پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

مطلبی در جواب مقالۀ “اولین زنی که در ایران بی حجاب شد”

نگارش:سردبیر(29.03.93) (19.06.2014)

مجدداً بر اساس روند همیشگی بهائی ستیزان در نشریۀ اینترنتی «آفتاب نیوز» در تاریخ ١۲ خرداد ماه ١٣٩٣ اقدام به انتشار مقاله ای کرده اند که عنوان آن در ابتدای این نوشتار آمده است. طبق روش معمول و شناخته شده این نفوس مقاله هایشان را مملو از مطالبی غیر واقع، گمراه کننده، سرشار از تهمت و افترا نمودند که به بعضی از این نکات سعی شده برای آگاهی حقیقت جویان و دوستدار آن مطالبی نگاشته شود.

امروزه بهائی ستیزانی که در ایران زندگی می کنند زمینه ای بسیار آماده و مهیّا دارند که به هر شخصی و نفسی که مایلند و تا آنجا که می توانند تهمت بزنند لذا مطالب درج شدۀ مقالۀ مزبور که اصل آن در جمهوریت چاپ گردیده و اثری از نام نویسنده ای را ندارد نیز ازهمین مقوله است که از این موقعیت بلبشوی نهایت استفاده را نموده و به تهمت زدن در حق یکی از عفیف ترین زنان جامعۀ ایران که لسان عظمت وی را طاهره نامیده، پرداخته اند. برای نظریات دانشمندان و متفکرین بی طرف بهتر است که به مقالۀ “قرة العین و حجاب» نوشتۀ فاطمه زمردیان در روز آنلاین به تاریخ اوّل خرداد ١٣٩٣ مراجعه گردد. (١) امّا جواب کوتاه به مطالب ذکر شده بصورت زیر آمده:

مطلب اوّل: در مقاله ذکر شده “این اقدام قرة العین باعث پیدایش شکاف در بین طرفداران باب شد”. جواب: درحقیقت هیچ شکافی در بین طرفداران حضرت باب ایجاد نشد. تعدادی معدودی از نفوس حاضر در مجمع بدشت بعد از این واقعه از دیانت بابی برگشتند و هیچ سندی دردست نیست که شکافی در میان پیروان ایشان بوجود آمد.

کنت دوگبینو می‌نویسد:

“… اصحاب که ٨٢ تن بودند چند روز قبل میان باغ تخت آراستند و آن را با قالیچه‌های رنگارنگ مزیّن نمودند. در این هنگام طاهره با لباسی فاخر وارد باغ شد و بی‌حجاب بالای تخت رفت و چهار زانو نشست تا سخنرانی کند که همهمه بین حاضران افتاد. چند تن بلند شده رفتند، عده‌ای اعتراض کنان سر به زیر عباده بردند تا چشمانشان با دیدن روی و موی طاهره که او را مقدس می‌دانستند به گناه آلوده نشود و یک تن به نام خالق از شدت تاثر گلوی خود را برید.” (۲) آثاری دیگری در دست است که اصلاً در باره شکاف بین طرفدارن سخنی نمیگوید.

مطلب دوّم: قره العین زنی بود که او را تا قبل از گرایش به سید علی محمد باب، به عالمه و فاضله و شاعره بودن می ستودند.

جواب: یکی از سخیف تری بیانات را در این نکته می توان مشاهده نمود. این جمله بطور ضمنی می گوید که تا قبل از گرایش به حضرت سیّد علی محمّد باب به عالمه و فاضله و شاعره بودن می ستودند، یعنی اینکه ایشان را بعد از ایمان به حضرت باب به عنوان شاعره و عالمه و فاضله نمی ستودند. جای سؤال است که آیا فردی که عالمه، شاعره و فاضله است به خاطر گرایش مذهبی او این علم و فضل از وی گرفته می شود و دیگر قابل ستایش نخواهد بود؟ آگر این چنین است چرا بسیاری از اشعار جناب طاهره در ایّام اخیر مورد استناد شعرا و نویسندگان قرار گرفته است و اگر ایشان را به خاطر قریحۀ سرشار و علم و فضلش مورد احترام قرار نمی داند چطور است که از افاضات ایشان استفاده نموده اند. این فقط تعصّب و کوته بینی است که حقیقت را دگرگون جلوه می دهند برای کسب استفاده شخصی.

مطلب سوم: زرّین تاج زنى در نهایت زیبایى، ولی در عین حال شهرت طلب و هوسباز بود.

