قوه خلاقه كلمة الله
خداوند بر همه چیز قادر و تواناست. بزرگترین دلیل بر حقانیت هر مظهر ظهوری آن است که کلمات او دارای قدرت بی نهایت است. هرگاه سخنی بگوید یا بنویسد، آن کلام دارای نفوذ و تأثیر نامحدود در تغییر و دگرگونی عالم و امور بشری می باشد. هرچه دشمنان مخالفت کنند و سعی نمایند تا آن صدا را خاموش سازند و محو کنند، آن ندا، بلندتر می شود و در عالم طنین می اندازد. حتی حبس و شکنجه و قتل مظهر امر و پیروان او، سبب می شود که قدرت و عظمت او بیشتر آشکار شود.
خداوند به وسیله انبیاء، کلام خود را به گوش نوع انسان می رساند و اراده خود را ظاهر می کند. وقتی کلام یک پیامبر دیر یا زود به حقیقت بپیوندد، واضح ترین دلیل بر راستی گفتار اوست.
چنان که باران و برف از آسمان می بارد و به آنجا بر نمی گردد بلکه زمین را سیراب کرده، آن را بارور و برومند می سازد، و برزگر را تخم و خورنده را تان می بخشد، همچنان کلام من که از دهانم صادر می گردد، خواهد بود، نزد من بی ثمر نخواهد برگشت بلکه آنچه را که خواست، بجا خواهد آورد و برای آنچه آن را فرستاده، کامران خواهد گردید»
حضرت بهاءالله به زمامداران جهان فرمودند که صلح جهانی را برقرار کنند، اما آنها تا پایان قرن بیستم پیوسته سیاست جنگ را ادامه دادند و در نتیجه این سرپیچی و نافرمانی، از طرفی میلیونها نفر در جنگ های گوناگون و به خصوص جنگ جهانی اول و دوم جان باختند و خانواده های بیشمار سوگوار شدند و از طرف دیگر چندین سلسله از دودمان پادشاهان و سلاطين، منقرض شد.
حضرت بهاءالله به زمامداران جهان فرمودند که نسبت به مردم کشور خود مانند حافظ امین رفتار کنند و اقتدار سیاسی خود را وسیله ای برای راحت و آسایش و سعادت و خوشبختی عموم مردم قرار دهند امروزه قوانین اجتماعی در بیشتر کشورهای جهان در حال رشد و ترقی است و رعایت حقوق مردم – هرچند به طور ناقص – مهمترین مسئله هر حکومت است.
حضرت بهاءالله در آثار خود برای ثروت بی اندازه و فقر بیش از حد دستورالعمل و تعالیمی ارائه فرموده اند. از آن زمان به بعد قوانینی برای تعیین حداقل حقوق کارگران و بيمه آنان از طرفی و مالیات تصاعدی برای ثروتمندان، پیوسته مورد توجه رؤسای کشورها قرار گرفته است.
حضرت بهاءالله بردگی انسانی و اقتصادی را منع فرمودند. پس از آن در همه نقاط عالم، برده داری لغو گردیده و حرکت به سوی آزادی و رهایی از سوء استفاده اقتصادی انسان ها در جریان است.
از زمانی که حضرت بهاءالله حقوق زنان و مردان را در جامعه انسانی، یکسان دانستند، قید و بندهایی که در طول هزاران سال بر پای زنان محکم شده بود، به یکباره از هم گسیخت و آنان، به سرعت تمام مقام واقعی خود را دریافتند و هم عنان با مردان در همه میدان های علمی و اجتماعی و حتی سیاسی به پیش تاختند. قوانین اجتماعی نیز تسلط مطلق مردان بر زنان را محدود نمود و در بسیاری از کشورها به کلی از میان برداشت.
