وعده ها را چه کسی تفسیر می کند؟
در جمیع کتابهای آسمانی، اخبار و بشاراتی راجع به روز آخر و ظهور جدید ذکر شده که پوشیده و پنهان است و تا رمز آن گشوده نگردد، معنی و مفهوم آن آشکار نخواهد شد.
در کتاب مقدس در آخر رؤیای دانیال آمده:
« اما تو ای دانیال، کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن، بسیاری به سرعت تردد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید …. و من شنیدم اما درک نکردم. پس گفتم ای آقایم، آخر این امور چه خواهد بود؟ او جواب داد که ای دانیال برو. زیرا این کلام تا زمان آخر مخفی و مختوم شده است.»
در سرتاسر کتاب مقدس و نیز در آیات بسیاری از قرآن کریم به اشارات رمزآلودی برمی خوریم که تا تفسیر نشود، به معنی حقیقی آن پی نمی بریم، خداوند در قرآن در مورد این آیات می فرمایند که تفسیر و تاویل این آیات را کسی نمی داند جز خداوند و کسانی که در علم راسخ هستند. بدیهی است که مظاهر مقدسه الهی و کسانی که قلبشان به دریای علم خداوند متصل است، راسخ در علم هستند. پس فقط مظاهر الهی می توانند معنی حقیقی آیات خداوند را برای بندگان بیان کنند
وقتی به تاریخ ادیان نظر می کنیم، به این نکته دقیق پی می بریم که بسیاری از علمای دینی که به اشتباه تصور می شود راسخ در علم هستند با رفتار و گفتار و پندار خویش ثابت نمودند که هرگز از حقیقت آگاه نبوده اند. داستان بسیاری از این ناداتان معروف به علم در قرآن و کتابهای آسمانی قبل آمده است. ختان و قیافا دو تن از علمای بزرگ یهود بودند که فتوا بر قتل حضرت مسیح دادند. در این ظهور نیز پیشوایان معروف و نامی در دیانت اسلام، فتوا به کفر و قتل مظهر ظهور الهی دادند. از این رو ما باید درباره تفسیرهای پیشوایان هر دین، راجع به وعده ها و نبوات ذکر شده در کتاب آسمانی آن دین، با احتیاط برخورد کنیم و این تفاسیر را بدون فکر تصديق ننمائیم.
شرط عقل و انصاف این است که اگر کسی ظاهر شد و ادعا کرد که وعده انبياء و مظاهر الهی از قبل، درباره او واقع شده، با فکری آزاد و بدون تعصب ادعای او را بررسی کنیم. اگر او دروغگو باشد، خدعه و فریب او به زودی آشکار خواهد شد و هیچ ضرری متوجه ما نخواهد شد. اما وای بر ما اگر او راستگو باشد و ما به خیال خود منتظر کسی باشیم که در وهم و گمان خود تصور نموده ایم و او را از در برانیم.
تاریخ زندگانی و بیانات حضرت بهاءالله گواهی میدهد که آن حضرت همان موعودی هستند که همه ادیان و کتاب های مقدس آنان، وعده به ظهور او داده اند. تنها مظهر ظهور الهی می تواند از راز پنهان تمام وعده های الهی در کتاب های آسمانی پرده بردارد و معنی حقیقی آن را بیان کند.
پروردگار آمد
مَجیء رب یا آمدن پروردگار در روز آخر، از وعده های الهی است که همه انبيا منتظر آن بوده اند و بهترین و باشکوه ترین نغمات خود را بخاطر آن سروده اند. آیا مقصود از مجئ رب چیست؟ شبیه این عبارت را در قرآن می بینیم؛ دیدار خداوند که به لقاءالله تعبیر شده در آیات فراوانی به بندگان خالص وعده داده شده است.
از طرفی خداوند همیشه با بندگان خود بوده و هست، چنان که می فرماید: “من از رگ گردن به شما نزدیک تر هستم” و از طرفی ذات غیبی است که هرگز قابل شناسایی نیست. چگونه می شود که چنین خداوندی را دید یا به حضورش رسید؟
حضرت بهاءالله به ما می آموزند که مظاهر خداوند که ظاهرا به هیکل بشری در زمان معینی به اراده خداوند، بین مردم پدیدار می شوند، آینه صافی و تمام نمای خداوند هستند که دیدار و ایمان به ایشان، لقای خداوند محسوب می شود.
