌ها به توضیح اوضاع اسفناک فرهنگی سیاسی دینی وجوامع اسلامی را به تصویر می‌کشد. در این دوره با گذشت زمان خصوصیّاتی که توسّط معصومین برای مردم این دوره بیان شده است، تحقق یافته و شدت و شیوع بیشتری می‌یابد. در این دوره وقایعی به وقوع می‌پیوندد که در روایات به عنوان نشانه و علامت نزدیکی برخی وقایع مهم‌تر و سرنوشت ساز در زندگی بشریّت مطرح شده و از مهمترین مسائل پیش روی بشریّت یکی وقوع قیامت است که تحقق آن در قرآن وعده داده شده و اتّفاقا نزدیک شمرده شده است و برای بشریّت در تمام دورانش به عنوان یک سؤال و عنصر تأثیرگذار و کلیدی مطرح بوده و دیگری مسألۀ ظهور مُنجی و مصلح جهانی است که در تمام ادیان آسمانی و بسیاری از ادیان غیر توحیدی به عنوان یک اصل مسلّم وعده داده شده مطرح و تقریباً به اندازه وقوع قیامت مهم بوده و نقشی کلیدی داشته است؛ هر چند در شیعه (و چه بسا مسلمانان البتّه با یک سری اختلافات) این مسأله تحت عنوان ظهور حضرت مهدی مطرح شده و بیانات ائمه هم ناظر به ظهور قائم آل‌محمّد(عج) بوده است؛ ولی این به عنوان عمومی نبودن مسألۀ ظهور و انتظار نیست و از اهمّیت آن در میان جامعۀ بشری نمی‌کاهد. نکته پایانی این که در برخی روایات از خود ظهور نیز به عنوان نشانۀ قیامت نام برده شده است که توجّه به این مطلب خود می‌تواند در پاسخ به این پرسش مفید باشد. در جواب این سؤالات باید گفت حقیقت این است که با این که این روایات از یک سری وقایع مشترک سخن می‌گویند و به عبارت دیگر یک سری علایم در دو طیف روایات هم نشانۀ قیامت و هم نشانۀ ظهور دانسته شده، امّا با وجود این مطلب، بین روایات ظهور و اَشراطُ‌السّاعة تنافی وجود ندارد؛ چرا که همان‌گونه که گفته شد این روایات به بررسی تحوّلات و اتّفاقات برهه‌ای از تاریخ پرداخته‌اند که همان آخِرُالزَّمان است و در ادیان سابق نیز مورد توجّه بوده و از آن جا که در این برهه هم ظهور و قیامت واقع می‌شود یک سری از وقایع به عنوان نشانۀ نزدیکی آن دو مطرح شده‌اند و شاهد آن هم این است که ظهور حضرت که به طور طبیعی زودتر از قیامت واقع می‌شود، خود نشانۀ قیامت شمرده شده است. با این بیان مشخص شد که در واقع بین این دو دسته روایات تنافی نیست؛ بلکه به نوعی در یک راستا قرار دارند و با این حساب خود به خود زمینۀ شائبۀ تحریف نیز از بین می‌رود. در روایات اسلامی ‌برای دورۀ آخِرُالزَّمان علایم و نشانه‌هایی ذکر شده که با تحقق این علایم و نشانه‌ها، پی می‌بریم که هم اکنون در دورۀ آخِرُالزَّمان قرار داریم. اینک به برخی از این علایم و نشانه‌ها اشاره می‌کنیم:
1- گسترش ترس و ناامنی
امام باقر علیه السّلام می‌فرماید: «لایقوم القائم إلا علی خوف شدید….»؛(2) «حضرت قائم علیه السّلام قیام نمی‌کند مگر در دورانی پر از بیم و هراس.» و نیز فرمود: «مهدی علیه السّلام هنگامی قیام می‌کند که زمام کارهای جامعه در دست ستم‌کاران باشد. »(3)
2- تهی شدن مساجد از هدایت
پیامبر صلی الله علیه و آله در بارۀ‌ وضعیت مساجد در آخِرُالزَّمان می‌فرماید: «مساجدهم عامره و هی خراب من الهوی »(4)؛ «مسجدهای آن زمان و آباد و زیباست. ولی از هدایت و ارشاد در آن‌ها خبری نیست.»
3- سردی عواطف انسانی
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می‌فرماید «فلا الکبیر یرحم الصغیر و لا القوی یرحم الضعیف، و حینئذ یأذن الله له بالخروج »(5)؛ «در آن روزگار، بزرگترها به زیر دستان و کوچکترها ترحم نمی‌کنند و قوی بر ضعیف ترحم نمی‌نماید. در آن هنگام خداوند به او [ مهدی علیه السّلام ] اذن قیام و ظهور می‌دهد. »
4- گسترش فساد اخلاقی
رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌فرمایند: «قیامت بر پا نمی‌شود تا آن که زنی را در روز روشن و به طور آشکار گرفته، در وسط راه به او تعدی می‌کنند و هیچ کس این کار را نکوهش نمی‌کند».

محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:‌ای فرزند رسول خدا ! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد ؟ امام فرمود: «إذا تشبه الرجال بالنساء، و النساء بالرجال، و اکتفی الرجال بالرجال، و النساء بالنساء »؛(6) «هنگامی که مردها خود را شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان کنند. آن گاه که مردان به مردان اکتفا کرده و زنان به زنان اکتفا کنند.»
5 – آرزوی کمی فرزند
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «رستاخیز بر پا نمی‌شود تا آن که کسی پنج فرزند دارد آرزوی چهار فرزند کند. و آن که چهار فرزند دارد می‌گوید: کاش سه فرزند داشتم، و صاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد. و آن که دو فرزند دارد، آرزوی یک فرزند بنماید. وکسی که یکی فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت ».(7)
6 – مرگ‌های ناگهانی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «قیامت برپا نمی‌گردد، تا این که مرگ سفید ظاهر شود. گفتند:‌ای رسول خدا ! مرگ سفید چیست ؟ فرمود: مرگ ناگهانی ».(8)
7 – جنگ و کشتار
امام رضا علیه السّلام فرمود: «پیش از ظهور امام زمان علیه السّلام کشتارهای پیایی و بی‌وقفه رخ خواهد داد ».(9)
نشانه‌های زمانی آخِرُالزَّمان
“آخر” به بخش پایانی هر مجموعه گفته می‌شود و “زمان‌” در لغت‌، بر وقت کم یا زیاد اطلاق می‌گردد از آن جا که مفهوم “آخر نسبی” است و در تاریخ‌ِ انقراض دنیا، اختلاف فراوانی وجود دارد و قرآن نیز از تعیین وقت مشخص برای آن پرهیز کرده و لقمان، 31 و 34، احزاب‌، 33 و 63، و زخرف‌، 43 و 85، محدودۀ آن، به دقت قابل اندازه‌گیری نیست‌؛ با این حال‌، با استفاده از روایات‌، بعثت پیامبر خاتم را می‌توان سرآغاز دورۀ “آخِرُالزَّمان‌” دانست‌. البتّه در بیش‌تر روایات‌، آخِرُالزَّمان به دورۀ پایانی که به ظهور حضرت مهدی‌ نزدیک باشد، اطلاق شده است‌. پایان نُبُوَّت و آمدن آخرین شریعت الهی که با ظهور پیامبر اکرم‌تحقق یافت‌، نخستین نشانۀ پایان تاریخ به شمار می‌رود؛ از این رو مفسّران، مقصود از نشانه‌های قیامت را در آیۀ: “فَهَل‌ْ یَنظُرُون‌َ إِلّا السَاعَة‌َ أن تَأْتِیَهُم بَغْتَة‌ً فَقَدْ جاء أَشْرَاطُهَا؛(محمّد،18) آیا آن‌ها جز این انتظار دارند که قیامت ناگهان فرا رسد، در حالی که هم اکنون نشانه‌های آن آمده است‌، بعثت پیامبر اکرم‌ دانسته‌اند که نسبت به عمر جهان، فاصلۀ بسیار کمی تا قیامت دارد. در آخِرُالزَّمان، وقایع فراوان دیگری نیز، پیش‌بینی شده که بیش‌تر به دورۀ پایانی آن (مقارن با ظهور حضرت مهدی‌ علیه السّلام) مربوط می‌شود. نتیجه آن که‌:
الف ـ آخِرُالزَّمان، امری نسبی است و زمان بعثت پیامبر اکرم‌تا پایان جهان را نسبت به عمر جهان، در نظر گرفته‌اند.
ب ـ زمان بعثت پیامبر اکرم‌، آغاز آخِرُالزَّمان است‌، اما این که چقدر طول می‌کشد و پایان آخِرُالزَّمان کی خواهد بود، مشخص نیست
جـ در قرآن کریم اگرچه به مدت و زمان آخِرُالزَّمان تصریح نشده است‌، اما از نشانه‌ها و حوادثی که قرآن بیان فرموده‌، می‌توان به دورۀ پایانی آخِرُالزَّمان که مقارن با ظهور حضرت مهدی‌ علیه السّلام است، پی‌برد. در این جا به چند مورد از آن وقایع اشاره می‌کنیم‌:

  1.   بحران معنویت: اقْتَرَب‌َ لِلنَّاس‌ِ حِسَابُهُم‌ْ وَ هُم‌ْ فِی غَفْلَة‌ٍ مُعْرِضُون‌َ؛(انبیأ،1) حساب مردم به آنان نزدیک شده‌، در حالی که در غفلتند و روی گردانند. در این آیه‌، مردم آخِرُالزَّمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متصف شده‌اند؛
  2. وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار: “فَاخْتَلَف‌َ الاَحْزَاب‌ُ مِن بَیْنِهِم‌ْ فَوَیْل‌ٌ لِلَّذِین‌َ کَفَرُواْ مِن مَشْهَدِ یَوْم‌ٍ عَظِیم‌ٍ؛(مریم‌،37) ولی ]بعد از او[ گروه‌هایی از میان پیروانش اختلاف کردند؛ وای به حال کافران از مشاهدۀ روز بزرگ‌. این آیه در بارۀ ظهور فرقه‌های مختلف در جهان اسلام است که در آخِرُالزَّمان پدید آمده و سبب اختلاف‌های بسیار خواهد شد.
  3. ظهور دجّال: لَخَلْق‌ُ السَّموات‌ِ وَ الاَرْض‌ِ أَکْبَرُ مِن‌ْ خَلْق‌ِ النَّاس‌؛(غافر،57) آفرینش آسمان‌ها و زمین از آفرینش انسان‌ها مهم‌تر است‌، ولی بیش‌تر مردم نمی‌دانند. برخی از مفسّران، این آیه را به ظهور دجّال تفسیر کرده‌اند که در دید مردم‌، بزرگ‌ترین موجود جلوه می‌کند، در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک‌تر می‌شمارد؛ سرانجام این پدیده به دست حضرت عیسی‌علیه السّلام نابود خواهد شد.
  4. پدید آمدن گرفتاری‌ها و مشکلات‌: إن أَتیکُم‌ْ عَذَابُه‌ُ بَیاتاً أَوْ نَهَارًا ماذَا یَسْتَعْجِل‌ُ مِنْه‌ُ الْمُجْرِمُون‌َ؛(یونس‌،50) اگر مجازات او، شب هنگام یا در روز به سراغ شما‌آید، پس مجرمان برای چه عجله می‌کنند. فَإِذَا نَزَل‌َ بِسَاحَتِهِم‌ْ فَسَاءَ صَباح‌ُ الْمُنذَرِین‌َ؛(صافات‌،177) اما هنگامی که عذاب ما در آستانۀ خانه‌هایشان فرود‌‌اید، انذارشدگان صبحگاه بدی خواهند داشت‌.
  5. خروج سفیانی‌:  آیات‌: سبا، 51؛ نحل‌، 45 و نسأ، 47 در بارۀ خروج سفیانی و لشکریانش می‌باشد.
  6. ندای آسمانی:  آیات نحل‌، 16؛ ق‌، 41ـ42 در بارۀ آن آمده است‌
  7.   ظهور منجی بزرگ بشر: آیات‌: اسرأ، 81؛ بقره‌، 148؛انعام‌، 89 وبر این مطلب دلالت دارد.
  8.   نزول حضرت عیسی‌ (ع)‌: آیات‌: زخرف‌، 43؛ نسأ، 159، مربوط به آن است‌.
  9. خروج جنبنده‌ای از زمین: آیۀ نمل‌، 82 به آن اشاره دارد.
  10.   نابودی قوم یأجوج و مأجوج به دست حضرت مهدی‌ علیه السّلام: آیۀ انبیأ، 96، در این‌باره آمده است‌.
  11.   رَجعَت: آیات‌: نمل‌، 83؛ غافر، 11؛ سجده‌، 21؛ اسرأ، 5؛ آل‌عمران، 81؛ قصص‌، 5، به این پدیده اشاره دارند.
  12. صلح و آرامش پایدار در سراسر جهان:  آیات نور، 5؛ اعراف‌، 128، انفال‌، 39؛ انبیأ، 105؛ اعراف‌، 137 و قصص‌، 5 به چنین وعده‌ای بزرگ اشاره دارد ودیگر از نشانه‌های آخِرُالزَّمان است که در بخش پایانی آخِرُالزَّمان واقع خواهد شد. (10)
  13. اوصاف مردم آخِرُالزَّمان: جابر ابن عبدالله انصاری از نبیّ معظم اسلام (ص) نقل می‌کند که  فرمودند:
    1. زکات دادن متروک شود
    2. سخن معمول و همگانی شما دروغ
    3. میوه و نقل مجالس شما غیبت
    4. آنچه به دست می‌آورید حرام
    5. وفا کم شود
    6. در آن زمان بزر گان بر کوچکان رحم نمی‌کنند
    7. مرد از همسر خود اطاعت کند
    8. حیای کوچکان کم گردد
    9. طمع زیاد شود
    10. برادر نسبت به برادر حسد ورزد
    11. حیا از زن‌ها برداشته شود
    12. ساختمان‌ها را محکم بنا کنند
علائم ظهور