حضرت بهاءالله وحدت اساس ادیان را بیان فرمودند و به ما آموختند که پایه و اساس همه ادیان یکی است و این همه سوء تفاهم و اختلافات بر اثر بی تدبیری رؤسای ادیان و غفلت و نادانی پیروان آنها حاصل شده است. از اواخر قرن نوزدهم افراد مخلص و فداکاری از پیروان مختلف در سراسر عالم سعی نمودند تا روح سازش و همکاری بین مذاهب مختلفه ایجاد کنند و در مجموع تعصبات قومی و مذهبی در همه جا کاهش یافته و بیشتر مردم، اساس فرهنگ مدارا و پذیرش را در جامعه خود نهاده اند. البته در این میان اندیشه های خشونت طلب و ستیزه جو نیز به شدت در تلاشند تا با اراده خداوند برای وحدت نوع انسان مبارزه نمایند و بذر دشمنی و کین و نفرت بین اهل عالم بپاشند. غافل از آن که اقتضای امروز، وحدت و الفت و یگانگی بین جميع اهل عالم است و شواهد آن در جميع امور زندگی نمایان است. وقتی که یک شبکه جهانی ارتباطات، با تلفن و ماهواره و اینترنت، همه را فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و قومیت به هم متصل نموده و معاملات و روابط سیاسی و اجتماعی، سیل آسا بسوی وحدت و یگانگی در جریان است، افکار و اعمال مخالف در مقابل این سیل عظیم در هم خواهد شکست. حضرت بهاءالله می فرمایند:
«ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شد. به چشم بیگانگان یکدیگر را مبينيد. همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.»
به فرموده حضرت بهاءالله، تعلیم و تربیت باید شامل حال همه باشد. امروزه در بیشتر کشورهای جهان، فراهم کردن امکان تحصیل و آموزش کودکان و نوجوانان اجباری شده است. حتی بزرگسالان بیسواد باید از امکان تحصیل برخوردار باشند. این اقدام باعث شده که هر نسل جدیدی توانایی و قابلیت بیشتری برای پیشرفت داشته باشد. این پیشرفت فردی، تمدن بشری را هر روز رشد و ترقی بیشتری می بخشد. حکومتهایی که می کوشند تا آزادی فکر و اندیشه و وجدان مردم خود را محدود سازند و بسته نگه دارند، از داخل دچار بحران و از خارج مورد سوءظن و بیم و هراس کشورهای دیگر قرار می گیرند.
حضرت بهاءالله فرمودند که زبان و خط یکسان در تمام جهان تعیین گردد و هر کس علاوه بر زبان مادری خود، آن زبان و خط را فراگیرد تا به هر نقطه از جهان که وارد شود، با دانستن آن زبان واحد احساس کند به شهر خود وارد شده است. هر چند که انتخاب زبانی بین المللی و یکسان، موکول به آینده است، اما نیاز به ابداع آن به خوبی احساس می شود. اقدام دکتر زامنهوف برای ابداع زبان اسپرانتو بیانگر چنین نیازی است.
با یک نگاه کلی به تاریخ ۱۶۰ سال اخیر، می بینیم که با ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله چه تغییرات علمی و اجتماعی عظیمی در عالم ایجاد شده، تغییراتی که در تمام طول تاریخ بی نظیر است. از طرفی با ظهور جدید، روح تازه ای در کالبد عالم انسانی دمیده شد و افکار و قلوب اندیشمندان جهان از آرزوها و اهداف و مقاصد و نیات خیرخواهانه جدیدی سرشار گشت و از طرف دیگر قدرت و اعتبار دوران گذشته و عقاید و افکار پوسیده سابقه، روز به روز در کاستی و ضعف است به طوری که امروز، هر مرد و زن و جوان و پیر عاقلی به خوبی می فهمد که علاج عالم بحرانی دیگر در دست افکار کهنه و تفکرات بی پایه چند هزار سال قبل نیست. آنها میدانند «مردمانی که از بادهء خودبینی سرمست شده اند نمی توانند احتياجات اجتماع امروز را برآورده سازند و ” دردهای بیکران گیتی” را درمان بخشند.
در پرتو تعالیم حضرت بهاءالله که شاهراه مدنیت روحانی و تکامل حقیقی را به عالم نشان می دهد، شاهد خلق جدیدی هستیم؛ خلقی از مردمانی نیک رفتار و خوش قلب که آرزویی جز خوشبختی و سعادت همنوعان خویش در دل ندارند و در رسیدن به این هدف جان خود را نیز نثار مینمایند. با این همه در نظر یک بهایی، این شواهد هر قدر جالب و حیرت آور باشد، هرگز نمی تواند عظمت ظهور حضرت بهاءالله را آن طور که باید و شاید بیان نماید.
