1) تناقض و انتقاد
از دیدگاه منتقدان، مجموعۀ آیات نه تنها با هم هماهنگ نیستند، بلکه در بعضی موارد یکدیگر را نقض میکنند.[۲][۳][۴] اما برخی مراجع مسلمان منکر وجود هرگونه تناقضی در قرآن هستند و تناقض را ناشی از نفهمیدن معنای واقعی آیه یا ناآشنایی با مفاهیم و علوم قرآنی میدانند.[۵][۶] همچنین عبدالکریم سروش میگوید که کلامالله پنداشتن خود کتاب قرآن که آن را مخلوق خود محمّد نپندارید، شما را در شرایطی سخت و لاینحل در بارۀ مسائل اخلاقی در قرآن قرار خواهد داد،[۷] نظر مشابهی که سم هریس در بارۀ تندروی اسلامی ناشی از برداشت تحتالفظی از قرآن دارد[۸] و ایاد جمالالدین نیز این نوع تندرویهای اخلاقی در بنیادگرایی اسلامی را مخالف پیام محمّد میداند.[۹]
1.1) تناقضات
منتقدان موارد متعددی از تناقضات قرآن را مطرح کردهاند[۱۰][۱۱] مانند حرام بودن یا نبودن شراب،[۱۲] شیطانی بودن شراب در آیۀ۹۰ سورۀ مائده (سورۀ ۵) و آیۀ۲۱۹ بقره (سورۀ ۲) و رودهایی از شراب که در بهشت جاری هستند در آیۀ۱۵ سورۀ محمّد (سورۀ ۴۷) و آیات ۲۲ تا ۲۵ سورۀ المطففین (سورۀ ۸۳) و این سؤال پرسیده شده است که چطور شراب شیطانی به بهشت راه یافته است.[۱۱] آن گروه از مسلمانانی که قرآن را تفسیر مینمایند مانند مکارم شیرازی مخالف هر گونه تناقض در قرآن هستند و دیگران را به تفسیر به رأی متهم میکنند، و میگویند که تفسیر به رای تفسیری بر خلاف موازین علم لغت برای «تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی» است.[۱۳] برخی از این تناقضات با پاسخهایی از طرف برخی مراجع اسلامی متفاوت با عنوان شبهه همراه بودهاند.[۵][۶] برخی از تناقضات مطرح شده توسّط منتقدان عبارتند از:
- ریشه بیچارگی کجاست: آیا شر و مصیبت از طرف شیطان است (سورۀ ص(۳۸) آیۀ۴۱)؟ از خود ماست (سورۀ النساء(۴) آیۀ۷۹)؟ یا از طرف الله (سورۀ النساء(۴) آیۀ۷۸)؟[۱۱]دت زمان خلقت آسمان و زمین:[۴][۱۱][۱۴] در سورۀ الاعراف(۷) آیۀ۵۴، سورۀ یونس(۱۰) آیۀ۳، سورۀ هود(۱۱) آیۀ۷ و سورۀ الفرقان(۲۵) آیۀ۵۹ آفرینش زمین و آسمان (در برخی تفاسیر آکادمیک انگلیسی زبان بهشت، سپهر یا آسمان[۱۵]) ۶ روز بیان شده است اما در سورۀ فصلت(۴۱) آیات ۹ تا ۱۲ جمع روزهایی که الله برای خلقت زمین و آسمان به آنها اشاره میکند ۸ روز است. از طرفی مدت زمان خلقت زمین که آیۀ۹ فصلت میگوید ۲ روز و آیۀ۱۰ میگوید ۴ روز.[۴] مراجع مسلمان میگویند که خلقت زمین در سورۀ فصلت ۴ روز بوده که با ۲ روز آسمان نتیجه ۶ روز باشد اما آیۀ۹ خلقت زمین را ۲ روز عنوان کرده است و نه ۴ روز.[۴][۶] برخی دیگر از مراجع مسلمان با استناد به آیات دیگر قرآن که روزهای الله را با طول متفاوت برای انسان عنوان کرده این روزها را به دوره تفسیر میکنند و میگویند که طول این روزها در سورههای مختلف متفاوت بوده است اما از طرف دیگر در سورۀ بقره(۲) آیۀ۱۱۷ گفته شده است که جهان به صورت آنی خلق میشود و نه طی چند روز یا دوره بسیار بلند زمانی در گذشته: «خدا میگوید که باش پس میباشد»[۱۱] اما در بارۀ این بحث بسیار کهن خلقت جهان ملاصدرا در نظریه حرکت جوهری میگوید که خدا ذات جهان را دم به دم خلق میکند هرچند که با خلقت طی چند دوره طولانی متفاوت است. زکریای رازی گفته است که «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد؟»(اشاره به موضوع تغییر حکمت تصمیمات خدا طی زمان).[۱۶] عبدالکریم سروش در کتاب نهاد ناآرام جهان که آن را پیرامون حرکت جوهری نگاشته مینویسد: «عظمت و اهمّیت کشف و ابتکار نظریه حرکت جوهری… به هیچ روی کمتر از اهمّیت.. دو کشف عظیم علمی در سراسر تاریخ علم و اندیشه (یعنی دو نظریه جاذبه عمومی نیوتن و نسبیت عام آلبرت اینشتین) نیست»[۱۷]