همینطور مجئ رب یا آمدن پروردگار اشاره به ظهور مظهر جدید خداوند در يوم آخر است. یعنی ظهور حضرت بهاءالله در عصر جدید.
وعده های الهی درباره حضرت مسیح
در فصل اول کتاب خواندیم که یهودیان چون معانی حقیقی بشارات درباره ظهور مسیح را درک ننمودند، از آن حضرت اعراض نمودند و او را به صلیب زدند، حضرت عبدالبهاء می فرمایند:
“هنوز یهود منتظر ماشیه اند و شب و روز اَلعَجَل اَلعَجَل می گویند وقتی که مسیح آمد حکم به قتلش دادند و او را شهید نمودند و گفتند این مسیح، شخص موعود منتظَر نیست؛ زیرا وقتی که مسیح ظاهر شود علامات و معجزات بر حقیقتش شهادت دهند، مسیح باید از مدينه نامعلومی پدید آید و بر عرش داوود جالس گردد و با شمشیری از فولاد و عصای آهنین حکمرانی کند. او شریعت های قبل را تکمیل می کند و بر شرق و غرب سلطنت خواهد نمود. قوم یهود را عزیز کند و در زمان او، صلح و آسایش باید به درجه ای برسد که بین حیوان و انسان دشمنی نماند، گرگ و میش از یک چشمه بنوشند و همه بندگان خدا آسوده شوند … این افکار و خیالات قوم یهود بود. آنها معانی حقیقی کتاب مقدس را نمی فهمیدند و فقط الفاظ را از حفظ نموده بودند، غافل از این که همه وعده ها و بشارات تحقق یافته بود، اما آنها نمی فهیمدند.
اگرچه مسيح ظاهرا از شهر ناصره آمد اما او از آسمان آمد. از بطن مریم زاده شد، اما روحش در آسمان بود. شمشیرش لسانش بود و با آن شمشیر بین ابرار و اشرار و حق و باطل و نور و ظلمت، جدایی افکند. كلمه او تیغ برّان بود و تختی که بر آن تکیه زد، تخت سلطنت ابدی بود که تا ابد آن سلطنت مسیح، برقرار خواهد بود. آسمانی بود نه زمینی، هرچه زمینی است، فانی می شود. اما آنچه آسمانی است تا ابد باقی است. هرگز از بین نمی رود. حضرت مسیح شریعت موسی را تفسیر نمود و تکمیل کرد. هر شریعت جدید، شریعت سابق را تکمیل می نماید. حضرت مسیح هم شریعت های قبل را تکمیل فرمود. او با کلمه اش بر شرق و غرب غلبه نمود. امروز در تمام کره زمین کلمه او منتشر شده است و افراد بیشماری او را اطاعت می نمایند، او یهود را عزیز نمود یعنی کسانی که از قوم یهود بودند و حقیر و ذلیل بودند، با انتساب به او، بزرگواری و عزت ابدیه یافتند.
معنی آن حیواناتی که از یک چشمه می نوشند، ملتها و اقوامی بود که با هم دشمن بودند اما در سایه تعالیم آن حضرت به محبت و مهربانی، از چشمه ابدی مسیح نوشیدند.”
جالب اینجاست که هم مسیحیان و هم مسلمانان، معانی کلمات کتاب مقدس را که به صورت رمز درباره ظهور حضرت مسیح بیان شده، می پذیرند و آن را تصدیق می کنند، اما درباره بازگشت مسیح در روز آخر، همان روش یهودیان را پیش می گیرند و منتظرند وقایع خارق العاده و غیر طبیعی به صورت معجزه آسا در عالم پدیدار شود و تمام وعده ها به ظاهرِ ظاهر تحقق یابد.