ناپلئون سوم
یکی از وعده های حضرت بهاءالله که تحقق یافت در مورد امپراطوران جهان بود. زمانی که الواح خطاب به ملوک و سلاطین عالم نازل شد، آنان به رعایت عدل، انصاف، محافظه از ملت و پذیرش نصایح الهیه دعوت شدند، اما آنها سرمست از باده غرور و خودبینی انذارات و نصایح حق را نپذیرفتند و از اطاعت فرامین الهی سرباز زدند. اما خیلی زود معلوم شد که اراده و اقتدار الهی بر همه چیز و همه کس احاطه و غلبه خواهد کرد. یکی از این امپراطوران ناپلئون سوم بود.
زمانی که حضرت بهاءالله به زندان عکا وراد شدند، ناپلئون سوم برادرزاده ناپلئون کبیر، امپراطور فرانسه بود. در حقیقت او مقتدرترین و با نفوذترین سلطان غرب بود. او هم مانند بسیاری از زمامداران، لوحی از حضرت بهاءالله دریافت نمود که باعث امتحان شديد او گردید.
سالها پیش از نزول الواح ملوک، در جنگی بین روس و عثمانی( جنگ کریمه) ناپلئون سوم به کمک دولت عثمانی شتافت و دولت روس را شکست داد. آنگاه ادعا نمود که وقتی بعضی از مردم مظلوم عثمانی در دریا غرق می شدند، ناله و فریاد آنها او را از خواب بیدار نموده، لذا او به پشتیبانی آنها شتافته است. حضرت بهاءالله در این لوح از او می خواهند که اکنون ندای مظهر الهی و اولیای او را که به دستور حکومت زندانی و تبعید شده و مورد ستم فراوان قرار گرفته اند، بشنود و از سلطان عثمانی، علت این همه اذیت و آزار و رنج و عذاب بر این مظلومان را جویا شود آن امپراطور مقتدر و مغرور با اهانت لوح را بر زمین افکند. هیچ اهمیتی به ندای خداوند نداد و کلام حق را بی جواب گذاشت. او گمان مینمود که مقامش بالاتر از آن است که برای نامه یک زندانی ایرانی که در سرزمین عثمانی تبعید و دربند است و هیچ نقشی در سیاست این کشورها ندارد، ارزش قائل شود. مدتی بعد لوح دیگری نازل و برایش فرستاده شد. خداوند در این لوح از قلم مظهر امر خود شهادت می دهد که آنچه او را به جنگ با روس واداشته، ندای مظلومان نبوده، بلکه هوای نفس او بوده است. «نَشهَدُ بِاَنک ما ايقَظَك النّدا بَل الهَوی» به یاد می آوریم که حضرتبهاءالله از او خواسته بودند تا ندای الهی را بشنود و از دولت عثمانی که هم پیمان سیاسی فرانسه بود، جویای وضعیت زندانیان مظلوم ایرانی گردد. در آن لوح رسالت الهی خود را بیان کرده بودند تا امپراطور مسیحی بداند که موعود انجیل و تورات با او سخن می گوید. همان که سوار بر ابر می آید تا عالم را زنده کند و اهل آن را بر سر سفره الهی جمع نماید. همان صاحب مجد عظيم و همان آتش خداوند که در کوه طور از درخت سبز ظاهر شد.
اگر او بر خدمت خداوند برمی خاست و امر او را یاری می نمود خداوند با سپاه آشکار و پنهان یاری اش می فرمود تا امپراطور شرق و غرب شود.
این مطلب را در لوح دوم به او فرمودند و او را به خاطر سهل انگاری و بی احترامی به امر الهی نکوهش نمودند.
«بما فعلت تختلف الأمور في مملکتک و يخرج الملک من کفک جزاء عملک اذا تجد نفسك في خسران مبین و تأخذ الزلازل كل القبائل في هناک»
می فرمایند که به خاطر آنچه کردی امور کشورت پریشان می شود و سلطنت و قدرت از دستت بیرون می رود و همه اقوام سرزمینت پراکنده می گردند.
و بلافاصله اضافه می فرمایند:
«الا بان تقوم على نصره هذا الأمر و تتبع الروح في هذا السبيل المستقیم.»
مگر آن که به یاری امر الهی به پا خیزی و حق را در این راه مستقیم پیروی نمائی، در ادامه می فرمایند که : افعی ذلت و بیچارگی را می بینیم که آرام در پشت سر تو می خزد و تو در خواب هستی.
بدیهی است که امپراطور بزرگ به لوح دوم نیز توجه نمود. افکار او به مسائل بسیار مهمی مشغول بود.