علائم ظهور به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: علائم حتمی و علائم غیر حتمی.
فضیل بن یسار از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمودند: «نشانه‌های ظهور دو دسته است: یکی نشانه‌های غیرحتمی و دیگر نشانه‌های حتمی؛ خروج سفیانی از نشانه‌های حتمی است که راهی جز آن نیست.»(11) منظور از علائم حتمی آن است که تقدیر قطعی خدا به وقوع آن تعلق گرفته، و مشروط به هیچ قید و شرطی نیست؛ و مقصود از علائم غیر حتمی آن است که وقوع آن ممکن است مشمول بداء گردد، چرا که فی الجمله مشروط به شروطی است که اگر آن شروط تحقق یابد آن علائم واقع می‌شوند، و اگر آن شروط مفقود باشد، آن علائم نیز تحقق نمی‌یابند. علائمی در مورد حتمی‌بودن آن‌ها نصی نداشته باشیم، تنها احتمال وقوع آن می‌رود، و قطعی نیستند. علائم غیر حتمی بسیارند. ما در اینجا روایت مفصلی از امام صادق(ع) را برای شما می‌آوریم که تعداد بسیاری از آن را برشمرده است. این روایت مشهوری است، ولی برای آن که حق زحمات مؤلفین ادا شده باشد، می‌گوییم که این روایت را با تغییرات عبارتی اندکی از کتاب “یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)” نوشته علیرضا رجالی تهرانی نقل می‌کنیم. قبلا لازم است تذکّر دهیم که گرچه هر یک از این علائم حتمی الوقوع نیست، ولی به طور کلی احوال آخِرُالزَّمان را به ما معرفی می‌کند. با مطالعه آن شباهت‌های زیاد آن را با شرائط زمان خودمان می‌یابیم.
در این روایت، امام صادق(ع) به یکی از یاران خود فرمودند:
هر گاه دیدی که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند؛ و ظلم و ستم فراگیر شده است؛ و قرآن فرسوده و بدعت‌هایی از روی هوی و هوس در مفاهیم آن بوجود آمده است؛ و دیدی دین خدا، عملاً، توخالی شده، همانند ظرفی که آن را واژگون سازند! و همچنین هر گاه دیدی که اهل باطن بر اهل حق پیشی گرفته‌اند؛ و کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمی‌شود، و بد کاران باز خواست نمی‌شوند؛ و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا می‌کنند. و هنگامی که دیدی ‌افراد باایمان سکوت کرده، و سخنشان را نمی‌پذیرند؛ و دیدی که شخص بدکار دروغ گوید، و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمی‌کند؛ و دیدی که بچه‌ها به بزرگان احترام نمی‌گذارند؛ و قطع رحِم می‌شود. و وقتی دیدی که بد کار را ستایش کنند و او شاد شود، و سخن بدش به او برنگردد؛ و دیدی که نوجوانان پسر همان کنند که زنان کنند [یعنی به مانند آنان خود را زینت می‌کنند]؛ و زنان با زنان ازدواج کنند. و هنگامی که دیدی انسان‌ها اموال خود را در غیراطاعت خدا مصرف می‌کنند و کسی مانع آن‌ها نمی‌شود؛ و دیدی که افراد با دیدن کار و تلاش مؤمنانه [از آن تعجب می‌کنند] و به خدا پناه می‌برند. و دیدی که مداحی دروغین از اشخاص زیاد شود؛ و همسایه‌ همسایۀ خود را اذیت می‌کند و از آن جلو گیری نشود؛ و دیدی که: کافران از صعوبت زندگی مؤمن، شاد می‌شوند؛ و دیدی مردم شراب را آشکار می‌‌آشامند، و برای نوشیدن آن کنار هم می‌نشینند و از خداوند متعال نمی‌ترسند؛ و‌ کسی که امر به معروف می‌کند خوار و ذلیل است. و همچنین هنگامی که دیدی آدم بدکار در چیزی مورد ستایش است که خداوند آن را دوست ندارد؛ و دیدی که اهل قرآن و دوستان آن‌ها خوارند؛ و راه نیک بسته و راه بد باز است؛ و دیدی که انسان‌ها به زبان می‌گویند، ولی عمل نمی‌کنند. و وقتی دیدی خانه کعبه تعطیل شده، و به تعطیلی آن دستور داده می‌شود؛ و مؤمن، خوار و ذلیل شمرده شود؛ بدعت و زنا آشکار شود؛ و مردم به شهادت و گواهی ناحق اعتماد کنند. و دیدی که حلال حرام، و حرام حلال می‌شود؛ و دین بر اساس میل اشخاص معنی می‌شود، و کتاب خدا و احکام آن تعطیل می‌گردد؛ و جرأت بر گناه آشکار شود، و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد. و آن‌گاه که دیدی مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش؛ و ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد؛ و سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند؛ و والیان در قضاوت رشوه بگیرند؛ و پستهای مهم والیان بر اساس مزایده است، نه بر اساس شایستگی. و آن زمان که دیدی مردم را به تهمت و یا سوء ظن بکشند؛ و دیدی که مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد. و هنگامی که زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام می‌دهد و به شوهرش خرجی می‌دهد. و همچنین آن‌گاه که دیدی سوگند‌های دروغ به خدا بسیار گردد؛ و آشکارا قماربازی ‌شود؛ و مشروبات الکلی به طور آشکار بدون مانع خرید و فروش می‌شود.