بشارات درباره حضرت باب و حضرت بهاءالله
بهائیان معتقدند که اخبار و بشارات و وعده های فراوانی که مربوط به «روز آخر» و «آمدن پروردگار» و «پدر ابدی» در کتاب مقدس و بشاراتی که در کتاب های آسمانی دیگر نیز آمده، مربوط به این ظهور جدید است و تماما به واقعیت پیوسته است. در کتاب «دزد در شب» نوشته ویلیام سیرز، آیات فراوانی از کتاب مقدس نقل شده و با زمان ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله منطبق گردیده است. نام «دزد در شب» بر اساس این آیات انجیل انتخاب شده که فرمود: «اما این را بدانید که اگر صاحبخانه می دانست که دزد در چه ساعت می آید، بیدار می ماند … پس شما نیز مستعد باشید زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید و با این آیات «هرگاه بیدار نباشی، مانند دزد بر تو خواهم آمد» ، «لكن روز خداوند چون درد خواهد آمد»
در تمام ظهورات الهی، کسانی که در خواب بودند، از آمدن او آگاه نشدند و تنها اندکی از آنان که دارای درک روحانی بوده و آمادگی پذیرش كلمه الهی را داشته و دارند، از ظهور جديد آگاه شدند.
کتاب مقدس، ما را به این نکته آگاه می سازد که کسانی که گوش دارند، ندای الهی را خواهند شنید و کسانی که چشم برای دیدن دارند، خواهند شناخت. نویسنده طی هفت سال تحقیق، بسیاری از وعده هایی که به صورت سال و ماه و روز در کتاب مقدس آمده با تاریخ ظهور حضرت باب تطبیق می کند و در کنار آن از آیات قرآن و روایات اسلامی نیز مدد می جوید. او حتی محل ظهور موعود همه ادیان را ایران می یابد و یکایک آیاتی که شاهد این گفتار است، نقل می کند.
زیبایی کرمل و شارون … جلال يهوه و زیبایی خدای ما را مشاهده خواهند نمود»
همچنان که برق از مشرق ساطع شده، … ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد»
«و اینک جلال خدای اسرائیل از طرف مشرق آمد»
و خداوند می گوید من کرسی خود را در عیلام (ایران) برپا خواهم نمود»
او در روایات اسلامی به سال «غرس» که به حروف ابجد برابر ۱۲۶۰ است بر می خورد. سالی که در کتاب مقدس به درمانی و دو زمان و نصف زمان» یاد شده (یکسال و دو سال و نصف سال برابر سه سال و نیم برابر ۴۲ ماه سی روزه برابر ۱۲۶۰ روز که در کتاب مقدس هر روز یکسال حساب شده است)
«و شهر مقدس (اورشلیم) را چهل دو ماه پایمال خواهند نمود»
« به دو شاهد خود خواهم داد که پلاس دربر کرده ۱۲۶۰ روز نبوت نمایند»
حساب روز در قرآن نیز آمده، اما این روز را هزار سال فرموده است. در سوره سجده می فرماید خداوند امرش را از آسمان به زمین تدبیر می کند پس باز می گردد به سوی او در روزی که مقدار آن هزار سال است، از آنچه می شمارید.
بهائیان معتقدند که ظهور پیامبر اسلام تدبیر امر خداوند بود از آسمان به سوی زمین و این وحی و الهام الهی که بر پیامبر و امامان که از دریای فضل و بخشش آن حضرت نصیب برگرفته بودند تا سال ۲۶۰ هجری که امام یازدهم در گذشت، ادامه داشت. با صعود امام حسن عسکری، امر به سوی خداوند بازگشت در روزی که هزار سال است. بعد از هزار سال در سال ۱۲۶۰ یعنی بعد از یک زمان و در زمان و نصف زمان که در کتاب دانیال نبی ذکر شده بود، حضرت باب اظهار امر فرمود و روز جدید خداوند آغاز شد
ویلیام سیرز در تحقیقات خود به روایات دیگری نیز برخورد از جمله آن که «و چند وزیر ایرانی خواهد داشت» و در سال ۶۰ امر خداوند و نام او بلند خواهد شد.
در کتاب «دزد در شب» صدها آیه نقل گردیده که با تاریخ این ظهور و مکان زندگی مظهر ظهور جديد الهی و تعالیم و آموزه های آن حضرت منطبق است.