جواب: آیا تهمتی از این بالاتر به یک نفس می توان زد؟! به چه سندی ایشان را هوسباز و شهرت طلب می نامید؟ چه عملی از ایشان سر زده که به این نام تهمت می زنید؟ در هیچ تاریخی ذکری بجز طهارت و صداقت از این بانوی زمان به جای نمانده.

مطلب چهارم: او نزد پدرش ملا صالح و عمویش ملا محمّد تقى مجتهد (که بعدها بابیان او را کشتند) مشغول تحصیل گردید.

جواب: کلمۀ بابیان را هنگامی می توان در نوشته جات استفاده کرد که همگی آن گروه مقصّر بودند. گرچه مجدداً هیچ سندی در دست نیست که ملا محمّد تقی به دست بابیان کشته شده اند ولی بالفرض اگر یک و یا دو نفر بابی اقدام به این عمل شینع کرده اند آیا باید اعمالشان را به حساب تمام بابیان گذاشت؟ اگر امروز یک فرد مسلمان باعت قتل فردی شود می توان گفت که مسلمانان آن قتل را انجام دادند؟ فاَنصِفُوا یا اولِی الانصاف. اگر هر فردی خطا کار است این خطای او چه ربطی به ایمان و اعتقادات وی دارد؟ چرا خطای افراد به طرز تفکر او مربوط می شود؟ چرا می گویید بابی قاتل، یهودی دزد و یا ارمنی جاسوس؟ آیا این همه نفوسی مسلمان که خطا کارند به همین عناوین خطاب شده اند؟ آیا شنیده اید که گفته شود دزد مسلمان؟ مربوط نمودن ایمان هر فرد به خطای وی چه معنائی می تواند داشته باشد؟ هر نفس خطاکار باید مجازات شود چه بابی، چه مسلمان و یا زردشتی. این طرز رفتار دقیقاً رفتار هیتلری است که زمینه را برای ستیزگری در حدّی وسیع برای آینده مهیّا می سازد.

مطلب پنجم: در آنجا با شاگردان سیّد کاظم رشتى تماس داشت؛ یک عده از افراد هوسباز دورش را گرفتند.

جواب: تهمت و یا شاید افترائی دیگر. چرا هیچ سندی و یا مرجعی تاریخی هچ ذکری از این نفوس هوسباز نکرده اند و نویسنده این مقاله بر اساس تخیّلات و توهّمات خود که خواسته باشد رنگ و آبی به مقاله خود دهد به این توهین و تهمت متوسّل شده. این گونه مطالب امروز احتیاج به سند دارد. نویسنده هر مطلب زمانی اعتبار کسب خواهد کرد که بتواند آنچه را که ادّعا می نماید با پشتیبانی سند ثابت نماید.

مطلب ششم: سپس توسط ملا حسین بشرویه اى، به حضور میرزا على محمّد باب راه یافت.

جواب: این هم یکی دیگر از تهمت های نوظهور امروزی است. جناب طاهره که توسط حضرت باب جزء ١٨ مؤمن اوّلیه- حروف حی- قرار گرفتند، به هیچ وجه به حضور حضرت باب نرسید. در هیچ تاریخی، چه بابی، چه بهائی و چه غیره نیامده است که جناب طاهره از طریق ملاحسین بشرویه ای به حضور حضرت باب مشرف گردیده. (٣)

مطلب هفتم: کار او به جایى رسید که گاهى به نام خود، مردم را دعوت مى کرد، و گاهى به نام سیّد على محمّد باب.

جواب: تهمتی دیگر. بدون هیچ سندی چگونه می توان به صحّت گفتار این نویسنده اعتماد داشت. جناب طاهره در تمام ایّام حیاتش هیچوقت کلامی بیان نکرده اند که به نفس خویش اشاره داشته باشد. (۴)

مطلب هشتم: او نخستین زنی است که در تاریخ معاصر ایران، بر اساس دستورالعمل یک مکتب استعماری پوشش را از روی و تن برگرفت و در اجتماع مسۆولان ظاهر شد.

جواب: کدام مکتب استعماری است که به وی دستورالعمل کشف حجاب را داد. مجدداً هیچ کلامی را نمی توان از این نویسنده قبول کرد زیرا به هیچ وجه سندی ارائه نداده است. آیا کلام نویسنده ای که به بررسی امری تاریخی می پردازد می توان وقعی نهاد اگر هیچ سندی ارائه ننموده باشد؟ هاتوا بِها یا مَلاءَ الکاذبین.