- ترتیب خلقت زمین و آسمان: در سورۀ بقره(۲) آیۀ۲۹ اول زمین آفریده شده است سپس آسمان اما در سورۀ النازعات(۷۹) آیۀ۲۷ تا ۳۰ اول آسمان آفریده شده است سپس زمین.[۱۱][۱۸]
- چسباندن یا جدا کردن: در سورۀ فصلت(۴۱) آیۀ۱۱ میگوید زمین و آسمان از هم جدا بودند و بعد به هم گرویدند اما در سورۀ الانبیا(۲۱) آیۀ۳۰ میگوید که آنها ابتدا یکی بودند و بعداً از یکدیگر جدا شدند.[۴][۱۱]
- انسان از چه ساخته شد:[۱۱]
• از لخته خون (سورۀ العلق(۹۶) آیات ۱–۲)[۱۱]
• آب (سورۀ الانبیا(۲۱) آیۀ۳۰، سورۀ النور(۲۴) آیۀ۴۵، سورۀ الفرقان(۲۵) آیۀ۵۴)[۱۱]
• «چیزی مانند سفال»(سورۀ ۳ آیۀ۵۹، سورۀ ۳۰ آیۀ۲۰، سورۀ ۳۵ آیۀ۱۱).[۱۱] 5. گرفتن روح در زمان مرگ: سورۀ السجده(۳۲) آیۀ۱۱ میگوید فرشته مرگ روح را میگیرد اما سورۀ محمّد(۴۷) آیۀ۲۷ میگوید فرشتگان میگیرند و سورۀ الزمر(۳۹) آیۀ۴۲ میگوید الله است که روح را از انسانها هنگام مرگ میگیرد.[۱۱] - گرفتن روح در زمان مرگ: سورۀ السجده(۳۲) آیۀ۱۱ میگوید فرشته مرگ روح را میگیرد اما سورۀ محمّد(۴۷) آیۀ۲۷ میگوید فرشتگان میگیرند و سورۀ الزمر(۳۹) آیۀ۴۲ میگوید الله است که روح را از انسانها هنگام مرگ میگیرد.[۱۱]
- در سورۀ حج(۲۲) آیۀ۴۷ و سورۀ سجده(۳۲) آیۀ۵ روزهای الله برابر ۱۰۰۰ سال بشر است اما در سورۀ العروج(۷۰)(که به المعارج یا سئلسائل نیز مشهور است) آیۀ۴ روزهای الله برابر ۵۰۰۰۰ سال بشر است.[۴][۱۱]
- الله و تخت او: الله از رگ گردن به انسان نزدیکتر است (سورۀ ق(۵۰) آیۀ۱۶) و در عین حال بر روی تختش نشسته است (سورۀ الحدید(۵۷) آیۀ۴) تختی که روی آب بنا شده است (سورۀ هود(۱۱) آیۀ۷) و در عین حال به قدری دور است که رسیدن به او بین ۱۰۰۰ و ۵۰۰۰۰ سال طول میکشد (سورۀ السجده(۳۲) آیۀ۵، سورۀ المعارج(۷۰) آیۀ۴).[۱۱]
- تعداد فرشتگان مریم: سورۀ آلعمران(۳) آیات ۴۲ و ۴۵ در بارۀ باردار شدن مریم از چندین فرشته صحبت میکند اما سورۀ مریم(۱۹) آیات ۱۷ تا ۲۱ تنها از یک فرشته صحبت میکند.[۱۱]
- دستههای روز قیامت: در سورۀ الواقعه(۵۶) آیۀ۷ ادعا میشود که در روز قیامت مردم به سه دسته میشوند، اما در سورۀ البلد(۹۰) آیات ۱۸ و ۱۹، سورۀ الزلزله(۹۹) آیات ۶ و ۷ تنها دو گروه.[۱۱]
- نابودی قوم عاد: در سورۀ القمر(۵۴) آیۀ۱۹ اشاره شده است که الله برای نابودی قوم عاد یک روز لازم داشت، امّا در سورۀ فصلت(۴۱) آیۀ۱۶ و سورۀ الحاقه(۶۹) آیۀ۶ به ۷ شبانه روز اشاره شده است.[۱۱]
- ریشه بیچارگی کجاست: آیا شر و مصیبت از طرف شیطان است (سورۀ ص(۳۸) آیۀ۴۱)؟ از خود ماست (سورۀ النساء(۴) آیۀ۷۹)؟ یا از طرف الله (سورۀ النساء(۴) آیۀ۷۸)؟[۱۱]
- رحمت الله چقدر است: الله رحمت را بر خود مقرر کرده است (سورۀ الانعام(۶) آیۀ۱۲) هرچند بعضی از اشخاص را هرچند که میتواند هدایت نمیکند (سورۀ الانعام(۶) آیۀ۳۵، سورۀ ابراهیم(۱۴) آیۀ۴).[۱۱]
- آیا در بهشت بازجویی خواهد بود یا نه: از یکدیگر سؤال نخواهند کرد (سورۀ المومنون(۲۳) آیۀ۱۰۱)، اما همچنان در یک پرس و جوی دو جانبه شرکت خواهند کرد (سورۀ الطور(۵۲) آیۀ۲۵) و از یکدیگر سؤال خواهند کرد (سورۀ الصافات(۳۷) آیۀ۲۷).[۱۱]
- ناقص یا با جزئیات کامل: قرآن در جاهایی ادعا میکند که کامل است و تمامی جزئیات را دارا میباشد و هیچ چیز باقی نمانده است که در آن نباشد (سورۀ الانعام(۶) آیۀ۳۸، سورۀ الانعام(۶) آیۀ۱۱۴، سورۀ یوسف(۱۲) آیۀ۱۱، سورۀ النحل(۱۶) آیۀ۸۹ و…) اما چیزهای بسیاری هستند که قرآن آنها را ناتمام باقی میگذارد، برای مثال مسئله شراب و شبهات موجود در قرآن.[۱۱]
- پرستش یک خدا یا یک خدای دیگر: به محمّد دستور میدهد که به ناباوران بگوید، شما چیزی را نمیپرستید که من میپرستم (سورۀ الکافرون(۱۰۹) آیۀ۳) هرچند سورههای دیگر در قرآن به طور مشخص اشاره میکنند که آن ناباوران در واقع خدایی را پرستش میکنند که همان الله است.[۱۱][۱۹]