زمانی، لوح ناپلئون سوم در هندوستان چاپ و در ایران و هند بین بهائیان منتشر شد که این سلطان، در اوج قدرت بود. هرگز کسی تصور نمی کرد که فرمانروای بزرگ به ذلت و بیچارگی دچار شود و مملکت فرانسه را بحران فرا بگیرد. تنها کسانی که یقین داشتند کلمه الهی بر همه عالم و حوادث آن احاطه دارد و پهنه آسمان و زمین را در بر گرفته، میدانستند که به زودی نتیجه این بیان الهی ظاهر می شود. اندکی بعد، آتش جنگ بین آلمان و فرانسه شعله ور شد و با آن که پیروزی فرانسه قطعی به نظر می رسید، ناپلئون شکست شدیدی خورد و اسیر و زندانی گردید. او سه سال بعد در حالی که به ذلت مبتلا شده بود در انگلستان و دور از وطن در گذشت. پس از مرگ او در طی جنگ های داخلی در فرانسه هزاران نفر را به خاک و خون کشیده شدند و پادشاه پیروز آلمان در قصر ورسای فرانسه، تاج امپراطوری کل ممالک متحده آلمان را بر سر گذاشت.
آلمان
پیروزی امپراطور آلمان، او را سرمست باده غرور نمود. شهرت او به خاطر غلبه بر امپراطور بزرگ فرانسه در تمام عالم منتشر شد.
حضرت بهاءالله در کتاب اقدس که در سالهای اول ورود به عکا، نازل شد او را نصیحت می فرمایند و از او می خواهند که ندای الهی را از هیکل فرستاده اش بشنود و غرور، او را از عرفان مظهر ظهور منع ننماید. به او یادآوری می کنند که سرنوشت ناپلئون سوم را که مقامش برتر از او بود، به یاد آورد. امپراطوری که ذلت، او را از هر جهت در برگرفت تا آن که به خاک بازگشت. از او می خواهند که درباره عاقبت ناپلئون سوم و سلاطین دیگر که سرزمین های بسیاری را تسخیر کردند و در اوج قدرت بر مردم حکم راندند، تفكر نماید که چگونه همه آنها از قصر به قبر راجع شدند. آنگاه چشم اندازی از آینده سرزمین آلمان را در مقابل چشم او ظاهر می کنند:
یا شواطی نهرالرين قد رأيناكَ مغطّاة بالدماء بما سل علیک سيوف الجزا و لک مرة اخرى و نسمع حنين البرلین و لو انها اليوم علی عزّ مبين»
ای سواحل رود رن (برلین) ما تو را آغشته به خون می بینیم به آنچه که شمشیر مجازات بر روی تو کشیده شده و برای توست یک بار دیگر. و میشنویم فریاد و ناله برلین را ولو این که امروز بر عزتِ آشکار است.
نگاهی به تاریخ یک صد سال بعد از نزول این آیات، از زمانی که آن امپراطور مغرور، دو بار مورد سوء قصد واقع شد تا زمانی که اندیشه جنگ جهانی اول و دوم در برلین شکل گرفت و در نهایت این سرزمین را به ویرانه ای تبدیل نمود، احاطه اراده و غلبه كلمه الهی را به ما یادآوری می نماید.
ایران
کتاب اقدس در اوج قدرت ناصرالدین شاه، نازل شد. در این کتاب شهر طهران (محل تولد حضرت بهاءالله و جایگاه نزول اولین شعاع وحی در سیاه چال) به عنوان افق نور و محل طلوع خورشید شادمانی و سرور بر همه اهل عالم، معرفی شده است.
نام طهران از قدیم الایام با حرف طا آغاز می شد تا آن که یکی از نخست وزیران ایران که از وعده های حضرت بهاءالله در باره این شهر آگاه بود، به جهت مخالفت و انکار این حقیقت، بخشنامه ای صادر کرد و کلمه “تهران” را جایگزین نام اصلی نمود. از آن زمان به بعد، در تمام نوشته های عمومی، تهران نوشته می شود. اما بهائیان به دلیل اعتقاد و ایمان به وقوع این بشارات و نیز به دلیل آن که حرف طا و طهران رمزی از ظهور اسم اعظم و نام بهاءالله است آن را همیشه طهران می دانند و می نویسند. در کتاب اقدس می فرمایند:
“ای «ارض طاء» محزون مباش از هیچ چیز. خداوند تو را محل طلوع شادی عالمیان قرار داده و اگر بخواهد تخت پادشاهی تو را به وجود کسی که به عدالت حکم می کند، مبارک می گرداند. کسی که اغنام الهی را که از گرگها پراکنده گشته اند، جمع می کند. او با اهل بهاء با شادی و گشاده رویی روبرو می شود. او جواهر خلق است در نزد حق. بهای خداوند و بهای همه مظاهر الهی در همه حال بر او باد.” (ترجمه)
باز از طهران می خواهند که شاد باشد زیرا که حضرت بهاءالله مظهر ظهور الهی در این شهر متولد شده و از این رو، افقِ نور خداوند است.