مطلب نهم: تاریخ گواهی می دهد که جذب قرة العین به باب نه از جهت فکری، بلکه به علت شهوت پرستی او بود. وی نمی توانست به یک شوهر اکتفا کند.

جواب: تهمتی دیگر، کدام تاریخ گواهی داده است که نویسنده نه تنها جرأت ذکر آن را ندارد بلکه جرأت ذکر نام خویش را هم ندارد. اگر جذبۀ قرة العین جذبۀ شهوانی بود چرا جواب ردّ به شاه زمان یعنی ناصرالدین شاه داد؟ ناصرالدین شاه پیشنهاد ازدواج و وعدۀ سوگلی حرم خویش به وی داد. اگر شخصی چنین است که نویسنده می گوید آیا برایش این بهترین موقعیت نبود که آنچه که شاه مقتدر دوران ارائه داده بود بپذیرد. طاهره نه تنها این پیشنهاد شاه را قبول نکرد بلکه به دستور وی کشته شده. طاهره می دانست که دو راه بیشتر ندارد: شهادت و یا به حجله ناصرالدین شاه رفتن. حال تاریخ شهادت می دهد که مطلب هوی و هوس نبوده بلکه چیزی عظیم تر در سر داشته که حاضر شده عزیزترین گوهری را که داشته یعنی جان شیرین را قربان نماید.

مطلب دهم: تصمیم گرفت که یکباره خود را از قید و بند دین و مذهب آزاد سازد و با حزبی که به هیچ نظم و قاعده ای مقیّد نیست همراه شود. بابیان تنها حزبی بودند که دارای مرام اشتراک جنسی بودند.

جواب: این هم به دنبال بقیۀ تهمت ها. لطفاً مقایسه کنید در باره مرام اشتراکی جنسی که همواره شما از آن به عنوان حربه ای استفاده نموده اید. چرا امروزه که دیانت بابی تحت عنوان دیانت بهائی که در تمام سطح کره زمین مستقر شده یک شاهد بر این امر با سند نمی آورید. اگر تا حال پیدا کرده بودید هزاران بار چون پیراهن عثمان به رخ بهائیان می کشیدید. هوس بازی و اشتراک مرام جنسی را آیا می توان به گروهی از نفوس مرتبط دانست که بعد از ١٦٥ سال استقرار هنوز یک شاهد آن پیدا نشده؟ این تهمت ها در حالی است که دشمنان اسلام همان را عیناً به مسلمانان نسبت می دهند که در آن می توان بطور رسمی چهار همسر گرفت و تعداد بیشماری صیغه حتی برای یک ساعت؛ حتی آن همسران را هم بعد از طلاق می توان به یک محلّل داد و بعد مجدداً به همسری گرفت. اگر بخواهیم اَستغفِرُالله با طرز تفکر و توهّمات و زبان و معیارهای خود بهائی ستیزان بی انصاف قضاوت کنیم، خود شما نویسندۀ مقالۀ سراسر توهین آمیز به جناب طاهره، اگر این دو را با هم مقایسه کنید، بفرمایید کدام گروه مرام اشتراک جنسی را عملاً به اجرا می گذارند؟

مطلب یازدهم: به دست عزیزخان، سردار سپاه ناصر الدین شاه در باغ ایلخانی اعدام شد. وی را مخنوق کردند نه اعدام.

جواب: برای نحوه صحیح شهادت جناب طاهره مراجعه کنید به مقالۀ سابق الذکر خانم فاطمه زمردیان و کتاب تذکرة الوفا از حضرت عبدالبهاء، صفحۀ ٣١٠.

مطلب دوازدهم: پس از مرگ او، اندیشه بی حجابی زنان یکی از برنامه های استعماری برای فرهنگ زدایی از ملل مسلمان شد.

جواب: کجاست آن سندی که پشت این ادعا باشد؟ چرا هیچ اقدام مستندی دیگر به ظهور نرسیده که استعمار برای فرهنگ زدائی ملل مسلمان برنامه ریخته باشد. آیا در بسیاری از کشورهای اسلامی که حجاب اجباری نیست مسلمانی و مسلمانان از بین رفته است؟ آیا فرهنگ اسلامی خود را از دست داده اند؟

مهرداد

۲٨/٣/١٣٩٣


یادداشت ها:

١-http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2014/may/22/arti…
۲- همان منبع.
٣- مراجعه کنید به کتاب تذکرة الوفا به قلم حضرت عبدالبهاء، ص ۲٩٥.
۴- تذکرة الوفا ( حضرت عبدالبها) صفحه ۲٩٦تا صفحه ٣٠٣.