- شفاعت کردن یا شفاعت نکردن: قرآن در مورد اینکه آیا در روز آخرت شفاعتی وجود خواهد داشت یا نه دچار تناقض میشود، در سورۀ البقره(۲) آیۀ۱۲۲ و ۱۲۳، سورۀ الانفطار(۸۲) آیات ۱۸ و ۱۹ و… میگویند شفاعتی وجود ندارد؛ امّا سورۀ النجم(۵۳) آیۀ۲۶، سورۀ الزخرف(۴۳) آیۀ۸۶، سورۀ سبا(۳۴) آیۀ۲۳، سورۀ طه(۲۰) آیۀ۱۰۹(میگویند وجود دارد) و البتّه هر دو این پاسخها را میتوان با احادیث مختلف پشتیبانی کرد.[۱۱] و موارد متعدد دیگری مانند بردهداری از کنیز و غلام که در آیات متعدد قرآن هم تأیید شده است[۹][۲۰][۲۱][۲۲] هم برعکس به آزاد کردن آنان توصیه شده.[۲۲]
1.2) انتقادات اخلاقی، ستم و بیعدالتی در قرآن
مواردی متعدد توسّط منتقدان قرآن مطرح شده است،[۱۰][۲۳][۲۴] که برخی از فیلسوفان یا روحانیون نواندیش دینی مانند عبدالکریم سروش یا سید ایاد جمالالدین این موارد را مطابق اخلاقیات تمدن مدرن امروزی جهان نمیدانند و سروش با اشاره به «خوانش اخلاقی تاریخی»، قرآن را نیازمند خوانش رؤیا و خوابگزاری مطرح میکند.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸] همچنین وی این مسائل اخلاقی مورد انتقاد در قرآن را در مواردی دورهای و رویدادی مطرح میکند که نباید در عصر حاضر به آن آیات عمل شود،[۷] و میگوید که محمّد از خدا برتر بوده و قرآن مخلوق خود محمّد است بر اساس ارتباطی که به واسطه عالم رؤیا با خدایش داشته است و میگوید که کلامالله پنداشتن خود کتاب قرآن شما را در شرایطی سخت و لاینحل در بارۀ مسائل اخلاقی قرار خواهد داد[۷] که مشابه نظر سم هریس در بارۀ ممکن بودن اسلام میانهرو و دوری از تندروی اسلامی که ناشی از برداشت تحتالفظی از قرآن میباشد است.[۸] ایاد رئوف جمالالدین روحانی شیعه سکولار عراقی، نماینده ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ مردم شهر ناصریه در مجلس عراق که در دوران رژیم بعث ۱۶ سال از تبعید خود را در ایران و در حوزه علمیه قم گذراند و از منتقدان شدیدالحن نظام جمهوری اسلامی است، در بارۀ ضرورت انسانی و دینی جدایی دین از حکومت علاوه بر نفاق در دوران حکومت پیامبر اسلام که منجر به نزول سورۀ مدنی منافقون شد میگوید که تأیید بردهداری در قرآن و اسلام و توهین به غیر مسلمانان عامل مهم دیگری برای ضرورت جدایی دین از بنیاد حکومت مدنی و مردمیبر پایۀ دموکراسی است.[۹][۱۹] برخی از موارد غیراخلاقی قرآن عبارتند از:
- در مورد زنان و خانواده سورۀ نساء (سورۀ ۴) آیۀ۲ و۳ (تعدد زوجات: «اگر بیم دارید که در کار یتیمان عادل نباشید، از بین زنان هرچه پسندیدید دودو و سهسه و چهارچهار نکاح کنید و اگر بیم آن دارید که بین زنان عادل نباشید فقط با یک زن یا تمامیزنانی که مالک آنها شدهاید (کنیز) نکاح کنید») و آیۀ۳۴ همان سورۀ (کتک زدن زنان)،[۲۹][۲۹] و سورۀ بقره (سورۀ ۲) آیۀ۲۲۳ که زنان را کشتزار مردان خطاب کرده است.
- بردهداری از زنان اسیر: آیۀ۲۴ نساء (زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند مگر آنان که با نیروی خودتان مالک شدهاید)[۲۹] و سورۀ مومنون (سورۀ ۲۳) آیۀ۱ تا ۶ (مؤمنان رستگار شدند آنان که شرمگاه خود را نگاه میدارند جز بر همسران یا کنیزان خویش که در نزدیکی با آنان مورد ملامت قرار نمیگیرند).[۲۹] حوزه علمیه قم در بارۀ آیۀ۲۴ سورۀ نساء اینگونه گفته است که زن یا مرد، کوچک یا بزرگ در صورتی که علیه نظام اسلامی قیام کرده باشند و تسلیم نشده باشند در صورتی که زنده اسیر شوند امام مسلمان میتواند آنها را در قبال گرفتن فدیه آزاد کند یا آنها را به بردگی بگیرد و به مالکیت مجاهدان مسلمان درآورد از این رو مجاهد مسلمان به حکم امام خودش میتواند با زن محاربی که حتی شوهر داشته باشد نکاح کند.[۳۰][۳۱]
- سورۀ مائده (سورۀ ۱۶) آیۀ۳۸:[۲۹]«و مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حکیم است.»