آنگاه خبر از انقلابی بزرگ در طهران می دهند. انقلابی که باعث می شود جمهور مردم بر پایتخت حکومت نمایند.
«سوف تنقلب فیک الامور و يحكم عليک جمهور الناس»
حکومت پادشاهی به جمهوریت تبدیل شد و امور دگرگون گردید. بشارتی که پس از این بیان آمده، دل و جان را مطمئن وشادمان می سازد.
«اطمئني بفضل ربّک أنّه لا تنقطع عنك لحظات الألطاف. سوف يأخذك الاطمینان بعد الاضطراب كذلک قضى الأمر فی کتاب بديع»
به فضل پروردگارت مطمئن باش. نگاه عنایت و الطاف او از تو قطع نمی شود. به زودی اطمینان و آرامش بعد از اضطراب و پریشانی، تو را در بر می گیرد. این چنین در کتاب بدیع مقدر شده است.
ترکیه
امپراطوری عظیم عثمانی و مقر خلافت مسلمین تجزیه شد و کشور ترکیه شکل گرفت و حکومت غیر دینی بر این سرزمین حاکم شد. سالها پیش از این حضرت بهاءالله از زندان عکا خطاب به صدر اعظم عثمانی فرمودند:
“ای نفسی که خود را اعلى الناس دیده و غلام الهی را که چشم ملاء اعلی به او روشن و منیر است، ادنی العباد شمرده ای … سوف يقضي نَحبُک و تَجِد نفسك في خسران عظيم” (بزودی زمان تو سپری می شود و خودت را در ضرر و زیان عظیم می یابی)
” … کفی از طین عندالله اعظم است از مملکت و سلطنت و عزت و دولت شما ولو یَشاء لَيَجعَلَكم هباء منبثا و سوف يأخذكم به قهر من عنده و يظهر الفساد بینکم و يَختلف ممالککم اذا تنوحون و تتضرّعون و لن تجدوا لانفسكم من مُعين و لانصير … منتظر باشید که غضب الهی آماده شده زود است که آنچه از قلم امر نازل شده مشاهده نمائید.”
در لوح دیگری خطاب به نخست وزیر سرزمینی که قلب و مرکز اسلام به حساب می آمد و گستره آن از صحرای عربستان و لیبی و عراق و سوریه و فلسطین و بلغارستان تا مرز روسیه و ایران کشیده شده بود و مظهر ظهور الهی در این روز عظیم را به بدترین زندانها فرستاده بود، فرمودند که آیا گمان می کنی تو قادر هستی آتشی را که خداوند در آفاق برافروخته، خاموش کنی؟ نه قسم به خدا. بلکه آنچه کردی باعث شد شعله و حرارت این امر افزون گردد. به زودی این آتش تمام سرزمین ها و اهل آن را در بر خواهد گرفت. به زودی سرزمین ادرنه و غیر آن از دست شاه خارج خواهد شد و آشوب ظاهر می شود و انقلاب و فساد همه جا پدید می آید و اختلاف در امور حاصل می شود. حکم تغییر می کند و امر شدید می گردد به نحوی که تپه های بیایان توجه می کنند و درختان در کوه ها می گریند و خون از اشیاء جاری می شود و مردم در تشویش و اضطراب و نگرانی عظیم دیده می شوند. همه اینها به سبب ظلمی است که بر این اسیران وارد شد.