روز خدا
خورشید حقیقت در هر دوری که طلوع می نمود روز خداوند در آن دور بود. هریک از مظاهر الهی روزی مخصوص خود داشته اند. در آن روز، متناسب با درک و استعداد مردم زمان، تعالیم و آموزه ها الهی به وسیله مظهر امر در اختیار آنان قرار می گرفت. آن تعالیم مردم را رشد و نمو روحانی می بخشید و ترقی میداد. وقتی اثرات تعليم الهی به نهایت خود می رسید، تاریکی بر افکار بیشتر مردم غلبه می کرد و ظلمت حاکم میشد. بعد از گذشت دوره دین، آفتاب حقیقت دوباره از افقی دیگر و با نام دیگر برای روز دیگر طلوع می نمود. مردمی که بر اثر تربیت مظهر امر قبل به درجه ای از ترقی روحانی رسیده بودند که می توانستند ظهور جدید را بشناسند، او را می شناختند و به او ایمان می آوردند. «روز آخر» یا آخرالزمان، روزی است که شب از پی ندارد. آفتابش هرگز غروب نکند و همیشه ارواح مردمان در این عالم و عالم های دیگر را نورانی نماید.
حضرت بهاءالله طلوع آن خورشید جاویدند که وحدت اساس ادیان را به ما می آموزند. خورشید حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت زرتشت و حضرت محمد و حضرت باب و حضرت بهاءالله یک خورشید بیشتر نیست. حقیقت آنها یکی است
اگرچه تعالیم آنها در زمان های مختلف و به شکل های مختلف بیان شده، از یک منبع بوده است.
بهر آن کودک، پدر تی تی کند
گرچه علمش، هندسه گیتی کند
آنچه امروز از حقیقت الهیه برای انسان بیان شده است با هزار سال قبل البته متفاوت است. این تفاوت در استعداد و درک بشر است نه در تعالیم و بیانات الهيه. همان گونه که تعالیمی که هزار یا دو هزار سال قبل بیان شده برای بشر امروز کافی نیست، تعالیم امروز نیز برای بشر آن زمان قابل فهم نبوده است.
کودکی که در کلاس دوم یا سوم است مطالبی را می آموزد که پایه و اساس آموزش او در دانشگاه است. هرگز یک دانشجو انتظار ندارد مطالب دوره دبستان را در دانشگاه فرا بگیرد، همان طور که طفل دبستانی قادر نیست مفاهيم عالی دانشگاهی را درک کند.
روز جزا
در بیانات حضرت مسیح به مثال های فراوانی درباره يوم جزاء برمی خوریم. از جمله می فرماید:
« پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خویش … و در آن وقت هر کسی را موافق اعمالش جزا خواهد داد» و آن روز را به موسم حصاد تشبیه نموده که کرکاسها را در آتش میسوزانند و گندم را در انبارها ذخیره می کنند، می فرماید:
«همانطور در عاقبت این عالم خواهد شد که پسر انسان ملائکه خود را فرستاده همه لغزش دهندگان و بدکاران را جمع خواهند کرد و ایشان را به تنور آتش خواهند انداخت جائی که گریه و فشار دندان بود آنگاه عادلان در ملکوت پدر خود مثل آفتاب درخشان خواهند شد.»
عبارت «عاقبت عالم» که در این قبیل موارد در متون معتبر کتاب مقدس ذکر شده، بسیاری را بر آن داشته که تصور کنند که چون روز جزا رسد، کره خاک ناگهان منهدم خواهد شد. ولی این تصور بدون شک اشتباه است و ترجمه صحیح این عبارت ظاهرا باید «انقضاء یا پایان دور» باشد. زیرا حضرت مسیح تعلیم می دهد که ملکوت پدر بر روی زمین استقرار خواهد یافت، چنان که در آسمان است. می فرماید: دعا کنیم «ملکوت تو بیاید و اراده تو چنان که در آسمان است بر روی زمین نیز کرده شود.»