و وقتی دیدی که مردم محترم توسّط حاکمان قلدر خوار شوند؛ و نزدیک‌ترین مردم به فرمانداران آنانی هستند که به ناسزاگویی به ما، خانواده عصمت(ع)، ستایش شوند؛ و هر کس ما را دوست دارد او را دروغ‌گو خوانده، و گواهی‌اش را قبول نمی‌کنند و آن‌گاه که دیدی مردم در گفتن سخن باطل و دروغ با هم رقابت می‌کنند؛ و شنیدن سخن حق بر مردم سنگین، ولی شنیدن باطل برایشان آسان است؛ و دیدی که همسایه از ترس زبان همسایه به او احترام می‌کند. و وقتی دیدی حدود الهی تعطیل شود، و طبق هوی و هوس عمل گردد؛ و دیدی که مسجدها طلا کاری (زینت داده) شود؛ و دیدی که‌ راست‌گوترین مردم نزد آن‌ها مفتری و دروغ‌گو است. هنگامی که دیدی بدکاری آشکار شده، و برای سخن چینی کوشش می‌شود؛ و‌ ستم و تجاوز شایع شده است؛ و غیبت، سخن خوش آن‌ها شود و بعضی بعض دیگر را به آن بشارت دهند. وقتی دیدی حج و جهاد برای خدا نیست؛ و‌ سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند؛ و خرابی بیشتر از آبادی است؛ و معاش انسان از کم فروشی به دست می‌آید؛ و خون ریزی آسان گردد؛ و مرد به خاطر دنیایش ریاست می‌کند. و هنگامی که دیدی مردم نماز را سبک شمارند؛ و‌ انسان ثروت زیادی جمع کرده، ولی از آغاز آن تا آخر، زکاتش را نداده است؛ و‌ قبر مرده‌ها را بشکافند و آن‌ها را اذیت کنند؛ و هرج و مرج بسیار شود؛ و‌ مرد روز خود را با مستی به شب می‌رساند، و شب خود را نیز به همین منوال صبح می‌کند، و هیچ اهمّیتی به آیین مردم ندهد. آن‌گاه که با حیوانات آمیزش ‌شود؛ و مرد به مسجد (محل نماز) می‌رود و وقتی برمی‌گردد لباس در بدن ندارد؛ ( یعنی لباسش را دزدیده اند) هنگامی که دیدی حیوانات هم دیگر را بدرند؛ و دل‌های مردم سخت، و دیدگانشان خشک، و یاد خدا برایشان گران است؛ و بر سر کسبه‌ای حرام آشکارا رقابت می‌کنند؛ و دیدی که نمازخوان برای خودنمایی نماز می‌خواند؛ و فقیه برای دین خدا فقه نمی‌آموزد، و‌ مردم در اطراف قدرتمندان هستند؛ و طالب حلال، مذمت و سرزنش می‌شود، و طالب حرام، ستایش و احترام می‌گردد. آن‌گاه که در مکه و مدینه کارهایی می‌کنند که خدا دوست ندارد، و کسی از آن جلو گیری نمی‌کند، و هیچ کس بین آن‌ها و کارهای بدشان مانع نمی‌شود؛ و آلات موسیقی و لهو و لعب در مدینه و مکه آشکار گردد؛ و مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی دیگران او را از این کار برحذر می‌دارند. هنگامی که دیدی مردم به همدیگر نگاه می‌کنند [یعنی چشم همچشمی می‌کنند، یا معیارشان بر خوب و بد اعمال خدا نیست]، و از مردم بدکار پیروی نمایند؛ و راه نیک پیرو ندارد؛ و مرده را مسخره کنند و کسی برای او اندوهگین نشود؛ و دیدی که: سال به سال بدعت و بدی‌ها بیشتر شود؛ و مردم جز از سرمایه‌داران پیروی نکنند؛ و‌ به فقیر چیزی را دهند که برایش بخندند، ولی در راه غیرخدا ترحم می‌کنند. وقتی که دیدی علائم آسمانی آشکار شود، و کسی از آن نگران نشود؛ و مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسی انجام می‌دهند و کسی از ترس مردم از آن جلو گیری نمی‌کند؛ و انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند، ولی در راه خدا از اندک هم مضایقه دارد. و آن‌گاه که دیدی عقوق پدر و مادر رواج دارد، و فرزندان هیچ احترامی ‌برای آن‌ها قائل نیستند، بلکه نزد فرزند از همه بدترند. هنگامی که دیدی زن‌ها بر مسند حکومت بنشینند و هیچ کاری جز خواسته آن‌ها پیش نرود، و دیدی پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، پدر و مادر را نفرین کند و از مرگشان شاد شود؛ و دیدی که اگر روزی بر مردی بگذرد، و او در آن روز گناه بزرگی مانند بدکاری‌، کم فروشی، و زشتی انجام نداده ناراحت است. و وقتی دیدی قدرتمندان، غذای عمومی‌مردم را احتکار می‌کنند؛ و‌ اموال خمس در راه باطل تقسیم گردد، و با آن قماربازی و شراب خواری شود، و به وسیلۀ شراب بیمار را مداوا، و برای بهبودی، آن را تجویز کنند؛ و دیدی که مردم در امر به معروف و نهی از منکر و ترک دین بی‌تفاوت و یکسانند؛ و دیدی که سر و صدای منافقان برپا، اما صدای حق طلبان خاموش است؛ و دیدی که برای اذان و نماز مزد می‌گیرند؛ و مسجدها پر است از کسانی که از خدا نمی‌ترسند و غیبت هم می‌نمایند. هنگامی که دیدی خورندگان اموال یتیمان ستوده شوند؛ و قاضیان بر خلاف دستور خداوند قضاوت کنند؛ و استانداران از روی طمع، خائنان را امین خود قرار دهند؛ و فرمانروایان میراث مستضعفان را در اختیار بدکاران از خدا بی‌خبر قرار دهند؛ و دیدی که بر روی منبرها از پرهیزکاری سخن می‌گویند، ولی گویندگان آن پرهیزکار نیستند.

و بالاخره هنگامی که دیدی صدقه را با وساطت دیگران، بدون رضای خداوند، و به خاطر درخواست مردم بدهند؛ و دیدی وقت نمازها را سبک بشمارند؛ و همّت و هدف مردم شکم و شهوتشان است؛ و دنیا به آن‌ها روی کرده است؛ و دیدی نشانه‌های برجسته حق ویران شده است؛ [این آخِرُالزَّمان است] در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد.(12) این بود روایت امام صادق ( ع) که به ذکر گوش‌ه‌ای از مفاسد جهان در آستانۀ قیام و انقلاب بزرگ حضرت مهدی (عج) فراگیر خواهد شد.
و اما “علائم حتمیُّ الوقوع” ظهور با استفاده از روایات معصومین علیه السّلام، اندک است.
در روایتی امام صادق(ع) می‌فرمایند: «پیش از ظهور قائم(عج) پنج نشانه حتمی است: قیام یمانی، فتنه سفیانی، صیحه آسمانی،‌ قتل نفس زکیّه و شکافتن زمین و فرو رفتن عده‌ای در بیابان»(13) همچنین امام صادق فرموده است: «وقوع ندا[ی آسمانی] از امور حتمی است؛ و سفیانی از امور حتمی است و یمانی از امور حتمی است و کشته شدن نفس زکیه از امور حتمی است و کف دستی که از افق آسمان برون‌اید از امور حتمی است. و سپس اضافه فرمودند: «و نیز وحشتی در ماه رمضان است که خفته را بیدار کند و شخص بیدار را به وحشت انداخته و دوشیزگان پرده نشین را از پشت پرده بیرون می‌آورد.»(14) امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) روایت نموده که فرمودند: «ده چیز است که پیش از قیامت حتماً به وقوع خواهد پیوست: فتنه سفیانی و دجّال، واقعه دخان [دود]، ظهور دابَّه، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی، خسوف در مشرق، خسوف در جزیرة العرب، و آتشی که از مرکز عدن شعله می‌کشد و مردم را به سوی بیابان محشر هدایت می‌کند»(15) امام محمّد باقر(ع) فرموده است: «در کوفه، پرچم‌های سیاهی که از خراسان بیرون آمده است، فرود می‌آید و وقتی مهدی(ع) ظاهر شد، برای بیعت گرفتن به سوی آن می‌فرستد.»(16)