در کتاب اقدس نیز خطاب به شهر استانبول مرکز خلافت عثمانی می فرمایند: ” کرسی ظلم بر روی تو قرار گرفته و آتش دشمنی در تو به نحوی شعله می کشد که گریه اهل ملکوت بلند شده است. در تو (استانبول) نادان بر عاقل حکم می کند و تاریکی بر نور افتخار می نماید. به زودی زینت ظاهر و زیبایی تو از بین می رود و ناله دختران و زنان شوهر مرده به آسمان خواهد رسید. “(ترجمه)
از آن زمان تا به امروز تغییرات بزرگی در این سرزمین پهناور پدید آمده است. بعد از جنگها و خونریزی های بیشمار، ادرنه تبعیدگاه حضرت بهاء الله همان طور که فرموده بودند، به وسيله قوای روسیه اشغال شد و بخش هایی از این امپراطوری بزرگ تجزیه گشت و حکومت آل عثمان که بیش از ۶ قرن بر آن حکومت می کرد منقرض شد و خلیفه اعظم که بر تخت خلافت حضرت رسول اکرم تکیه زده بود و امیر المؤمنین خوانده می شد، از حکومت عزل گردید و اندکی بعد مقام دینی خود را از دست داد و به سوی اروپا گریخت.
شهر اسلامبول مرکز اسلام نیز از مرکزیت افتاد و به شهری عادی بدل شد. قوانین شرعی لغو گردید و زبان عربی به زبان لاتین تغییر یافت و قرآن مجید به ترکی ترجمه شد. اینک حیاط های متعدد و عمارت های قصر سلطان که ساکنانش یکی پس از دیگری به درون قبر خزیده انده خالی از شاه و شاهزاده ، به موزه تاریخ و گردشگاه جهانگردان تبدیل شده است.
جنگ جهانی
حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در آثار خود، آشکارا وقوع جنگ جهانی را خبر داده اند. در حقیقت، زمامداران عالم بی توجه به کلام حضرت بهاءالله، شتابان در سراشیبی هلاک می تاختند. راهی که به جنگ جهانی اول منتهی شد. حضرت عبدالبهاء دو سال قبل از جنگ اول جهانی در کالیفورنیا – سرزمینی که چند سال بعد نمایندگان ملل برای تنظيم منشور سازمان ملل متحد در آنجا جمع شدند- فرمودند که امروز قاره اروپا مثل انبار مواد منفجره گردیده، منتظر یک جرقه است و یک شراره. و در جای دیگر فرمودند:
اکنون ما در آستانه جنگ بزرگی هستیم که در باب شانزدهم رؤیای يوحنا به آن اشاره شده. دو سال دیگر مانده که تمام اروپا با یک شراره، مشتعل شود. و در سال ۱۹۱۴ در آستانه آن جنگ بزرگ فرمودند که جنگ ملت های متمدن نزدیک است. به زودی جنگ وحشتناکی واقع می شود. سپاهیان بیشمار آماده جنگ، در مرزهای خود صف بسته اند و مهیای خونریزی مهیبی هستند. با یک برخورد جزئی، چنان شعله جنگ به آسمان رسد که از اول تاریخ عالم تا امروز شبيه آن ظاهر نشده است.
گرفتاریهای اجتماعی بعد از جنگ
درآثار بهایی به یک دوره انقلاب بزرگ اجتماعی و بلایایی که نتیجه بی دینی و تعصب و نادانی و اوهام و خرافات است،اشاره شده است. بلایایی که بر سراسر جهان حکمفرما خواهد شد. حضرت عبدالبهاء فرموده اند که جنگ جهانی فقط مرحله ای از این انقلاب است.
در سال ۱۹۲۰ بعد از جنگ اول جهانی در لوحی خطاب به بهائیان، نتایج دهشتناک جنگ را بیان نموده، آن را حاصل سرپیچی از تعالیم الهی می دانند. آنگاه تعالیم حضرت بهاءالله را یک به یک ذکر می کنند و می فرمایند:
“این تعالیم، حیات عالم انسانی است و روح حقیقی، حال شما چون ختام عالم انسانی هستید باید به دل و جان و دل بکوشید تا عالم انسانی از این تاریکی عالم بشری و تعصبات طبیعی نجات یابد و به روشنائی عالم الهی فائز شود. الحمدلله به جمیع قوانین و شرایع و مبادی مطلع هستید، اليوم جز به این تعالیم، عالم انسانی راحت و آسایش نیابد و این ظلمات منکشف نگردد و این امراض مزمنه شفا نیابد، بلکه روز بروز سخت تر شود و بدتر گردد. بالکان آرام نگیرد. از اول بدتر شود. دول مقهوره آرام نگیرد. به هر وسیله تشبث نمایند که آتش جنگ دوباره شعله زند، حرکت های تازه عمومی تمام قوت را در تنفيذ مقاصد خویش مجری خواهد نمود، حرکت شماليه خیلی اهمیت خواهد یافت و سرایت خواهد کرد. پس شما با قلبی نورانی و روحی رحمانی و قوتی ملکوتی و تأییدی آسمانی بکوشید که عالم انسانی را موهبتی ربانی گردید و سبب راحت و آسایش از برای بشر گردید.”