در مثال تاکستان، وقتی مالک تاکستان (پدر) می آید تا دهقانان شرير را هلاک کند، تاکستان (عالم) را خراب نمی کند، بلکه آن را به دهقانان دیگر می سپارد تا در موسم خود میوه ها را به او بدهند. لهذا معلوم است که زمین نباید متلاشی گردد، بلکه باید آباد و احیا شود. حضرت مسیح در جای دیگر در باره آن روز می فرماید “در معاد، وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال نشیند” و پطرس قدیس از آن به عنوان «اوقات استراحت» و «زمان معاد همه چیز که خداوند از ابتدای عالم به زبان جمیع انبیای مقدس خود از آن اِخبار نمود.» یاد کرده است. این روز جزا که حضرت مسیح از آن سخن گفته، همان آمدن «رب الجنود» پدر آسمانی است که اشعيا و سایر انبیای عهد عتیق از آن خبر داده اند و آن، زمان مجازات مهیب شریران است و در عین حال زمانی است که عدالت مستقر شده و حق و حقیقت در روی زمین چنان که در آسمان است، حکمفرما خواهد بود
تعالیم بهایی به ما می آموزد که ظهور هریک از مظاهر الهیه، روز جزا است. ولی ظهور مظهر كلی الهی، یعنی حضرت بهاءالله روز جزای عظیم برای این دوره از تاریخ جهان است که ما در آن زندگی می کنیم. صدای صافور که حضرت مسیح و حضرت محمد و بسیاری از پیغمبران دیگر از آن صحبت می کنند، همانا ندای مظهر ظهور الهی است به اهل آسمان و زمین، چه آنان که در قالب عنصری بوده و چه نفوسی که آن را ترک گفته باشند
قیامت
مؤمنین هر دینی معتقدند که در روز قیامت مردگان از قبر برمی خیزند تا به مجازات اعمال بد و پاداش رفتار نیک خود برسند.
حضرت بهاءالله به ما می آموزند که مقصود از مرگ و زندگی و برخاستن از قبر در روز قیامت، مرگ و زندگی ایمانی است. بیشتر مردم چون این معنی را نفهمیدند، در هر ظهوری اعتراض نمودند و شمس حقیقت را نشناختند، حضرت مسیح می فرماید که باید دوباره متولد گردید و همچنین می فرماید کسی که از آب زندگانی و روح قدسی مسیحایی زنده نشد، قابل ورود و دخول در ملکوت ربانی نیست. زیرا هرچه از جسد ظاهر شد و تولد یافت، اوست جسد و هرکه از روح (که نفس عیسوی باشد) زنده شد، اوست روح.
یعنی هر بنده ای که از روح و نفس مظاهر الهی در هر ظهوری متولد و زنده شد، بر او حکم زندگانی و برانگیخته شدن و ورود به بهشت محبت الهیه می شود و هر کس از کلمه مظهر ظهور زنده نشده، بر او حکم مرگ و غفلت و ورود به آتش کفر و غضب خداوند می شود.
مقصود حقیقی از زندگانی، زندگی قلب است نه جسد. زیرا که در زندگی جسمانی همه مردم و حیوانات شریکند، اما زندگانی روحانی مخصوص کسانی است که دارای فؤاد و قلب ميرند. آنان از دریای ایمان می نوشتند و از ثمره ایقان نصیب می برند.
«این حیات را موت از عقب نباشد و این بنا را فنا از پی نیاید»
به موجب تعالیم بهایی قیامت با جسم ظاهری و جسد عنصری، کاری ندارد. وقتی ارتباط جسد با روح قطع شد، جسم رو به تحلیل می رود و در مدت کوتاهی متلاشی می شود. ذرات آن به خاک برمی گردد و هرگز در همان هیکل جمع و تركيب نخواهد شد. اما در قیامت که مظهر ظهور جديد الهی ظاهر می شود، هر کس او را شناخت و به محبت و اطاعت او به پا خاست، به حیات روحانی دست می یابند. قبری که از آن برمی خیزند قبر نادانی است و خوابی که از آن بیدار می شود، خواب غفلت و بی خبری است. بسیاری از مردمان منتظر ظهور الهی و اشراق خورشید حقیقت هستند، اما همین که خورشید طلوع نمود و مظهر الهي امر خود را آشکار فرمود، کسانی که چشم دل بگشایند و نور حقیقی را مشاهده کنند، بسیار اندک اند، و چه عزیز و مبارکند این برگزیدگان بینا و هوشیاران شنوا.
قیامت هر دین زمانی آغاز می شود که مظهر ظهور جدید پرده از رخ براندازد. روز قیامت به طول دوره یک دیانت است.
لقاءالله یا دیدار خداوند، یعنی دیدار مظهر امر خداوند که با ظهور جدید او برای طالبان و مشتاقان امکان پذیر می شود. این دیدار، دری است که به بهشت باز می شود. از این رو ما می آموزیم که اساس زندگی حقیقی ما محبت الله و معاشرت صمیمانه با دیگران است. در این راه، آتش عشق الهی در دل ما شعله ور می گردد و به مفهوم بهشت حقیقی و شادی روحانی پی می بریم.