پی نوشت‌ها:

  1. محمّد جواد مهری؛ نشانه‌های شگفت آور آخِرُالزَّمان، ص33.
  2. غیبه، نعمانی، ص235.
  3. ملاحم، ابن طاووس، ص77.
  4. بحارالانوار، جلد2، ص190.
  5. همان، جلد52، ص380.
  6. کمال الدین، جلد1 ص331.
  7. فردوس الاخبار، ج5، ص227.
  8. الفائق،جلد1،ص141.
  9. الغیبه نعمانی ص271.
  10. دائره المعارف قرآن الکریم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ج1، ص114-124.
  11. غیبت نعمانی با ترجمه غفاری باب 18، ص429.
  12. بحارالانوار، علامه مجلسی ج52، ص256-260(با اندکی تصرف در متن )
  13. کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق، ص650.
  14. غیبت نعمانی با ترجمه غفاری باب14، ص365.
  15. بحارالانوار علامه مجلسی ج52، ص209و غیبت شیخ طوسی، ص267.
  16. غیبت شیخ طوسی، ص274.
  17. برگرفته از سایت ” ندای الرحیل”

ل) نگاهی به حوادث ریزتر روز قیامت

توجّه: برای وضوح بیشتر مفهوم جملات بعضی از ترجمه‌ها، و با رجوع به آیات پیش از آیات ذکر شده، هویّت شخصیت‌های موجود تشخیص داده شد و همراه با یک ستاره‌ در کروشه ارائه گشت. تمام آیات و ترجمه‌ها از برنامۀ “المبین” گرفته شده است. (مؤلّف)
یوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَاب (البقرة/85) (روز رستاخیز ایشان [یهودیان مزوّر] را به سخت‏ترین عذاب‌ها باز برند.) فَاللَّهُ یحْكُمُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا كَانوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ (البقره/113) (پس خداوند روز رستاخیز در آنچه [یهودیان و مسیحیان] با هم اختلاف می‌کردند، میان آنان داوری خواهد کرد.)
لَا یكَلِّمُهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ (البقره/174) (خدا روز قیامت با ایشان [کافران] سخن نخواهد گفت.) وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ (البقره/212) (کسانی که تقواپیشه بوده‌اند در روز رستاخیز از آنان [کافران] برترند.)
وَلَا یكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلَا یزَكِّیهِمْ (آل‌عمران/77) (خدا روز قیامت با آنان [پیمان‌شکنان] سخن نمی‌گوید و به ایشان نمی‌نگرد و پاکشان نمی‌گرداند.) وَمَنْ یغْلُلْ یأْتِ بِمَا غَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ (آل‌عمران/161) (و هر کس خیانت ورزد روز قیامت با آنچه در آن خیانت کرده بیاید آن‌گاه به هر کس [پاداش] آنچه کسب کرده به تمامی داده می‌شود.) سَیطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ (آل‌عمران/180) (به زودی آنچه که [بخل‌ورزان] به آن بخل ورزیده‌اند روز قیامت طوق گردنشان می‌شود.)
انمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ (آل‌عمران/185) (همانا روز رستاخیز پاداش‌هایتان [جانداران] به طور کامل به شما داده می‌شود.)
وَلَا تُخْزِنَا یوْمَ الْقِیامَةِ (آل‌عمران/194) (ما را روز رستاخیز رسوا مگردان.)
وَیجْمَعَنَّكُمْ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ (النساء/87) (به یقین در روز رستاخیز که هیچ شکی در آن نیست، ‏شما[مؤمنان] را گرد خواهد آورد.) وَمَنْ یجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ‌ام مَنْ یكُونُ عَلَیهِمْ وَكِیلًا (النساء/109) (پس چه کسی روز رستاخیز از آنان (خیانتکاران گنهکار) در برابر خدا جانبداری خواهد کرد؟ یا چه کسی حمایتگر [و مدافع] آنان تواند بود؟) فَاللَّهُ یحْكُمُ بَینَكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ (النساء/141) (پس خداوند روز قیامت میان شما[مؤمنان و کافران] داوری می‌کند.)
وَیوْمَ الْقِیامَةِ یكُونُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا (النساء/159) (روز قیامت [عیسی نیز] بر آنان [اهل کتاب] شاهد خواهد بود.)
لِیفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ یوْمِ الْقِیامَةِ (المائده/36) (تا به وسیله آن [کافران] خود را از عذاب روز قیامت بازخرند.) لَیجْمَعَنَّكُمْ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ (الانعام/12) (یقینا شما را در روز قیامت که در آن هیچ شکی نیست گرد خواهد آورد.) قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ (الاعراف/32) ([ای پیامبر] بگو زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز ] روزی‌های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده بگو این [نعمت‌ها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند و روز قیامت [نیز] خاصّ آنان می‌باشد.) أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أن تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ اِنّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (الاعراف/172) (آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند چرا گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.) وَمَا ظَنُّ الَّذِینَ یفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ یوْمَ الْقِیامَةِ (یونس/60) (و کسانی که بر خدا دروغ می‏بندند روز رستاخیز چه گمان دارند.) ان رَبَّكَ یقْضِی بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا كَانوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ (یونس/93) (همانا پروردگار تو در روز قیامت در باره آنچه [بنی اسرائیل] بر سر آن اختلاف می‌کردند، میانشان داوری خواهد کرد.) وَأُتْبِعُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَیوْمَ الْقِیامَةِ (هود/60) (و [سرانجام] در این دنیا و روز قیامت لعنت، بدرقۀ [راه] آنان [قوم هود] گردید.) یقْدُمُ قَوْمَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (هود/98) (روز قیامت [هود] پیشاپیش قومش می‌رود و آنان را به آتش درمی‏آورد و [دوزخ] چه ورودگاه بدی برای واردان است.) وَأُتْبِعُوا فِی هَذِهِ لَعْنَةً وَیوْمَ الْقِیامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ (هود/99) (و در این دنیا و روز قیامت [قوم هود] به لعنت بدرقه شدند و چه بد عطایی نصیب آنان می‌شود.)

لِیحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً یوْمَ الْقِیامَةِ (النحل/25) (تا روز قیامت [گناه‌کاران] بار گناهان خود را تمام بردارند.) ثُمَّ یوْمَ الْقِیامَةِ یخْزِیهِمْ وَیقُولُ أَینَ شُرَكَائِی الَّذِینَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ان الخِزْی الْیوْمَ وَالسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِینَ (النحل/27) (سپس روز قیامت آنان را رسوا می‌کند و می‌گوید کجایند آن شریکان من که در بارۀ آن‌ها [با پیامبران] مخالفت می‌کردید کسانی که به آنان علم داده شده است می‌گویند در حقیقت امروز رسوایی و خواری بر کافران است.) وَلَیبَینَنَّ لَكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ مَا كُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (النحل/92) ([خطاب به فریب‌کاران] و روز قیامت در آنچه اختلاف می‌کردید قطعا برای شما توضیح خواهد داد.)
وان رَبَّكَ لَیحْكُمُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا كَانوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ (النحل/124) (و قطعا پروردگارت روز رستاخیز میان آن‌ها [یهودیان] در باره چیزی که در مورد آن اختلاف می‌کردند داوری خواهد کرد.) وَنُخْرِجُ لَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ كِتَابا یلْقَاهُ مَنْشُورًا (الاسراء/13) (و روز قیامت برای او [انسان] نامه‏ای که آن را گشاده می‌بیند، بیرون می‏آوریم.) وان مِنْ قَرْیةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَةِ أَوْ معذّبوهَا عَذَابا شَدِیدًا كَان ذَلِكَ فِی الْكِتَابِ مَسْطُورًا (الاسراء/58) (و هیچ شهری نیست مگر این‌که ما آن را [در صورت نافرمانی] پیش از روز رستاخیز به هلاکت می‌رسانیم یا آن را سخت عذاب می‌کنیم این [عقوبت] در کتاب [الهی] به قلم رفته است.) (قبل از قیامت) وَنَحْشُرُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا (الاسراء/97) (و روز قیامت آن‌ها [گمراهان] را کور و لال و کر به روی چهره‏شان درافتاده برخواهیم انگیخت جایگاهشان دوزخ است هر بار که آتش آن فرو نشیند، شراره‏ای [تازه] برایشان می‏افزاییم.) أُولَئِكَ الَّذِینَ كَفَرُوا بایاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَزْنًا (الکهف/105) ([آری] آنان[کافران] کسانیاند که آیات پروردگارشان و لقای او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت برای آن‌ها [قدر و] ارزشی نخواهیم نهاد.)
وَكُلُّهُمْ آتِیهِ یوْمَ الْقِیامَةِ فَرْدًا (مریم/95) (و روز قیامت همۀ آن‌ها تنها به سوی او خواهند آمد.)
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَانَّهُ یحْمِلُ یوْمَ الْقِیامَةِ وِزْرًا (طه/100) (هر کس از [پیروی] آن روی برتابد روز قیامت بار گناهی بر دوش می‌گیرد.)
خالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلًا (طه/101) (پیوسته در آن [حال] می‌ماند و چه بد باری روز قیامت‏خواهند داشت.)
وَنَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمَى (طه/124) (و روز رستاخیز او [معرض از ذکر الهی] را نابینا محشور می‌کنیم.) وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئًا وان كَان مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِینَ (الانبیاء/47) (و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می‏نهیم پس هیچ کس [در] چیزی ستم نمی‌بیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلی باشد آن را می‏آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم.) لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ (الحج/9) (در این دنیا برای او [گمراه کنندۀ مردم] رسوایی است و در روز رستاخیز او را عذاب آتش سوزان می‏چشانیم.)
انَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ (الحج/17) (البته خدا روز قیامت میانشان [*یهودیان، صابئین، مسیحیان، زرتشتیان و مشرکان] داوری خواهد کرد.)
اللَّهُ یحْكُمُ بَینَكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا كُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (الحج/69) (خدا روز قیامت در مورد آنچه با یکدیگر در آن اختلاف می‌کردید داوری خواهد کرد.)
ثُمَّ إنَّكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ تُبْعَثُونَ (المؤمنون/16) (آن‌گاه شما در روز رستاخیز برانگیخته خواهید شد.)
یضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَیخْلُدْ فِیهِ مُهانا (الفرقان/69) (برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می‌شود و پیوسته در آن خوار می‌ماند.)
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لَا یُنْصَرُونَ (القصص/41) (و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می‏خوانند گردانیدیم و روز رستاخیز یاری نخواهند شد.)
وَیوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ (القصص/42) (و روز قیامت [نیز] ایشان از [جمله] زشت‏رویانند.)
هُوَ یوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِینَ (القصص/61) (او [فرد دنیاپرست] روز قیامت از [جمله] احضارشدگان [در آتش] است.)

وَلَیسْأَلُنَّ یوْمَ الْقِیامَةِ عَمَّا كَانوا یفْتَرُونَ (العنکبوت/13) (و مسلّماً روز قیامت از آنچه به دروغ برمی‏بستند پرسیده خواهند شد.)
ثُمَّ یوْمَ الْقِیامَةِ یكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَیلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (العنکبوت/25) (آن‌گاه روز قیامت بعضی از شما بعضی دیگر را انکار و برخی از شما برخی دیگر را لعنت می‌کنند و جایتان در آتش است و برای شما یاورانی نخواهد بود.)
انَّ رَبَّكَ هُوَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا كَانوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ (السجده/25) (در حقیقت پروردگار تو خود روز قیامت در آنچه (بنی اسرائیل) با یکدیگر در باره آن اختلاف می‌کردند میانشان داوری خواهد کرد.)
وَیوْمَ الْقِیامَةِ یكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا ینَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِیرٍ (الفاطر/14) (و روز قیامت‏شرک شما را انکار می‌کنند و [هیچ کس] چون [خدای] آگاه تو را خبردار نمی‌کند.)
قُلْ انّ الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا انفسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْران المُبِینُ (الزمر/15) (بگو زیانکاران در حقیقت کسانیاند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رسانده‌اند؛ آری این همان خسران آشکار است.)
أَفَمَنْ یتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَقِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ (الزمر/24) (پس آیا آن کس که [به جای دست‌ها] با چهره خود گزند عذاب را روز قیامت دفع می‌کند [مانند کسی است که از عذاب ایمن است] و به ستمگران گفته می‌شود آنچه را که دستاوردتان بوده است بچشید.)
ثُمَّ إنّكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ (الزمر/31) (سپس شما روز قیامت پیش پروردگارتان مجادله خواهید کرد.)
یوْمَ الْقِیامَةِبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ یكُونُوا یحْتَسِبُونَ (الزمر/47) ([ظالمان] روز قیامتانچه تصور[ش را] نمی‌کردند از جانب خدا بر ایشان آشکار می‌گردد.) وَیوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذِینَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَلَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْمُتَكَبِّرِینَ (الزمر/60) (و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بسته‌اند رو سیاه می‌بینی آیا جای سرکشان در جهنم نیست.) وَ الْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیاتٌ بِیمِینِهِ (الزمر/67) (روز قیامت زمین یکسره در قبضۀ [قدرت] اوست و آسمان‌ها در پیچیده به دست اوست.) أَفَمَنْ یلْقَى فِی النَّارِ خَیرٌ‌ام مَنْ یأْتِی آمِنًا یوْمَ الْقِیامَةِ (فصلت/40) (آیا کسی که در آتش افکنده می‌شود بهتر است؟ ‏یا کسی که روز قیامت آسوده‏خاطر می‌آید؟) وَتَرَاهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیهَا خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ وَقَالَ الَّذِینَ آمَنُوا اِنَّ الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا انفسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ (شورا/45) (آنان[ستم‌کاران] را می‌بینی [که چون] بر [آتش] عرضه می‌شوند از [شدت] زبونی فروتن شده‌اند زیرچشمی می‌نگرند و کسانی که گرویده‌اند می‌گویند در حقیقت زیانکاران کسانیاند که روز قیامت‏خودشان و کسانشان را دچار زیان کرده‌اند.)
ان رَبَّكَ یقْضِی بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا كَانوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ (الجاثیه/17) (قطعاً پروردگارت روز قیامت میانشان [*رشگ‌بران] در باره آنچه در آن اختلاف می‌کردند داوری خواهد کرد.)
قُلِ اللَّهُ یحْییكُمْ ثُمَّ یمِیتُكُمْ ثُمَّ یجْمَعُكُمْ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ (الجاثیه/26) (بگو خدا[ست که] شما را زندگی می‏بخشد سپس می‏میراند آن‌گاه شما را به سوی روز رستاخیز که تردیدی در آن نیست، گرد می‏آورد ولی بیشتر مردم [این را] نمی‌دانند.)
ثُمَّ ینَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یوْمَ الْقِیامَةِ (المجادله/7) (آن‌گاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده‌اند آگاه خواهد گردانید.)
لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَینَكُمْ (الممتحنه/3) (روز قیامت نه خویشان شما و نه فرزندانتان هرگز به شما سود نمی‌رسانند [خدا] میانتان فیصله می‌دهد.)