حضرت عبدالبهاء از پدر خویش حضرت بهاءالله نقل می کنند که زمانی خواهد آمد که بی دینی به آشوب و هرج و مرج منجر شود و عالم را فرا گیرد. علت این آشوب این است که بعضی از قبایل و ملتها بدون آن که استعداد آزادی بی قید و بند را داشته باشند، به آن دست می یابند. آنان نمی دانند چگونه از آزادی خود استفاده کنند. هرج و مرج و بی بند و باری به بیشترین حد می رسد تا آن که چاره ای نمی ماند، مگر آن که قانونی گذارده شود تا هیجان و آشوب تسکین یابد. اگرچه آزادی و استقلال آرزوی هر ملتی است و باید به آن دست یابد، اما پیش از آن باید استعداد آن را در خود بوجود آورد. روی عالم به سوی لامذهبی است و پایان این راه هرج و مرج خواهد بود.
ملکوت خداوند بر روی زمین
در میان این آشوب و اضطرابی که دنیا را در بر گرفته، امر الهی رو به پیشرفت و ترقی است. بلایایی که از خودخواهی و نزاع برای منافع شخصی یا گروهی یا مذهبی و یا ملی پدید آمده و اهل عالم را سرخورده و مأیوس نموده، سرانجام مردمان ناامید و سرگردان را بر آن می دارد که به داروی کلمه الهی و تعالیم یزدانی توجه نمایند. هرچه بلایا و مصائب بیشتر شود، میل و اشتیاق درماندگان به داروی علاج بیشتر خواهد شد.
چقدر غم انگیز است که با این که دروازه های ملکوت خداوند بر روی همه باز است و تعالیم زندگی بخش حضرت بهاءالله به راحتی در دسترس همگان است، فقط زمانی مردم به آن اقبال کنند که روح و روانشان به تیغ بلا، مصیبت، درد و رنج ناشی از نافرمانی از دستورات الهی، زخمی و رنجور گشته و از هر دری ناامید و رانده شده باشند.
حضرت عبدالبهاء در نامه ای خطاب به یکی از مؤمنین می فرمایند: “روز به روز سختی و مشکلات بیشتر شود و مردمان مبتلا گردند، درهای سُرور و شادمانی از هر جهت بسته شود. جنگهای عظیمه رخ دهد و یأس و ناامیدی مردم را از هر سو احاطه کند. تا آن که چارهای جز توجه به حق نماند. آنوقت اتوار بشارات الهی و شادی آسمانی عالم را روشن نماید و فریاد یا بهاالابهی اتر جميع جهات بلند گردد.”
در سال ۱۹۱۴ میلادی وقتی از ایشان سئوال شد که آیا هیچکدام از دولتهای بزرگ عالم مؤمن به امر الهی خواهند شد یا نه فرمودند: ” جميع اهل عالم مؤمن می شوند. اگر ابتدای امر بهایی را با حال (۷۰ سال پس از ظهور حضرت باب) مقایسه کنید، می بینید که با چه سرعتی این امر منتشر شده و عالم را احاطه کرده است. شکی نیست که جميع مردم در ظل امر الهی در خواهند آمد”
تعالیم بهایی به ما می آموزد که در این عالم، همه ملتها و دولتها و شهرها و دهات، مثل اعضای بدن به هم وابسته و نیازمند یکدیگرند. هیچیک بی نیاز از دیگری نیست، همانطور که هیچ عضو بدن مستقل و بی نیاز از اعضای دیگر نیست. امروزه بین همه دولتها و ملتها روابط سیاسی و اقتصادی و صنعتی گسترده و محکمی پدید آمده که بدون آن، ادامه زندگی ممکن نیست. این پیوند متقابل از معجزات این عصر است که دوران گذشته عالم از آن محروم بوده است. دلیلش این است که این قرن، قرن انوار است. عالم، عالم دیگری گشته و قوتی دیگر و نورانیتی دیگر پدیدار شده، همه اینها نشانه آن است که اتحاد و یگانگی اهل عالم نه تنها ممکن، بلکه حتمی است.