- سورۀ نحل آیۀ۷۵ و ۷۶، تبعیض بین مردان در اسلام با تأیید بردهداری با مقایسه شخص کر و لال با بنده زرخرید و اینکه برده را ناتوان عنوان کرده است[۲۰][۲۱] که برخی مسلمانان آن را به عنوان ناتوانی برده در قیاس با خرید و فروش برده پیش از اسلام قیاس کردهاند[۳۲] ولی آیه مستقیم از تبعیض بین بنده زرخرید با صاحبش صحبت کرده که در اسلام نیز این خرید و فروش ادامه یافت حتی کودکان صغیر.[۹] البتّه قرآن به آزاد کردن برده نیز توصیه کرده است که این موضوع نیز به عنوان تناقض دیگری در قرآن توسّط منتقدان مطرح شده است.[۲۲] «اللّه برده زرخریدی را مثال میزند که هیچ قدرتی ندارد، و کسی را که از جانب خویش رزق نیکویش داده ایم و در نهان و آشکارا انفاق میکند آیا این دو برابرند؟ سپاس برای خداست، بلکه بیشترشان نمیدانند(۷۵) و اللّه دو مرد را مثال میزند که یکی گنگ (کر و لال) است و بر هیچ چیز توانی ندارد و باری بر دوش مولای خود است و به هر سو که او را بفرستد هیچ فایدهای ندارد، آیا این مرد با آن کس که مردم را به عدل فرمان میدهد و خود بر راه راست میرود برابر است؟ (۷۶) گروههای بنیادگرای اسلامی بر بردهداری تأکید میکنند و مسلمانان غیر بنیادگرا بر اینکه قرآن مخالف بردهداری است و بر اینکه بردهداری پیام محمّد پیامبر اسلام نبوده است اما در همان سالهای ۴۱ تا ۱۳۲ پس از هجرت محمّد، سرداری مسلمان از تونس یک میلیون پسربچه و ۳۰۰ هزار دختربچه ۵ و ۶ ساله را در دمشق پایتخت خلافت امویان به بردگی میفروشد و امروزه همچنان بنیادگرایانی مانند داعش نماز میخوانند و با نام الله سر میبرند، مردم را آواره و بردهفروشی میکنند و مسلمانان غیر بنیادی چون جمالالدین این را مخالف پیام محمّد میدانند.[۹]
- سورۀ احزاب (سورۀ ۳۳) آیۀ۵۰(تأیید بردهداری):[۲۹] «زنانی که مهرشان را دادهای و آن زنانی که به نیروی خود مالک شدهای و دخترعموها و دختر عمهها و دختر داییها و دختر خالههای تو که با تو مهاجرت کردهاند و زن مؤمنی که خود را به نبی بخشیده باشد بر تو حلال کردیم که هرگاه نبی اراده کند نکاح کند این حکم ویژه توست و نه دیگر مؤمنین که میدانیم برای زوجهایشان و آن زنانی که به توان و نیروی آنان تصاحب شدهاند چه حکمیکرده ایم که بر تو حرجی نباشد.»
- سورۀ توبه (سورۀ ۹) آیۀ۱۲۳:[۲۹] «ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید. تا در شما درشتی و شدت را بیابند؛ و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.»
- سورۀ مائده (سورۀ ۵) آیۀ۳۳:[۲۹] «سزای کسانی که با [دوستداران] خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد میکوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت.»
- سورۀ التوبه (سورۀ ۹) آیۀ۲۸:[۲۳][۲۹] «ای کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خودش بینیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.»
- سورۀ التوبه (سورۀ ۹) آیۀ۲۹:[۲۳][۲۹] «کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.»
- سورۀ الانفال (سورۀ ۸) آیۀ۱۲:[۲۳][۲۹] «و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مؤمنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.»
- سورۀ توبه (سورۀ ۹) آیۀ۵:[۲۹] «پس چون ماههای حرام به سر آمد آنگاه مشرکان را هر جا یافتید به قتل رسانید؛ و آنها را دستگیر و محاصره کنید؛ و هر سو در کمین آنها باشید. چنانچه توبه کردند و نماز به پای داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بدارید؛ که خدا آمرزنده و مهربان است.»
- سورۀ توبه (سورۀ ۹) آیۀ۱۲ تا 14:[۲۹] «اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود بازایستند.»
- سورۀ بقره(۲) آیۀ۱۹۱:[۲۹] «هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را راندهاند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است؛ و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند؛ و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران.»
1.3) ریشۀیابی اشکالات
1.3.1) خوانش رؤیا از آیات قرآن
نواندیش دینی، عبدالکریم سروش چنین مطرح کرده است که آیات قرآن حاصل رؤیای محمّد بودهاند و تشریح کرده است که محمّد به عنوان یک مخلوق از خدا برتر بوده و ریشه آیات قرآن از درون خود محمّد و به واسطه عالم رؤیا بوده است از این رو آیات قرآن را نیازمند خوابگزاری میداند و نه تفسیر.[۲۵][۲۶] کسانی که با سروش مخالفت کردند عالم رؤیا خواندن منشأ قرآن را به مفهوم باز شدن راه برای دروغ خواندن قرآن میدانستند. وی در پاسخ آنها گفت که «اگر وحی نبی را حجت میدانید رؤیای او را نیز حجت بدانید».[۲۵][۲۶] در برنامه پرگار سروش در مناظرهای دوجلسهای با منتقد مخالف خودش عبدالعلی بازرگان، کسی که حامیدیدگاه تفسیری و مخالف رؤیا خواندن قرآن است، اینچنین مطرح کرد که با خوانش رؤیا از آیات قرآن، تناقضات و موارد انتقادات اخلاقی در قرآن توجیه میشوند. او با تأیید اینکه مطابق گفتههای تمام مورخان محمّد در زمان وحی «دچار احوال نامتعارفی میشد چیزی شبیه خواب بلکه سنگینتر از خواب» قرآن را نیازمند خوابگزاری دانست.[۲۵][۲۶]