م) مواقف قیامت

http://www.maaref.porsemani.ir/content

در قیامت چند موقف وجود دارد و در هر كدام از چه چیزی سوال می‌شود؟
بنا به یك تفسیر آیۀ4 سوره معارج مربوط به مواقف روز قیامت مى‌باشد. در روایتى امام صادق(ع) مى‌فرماید: محاسبه كنید نفس خودتان را قبل از اینكه محاسبه شوید. چرا كه در قیامت پنجاه موقف است و هر موقفى هزار سال شماست كه مى‌شمرید بعد حضرت این آیه را تلاوت فرمودند (بحار،7/126) به نظر مى‌رسد این مواقف و مشكلات مربوط به كافران و مؤمنانى كه به نحوى داراى مشكل هستند مى‌باشد و به جهت پرسش و پاسخ از اعمال انسان است و هر موقفى مربوط به بخشى از اعمال انسان است. دربارۀ چگونگی حسابرسی در قیامت باید دانست، خداوند «سریع الحساب»(بقره، آیۀ202) است و هیچ گونه محدودیتی از جهت حسابرسی اعمال همۀ بندگان به طور هم زمان ندارد. حتی با احاطه علمی خود نیازی به زمان حسابرسی ندارد.
اما باید دانست قیامت نیز همانند دنیا دارای نظام است البته با ویژگی‌های خاص خودش؛ لذا بنا بر آن چه در روایات آمده است مواقف پنجاه‌گانه وجود دارد و در هر ایستگاهی به نوعی از اعمال رسیدگی می‌شود و در حقیقت عالم قیامت پردۀ نمایش و ظهور اعمال و عقاید ما در دنیاست همچنان كه در دنیا ما در عرصه‌های مختلف زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی و عبادت و… رفتارهای گوناگونی داشتیم در آنجا نیز ایستگاه حق الله، حق الناس، حق نماز، حق قرآن و… از انسان بازخواست می‌كنند و در حقیقت جلوه‌ای از اجرای عدالت خداست كه به نمایش در می‌آید به هر میزان كه در این دنیا به این حقوق بیش‌تر و آسان‌تر پرداخته شده باشد. در صحنۀ قیامت، سریع‌تر آن ایستگاه‌ها طی می‌شود. بنا بر آن چه گفته شد این گونه نیست كه انسان در صف‌های طولانی بایستد تا نوبت او برسد؛ بلكه باید در صف‌های متعدد پاسخ گو باشد. برای توضیح بیشتر در این باره توجه شما به متن زیر جلب می‌كنیم.
با توجه به ماهیت موقف، به نظر می‌رسد معاد طوری نیست كه این نظام‌ها و مواقف و عوالم در طول هم قرار گرفته باشند؛ یعنی، هنگامی كه نامۀ عمل به انسان داده شد و انسان در آن نظامی كه خود ساخته است، قرار گرفت و اعمال، اوصاف، عقاید و اخلاق را با ظاهر و باطنشان یافت و بدان‌ها نایل شد، در اینجا نظام میزان، حساب و صراط هر سه با هم پیش می‌آید و این طور نیست كه در طول هم باشند بلكه نظام خاصی است [دقت شود]. در عالم حشر نظمی پیش می‌آید كه این نظم روشن كننده این حقیقت است كه مجموعه این عالم ; یعنی، عالمی كه انسان خود برای خود ساخته است آیا گرایشش به سوی خداست یا به سوی غیرخدا؛ یعنی، مجموعه آن عالم ساخته «من» كه به اصطلاح مجموعه زندگی من بوده و نسخه‌ای بوده از آنچه من اینجا داشته‌ام، وزن می‌شود.
به عبارت دیگر در عالم حشر نظامی داریم كه كل صحیفه عمل من به وزن گذاشته می‌شود كه آیا حقیقت روش و حركت من و حاصل زندگی من از لحاظ ظاهر و باطن در مجموع سنگینی به سوی ذات مقدس حق دارد یا به سوی غیر حق ؟ این نظام، همان میزان است كه روشن می‌كندكل و مجموعه صحیفه من حكایت از گرایش من به سوی خدا دارد یا به سوی غیر خدا. البته این مسأله مربوط به متوسطین است؛ یعنی، كسانی كه اعتقاد داشته‌اند ولی گناه و تعلقاتی هم داشته‌اند نه برای اولیاء و انبیاء. این نظام، یك نظام تكوینی و حقیقی است نه قراردادی و اعتباری .برای فهم دقیق ِ ماهیت نظام و موقف میزان به این دو مثال دقت كنید:
الف) ذرّۀ خاكی كه در سیر خود و حركتش از مراحلی می‌گذرد، در مرحله‌ای سنجیده می‌شود كه آیا می‌تواند وارد مرحله دیگر شده و به سیر تكاملی خود ادامه دهد یا خیر و از حركت تكاملی آن جلوگیری شده و پس زده می‌شود؟ خاكی كه از مجرای خاصی حركت می‌كندتا بشود گل در مراحلی به میزان گذاشته می‌شود كه كدام قطعه و جزئ آن صلاحیت گل شدن را دارد، آن قطعه كه صلاحیتش را داشته باشد، به حركت خود ادامه داده و می‌شود گل اما جزئهایی كه این صلاحیت را ندارند پس زده می‌شوند و از ادامه حركت تكاملی انسان باز می‌مانند. پس اینچنین نیست كه خاك از هر مجرایی كه حركت می‌كند همه مراحل را بدون میزان و سنجش پشت سربگذارد.