عکا و حیفا
حضرت عبدالبهاء درباره آینده عکا و حیفا در سال ۱۹۱۴ فرمودند:
در آینده، مسافت بین عکا و حیفا آباد شود و این دو شهر متصل به یکدیگر شوند. از اتصال این دو نقطه، یک مدینه عظیمی شود. این نقطه یکی از مراکز تجارتی نمره اول عالم خواهد شد و این ساحل که به شکل نصف دائره است (ساحل حيفا) زیباترین اسکله شود و کشتی های ملل در آن ملجاء و پناه گیرند. کشتی های عظیم عالم، هزاران هزار زن و مرد را از همه اطراف عالم به اینجا آورند. کوه و دشت به عمارات و بناهای جدید مزین شود. مرکز صنایع گردد و ساختمان هایی برای امور خیریه و کمک به بینوایان تأسیس شود. گلهای خوشبوی تمدن روحانی در این نقطه نشو و نما نماید و بوی خوش آن دِماغ پرور گردد. همه جا باغها و بستان ها بوجود آید و چمستان ها تزیین گردد. شبها چراغ های برق این منطقه را روشن نماید و ساحل عکا و حیفا و خیابان ها همه نورانی گردد. کوہ کرمل از بالا تا پایین غرق در دریای انوار گردد. اگر کسی بر قله کرمل ایستاده باشد و ورود مسافرین را از کشتی ها به ساحل مشاهده کنده منظره عجیبی بیند؛ تماشایی که در عالم نظیر ندارد. از تمام اطراف کوه ندای یا بهاءالابهی به آسمان رسد و نعمات موسیقی در سحرگاه با صوت و آواز به عرش اعلى رسد. في الحقيقه به اسرار و حکمت های الهیه نتوان پی برد؛ چه که بین شیراز و طهران و بغداد و اسلامبول و ادرنه و عکا و حيفا چه مناسبتی است.»
حضرت باب از شیراز ظاهر شد و در تبریز به شهادت رسید. حضرت بهاءالله در طهران زندانی شد و به بغداد تبعید گشت. او را از بغداد به اسلامبول احضار نمودند و به ادرنه فرستادند تا امرش فراموش شود. انوارش بیشتر منتشر گشت. به عکا تبعید نمودند تا به کلی نابود گردد، به وجود او زمین خشک عکا سرسبز شد و چشمه های آب جوشید.
از عکا به حيفا قدم نهاد و بر دامنه کوه کرمل (کوه خدا)، محلی را به فرزند خویش نشان داد و از او خواست که مقبره حضرت باب را در آن محل بنا نماید، هیکل حضرت باب بعد از ۶۰ سال در مقبره ابدی خود دامنه کوه کرمل مستقر شد. وعده های تورات درباره قرن مبارک مسیحایی یکی پس از دیگری تحقق یافت: “بیابان و زمین خشک شادمان شد و صحرا به وجد آمد و مثل گل سرخ شکفت، و کرمل و شارون، جلال خداوند را مشاهده نمودند.”
اینک بر دامنه کوه گچی و آهکی کرمل، گنبد طلایی مقام اعلی میدرخشد .۹ باغ نیم دایره ای از بالا تا قله کوه امتداد یافته و ۹ باغ دیگر نیز چون آبشاری از نور از پائین بنا تا نزدیک خیابان سرازیر شده است. در حقیقت این باغ بزرگ به هم پیوسته، ۱۹ طبقه دارد که در طبقه دهم آن نگین طلایی بنای مقام اعلى (مرقد حضرت اعلی) واقع شده است. این باغ های با طراوت با پلکان سنگی به هم متصل شده و حوضچه های آب جاری و درختان و بوته های گونه گون آن ، رمزی از یگانگی و ارتباط روحانی بین نوع انسان با تمام گونه گونی هایش در درگاه خداوند است. بر روی همین کوه و در نزدیکی مرقد حضرت باب، ساختمان های بزرگ و باشکوهی بنا شده که مجموعه اداری دیانت بهایی را تشکیل میدهد؛ جایگاه بیت العدل اعظم (دار التشريع) در میان و کتابخانه بین المللی و دارالتبليغ و دارالانشاء و دارالاثار و مرکز مطالعه بین المللی در دو طرف دار التشريع بنا شده است.
کانال تلگرام معرفی دیانت بهائی (https://t.me/MoarefiBahaiFaith)