از طرف دیگر پیروی از خواسته های نفس که ما را از شاهراه الهی دور می کند و به چاه خودخواهی و خودپرستی و غفلت می افکند، آتش جهنم را در وجود ما برمی افروزد. آتشی که دشمنی و کینه و گمراهی، پیوسته آن را شعله ور می سازد.
بازگشت مسیح
بسیاری از مسیحیان بر این باورند که وقتی مسیح سوار برابر با قوت و جلال عظیم بیاید، با همان هیکل بشری خواهد آمد که دوهزار سال پیش در کوچه های اورشلیم راه می رفت و سرانجام به صلیب کشیده شده آنها حتی نشانه حقیقی بودن او را اثر میخ هائی می دانند که بر دست و پای او کوبیده شد و زخم نیزه ای که پهلوی او را شکافت.
اما اگر ایشان، اندکی در بیان آن حضرت تفکر کنند، همه چیز را به گونه ای دیگر خواهند دید. وقتی که حواریون از مسیح پرسیدند که مگر قرار نبود قبل از تو، ایلیا بیاید؛ پس چه شد؟ فرمود که او آمد. همه فهمیدند که منظور او یحیی مُعَمّدانی است. با حیرت ادامه بیانش را گوش دادند «اگر خواهید قبول کنید. این همان الياس است که باید بیاید. هرکه گوش شنوا دارد بشنود» آن حضرت به حواریون آموخت که رجعت الياس یعنی تولد شخص دیگری با همان صفات؛ قوت و توانایی و تسلیم در برابر اراده الهی.
مثل بوته گل سرخی که پارسال گل داده و امسال نیز بوته گل سرخی در شهری دیگر همان گل را بدهد. صفات و ویژگیهای هر دو گل یکسان است اما همان گل نیست. درباره رجعت حضرت مسیح نیز چنین است، حضرت بهاءالله در کتاب ایقان رجعت مسیح را با آمدن حضرت باب و ظهور خودشان منطبق می دانند. اگر خورشید امروز بگوید من خورشید روز قبله، درست است و اگر بگوید در محدوده روز و تاریخ- که من غیر از آنم، باز هم صحیح است. اگر گفته شود که همه روزها یکی است، درست است و اگر گفته شود که هر کدام اسم و رسمی جداگانه و متفاوت دارند، آن هم صحیح است. روزهای هفته و سال و ماه با این که یکی هستند، اما هرکدام اسمی دیگر و ویژگی و رسمی دیگر دارد که روز دیگر، فاقد آن است. حضرت بهاءالله با ذکر این مثال از ما می خواهند که با همین روش، تفاوت و وحدت مظاهر مقدسه را درک کنیم.
حضرت عبدالبهاء نیز می فرمایند که مسیح عبارت از حقیقت رحمانيه و جوهر یگانگی و ذات پروردگاری است که نه آغاز دارد و نه پایان. او طلوع می کند و غروب می کند در هر عهد و عصری و دوباره طلوع می کند و غروب می کند در عصری دیگر.
علامات در آسمان و زمین
آیات فراوانی در کتاب مقدس و قرآن درباره روز ظهور یا روز آخر یا روز قیامت آمده که هیچ انسان عاقلی نمی تواند بپذیرد که به ظاهر ظاهر چنین اتفاقی بیفتد.
«آفتاب به تاریکی و ماه به خون ميدال خواهند شد، پیش از ظهور يوم عظیم و مهیب خداوند»
«آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت های افلاک متزلزل گردد.»
«اذا الشمس کُوّرت و اذا النجوم انکدرت و اذا الجبال سيرت … و اذا الصحف نشرت وإذا السماء كشطت و اذا الجحيم سمرت»
حضرت بهاءالله در کتاب ایقان توضیح می دهند که این آیات، رموز و اشارات است و نباید فقط به معنای ظاهری آن تعبیر شود.
مثلا مقصود از آفتاب و شمس، مظاهر ظهور الهی است. همان گونه که خورشید ظاهری همه عالم هستی را تربیت می کند و مدد می بخشد خورشید حقیقت نیز به عالم ارواح و نفوس، مدد می نماید و تربیت می فرماید.