1.3.2) اتّهام جنون
محمّد امین در منابع اسلامی پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و پس از بعثت مطابق آیات قرآن ناباوران او را مجنون خواندند[۳۳] به مفهوم جنزده اما در قرآن چیزی از اینکه او را دروغگو خوانده باشند گفته نشده است. بعدها هرگونه شک به محمّد (همچون مجنون خواندن) و زیر سؤال بردن آیات قرآن به معنی کفر و حکم مرگ بود که در آیات قرآن به ویژه سورههای مدنی نیز به این موضوع بارها اشاره شده است. محمّد پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و این در حالی ست که در آیه و ان یکاد و آیات دیگری از قرآن، از جمله سورههای حجر آیۀ۶، سباء آیۀ۸ و آیۀ۴۶، صافات آیۀ۳۶، دخان آیۀ۱۴، طور آیۀ۲۹، قلم آیۀ۲ و ۵۱ و تکویر آیۀ۲۲، در بارۀ این میگوید که پس از بعثت و در زمان حیات محمّد کسانی که به پیامبری او باور نداشتند به او مجنون میگفتند: وان یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بابْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ انّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾ و همانا نزدیک است کافران هنگامی که قرآن را میشنوند، با [نگاهها و] چشمهایشان تو را به زمین بزنند و میگویند: او مجنون است؛ حال آنکه قرآن [یا پیامبر] جز اندرزی برای جهانیان نیست. اتّهام جنون محمّد به عقیده مسلمانان مردود است و استدلالهای متفاوتی را مطرح میکنند. آیتالله سبحانی تبریزی با توجّه به اینکه مردم آن زمان محمّد را تا پیش از بعثت، «محمّد امین» میخواندند و تا پیش از هجرت حتی نامسلمانان امانتهای خود را به وی میسپردند، اتّهام جنون را از جانب دشمنان محمّد میداند[۳۳] هر چند که حصر اقتصادی محمّد و یارانش توسّط مردم مکه انجام شده بود. در روایات آمده است که محمّد برای نصب حجر الاسود به عنوان حَکَم انتخاب شد و در اختلاف نظر قبایل چارهاندیشی کرد و به عقیده مسلمانان این نشانۀ مجنون نبودن محمّد و تصدیق آیات قرآن است.[۳۴] مرگ خدیجه در زمانی رخ داد که بنیهاشم از جمله پیامبر و خدیجه در شعب ابیطالب در حصر اقتصادی بودند. تا آن زمان، محمّد در بعثت و پیامبریاش قدرت حکومت اسلامی نداشت و همچنین تنها یک همسر داشت. قرآن در زمان حیات پیامبر اسلام به صورت کامل نوشته نشد. بین محقّقان از جمله خود مسلمانان همواره بر سر اینکه آیا محمّد واقعاً بیسواد بوده است یا نه اختلاف نظر وجود داشته است. قرآن محمّد را امّی خطاب کرده[۳۵] و در آیۀ۴۸ سورۀ عنکبوت گفته است «تو پیش از قرآن کتابی را تلاوت نکردی و ننوشتی که اگر اینچنین بود اهل باطل کننده به شک افتاده بودند».ویلیام مونتگومری وات این دیدگاه را اتخاذ میکند که امی به معنی عدم آشنایی محمّد با متنهای مقدّس در بین مردم بوده است نه به معنی بیسواد بودن.[۳۶][۳۷] نهایتاً قرآن توسّط خلیفه سوّم،عثمان بن عفان در قالب چند جلد مصحف عثمان جمع آوری گشت[۳۸] و همچنین در نوشتههای تاریخی صحبتهایی از مصحف علی نیز در میان است.[۳۹][۴۰]
1.3.3) اسکیزوفرنی
سم هریس نویسنده آمریکایی، عصبشناس و از هواداران شکگرایی علمی در مناظره با کریس هجز، میگوید محمّد در آن زمان به اسکیزوفرنی مبتلا شده است که ادعای محمّد در بارۀ اینکه قرآن توسّط فرشته مقرب و برتر، جبرئیل بر او دیکته شده باشد را روشن میکند.[۴۱][۴۲] وی میگوید بر اساس احادیث اگر کسی بگوید که محمّد به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بود او در اسلام باید کشته شود و این شرحی از یک دین میانه رو نیست.[۸][۴۲][۴۳] هریس میگوید اسلام میانهرو نیز امکانپذیر است و تندروی اسلامی ناشی از برداشت تحت الفظی وحی از قرآن بدون بررسی بوده است،[۸] که مشابه نظر عبدالکریم سروش است در بارۀ اینکه کلامالله پنداشتن قرآن شما را در شرایطی سخت و لاینحل در مسائل اخلاقی قرار خواهد داد[۷] و اینکه قرآن مخلوق خود محمّد و حاصل ارتباط وی در عالم رؤیا بوده است (مطابق تمام منابع اسلامی «احوال نامتعارفی عمیقتر از خواب»).[۲۵][۲۶] هریس مبحثی از احادیث مطرح میکند که میگوید: با توجّه به احادیث اگر یک مسلمان تصمیم بگیرد که دیگر مسلمان نباشد، او باید کشته شود. اگر کسی جرات کرده و نظری را در بارۀ قرآن بیان کند که آن را یک کتاب عادی از یک دین افسانهای مطرح کند یا اینکه بگوید محمّد یک اسکیزوفرنیک بوده، او نیز باید کشته شود. لازم به گفتن نیست که تمایل به کشتن مردم برای جرمهای خیالی همچون ارتداد و کفرگویی شرحی از میانهروی مذهبی نیست.[۸] شخصی که به اسکیزوفرنی مبتلا شود با وجود توهمات دیداری و شنیداری همچنان میتواند برای مثال گلدوزی کند یا در دانشگاه تدریس کند مانند جان فوربز نش که برنده جایزه نوبل اقتصاد شد اما در ۳۰ سالگی به اسکیزوفرنی مبتلا شده بود و اطرافیانش مدتها متوجّه واقعی نبودن شخصیتهای خیالی او نشدند. محمّد در ۴۰ سالگی مدعی شد که جبرئیل بر او نازل میشود. برخی او را که به امین مشهور بود مجنون خواندند و برخی به او ایمان آوردند.