)جهت آشنایی بیشتر مراجعه شود به: 1- كتاب معاد شناسی علامه سید محمد حسین طهرانی، ج10، بخش اول؛ 2- معاد در نگاه عقل و دین، محمدباقر شریفی سبزواری ص306؛ 3- معاد شهید مطهری؛4- معاد شناسی، آیت الله جعفر سبحانی)

ب) خاكی كه می‌خواهد از مجرای معینی حركت كرده و به عالم انسانیت وارد شود، این طور نیست كه همه ذرات و قطعاتش به آستانه انسانیت برسند بلكه یك سلسله اجزاء در موقف‌هایی با سنجش كنار زده می‌شوند و انه‌ایی كه در مجموع صلاحیتشان با میزان برای ورود به مراحل بالاتر احراز می‌شود، به مراتب كامل‌تر ارتقاء می‌یابند. عالم و نظام میزان در عالم حشر هم یك نظامی است كه وجود انسان، عالم انسان، صحیفه انسان سنجش می‌شود و تشخیص داده می‌شود كه مجموع وجود انسان به كدام سمت می‌چربد؟ آیا به سوی خداست تا وارد موقف دیگر شود یا به سوی غیرخداست تا پس زده شده و از ادامه حركت بازماند؟ اگر روشن شد كه مجموع به سوی خداوند است، مسأله موقف حساب پیش خواهد آمد چرا كه عالم حساب برای پاكسازی ناپاكی‌ها و آلودگی‌ها و رها ساختن آدمی از تعلق‌هاست تا قابلیت و صلاحیت جوار قرب حق را پیدا نماید، پس افرادی وارد این موقف برای پالایش و پیرایش می‌شوند كه صحیفه اعمال، افعال، عقاید، اوصاف و اخلاقشان، در مجموع به سوی خداوند باشد نه غیر خدا. افرادی كه مجموع وجودشان به سوی فرار از خداست تسویه و حسابرسی ندارند. با این تحلیل روشن شد كه اولین چیزی كه پس از قرار گرفتن در صحیفه عمل پیش می‌آید، نظام میزان و موقف سنجش است . با توجه به ماهیت و حقیقت نظام میزان كه تكلیف انسان را در ادامه حركت تكامل یا باز ماندن و فرو رفتن در دوری از خدا مشخص می‌كند، این موقف، از مواقف خطرناك بوده و وحشت غیرقابل توصیفی پیش می‌آورد. علاوه بر آن كه روشن شد كه اگر مجموع عالم و صحیفه من سنجش شود قهرا ذره‌ای از اعمال، افكار، عقاید، اوصاف، روش‌ها، خصلت‌ها و اخلاق در این سنجش مؤثر و تعیین كننده است، یك كلمه، یك قدم، یك فكر، یك تمایل، یك خطور و… در سیر تكاملی یا قهقرایی آدمی نقش دارد. به همین جهت است كه در آیات میزان گفته می‌شود كه كوچكترین ذره در سنگینی مجموع صحیفه عمل به سوی حق و یا غیرحق تأثیر دارد. این مسأله ناظر به كمیت عمل نیست بلكه به كیفیت عمل توجه دارد.
با نگاه به آیات سورۀ اعراف (آیه 64 به بعد) این مطلب روشن می‌شود كه بین بهشت و جهنم، موقفی به نام اعراف وجود دارد كه بر بالای این مكان، مردانی وجود دارند كه بهشتیان و جهنمیان را از علائم چهره می‌شناسند.در روایات متعددی وارد شده كه اینان اهل البیت علیهم السلام هستند. (تفسیر عیاشی، ج2، ص17/اصول كافی، ج1، ص426/تفسیر صافی، ج1، ص578 . تفسیر علی بن ابراهیم ذیل آیۀ اعراف
شیخ مفید تصریح نموده است كه منظور از اعراف جایی است كه نه جزء بهشت است و نه جزء جهنم. (تفسیر عیاشی، ج2، ص 18/ بحارالانوار،ج8، ص337) (تفسیر قمی، ص624) علامه تهرانی دلالت مجموع روایات متعدد از اعراف را اینطور توضیح می‌دهد:(اعراف مكانی و حاجبی است بین بهشت و جهنم كه دارای درجات بالا و پایین است؛ و درجات بالای آن ائمه علیهم السلام وقوف دارند، و در دامنه و درجات پائین شیعیان و افرادی از بزهكاران كه هنوز حساب آن‌ها یكسره نشده و حكم آن‌ها صادر نشده است.
هر بزرگی با امت تكلیف معین نشدۀ خود، بر روی اعراف است. البته مقام بالای اعراف، مقامی است بسیار رفیع و بسیار منیع، كه دست كسی بدان نرسد، و شاه‌پربال بلند پرواز هیچ طائری قصد عبور از آن را نكند، زیرا آن مقام اختصاص به كسانی دارد كه هم بر بهشت و هم بر دوزخ حاكمند، و هم بر بهشتیان و هم بر جهنمیان مسیطر و مسلط هستند.
آنان در چنین افق مبین و مقام ارجمندی وقوف دارند، همه را با علائم و نشانه‌ها می‌شناسند، و درجه و مقام هر یك از بهشتی‌ها را در مراتب هشتگانه آن معین می‌كنند، و دركات و مراتب هفتگانه دوزخ را می‌دانند و دوزخیان را در آن محل‌ها توزیع می‌نمایند. (معاد شناسی ج10ص63) تذكر چند نكته:
1- از آنجا كه حقیقت و ماهیت قیامت بر عقول ما مخفی است فهم حقیقی آنچه در لسان آیات و روایات آمده است ممكن نیست. و لذا بسیاری از حوادث و حقایق مربوط به عالم بعد از مرگ در قالب تعبیرات كنایی و تشبیه آمده است. معلوم می‌شود آن ائمه ان حقایق را در قالب مثال و تنظیر به مخاطبین خود تفهیم نموده اند.
2- علامه طباطبائی در تفسیر المیزان چند قول در مورد اعراف نقل نموده است و قول گروهی از مفسرین كه قائل به حضور عده‌ای كه كفه حسنات و سیئات آن‌ها مساوی است را موافق آیات و روایات می‌داند. (المیزان جد8 ص 126)3
3- بعید نیست منظور از این دسته، همه كسانی باشد كه اعمال آن‌ها برای ورود به بهشت یا جهنم كافی نیستند مثل اولاد نابالغ كفار و كسانی كه نه ثواب كرده‌اند و نه گناه و كسانی كه حجت كافی برای آن‌ها نرسیده است. ( مراجعه شود به كتاب بعد از مرگ بر ما چه می‌گذرد ـ عباس عباس زاده.(
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی پرسمان: www.porseman.com.
)منبع: مواقف حشر، استاد محمد شجاعی، كانون اندیشه جوان، تهران، چاپ اول 1380.)