حضرت موسی برای یهود به منزله آفتاب بود و حضرت مسیح برای مسیحیان و حضرت محمد برای مسلمانان. تاریک شدن آفتاب به معنای این است که تعالیم اصلی این مظاهر حقیقت به خاطر سوء تفاهم و تعبیر غلط و تعصب پیروان و رؤسای این ادیان، تیره و تار میشود و مردم در تاریکی روحانی به سر می برند. ماه و ستارگان که منبع نور ضعیف تری هستند اما سبب هدایت مردمان و راهنمایی گمگشتگان در صحرا هستند، علمای هر دین می باشند. وقتی ماه تور خود را نمی دهد یا به خون مبدل میشود و ستارگان از آسمان فرو می ریزند، مقصود این است که علمای هر دین و پیشوایان مذهبی، قدر و مقام خود را از دست می دهند و به دشمنی و جدال مشغول می شوند و هوی و هوس و دنیا پرستی بر آنها غلبه می کند.
حضرت بهاءالله همچنین به ما می آموزند که مفاهیم دیگری نیز در آفتاب و ماه و ستارگان پنهان است. از جمله ماه و ستارگان رمزی از تعالیم و احکام هر دینی است که در ظهور بعد تغییر می یابد.
با وجود رمز و اشاره در علامات و نشانه ها و اخبار مربوط به ظهور بعد، بعضی از وعده ها هم به صورت ظاهر و هم به صورت روحانی تحقق می یابد. مثلا ارض مقدس که به صورت ظاهر خراب شد و پایمال گردید، در روز قیامت مانند گل دوباره آباد و شکفته گردد.
اینک بیابان های خشک در اراضی مقدسه به تاکستان ها و کوهستان به باغ و بستان تبدیل شده است.
طرز آمدن موعود
«و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال عظیم میاید.»
«اما چون پسر انسان در جلال خود، با جميع ملائکه مقدس خویش آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جميع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کند به قسمی که شبان، میش ها را از بزها جدا می کند.»
نظیر این آیات در قرآن کریم نیز آمده است. حضرت بهاءالله در کتاب ایقان می فرمایند که مقصود از آسمان، جهت بالا و مقام عالی مظاهر الهی است. یعنی هر چند این افراد مقدس به ظاهر از بطن مادر زاده می شوند، اما در حقیقت از آسمان امر نازل شده اند و هر چند روی زمین ساکنند، اما بر مقامات عالی معانی تکیه زده اند. و در حالی که در بین مردم رفت و آمد می کنند، در « هواهای قرب» در پروازند. بی حرکت پا، در سرزمین روح در حرکتند و بدون بال و پر به فضای احدیت پرواز فرمایند. در هر نفسی، مشرق و مغرب عالم وجود را طی فرمایند و در هر آنی ملکوت غیب و شهود را سیر نمایند» مقصود از ابر، اموری است که مخالف نفس و هوای مردم است. چنانچه در قرآن می فرماید که هر رسولی که به سوی شما آمد به چیزهایی که مخالف نفس و هوای شما بود، گروهی از آنها را تکذیب نمودید و گروهی را می کشتید»
بعضی از چیزهایی که مخالف هوای مردم است عبارتند از تغییر احکام، تبدیل دین، برداشتن رسم و سنت های عادی، شکستن قالب های فکری هزار ساله و آوردن معانی تازه و حقایق بديع.