1.3.4) در احادیث شیعه و سنّت
در نهج البلاغه، علی به عبدالله بن عباس پیش از جنگ نهروان توصیه میکند که با استناد به قرآن مناظره نکند:[۴۴] با آنها به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن دو پهلو است. تو چیزی میگویی و آنها چیزی در جوابت میگویند، بلکه با آنها به سنّت (پیامبر) مناظره کن که راه گریز نیابند. أبی هریرة از محمّد روایت میکند:[۴۵] جدال در قرآن کفر است. علی میرفطروس با استناد به حدیث فوق از محمّد و همچنین آیات قرآن،[آیه۱][آیه۲] صراحت (شفاف و واضح بودن) قرآن را به چالش کشیده و میگوید: دوران خلافت عمر آنچنان سخت و پرخشونت بود که کسی جرئت کوچترین اعتراضی نداشت. در این دوره نیز شکنجه و سرکوب کسانی که به اسلام و آیت قرآن اعتراض یا تردید داشتند رواج داشت به طوری که در زمان عمر حتی گفتگو از تفسیر قرآن نیز ناروا بود.[۴۶][۴۷]
1.3.5) ناسخ و منسوخ
قرآن در جواب طعنه زنان میگوید: هر آیهای را نسخ کنیم یا آن را به [دست] فراموشی بسپاریم بهتر از آن یا مانندش را میآوریم مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست.[آیه۳] چون آیهای را به جای آیه دیگر بیاوریم و خدا به آنچه به تدریج نازل میکند داناتر است میگویند جز این نیست که تو دروغبافی [نه] بلکه بیشتر آنان نمیدانند. بگو آن را روحُالقُدُس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده تا کسانی را که ایمان آوردهاند استوار گرداند و برای مسلمانان هدایت و بشارتی است[آیه۴] ابن وراق در این باره میگوید: میبینیم که تئوری نسخ آیه، چگونه دانشمندان و نویسندگان را از گرفتاریهای وابسته به تضادها و نا همگونیهای متون قرآن نجات میدهد. با این وجود متن و روان آیههای مکی و مدنی و تفاوت آشکارشان با یکدیگر نمیتواند مدافعان اسلام را به گونه کامل به ساحل نجات برساند. زیر آیههای مکی که در آغاز ادعای پیامبری محمّد نازل شده، همه حکایت از بردباری و شکیبایی و تحمل اندیشهها و کردار دیگران را دارد و آیههای مدنی که در زمان فرمانروایی محمّد نازل شده، همه از کشتن و نابود کردن و گردن زدن و قطع عضو میزنند. بدین ترتیب، آیههایی که کشتن و نابود کردن (برای مثال، آیۀ۵ سورۀ توبه[آیه۵]) را فرمان میدهند، آیههای با مضمون بردباری و صبر و تحمل اندیشهها و کردار دیگران را پند میدهد را نسخ میکند[۴۸] سیّد محمّدحسین طباطبایی در المیزان ذیل بحث نسخ آیات بیان میدارد که نسخ آیات از جنس تناقض احکام نیست بلکه از نوع تکمیل است. به عنوان مثال میگوید: آیه: فاعفوا و اصفحوا حتی یاتی اللّه به امره،[۴۹] ترجمه: فعلاً عفو کنید و نادیده بگیرید تا خداوند امر خود را بفرستد، که بهروشنی میفهماند: حکم عفو و گذشت دائمی نیست و به زودی حکمی دیگر میآید، که بعدها به صورت حکم جهاد آمد؛ و مانند حکم زنان بدکاره که فرموده: فامسکو هن فی البیوت، حتی یتوفیهن الموت او یجعل اللّه لهن سبیلا،[۵۰] ترجمه: ایشان را در خانهها حبس کنید تا مرگشان برسد و یا خدا راهی برایشان معین کند، که باز بهوضوح میفهماند حکم حبس موقتی است و همینطور هم شد و آیۀ شریفه با آیۀ تازیانه زدن به زناکاران نسخ گردید، پس جمله: «حتی یاتی اللّه به امره[۵۱]» در آیۀ اول و جمله «او یجعل اللّه لهن سبیلا[۵۲]» در آیۀ دوم خالی از این اشعار نیستند که حکم آیه موقتی است و به زودی دستخوش نسخ خواهند شد.»[۵۳] به گفته او «از نظر آیۀ نامبرده نسخ باعث نمیشود که خود آیت نسخ شده به کلی از عالم هستی نابود گردد، بلکه حکم در آن عمرش کوتاه است، چون به وضعی وابستهاست که با نسخ، آن صفت از بین میرود.»[۵۴] سیّد محمّد جواد غروی در کتاب آدم از نظر قرآن معتقد است که نسخ در آیات کتاب خدا نیست و آن را موهن مقام إلهی و مغایر علم خداوند میداند. وی آیۀ ما ننسخ من آیة او ننسها… را متضمن ادیان پیشین و آیات کون میشمارد یعنی قرآن، ادیان قبل از خود را نسخ نموده و همچنین هر پدیدهای وقتی در اثر مرور زمان از بین برود و یا از کار بیفتد، مثل آن یا بهتر از آن ساخته میشود و این سنّت إلهی است و معنای نسخ، جز این نیست.[۵۵]
2) معجزه بودن قرآن