معنی دیگر ابر این است که آن مظهر الهی با ویژگیهای بشری ظاهر می شود، می خورد، می نوشد، می خوابد، بیدار می شود. فقیر یا ثروتمند است، عزیز می شود یا ذلیل می گردد. همه اینها مردم را به شک و شبهه می اندازد و مانع از آن می شود که حقیقت مظهر امر الهی به راحتی شناخته شود. این موانع مثل ابر(غمام)، جلوی خورشید حقیقت را می گیرد. این همان ابری است که آسمان های علم و عرفان مردم به آن شکافته میشود. «یوم تشقق السماء بالعمام» (روزی که آسمان به ابر شکافته می شود) همچنان که ابر جلوی خورشید را می گیرد و دیده ها را از مشاهده آن باز می دارد، این امور نیز مردم را از شناسایی آن شمس حقیقت منع می نماید. وقتی مردم می دیدند که انبیاء نیز به فقر دچار می شوند؛ گرسنه می گردند؛ بیمار می شوند و حوادث این عالم روی آنها اثر می گذارد، به شک می افتادند و متحیّر می شدند که چگونه می شود کسی از جانب خدا بیاید و ادعا کند که بر همه اهل عالم غالب است تا آنجا که در قرآن خطاب به رسول الله میفرماید «لولاک لما خلقت الافلاک» اگر تو نبودی عالم هستی و آسمان ها را خلق نمی کردم، آنوقت به این بلایا دچار شود و کاری نکند. داستان همه انبیا از این بلایا حکایت می کند. از فقر و بیماری و ذلت و خواری. چنان چه سرهای پیروان ایشان را در شهرها به هدیه می فرستادند و مانع از تبلیغ امر خداوند می شدند. همیشه دوستان حق در دست دشمنان دین مبتلا بودند، به طوری که هر بلایی که می خواستند بر سر این جواهر خلق وارد می آوردند. همه این امور، وسیله ای برای امتحان بندگان است تا گل از خار و یار از اغیار معلوم گردد. «و آنها را از همدیگر جدا می کند؛ به قسمی که شبان، میش ها را از بزها جدا می کند»
حضرت بهاءالله می فرمایند که اگر در هر عصری علائم ظهور، مطابق آنچه در اخبار است، در عالم ظاهر شود، دیگر چه کسی می تواند حق را رد نماید و رو بگرداند. آنگاه چگونه نیکوکار از بدکردار جدا شود و یاران حقیقی از خودپسندان ظاهربین معلوم شوند؟ اگر آن طور که منتظرند، مسیح سوار بر ابر از آسمان ظاهری همراه با ملائکه بیاید، چه کسی می تواند اعراض کند و اعتراض نماید؛ بلکه ترس و اضطراب همه را فرا می گیرد به طوری که قادر نیستند حرفی بزنند تا چه رسد به رد و قبول. وقتی پسر انسان در هیکل بشری ظاهر شود، آنها که چشم دلشان باز باشد و بصیرت روحانی شان بیدار، نور حق را از میان ابرها مشاهده می کنند و از قدرت و جلال حقیقی او که عالم را احاطه کرده، شادمانی می کنند. اما آنها که چشمانشان به حجاب و پرده تعصب و پلیدی گناه پوشیده است، جز ابرهای تیره چیزی نمی بینند. آنها در تاریکی، محروم از برکات آفتاب، تا ابد سرگردان می مانند.
اینک من رسول خود را خواهم فرستاد و او راه را پیش روی من مهیا خواهد ساخت و خداوندی که شما طالب او می باشيد ناگهان به هیکل خود خواهد آمد. یعنی آن رسول عهدی که شما طالب او می باشید … اما کیست که روز آمدن او را متحمل توانَد شد؟ و کیست که در حین ظهور وی تواند ایستاد؛ زیرا اینک آن روزی که مثل تنور مشتعل می باشد، خواهد آمد و جمیع متکبّران و جمیع بدکاران، کاه خواهند بود … اما برای شما که از اسم من می ترسید، آفتاب عدالت طلوع خواهد کرد و بر بالهای وی، شِفا خواهد بود»
حضرت بهاءالله می فرمایند:
«فی الحقيقه امروز، روز مشاهده و اصغاء است. هم ندای الهی مرتفع است و هم انوار وجه از افق ظهور، شرق و لائح. باید جميع آنچه شنیده شد، محو نمود و به عدل و انصاف در آیات و بیّنات و ظهورات ناظر شد.»
«امروز، روز فضل اعظم و فیض اکبر است»
«امروز روزی است که بحر رحمت ظاهر است و آفتاب عنایت مشرق و سحاب جود، مرتفع. باید نفوس پژمرده را به نسائم محبت و مودت و میاه مرحمت، تازه و خرم نمود.»
«امروز عظیم است. چه که در جمع كتب، به یوم الله معروف. جميع انبیاء و اصفیاء، طالب لقای این یوم بدیع بوده اند و همچنین احزاب مختلفة ارض. و چون آفتاب ظهور از سماء مشیت الهی اشراق نمود، کل منصعق و مدهوش مشاهده گشتند، الا مَن شاءالله»
کانال تلگرام معرفی دیانت بهائی (https://t.me/MoarefiBahaiFaith)