علی دشتی در کتاب ۲۳ سال معجزه بودن قرآن را از دو جنبۀ لفظ و محتوا قابل بررسی دانستهاست. به این دو جنبه اصطلاحاً اعجاز لفظی و اعجاز محتوایی میگویند. بسیاری دانشوران[نیازمند منبع]سدههای آغازین پس از اسلام به اعجاز لفظی قرآن قائل نبودند. بلکه ادعای اعجاز لفظی قرآن با گذشت زمان و افزایش تعصبها مطرح شد. مثلاً ابراهیم نظام، یکی از این افراد، در نفی اعجاز لفظی قرآن میگوید «نظم قرآن و کیفیت ترکیب جملههای آن معجزه نیست و سایر بندگان خدا میتوانند نظیر یا حتی بهتر از آن بیاورند». در همین راستا ابوالعلاء معری مترسل بزرگ عرب منشئات خود را برتر از قرآن دانستهاست. اثبات اعجاز محتوایی قرآن از اعجاز لفظی هم مشکلتر است. چرا که مطلب چشمگیر تازهای که دیگران نگفته باشند یا دستور اخلاقی نابی که بدیع جلوه کند در قرآن نیامدهاست. داستانهایش اغلب از داستانهای یهودیان و ترسایان اخذ شدهاست و همین انتقادی بود که خود دشمنان محمّد هم در مکه در آن زمان به وی کردند و داستانهای قرآن را اساطیرالاوّلین خواندند. چندان که یکی از مخالفان محمّد در مقام انتقاد از وی گفت که قصههایی از اسفندیار میداند که از داستانهای محمّد دلکشتر است. حتی احکام و شرایعی که در قرآن آمدهاست همه در دینهای دیگر سابقه میدارد یا ادامۀ آداب و سنن عربی جاهلیاست. (جز زکات و جهاد. این دو را معلول تشکیل حکومت از سوی محمّد دانستهاند و بدون لشکر و پول کار چنان حکومتی پیش نمیرفت) تعدادی از این احکام و شرایع با گذشت زمان تغییر کردهاست و حتی به فراخور حالو روز محمّد حکمهای متضاد صادر شدهاست. این حکمهای متضاد برای مسائل واحد در فقه اسلامی با عنوان ناسخ و منسوخ مطرح است. مسئلۀ ناسخ و منسوخ از وجوهیاست که منقدان در اثبات بشری بودن قرآن بر میشمرند.[۵۶] البتّه مصطفی حسینی طباطبائی در کتاب خود با عنوان «خیانتی درگزارش تاریخ» به اثبات این مطلب میپردازد که کتاب ۲۳ سال معجونی است از تحریف کتب تاریخ، قرآن و تفسیر و سیره و جز اینها و به عنوان نمونه مدعای این کتاب مبنی بر اینکه ابوالعلاء معری منشئات خود را برتر از قرآن دانستهاست را رد نموده به رسالة الغفران او استناد میکند که در آنجا میگوید: «کتابی که محمّد آورده با اعجاز خود همه را مغلوب ساختهاست»[۵۷]
2.1) درونمایۀ قرآن
به گفته لستر هنگامی که یک خوانندۀ آشنا به نوشتارهای ابراهیمی قرآن را میخواند در مییابد که درونمایۀ آن عموماً همان مطالب و داستانهایی است که در آن نوشتارها آمدهاست.[۵۸] وی معتقد است کتاب قرآن سرشار از اشتباهات و تناقضات تاریخی و علمی است. علاوه بر آن الله و کتاب خدا بعضاً و یا عموماً برخی رفتارهای ناپسند همچون دروغگویی، دزدی، نیرنگ، فریب و حیلهگری، بردهداری، تجاوز جنسی، زجر، شکنجه و تروریسم را مجاز میشمارد.[۵۹] چارلزتری مینویسد بدون تردید میتوان گفت نخستین اثری که از خواندن قرآن در ذهن خواننده آن مینشیند آنست که محمّد، اصول و موازین اسلام را از یهودیان حجاز آموختهاست. اصول و احکامی که برگههای ابتدایی قرآن را پرکردهاست عبارتند از روز قیامت، بهشت و دوزخ، کتاب آسمانی، وحی به وسیلۀ فرشته، مزایای پیروی از امور مذهبی و غیره که به گونهای کامل از نوشتارهای مقدّس کلیمیها و یهودیان گرفته شدهاست.[۶۰] در مقابل دیگر متفکرین نظرات دیگری نیز ارائه دادند. پروفسور هانری کربن فیلسوف معاصر فرانسوی میگوید: «اگر اندیشۀ محمّد خرافی بود و اگر وحی او وحی الهی نبود، هرگز جرأت نمیکرد بشر را به علم دعوت کند. هیچیک از افراد بشر و هیچ شیوۀ تفکری به اندازۀ محمّد و قرآن، انسان را به دانش دعوت نکردهاند، تا آنجا که در قرآن، نهصد و پنجاه بار از علم، فکر و عقل سخن به میان آمدهاست».[۶۱]
2.2) ارزش ادبی قرآن
تئودور نلدکه، پدر علم مطالعات قرآنی در اروپا، ضمن قابل شمردن ارزش بلاغی قرآن، قرآن را از نظر زیباشناسی به هیچ روی اثر تراز اولی به حساب نمیآورد. از نظر نلدکه محمّد به هیچ وجه در سبکْ استاد نیست و این تعصب مسلمانان است که یک تولید معیوب ادبی را تا حدّ شاهکاری بیبدیل بالا بردهاند. از نظر نلدکه اگر قرآن بینقص از آب درآمده بود حقاً آن را میشد معجزه شمرد. چون تا پیش از قرآن اثر قابلی در نثر عربی تولید نشده بود و هرچه بود به شعر بود. از این رو از دید یک ناباور بر محمّد نمیتوان خرده گرفت که چرا نثری که تولید کردهاست معیوب است چرا که کارهای آغازین هیچوقت بینقص نیست.[۶۲] نلدکه در این عقیده تنها نیست. همۀ مستشرقان تا اواسط قرن بیستم، نظیر نیکلسن و شوالی، همانند نلدکه قرآن را از نظر ادبی بیدقت، پراشتباه، ناقص و ملال آور میدانستند. به گفته استفان وایلد، استاد دانشگاه بن، اینگونه قضاوتها از متن ادبی قرآن عموماً هم توسّط اعراب مسیحی و هم محقّقان مسلمان رد میشوند.[۶۳] انتساب «قطعه، قطعه بودن» و «عدم پیوستگی» متن قرآن در نوشتارهای مستشرقین بعدی تا به امروز نیز تکرار شدهاست.[۶۴] لزلی هزلتون، نویسنده معروف آمریکایی-انگلیسی که بعضی از آثار او در لیست پرفروشترینها قرار دارند علل عدم درک مستشرقین از زیبایی قرآن را به انتظار نادرست آنها از این کتاب مربوط میداند.[۶۵] او معتقد است قرآن بیشتر از اینکه یک کتاب خواندنی -مانند کتابهای پر فروش دنیا- باشد، یک کتاب شنیدنی است.
2.2.1) ارزش ادبی داستانهای قرآن
نلدکه معتقد است داستانهای قرآن که برای عبرت آورده شدهاست از نظر ادبی چنگی به دل نمیزند. شخصیتهای پیامبرانش کپیبرداری از شخصیت محمّد است و همه به سان محمّد سخن میگویند و با مخالفان مشابهی طرفند. حتی در جایی نوح قوم خود را از پرستش خدایان باطلی نهی میکند (با ذکر نام این خدایان) که خدایانیاند که عربهای زمان محمّد میپرستیدند نه خدایان قوم نوح.[۶۶] در توضیح آیۀ۲۳ سورۀ نوح که چرا قرآن مشرکین عرب را از پرستش خدایان زمان نوح بر حذر میدارد برخی مفسّران گفتهاند بتهای قوم نوح یعنی ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر -که بر گرفته از شخصیتهای حقیقی زمان نوح با همین نامها بودند[۶۷]- پس از طوفان تا مدتها زیر خاک ماندند تا اینکه اعراب آنها را بیرون آوردند و خود به پرستش آنها روی آوردند.[۶۸] پس عجیب نیست که در نزد مشرکان قریش این قصهها به اندازۀ داستانهای رستم و اسفندیار جالب نبود. داستانهای اخیر را نذر بن حارث با مکیان بازمیگفت و آنها را در سفرهای تجاریاش به ایران آموخته بود. محمّد به قدری از رقابت پیش آمده با نذر خشمگین بود که هنگامی که نذر در جنگ بدر اسیر شد به وی رحم نکرد و بکشتش. در حالی که در موارد دیگر هموطنان را بخشوده بود.[۶۲]
2.2.2) صحّت تاریخی
از دید مسلمانان، مفسّرین اهل سنّت به صورت تاریخی همواره معتقد به صحت تاریخی قرآن بوده به این معنی که آیات قرآنی که امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمّد بیان کردهاست و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفتهاست.[۶۹][۷۰] البتّه اهل سنّت به صورت سنّتی سه طریق اصلاح را پذیرفتهاست: با استناد به آیاتی مانند رعد ۳۹ یا اعلی ۶–۷ تفاسیر سنّتی اهل سنّت پذیرفتهاند که خود خدا ممکن است باعث بشود که محمّد برخی از آیات را فراموش کند و یا حتی آیاتی از قرآن را حذف کند (مقایسه کنید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المیزان که این موضوع را نمیپذیرند). دیگر اینکه ممکن است برخی از آیات قرآن جایگزین آیات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). امّا علاوه بر اینها برخی از علمای اهل سنّت هم معتقد بودند که تحت نظارت جبرئیل، محمّد برخی از آیات را که به او وحی شده بود را در قرآن قرار ندادهاست.[۷۱] از نظر تاریخشناسی، به گفته ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، اگر هرگونه تغییری از طریق اضافه کردن، حذف کردن، و یا تغییر متن اتّفاق افتاده بود، تقریباً با قطعیت جدال درمیگرفت، ولی رد و نشانی کمی از جدال مشاهده میکنیم. خیلی از افراد مذهبیتر مسلمان رفتار عثمان را توهینآمیز یافتند و او نهایتاً بسیار غیرمحبوب شد، اما عموماً اتّهام تحریف قرآن در لیست اتّهامات او قرار نگرفته و هیچوقت نکته اصلی نبودهاست. البتّه دیدگاه شیعه وجود داشته که بخشهایی از قرآن که به علی و خاندان او اشاره داشته از قرآن حذف شدهاند. امّا این اتّهام به همان اندازه به عثمان وارد شده که به دو خلیفه اول، که قرآن اوّلین بار تحت نظارت آنها فرض شدهاست که جمع شده، نیز وارد شدهاست. به گفته وات و بل، این ادعا بر پایۀ دلایل اعتقادی بوده و برای مورخین مدرن جذابیتی ندارد.[۳۹][۴۰]
2.2.2.1) عدم تعلق سورۀ فاتحه به قرآن
سورۀ فاتحه امروزه در صدر قرآن جای گرفتهاست. محتوای این سوره تماماً دعایی است و آکنده از راز و نیاز با خداست. پس از نظر منتقدان کلام خدا نیست وانگهی کلام کسیاست که با خدا سخن میگوید (طبعاً محمّد).[۷۲] برای نمونه در بندهایی از سوره آمدهاست «تنها تو را پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. به راه راستمان هدایت کن.» این سوره در شماری از نسخههای قرآن نبود. مثلاًعبدالله بن مسعود از کاتبان وحی و حافظان قرآن این سوره و دو سورۀ معوذتین را کلام خدا نمیداند.[۷۳] تفصیل ماجرا اینکه بر اساس برخی روایات هنگام تدوین قرآن اختلافی بین صحابه در مورد اینکه آیا سورۀ فاتحه از اول قرار بوده که در مصحف قرآن قرار بگیرد یا نه رخ داد. عبدالله بن مسعود با قرار دادن سورۀ فاتحه (و دو سورۀ معوذتین) در مصحف مخالف بود زیرا میگفت که سورۀ فاتحه به هیچ جای خاصّی از قرآن تعلق ندارد و اگر بخواهد آن را در مصحف قرار دهد باید آن را در اول هر بخش از قرآن تکرار کند.[۷۴][۷۵] برخی از دانشوران با این استدلال که این سوره با لفظ «قل» شروع نمیشود آن را متعلق به قرآن ندانستهاند.[۷۶] در مقابل مفسّرین قرآن معتقدند «خدایتعالی در این سوره به بنده خود یاد میدهد که چگونه حمدش گوید، و چگونه سزاوار است ادب عبودیّت را در مقامی که میخواهد اظهار عبودیّت کند، رعایت نماید».[۷۷] رسول جعفریان به دو دلیل روایاتی که در باب تفاوتهای مصحف ابن مسعود با قرآن فعلی نقل شدهاند را نادرست میداند:۷۸ برخی بزرگان اهل سنّت مانند فخر رازی و ابن حزم نسبت دادن این روایت به ابن مسعود را ناروا دانستهاند. (۲) عاصم روایتش از قرآن را از ابن مسعود گرفته و معوذتین در قرآن عاصم آورده شدهاند.